اعتاب مقدسه از ديرباز کانون همبستگي اجتماعات و قلبي تپنده براي فرهنگ شيعي محسوب ميشود. در اين مکانهاست که عبادت خداوند متعال و ترفيع نام بلندمرتبه او به زيباترين وجوه نمايان گشته، آئينهاي مذهبي و تعظيم شعائر محقق شده، معماري و نقوش اسليمي با شکوهي دوچندان فرصت جلوهگري يافته و عهد مردمان هر روز و هر ساعت با امامان هدايت(ع) تمديد شده است. همچنين طي سدههاي متمادي، کتابخانهها، مکتبها و مَدرسهاي متعددي در کنار اعتاب مقدسه ايجاد شده است که آموزههاي راستين اسلامي و شيعي را نسل به نسل به آيندگان انتقال ميدهند و جانهاي تشنه را از معارف ثقل اکبر و کبير، قرآن و اهل بيت(ع) سيراب ميکنند.
مردمان ايران نيز که اسلام و تشيع دين زيسته و مذهب غالب آنها در اعصار گذشته بوده، اعتاب مقدسه را کانون توجه مذهبي خود قرار دادهاند و براي درک والاترين تجربههاي معنوي، تقويت همبستگي اجتماعي و... به زيارت حرم اهل بيت(ع) ميشتابند و از داشتههاي مادي و معنوي خود براي رونق هرچه بيشتر اين مکانهاي مقدس هزينه ميکنند. چند سالي است که ستاد بازسازي عتبات با هدايت کمکهاي مالي مردم، طرحهايي را مبتني بر بازسازي و توسعه اعتاب مقدسه در کشور عراق به اجرا گذاشته است. اينکه اين طرحها در فرآيند اجراي خود چگونه از پيوستار فرهنگي، جامعهشناختي و... بهره بردهاند، ميتوانست موضوع نشستي چالشي باشد و مباحث منتقدان در فضاي مجازي را به گفتوگويي حقيقي با متوليان امر بازسازي عتبات بدل کند.
از اين رو و بنا بر رسالت قرآني ايکنا؛ با مهدي سليمانيه و راضيه شيخرضايي، اعضاي گروه جامعهشناسي تشيع دانشگاه تهران و عليرضا رادان و ميلاد جوادي، مسئولان فرهنگي ستاد بازسازي عتبات عاليات، به گفتوگو نشستيم؛ گفتوگويي پرکشش و البته پرتنش که بيش از نماياندن اختلاف نظرها، بيانگر دلسوزي طرفين در دفاع از ميراث شيعي و حب به اهل بيت(ع) بود.
آنچه در ذيل ارائه ميشود حاصل بخش نخست اين نشست و گفتوگوي مهدي سليمانيه، پژوهشگر علوم اجتماعي با عليرضا رادان، معاون فرهنگي و روابط عمومي ستاد بازسازي عتبات عاليات، است.
*ايکنا: ضمن عرض تشکر از حضور مدعوان گرانقدر، هماهنگي ميان مدعوان محترم براي برگزاري چنين جلساتي، زمانبر و مشکل به نظر ميرسد، اما اهميت موضوع ما را وا ميدارد تا نهتنها به اين نشست بسنده نکنيم، بلکه چنين محفلي را سرآغازي براي راهي محققانه و روشنگرانه در زمينه بازسازي عتبات عاليات بدانيم. از آقاي سليمانيه درخواست دارم به بيان مطالب خود بپردازند.
سليمانيه: در آغاز خيلي ممنونم از همه عزيزاني که وقت گذاشتند تا به موضوعي که کمتر بدان توجه شده است بپردازيم. نفس اين موضوع يک مسأله است که چرا راجع به آن زياد صحبت نميشود. اگر اجازه بدهيد طرح بحثم را در چند بخش ارائه ميکنم: در قسمت اول، يک سري کليات مطرح ميکنم که طرح مسأله است تا بگويم درباره چه چيزي و با چه ضرورتي صحبت ميکنم. در بخش دوم، در مورد اينکه «فاجعه»اي که درباره آن صحبت ميکنم چه ويژگيهايي و چه پيامدهايي دارد؟ صحبت ميکنم. در بخش سوم، براي اينکه بحثمان نااميدانه تمام نشود و به سنت اميدواربودن پايبند بمانيم، چند نمونه موفق مشابه بيان ميکنم و با «چه بايد کرد؟» سخن را به پايان ميبرم.
