شناسهٔ خبر: 30653263 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق | لینک خبر

هنر و ادبیات، تاریخ را ماندگار می کند / نویسنده «فردا مسافرم» با کار مشکلی روبرو بوده است / برخورد اندیشه‌ها نور می آفریند نه جنگ/ دنبال روایت عاشورا نبودم

مریم راهی گفت: هدف من در این داستان، معرفی و روایت عاشورا نبوده و من اصلاً این کار را بلد نیستم. من فقط می خواستم ۵ بانوی حاضر در آن برهه زمانی را معرفی کنم.

صاحب‌خبر -

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر مشرق، نشست نقد و بررسی داستان «فردا مسافرم» نوشته مریم راهی با حضور منیژه آرمین و وجیهه سامانی در کتابخانه شهید باهنر شمیرانات برگزار شد.
در ابتدای این نشست، وجیهه سامانی به عنوان مجری و منتقد گفت: مهمترین رویداد های تاریخی جهان شیعه، رویداد های تاریخ اسلام است. مقاطعی از این تاریخ خیلی پررنگ تر پرداخته شده مثل مبعث، غدیر و عاشورا. اما وجوهی از همین تاریخ اسلام نیز وجود دارد که هنوز ناشناخته باقی مانده و کمتر به آن پرداخته شده است. مثلاً بانوانی که در عاشورا و کاروان اسرای کربلا حضور داشته اند که شناخت و اطلاعات ما نسبت به آنها اندک است. روایت ها و قرائت های ما از زندگی ائمه و رویدادهای تاریخ اسلام همواره به دو شکل کلی است: نگارش مستند و دقیق رویداد صرفاً برای ثبت در تاریخ. و یا استفاده از ژانر ادبی و در قالب داستان، زندگینامه داستانی و مستند نگاری با روایتی ادبی.

بیشتر بخوانیم:

رمان «در خواب‌هایم» منتشر شد

«سارا عرفانی» و پنجشنبه‌ای که ۵سال طول کشید

که در شکل اول بیشتر مورد رجوع تاریخ شناسان و دین پژوهان و دانشجویان این رشته است و عامه مردم به آنها مراجعه نمی کنند. اما در شکل دوم و بهره برداری از هنر و ادبیات این رویدادها را به دل جامعه و عموم مردم می برد و ارتباط بهتری با مخاطب برقرار می کند. اصولاً استفاده از ابزار هنر و ادبیات به ماندگاری رویدادهای تاریخی و وقایع تاریخ اسلام کمک می کند.
نویسنده داستان «خواب باران» افزود: تاریخ واقعیت صرف و لایتغیر است اما ادبیات برپایه تخیل است.

درباره تاریخ اسلام هم این مشکل همیشه وجود داشته که می توانیم از تخیل در روایت آن استفاده کنیم یا نه؟ یا تا چه اندازه می توانیم به بهانه خلق ادبیات به زندگی ائمه که ذاتی مقدس و معصوم دارند نزدیک شویم؟ این موضوع همواره محل نزاع و اختلاف اساتید و صاحب نظران بوده و هست.
واضح است که ما در روایت ادبی بخش هایی از تاریخ اسلام محدودیت هایی داریم که قابل انکار نیست. اما بی شک اگر از هنر در این زمینه استفاده نکنیم، نمی توانیم تاریخ مان را ثبت و نگهداری کنیم و با قاطبه مردم پیوند بزنیم، اگر چه که باید بدانیم که چگونه با این مسئله مواجه شویم.
این نویسنده و منتقد ادبی به دو شیوه نگاه و نگارش در حوزه داستان و تاریخ اشاره کرد و گفت: در شیوه نگارش «تاریخی- داستانی» تاریخ را به همان شکلی که بوده بیان می کنیم و فقط می توانیم در زبان و نثر و شیوه روایت و فضاسازی ها از تخیل ادبی استفاده کنیم.
اما در شیوه «داستانی- تاریخی» نویسنده کلاً از تخیل استفاده می کند و داستانی خلق می کند که در اثنای اثرش، به یک رویداد تاریخی مذهبی هم اشاره می کند. به عنوان مثال می شود به فیلم روز واقعه اشاره کرد که داستانی سراسر تخیلی داشت، اما در کنارش به واقعه عاشورا داشت که همین تلفیق هنر و تاریخ، باعث ماندگاری اش در اذهان عمومی جامعه و ارتباط گیری خوب با مخاطبان شد. در این شیوه ها باید مراقب باشیم که هیچکدام از وجوه، بر دیگری غلبه نکند و مثلاً فرم بر محتوی پیشی نگیرد یا به خاطر محتوی، از تکنیک کار نزنیم که البته کار نویسنده در این زمینه بسیار سخت و نفسگیر است. و اینجاست که به قلمی پخته، حرفه ای و وزین نیازمند است.