در جامعهشناسي «مَن قال» هم به اندازه «ما قال» مهم است. ميخواهم بگويم چرا اين موضوع براي من به عنوان يک پژوهشگر و دانشجوي جامعهشناسي اهميت يافته است؟ حدود سال 83 اولين بار در پروژه مشترکي با دانشگاه شهيد بهشتي کاري را در بافت سنتي کاشان شروع کرديم. آن اولين برخورد ما با فاجعهاي بود که از آن ميخواهم صحبت کنم. سه سال هم کارشناس ارشد دفتر مشاوره اجتماعي شهرداري تهران بودم که اين بار هم با آن فاجعه در ساحتي ديگر روبرو شدم. سالهاي 94 و 95 هم دوباره با تيمي از عتبه علوي پروژه شش ماههاي را شروع کرديم که بازسازي بافت فرسوده اطراف حرم بود و فاجعه را از نزديک ديدم. در چنين حوزههايي بود که با مسأله مواجه شدم. نکته اول اين است که ما در قبال اين مشکل، با يک نفر، کنشگر يا مدير، مواجه نيستيم، بلکه با يک «ساختار» مواجهيم و حتي يک ساختار رسمي خاص هم نيست که بگوييم ستاد بازسازي يا جاي ديگر؛ بلکه طرف حساب ما ساختار اقتصاد سياسي است که نظام منافع دارد، تاريخ دارد، برنده و بازنده دارد و...، اين پديده صرفاً هم پديده ديني نيست، يعني با پديده ديني روبرو نيستيم. در مکان دين کار ميکنيم اما آن اتفاق يک تکه از پازل است که دارد براي کليت اتفاق ميافتد. کليت هم فقط معطوف به ايران نيست، يک «ما»ي بيخويشتنشده غيرغربي وجود دارد که اين «ما» درگير فاجعه است. اين فاجعه درعربستان هم وجود دارد، با تمام افتراقاتي که بين زمينه وهابي با شيعي دوازده امامي هست. اين موضوع را در دبي هم ميبينيم، در عراق شيعي هم ميبينيم، در کابل هم ميبينيم، نه فقط در ساحت مکانهاي زيارت، بلکه در شهر ميبينيم، در مناسک ميبينيم و... اتفاق عامي است که ما فقط در مورد يک پازل آن صحبت ميکنيم. پس طرف گفتوگوي ما فقط يک مسئول مشخص نيست، بلکه مسئولان و سازمانهاي مشخص هم در چهار دهه اخير، نيروهاي اجراي همين فاجعه به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه بودهاند و سعي ميکنيم جرياني به اين وسعت را توصيف ميکنيم.
چرا ابعاد جامعهشناختي اين فاجعه اين قدر اهميت دارد؟ در وهله اول به نظر ميرسد پديدهاي معمارانه است، چيزي که در رشته جامعهشناسي خيلي اهميت دارد اين است که جامعهشناس آنچه را در نگاه اول به نظر ميرسد «ديني» است کنار بزند و مشخص کند که اين دين نيست، بلکه اقتصاد است. روکش اول دين است اما زير آن پديده ديگري قرار دارد. آن وقت فاجعهاي که در آن ساحت اتفاق ميافتد و ديني نيست، با نشستن چند متخصص دور يک ميز حل نميشود که بگوييم درباره آن صحبت کرديم و مشکل حل شد! يک ساختار نابرابر اقتصاد سياسي که برندگان و بازندگاني دارد. اين برندگان و بازندگان فقط هم محدود به جمهوري اسلامي نبوده است. اين ساختار از دوره پهلوي اول با شدت و ضعف وجود داشته و در دوره پهلوي دوم با شدت بيشتر دنبال شده است. در دوره انقلاب، مطالعات آصف بيات ميگويد که شکل ديگري به خود مييابد و سرانجام در دوره کرباسچي اوج ميگيرد. اکنون هم در دولت آقاي روحاني و ساختار چهلساله جمهوري اسلامي به يکي از اوجهاي تاريخي خود رسيده است. يکي از ابعاد اين موضوع را در بازسازي عتبات، مکانهاي مقدس و... مشاهده ميکنيم.