سامانی همچنین به تشریح خلاصه ای از داستان «فردا مسافرم» پرداخت و گفت: دختری عاشق پیشه به نام نجوی از اهالی کوفه که پدرش روزگاری نه چندان دور سفیر امام علی (ع) بوده و برای جنگ با دشمنان و پیوستن به امام حسین از کوفه خارج شده است، اما چند روزی پس از عاشورا به خانه بازگشته و از شدت و حیرت از آنچه دیده قادر به صحبت نیست و در همین حین کاروان اسرای اهل بیت (ع) نیز به شهر وارد می‌شود. نجوی که دغدغه این را دارد که آیا نامزدش سعید نامه امام حسین را امضا کرده و محب اهل بیت هست یا نه، به دیدار آنان می‌شتابند و با آنها همراه می شود و تا شام آنها را همراهی می کند. در خلال این سفر از زبان نجوی و روایت دانای کل با پنج تن از بانوان این کاروان آشنا می شویم؛ حضرت ام البنین، حضرت رباب، حضرت سکینه، حضرت لیلا و حضرت شهربانو (جهانشاه). در پایان ماجرا نیز نجوی با همسرش سعید در مدینه و در جوار امام سجاد علیه السلام به خدمتگزاری مشغول می شوند.
در ادامه نشست، منیژه آرمین به عنوان منتقد، نظرات خود را درباره داستان «فردا مسافرم» ارائه داد و گفت: در این گونه جلسات، آنچه اهمیت دارد، تبادل اندیشه هاست برای همین معتقد نیستم که نقاد حرف آخر را می زند. نویسنده و نقاد، چون هر دو آدمند، ممکن است ضعف هایی داشته باشند. در این جلسه ها اندیشه ها با هم برخورد می کنند و از برخورد اندیشه ها، نور بیرون می آید.
نویسنده کتاب «شب و قلندر» افزود: به خانم راهی به خاطر شجاعت ورود به این ساحت و به انتشارات نیستان به خاطر زنده نگهداشتن این ژانر تبریک می گویم. نوشتن چنین داستان هایی کار بسیار مشکلی است.

همه واقعه کربلا را می دانند اما نگاه این داستان نگاهی خاص و موفق بوده است. من چنین نگاه زنانه ای در روایت عاشورا ندیده ام، خصوصاً اینکه این نگاه با حماسه نیز همراه بوده است. ما همیشه حماسه را مردانه و عشق را زنانه می بینیم و این داستان، تلفیق مناسبی از حماسه و عشق است. به طوری که اگر یک غیرمسلمان بخواهد این داستان را بخواند، با مشکلی روبرو نمی شود. نجوی، کابین خودش برای خواستگاری که عاشقش هست را همراهی با اهل بیت قرار داده است و این مفهوم ما را به ماجرایی دوگانه می برد. در طول این کتاب هم مهرورزی موج می زند.

منیژه آرمین تصریح کرد: گاهی عناصر داستان افراطی می شوند و ما اگر در حماسه و عواطف، افراط کنیم، موجب دلزدگی می شود. اصل در تمام آثار هنری تعادل است. نویسنده از زاویه دید اول شخص استفاده کرده که ما را به حس خاصی از این شخصیت و درون و تفکر او می برد و کار هوشمندانه ای است. برخی جاها نیز از دانای کل استفاده کرده که این نیز انتخاب درستی بوده است. زاویه دید اول شخص برخی جاها کم می آورد و دانای کل به کمک نویسنده می آید.
نویسنده کتاب «ای کاش گل سرخ نبود» ادامه داد: فضای جغرافیایی داستان به خصوص در ابتدا و انتهای کتاب، زنده و پرکشش است و می توان فهمید که نویسنده تا چه حد توانسته با گوشت و خونش این مفاهیم را درک کند. البته گاهی به کلیشه ها نزدیک شده که برای خواننده آزار دهنده است. مثل زیبایی اولیا و زشتی اشقیا که امری کلیشه ای است. خوارج افرادی بودند که نماز شب می خواندند و هیچ کجای تاریخ هم نیامده که مثلاً یزید، فردی زشت بوده است. زیبایی اهل بیت، زیبایی معنوی است و ما با تجسم زیبایی های جسمی، زیبایی های معنوی را کمرنگ می کنیم و این کارها شأن اهل بیت را پایین می آورد. خواستگاری های متعددی که در این داستان می بینم هم در شأن امامان نیست.
آرمین افزود: در بخش هایی از داستان، نجوی خودش را زیبا توصیف می کند که خوب از آب درنیامده است. من انتظار داشتم که نویسنده، کتابش را از کلیشه ها دور کند. در این داستان با اصطلاحاتی روبرو می شویم که کاربردی امروزی دارد؛ مثل رخت سپید عروسی یا پاشویه در تب.

وجیهه سامانی «نویسنده آن مرد با باران می آید» در بخش بعدی اظهاراتش با ارائه پیشنهاد خواندن کتاب دیگری از خانم مریم راهی با عنوان «یوما» که با موضوع زندگی حضرت خدیجه نوشته شده و داستان گیرایی دارد، درباره برخی وجوه مثبت این داستان گفت: طرح جلد کتاب و همچنین عنوانش گیرا و دلنشین است. در صفحه ۱۸۳ امام سجاد علیه السلام می خواهند خودشان را به پیرمردی معرفی کنند که از آیاتی از قرآن بهره می برند که این دیالوگ ها کلیشه ای نیست و در متن اثر به خوبی نشسته است. در صفحه ۱۸۶ تا ۱۸۹ هم گفتگویی بین حضرت زینب و امام حسین علیه السلام رد و بدل می شود که قلمی عفیفانه و روح عاطفی و دلنشینی دارد. کل داستان به شخصیت های حاشیه ای بزرگان و معصومین می پردازد اما وقتی به حریم بزرگان می رسیم، ادب کلام و متانت و تواضع خوبی در قلم موج می زند.
این نویسنده و منتقد ادبی افزود: در صفحه ۲۴۵ سخنان امام حسین علیه السلام در مکه آمده و با جمله «فردا مسافرم» تمام می شود که پایانی در اوج است و کاش، داستان در همین جا به پایان می رسید و بخش مربوط به نجوا و سعید به نحو دیگری در دل داستان گنجانده می شد.
سامانی ادامه داد: اگر هدف نویسنده از نگارش این داستان، دادن اطلاعات از این بانوان بوده، می شود گفت که موفق بوده است اما چون هر کدام از این افراد، تاثیر بزرگی داشته اند و همسر افراد بزرگی بوده اند، حجم این داستان برای این مظروف، کم بوده است. سرعت و ضرب آهنگ این داستان، حلاوت آن را کم کرده و با توجه به تعدد شخصیت ها می شد آن را در حجم بیشتری نوشت.
سامانی در زمینه ایرادات این داستان نیز گفت: با توجه به سختی کار در ادبیات، منابع در این گونه داستان ها مهم هستند و اگر چه در آخر کتاب، حدود ٦٠ منبع ذکر شده است اما بهتر بود که این منابع به صورت پانویس در پاورقی کتاب می آمد. در برخی صحنه ها و حادثه های داستان که بسیار شبهه برانگیز است، ذکر منابع می توانست کارگشا باشد. نام اسب حضرت امام حسین علیه السلام را تا به حال ذوالجناح می دانستیم که نمی دانیم چرا در این داستان «مُرتُجِز» آمده است؟ یا در سال های اخیر اشاراتی شده که حضور دختری با مشخصات حضرت رقیه در واقعه کربلا یا اصولاً نسبت دادنش با امام حسین محل شک و ابهام است. اما به همان اندازه که در این مورد شک و تردید هست، برخی منابع وجودش را اثبات می کنند. به نظرم در این مورد که نظر قطعی در رد و قبولش وجود ندارد و از طرفی سالیان سال است ذکر این خانم در روضه ها و منبرها در دهه اول محرم به گوش رسیده و مردم ارتباط معنوی خاصی با ایشان برقرار کرده اند، کاش از متن داستان حذف نمی شدند.
دبیر جشنواره قلم زرین افزود: استفاده از راوی اول شخص لذتبخش و خواندنی است و همیشه ارتباط خوبی با مخاطب برقرار می کند، ولی نقاط ضعفی نیز دارد که دست نویسنده برای بیان بسیاری از توصیفات و حالات و ارائه اطلاعات بسته است. نویسنده در این داستان برای ارائه اطلاعات بیشتر از زاویه دید دانای کل استفاده کرده. کاش از زاویه دید سوم شخص یا راویان اول شخص متعدد استفاده می کرد تا این شائبه پیش نیاید که قصد نویسنده فقط انتقال اطلاعات بوده است.