نکته ديگر اين است که چرا به آن «فاجعه» اطلاق ميکنم و از لفظ «آسيب» براي آن استفاده نميکنم؟ تأکيد بر فاجعه بودن مسأله از کجا ميآيد؟ «ما» - اين مايي که عرض ميکنم دانشجوي جامعهشناسي را در نظر بگيريد که دغدغههايي دارد و چند سال است که در گروه جامعهشناسي تشيع تحقيق ميکند و خيلي ديگر از جامعهشناسان در ايران- دين را قلب تپنده جامعه ايران ميدانيم. اتفاقي که ممکن است در ساحت فرهنگي در هنر رخ دهد و در ساحتهاي ديگر آسيباند، ناهنجاري اجتماعياند، ولي اتفاقي که در ساحت دين به شکل تداوميافته و نهادي رخ ميدهد فاجعه است. اين يک فاجعه اجتماعي است که ابعاد جامعهشناختي و به شدت ابعاد هويتي دارد، يعني هويت شيعه دوازده امامي را، که تمام تلاش سيستم در ظاهر تقويت آن است، تحت تأثير قرار ميدهد.
رادان: ببينيد قرار است درباره بازسازي عتبات عاليات صحبت کنيم و من درباره ضرورت آن سخن خواهم گفت. البته از آنجا که کليت چيزي را حل نميکند و ما را به نتيجه مطلوب نميرساند، براي من مشخص نيست، اين فاجعهاي را که ميگوييد تماماً به بازسازي عتبات معطوف است يا بخشي از اين فاجعه را به بازسازي عتبات مربوط ميدانيد؟
سليمانيه: بله، مسألهاي که درباره آن صحبت ميکنيم به طور مشخص درباره بازسازي عتبات است.
ايکنا: براي اينکه بحث مقداري روانتر پيش برود، جناب سليمانيه از شما درخواست ميکنم ويژگيهاي آنچه را که فاجعه ميدانيد توضيح دهيد، مثلاً از نظر شما چه مشکلات فرهنگي يا اقتصادي بر اثر بازسازي عتبات مترتب شده است؟
سليمانيه: در بخش دوم قصد داشتم به همين مطلب اشاره کنم که چرا به مسأله مورد نظر فاجعه ميگويم. يک نکتهاي وجود دارد که خيلي از مواردي که خدمتتان عرض ميکنم ممکن است آن ساحت خودآگاهِ تصميمگيريِ مدير نبوده باشد، چراکه در جامعهشناسي ميگويند اتفاقاتي که مثل جنگ جهاني در دوره مدرن رخ داد، نتيجه ناخواسته و کارکردهاي پنهان بودهاند. پس چيزي که ميگوييم لزوماً نتيجه برنامه هدفمند نيست، گاهي اينها نتيجه منطقي يک سياست کلي است و حتي در وهله اول شايد نيت هم خير بوده است، اما در جامعهشناسي گزارهاي مشهور وجود دارد که ميگويد: بزرگترين فجايع نتيجه نيتهاي خير بودهاند. من چند ويژگي عرض ميکنم که معتقدم با توجه به مطالعاتي که درباره مکانهاي زيارتي انجام شده، در مورد چيزي که به آن «بازسازي» ميگويند صادق است.
1- غيرمشارکتي بودن: اين بازسازيها يا بگذاريد بگويم مداخلات، معمولاً ويژگي غيرمشارکتي دارند، يعني در آن منطقه که اين اتفاق رخ ميدهد نه در پشتيباني، ذينفعهايي که در آن مکان وجود دارند، چهار محله يا اسواقي که حول عتبه قرار گرفتهاند، يا در مشهد يا ساير شهرهاي زيارتي که ساخت و سازهاي جديد و عظيم حول مکانهاي مقدس انجام شده، اغلب مداخلاتي که در اين فضاها شده است غيرمشارکتي بوده، يعني مشارکت آدمها و نهادهاي محلي را در ايجاد تغيير فضا برانگيخته نکرده است. اين غيرمشارکتي بودن خودش را در طيفي از ساحت تعريف مسأله، فرآيند کار و... نشان ميدهد.