منیژه آرمین نیز در بخش نهایی سخنانش گفت: به نظر من هم، این داستان باید حجم بیشتری میداشت. در دفاع از نویسنده این داستان باید بگویم که نویسنده مجبور نیست مثل قبلی ها بنویسد و اینکه روایت کتاب خطی نبوده و پرش های زمانی داشته، از مزیت های آن است. استفاده از برخی دعاها در داستان هم کار بجایی بود و کاش برای آنها از پانویس استفاده می شد.

مریم راهی نیز در این نشست به بیان برخی مطالب درباره داستانش پرداخت و گفت: هدف من در این داستان، معرفی و روایت عاشورا نبوده و من اصلاً این کار را بلد نیستم. من فقط می خواستم ۵ بانوی حاضر در آن برهه زمانی را معرفی کنم. هدف من نشان دادن عشق در سه صورت بود؛ عشق سعید و نجوی؛ عشق یاران امام حسین به ایشان و عشق امام حسین (ع) به زنانی که در کتاب از آنها نام برده ام.
وی افزود: حضرت زینب جزو زنانی نبودند که می خواستم درباره شان صحبت کنم. این زنان برگزیده اند و بی جهت همراه امام حسین نرفته اند. امام علیه السلام بارها و بارها این زنان را آزموده است؛ همانطور که مردها را آزمودند. انتخاب زنان در این حادثه بر اساس ایمانشان بوده است.
راهی ادامه داد: زبان هم جزیی از فضاسازی رمان است و من باید با کلمات خاص، قدمت موضوع را نشان می دادم. لالایی عربی هم خیلی قشنگ تر حس مادر را نشان می داد تا اینکه بخواهم ترجمه فارسی اش را بنویسم. درباره حجم داستان هم باید بگویم که درباره این بانوان اطلاعات کمی وجود دارد که دست من را به عنوان نویسنده می بندد. من برای قصه گویی محدودیت هایی داشتم و باید به تاریخ پایبند می ماندم.

قبل از سخنان نویسنده داستان «فردا مسافرم»، برخی حضار نیز نظرشان را درباره این کتاب بیان کردند. برخی از این اظهار نظرات چنین است:
- معدود افرادی هستند که یک کتاب را در یک نشست بخوانند. به خاطر زیاد بودن شخصیت ها وقتی به کتاب برمی گشتم، آنها را گم می کردم.
- معنای برخی کلمات مشخص نبود که خواننده را با مشکل روبرو می کرد.
- شعور اجتماعی می طلبد که وقایع با دید واقع بینانه تری بیان شود.
- تربت خونی برای مخاطب امروزی باورپذیری ندارد.
- کاش در این داستان از چرایی واقعه عاشورا بیشتر گفته می شد.
- فردا مسافرم داستانی بود که مخاطب را با خود به خوبی همراه می کرد.
- این داستان فراز و فرود خوبی داشت.
- جای خطبه های حضرت زینب و حضرت سکینه در این داستان خالی بود.
- روایت غیر خطی داستان قابل توجه و خوب است. بخش بندی کتاب به یک شکل نیست و مخاطب را با مشکل روبرو می کند. شخصیت ها به یک شکل صحبت می کنند و این موضوع، مخاطب را در شخصیت پردازی با مشکل روبرو می کند. کاش در برخی موارد از معنی فارسی کلمات استفاده می شد.
- کاش داستان با نثر روان تری نوشته می شد.
- تعداد شخصیت های داستان زیاد و پرورششان کم بود. تشیبیه ها زیاد و خسته کننده بودند. نگاه داستان خیلی زنانه بود و نویسنده باید سایر مخاطبان را هم مورد نظر قرار می داد.

نظر شما