2- دستوري و فرمايشي بودن: اين مداخلات اغلب از بالا و فرمايشي است، يعني از جاي ديگر به صورت متمرکز دستوري گرفته ميشود، مداخله اي تصويب و در آن فضا انجام ميشود، يک دستگاه رسمي يا دستگاهي بيرون از ذينفعان آن فضا تصميم ميگيرد که اين کار انجام شود. مثلاً ديوان وقف شيعي در عتبه تصميم ميگيرد که فلان اتفاق در فلان محل بيفتد اما ذينفعاني که در آن مقياس هستند، هيچ مداخلهاي در درک ضرورت مسأله ندارند.
3- غير مرتبط با زمينه فرهنگي و اجتماعي: اين مداخلات چيزي است که در جامعهشناسي به آن «از جا کنده» ميگوييم. به اين معنا که اگر جنگلهاي حرا در قشم را ديده باشيد، درختي که ريشه در هيچ جايي ندارد با جذر حرکت ميکند و با مد ميرود، مداخلات ما در اماکن زيارتي در تمام انواع ايراني و غيرايراني نامتناسب با زمينه فرهنگي، بافت اجتماعي، حافظه مکاني و بيگانه با اقتصاد آن محله بوده است.
4- انقطاع از تاريخ و حافظه جمعي: اين مداخلات منقطع از تاريخاند؛ هر مکاني که در آن هستيم، يک اِسپِيس است، حافظهاي داشته و يک روايت دارد. مداخلات ما در فضاهاي زيارتي مثل عتبات و حتي مداخلاتي که بازسازي شهرهايمان انجام ميدهيم، در امتداد گذشته تاريخي نيست، پديدهاي جديد و مدرن است؛ علي رغم اينکه به نظر ميرسد دغدغهاي سنتي است و ميخواهد فضا را براي زائر بزرگ کند، زيارت را تسهيل کند و... من به شدت از اين ايده دفاع ميکنم که اين مداخله «شبهمدرن» است. مثلاً در مداخلهاي که در نجف انجام ميدهيم، دال' اصلي نجف که کنار عتبه شکل ميگيرد و تاريخي دارد، هيچ جايي در طراحيهاي ما و ساختن صحن حضرت زهرا(س) ندارد. منازل و مساجدي که از قبل در نجف وجود داشتند در طراحيها ناديده گرفته ميشوند. مثلاً قبر علامه حل'ي که بين واديالسلام و حرم واقع شده، اتفاقي که برايش افتاده چيست؟ اين بقعه خودش حريمي و روايتي داشته است؟ يا مثلاً مسجد هندي با آن تاريخ درخشان گذشتهاش ناديده گرفته ميشود. ايده اين است که اين مداخلات منقطع از تاريخ و حافظه تشيع است.
5- کميتگرا بودن: مداخلاتي که انجام ميشود کميتگراست، يعني همان طور که در مصاديق ديگر سياستگذاريهاي فرهنگي دائماً به «چند متر مربع؟»، «چه قدر پول جمع ميشود؟» و...توجه کردهايم، اما به مسائلي مثل خلوص و نياتي که در آن فضا به وجود ميآيد توجه نکردهايم. مثلاً در شيوه سنتي معماريمان کسي که ميخواهد وارد آن فضا شود و براي آن فضا کار کند بايد ويژگيهاي طيب و طاهري داشته باشد که آن سيستم سنتي ورودش را به آن فضا مجاز کند. ما با نگاه فرمايشي، قرارگاهي داريم که با بوروکراسي کار را دنبال ميکند و معلوم نميشود که دقيقاً نيت ما از ورود به اين فضا چيست؟ اين سيستم به شدت کميتگراست و فقط درباره اينکه چندمربع، چه قدر پول، چه قدر زائر و... اضافه يا کم شده است صحبت ميشود.
6- سيريناپذيري: اين مداخلات نابسنده و سيريناپذير است. در فضاي سنتي شيعي ديني ما يک چيزي داشتيم چه در معماري و چه در طراحي فضا، به اسم فروتني؛ اين فروتني در سيستم بوروکراتيک به کلي از بين رفت. پژوهشي به نام قدسيِ تقدسزداييشده انجام شده است که آقاي آرمان ذاکري با آمار و ارقام نشان ميدهند در سالهاي اخير، سيريناپذير سيستم براي رؤيتپذيري و ساختن تمامي ندارد. ظاهر اين است که يک سري نيازهايي داريم اما حقيقت اين است که اين نيازها دائماً «ايجاد ميشود». اين مسأله به انتقادي که آقاي شبيري زنجاني در مورد توسعه دهههاي عزاداري مطرح کردند شباهت دارد، چون اين سيريناپذيري را در توسعه آئينهاي عزاداري هم شاهديم. بايد فاصله حريم قدسي را حفظ کرد. اگر قدسي را بيش از حد بزرگ کنيم، رقيق ميشود. اگر امر الهي را همه جا رؤيت کنيد، ديگر کارکرد خود را از دست ميدهد.
7- تقليل دادن عظمت امر قدسي به عظمت بنا: اين مداخلات تقليلگراست. به اين معنا که مداخلات ما در بحث مکانهاي زيارتي و عتبات رويکردي پشت خود دارد؛ ما از بچگي تربيت مذهبي داشتيم و دين با زندگي ما درآميخته شده است. مثلاً اگر ظهر مراسم عزاداري برگزار ميشد، عصر نذري داده ميشد، در همان فضا مادرها براي ازدواج فرزند خود گفتوگو ميکردند و...، ما امر قدسي را فقط به يک امر معمارانه تقليل دادهايم و پيچيدگي فضا را از بين بردهايم. کارکردهايي را که در فضاي اطراف حرمها در عتبات، مشهد و شاه عبدالعظيم وجود داشته است، از بين بردهايم و يا بهتر بگويم فقط به يک کارکرد تقليل دادهايم. جامعه محلي آنجا در اين اتفاق دچار عدم تعادل ميشود، چون قرار بوده است با مؤلفههاي آن بافت زندگي کند. زماني برجهاي بلند اطراف کعبه را نگاه ميکرديم و ميگفتيم اين چه جنايتي است که سعوديها انجام ميدهند؟ الان کاري که با شکستن افق ديد حرمها انجام ميشود، چه فرقي با آن جنايت دارد؟ پسر آيتالله خوئي در نجف، در 100 متري حرم حضرت علي(ع)، ساختماني 13 طبقه راهاندازي کرد که حريم فضايي و ديداري حرم، که قلب همه ما برايش ميتپيد، مخدوش شده است. کليت مداخلاتي که ستاد بازسازي عتبات هم در نجف انجام داده نظير همين است؛ گاه عظمت مبتني بر بزرگي و وسعت بنا را دنبال کرده است.
8- مقياس غيرانساني: مقياس غيرانساني در ابعاد در دورههايي تاريخي بر اثر زمينههايي فرهنگي بناها شکلهاي مختلف پيدا ميکنند. بسياري از بناهايي که از دوره رضاشاه تاکنون درست کردهايم، به شدت به کسي که وارد حرم ميشود، محاط هستند، يعني شما وقتي وارد حرم ميشويد احساس گمشدگي ميکنيد. اين نکتهاي مهم و مربوط به معماري است و در قالب مفهوم «تواضع سازه و معماري انسانمقياس» طرح ميشود.
9- نمايشي بودن؛ مداخلاتي که انجام ميدهيم به شدت نمايشي است، در حالي که منطق روح دين، منطق چيزي که ما ياد گرفتيم، اين است که دين و کنش مذهبي اصولاً با ديدهشدن، نمايشيبودن و خود را در چشم ديگري کردن فاصله داشته است. هميشه کنشي بهجتوار داشته است. الان به پيامکهاي ستاد بازسازي در مناسبتهاي مختلف نگاه کنيد، تبليغات و آنونسهايي که تلويزيون پخش ميکند، انواع مختلف تبليغات مکتوب و غيرمکتوب به خلوص امر ديني خنج ميکشد و آن را مخدوش ميکند. اين نمايشي بودن با روح سنت ديني که با آن کار داشتيم نميخواند. حتي سنگ هم بايد از جايي بيايد که با روح آن فضا بخواند، مواد و مصالحي که شما در آن فضا استفاده ميکنيد، چه قدر از ايتاليا گرفته ميشود؟ چه قدر در آن جلسات رسمي و غيررسمي با افتخار گفته ميشود که سنگ را از ايتاليا ميگيريم؟ ما با آن مردمي که آنجا در طول قرنها خو گرفته بودند، کاري کرديم که آقاي کرباسچي با تهران کرد. يک بزرگراه نيايش و چمران وسط يک بافت زنده ميکشيم، انگار که آن کالبد را بيجان فرض کردند. اين حادثه در مشهد، ري، شيراز، نجف و... رخ داده است. اين مداخلات را انجام ميدهيم و مثل يک چاقو بر پيکري جاندار که «شهر» و «بافت شهري» اطراف حرم و حيات اجتماعي در جريان حول محور آن است وارد ميکنيم، در حالي که به گذشته آن فضا و خاطراتي که آنجا جريان داشته بيتفاوتيم. شما وقتي صحن حضرت زهرا(س) را اين گونه وسط آن محله طراحي ميکنيد و ارتباط سوقها را با هم قطع ميکنيد، رويکردي غيرکالبدي بوده است.
*ايکنا: بسيار ممنونم؛ پيش از آنکه به بخش سوم و ارائه راهکارها بپردازيد، از آقاي رادان درخواست دارم به بيان مطالب خود بپردازند.
رادان: بابت اين جلسه ارزشمند از خبرگزاري ايکنا تشکر ميکنم که تلاشي مضاعف و درکي درست از اهميت اين موضوع داشتهاند. از آقاي دکتر سليمانيه و خانم شيخرضايي هم بابت حضور در جلسه سپاسگزارم. پيش آمدن سؤال و دغدغه در امر مهمي مثل بازسازي عتبات عاليات طبيعي است. کاري با اين وسعت و ابعاد سؤالهاي مهمي را برميانگيزد. بعضي مسائل ذهني براي خود من، بعد از ورودم به ستاد بازسازي عتبات عاليات حل شد. مشکل اينجاست که از اين جلسات زياد برگزار نشده است. در اين ميان يکسري اطلاعات نادرست هم از روي ناآگاهي از طرف صاحبان تريبونهاي مجازي، که شايد فالوورها و لايکخورهاي خوبي هم دارند، مطرح ميشود. مدتي است تصميم گرفتيم در اين حوزه ورود کنيم و به اين دغدغهها پاسخ دهيم.
ستاد بازسازي عتبات عاليات با موضوع «بازسازي» و «توسعه» اعتاب مقدس از سال 82 تشکيل شد. ببينيد ستاد نقشي در سياستهاي حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) و ديگر اماکن زيارتي داخل کشورمان ندارد که در مورد آنها بخواهم نظري داشته باشيم. کار ستاد در مورد اعتاب خارج از کشور و مشخصاً عراق است. سال 82 جمعي از يادگاران دفاع مقدس، وضعيت حرمها را در دوره بعد از صدام ارزيابي کردند و همان برآوردهاي اوليه نشان ميداد که وضعيت خوبي از نظر خدمت به زائران در جريان نيست. نميدانم آيا آن سالها به عتبات رفتهايد يا خير؟ خودم هم آن سال توفيق زيارت داشتم. وضعيت اعتاب مقدس و اطراف آن از نظر آب، برق، سيستم فاضلاب و... اصلاً مناسب نبود. امنيت هم که طبيعتاً کم بود، يادم هست در سامرا بودم که تانک آمريکايي به راحتي به محدوده حرم نزديک شد. از سمت بابالمهدي با ديوار حرم برخوردي کرد و متأسفانه ديوار حرم آسيب ديد. در حالت عادي در داخل حرم گنجايش و امکانات کافي براي ميزباني زائران وجود نداشت و با آن حملات همان اندکزيرساختها هم رو به تخريب ميرفت.
در اين شرايط بود که ستاد بازسازي عتبات عاليات تشکيل شد. اولين اقدامات در اعتاب مقدس نجف اشرف و کربلاي معلي اجرا شد؛ اقداماتي همچون اصلاح فاضلاب، تأمين آب شرب، ساخت سرويس بهداشتي، مرمت و مقاومسازي سقف و ديوار و کف حرمها، تعميرات درها و تعويض آنها، تعويض سنگهاي آسيبديده، مرمت کاشيهاي تاريخي و آينهکاري سقف حرمها و... انجام شد. تا آنجا که طرح توسعه حرم مطهر اميرالمومنين حضرت علي(ع) به نام صحن و شبستان حضرت زهرا(س) مطرح و قراردادي از سوي عراقيها با ستاد تنظيم شد. حرم اميرالمؤمنين(ع) کلاً 12 هزار مترمربع زيربنا داشت، يعني از حرم شاه عبدالعظيم کوچکتر! اين زيربنا کفاف جمعيت را نميداد، ببينيد يک کسي ميخواهد براي مهماني به خانهتان بيايد، اگر ظرفيت براي پذيرايي نداشته باشيد، ميخواهيد چه کار کنيد؟ در شرايطي که سفر به عتبات فزوني مييابد، لازم است که ظرفيت ميزباني افزايش يابد وگرنه تلفات به بار ميآيد و بينظمي ايجاد ميشود، بايد حتماً امکانات بهداشتي، اسکان و... فراهم ميشد.
اينکه ميگوييد «مداخله»، ما به هيچوجه بدون تأييد مسئولان ذيربط در اعتاب و برادران عراقي هيچ کاري آنجا انجام نميدهيم، ما يک تشکل مردمي و يک مدل ycharit هستيم. آيا وقتي يک بازيگر معروف هاليوودي به کشورهاي آفريقايي ميرود و کمک ميکند تا خدماتي به انسانها ارائه شود مداخله کرده است؟ وظيفه انسانياش ايجاب کرده به همنوع خود کمک کند و جرمي مرتکب نشده است. هنوز هم در ايام پرازدحام مانند اربعين حسيني، اعياد، شهادتها و... با مشکل اسکان، سرويس بهداشتي و خدمات رفاهي مواجه ميشويم. چگونه ميشود بگوييم زائر به خدمات نياز ندارد؟ با اينکه امسال از فضاي صحن حضرت زهرا(س) در ايام اربعين حسيني بهره گرفتيم اما باز هم ظرفيت براي زائران کم بود. آب کربلا هنوز هم مشکل دارد، سيستم فاضلاب آن ايراداتي دارد و... اگر براي رفع اين مشکلات کاري انجام دهيم، هم کمک به همنوع کردهايم و هم به زائران خودمان کمک شده است.
اين اعتقاد مردم ايران است که هرجور باشد به زيارت اهل بيت(ع) ميروند و علاوه بر آن نيز، در جهت بهبود شرايط فيزيکي حرمها نذر ميکنند. در حال حاضر ستاد بازسازي عتبات عاليات با همکاري ديوان وقف شيعي عراق، نذورات و کمکهاي مردم هدايت ميشود و در نهايت هم زائران و مجاوران حرم را از امکانات رفاهي در زيارت بهرهمند ميکند.
ديوان وقف شيعي که متعلق به عراقيهاست، طرح پيشنهادي را ميبيند و بسيار هم در روند واگذاري پروژهها حساسيت دارند، البته اين حساسيت بجاست، چون فضا، فضاي بسيار خاصي است. گاه خود عتبهها طرحهايي ارائه ميدهند، در نهايت فضايي مشخص ميشود و در اختيار ستاد قرار ميگيرد. يعني فضا را هم آنها تعيين ميکنند. اينکه توسعه حرم در چه فضايي انجام شود، با بررسيهاي خود عراقيها و ملاحظاتي که دارند، انجام ميشود. بافت بازار را خراب نکرديم، فقط چند منزل مسکوني بود که خود حرم با قيمتي توافقي و با رضايت کامل فروشندگان آن را خريد و فضاي آن را در اختيار طرح توسعه حرم امام حسين(ع) قرار داد.
اين طور نيست که هر طرحي را هم در اختيار ما قرار دهند. حالا خاطرهاي هم از شيخ مهدي کربلايي، توليت شرعي حرم امام حسين(ع)، نقل کنم تا بگويم هر طرحي را هم در اختيار ستاد قرار نميدهند، حتي گاهي يک اتفاق خاص مثل اين خواب نظر او را عوض کرده است. ايشان مدتي براي يکي از طرحها جواب قطعي نميدادند و ما در شرايط انتظار قرار داشتيم. شبي يکي از دوستان عارف ايشان که در لبنان زندگي ميکند با ايشان تماس ميگيرد، ابتداي جوياي اوضاع کربلاي معلي ميشود و حرفي از بحث طرح مورد نظر زده نميشود تا اينکه آن عارف در ادامه ميگويد: در خواب ديدهام که حضرت فاطمه زهرا(س) در مقابل درب ورودي بابالقبلة حرم مطهر امام حسين(ع) قنداق بچهاي را به يک ايراني، که آيتالله بهجت بودند، سپرده است. شيخ مهدي کربلايي وقتي اين خواب را شنيدند، سراسيمه مسئولان عراقي و آقاي پلارک، رئيس ستاد بازسازي عتبات عاليات، را فراخواند و گفت که آن طرح مورد نظر بايد به ايرانيها سپرده شود.
در جلوي دوربينها ميگويم، آنچه شما درباره سنگ ايتاليايي ميگوييد به تکنولوژي مربوط است که يک متبرع (نيکوکار براي رضاي خدا) آن را از خارج خريداري کرد و در اختيار ما قرار داد. ببينيد سنگ دور ستونهاي صحن حضرت زهرا(س) بايد اصطلاحاً «آرک» در بيايد تا قبل از اين با دست درميآوردند که در اين متراژ و تعداد خوب نميشد، اما با اين تکنولوژي، سنگها بسيار راحت و بدون مشکل برش داده ميشوند. پس تأکيد ميکنم که تمام مواد اوليه و مصالح بازسازي و توسعه اعتاب مقدسه از ايران تأمين ميشود که همان موجب شده است بعضي از کارخانهها همچون فولاد، سيمان، ميلگرد، گچ، سيم و کبل و... از خطر ورشکستگي نجات يابند.
حدود 85 درصد هزينهاي که براي ساخت صحن مطهر حضرت زهرا(س) صرف شده به کشور بازگشته است. فعاليت کارخانههاي ذوبآهن، فولاد، گچ، کارخانهها و معادن سنگ ما در اين قضيه بيشتر شد. براي مثال کمک به عتبات عاليات در استان خراسان جنوبي که يکي از محرومترين استانهاي کشور محسوب ميشود، اشتغالزايي و گردش مالي ايجاد کرده است. پس همهاش برکت است.
اما درباره بحث صادرات فرهنگي هم ذکر نکاتي لازم است، از دوره آل بويه در عتبات عاليات کار هنري انجام شده است. اين قضيه در دوره صفويان، که مهد هنر و معماري اسلامي بود، به اوج رسيد. در دوره افشاريه و قاجار هم توجه زيادي به آن شد، از جمله ناصرالدينشاه که توجه زيادي به هنرهاي اسلامي در عتبات کرد و کاشيهاي زيادي هم از آن دوره به جا مانده است. معماري قبلي اعتاب معماري ايراني-اسلامي بود و معماري فعلي هم ايراني-اسلامي است. مگر چه تغييري در معماري ايجاد شده که ميگوييد معماري از بين رفته است؟ ان شاأالله يک بار با هم به اعتاب مشرف شويم تا در صحن حضرت حضرت زهرا(س) ببينيد چقدر از همين هنرهاي اسلامي احيا شده است. هنرهايي مثل ميناکاري داشت منسوخ ميشد؛ هنرهايي همچون کاشيکاري، کاشي معرق، آينهکاري، فرشبافي، قلمزني و... به برکت همين پروژههاي ستاد بازسازي احيا شدند. دو استادکار کاشي معرق به لطف همين پروژههاي ستاد تصميم گرفتند که افراد زيادي را آموزش دهند تا خداي ناکرده بعد از فقدانشان، اين هنر باقي بماند. شما که به درستي اين قدر بر هنر و فرهنگ حساسيت داريد، آيا اين خدمت فرهنگي نيست؟
ما هيچوقت سوابق گذشته را از بين نبردهايم، اما قبول دارم که قبل از ما بعضي پيمانکاران غيرايراني، برخي سوابق را از بين بردهاند. ذکر يک نکته ضروري است، صدام که با ايرانيها بسيار در عناد بود دستور داد تا کتيبه ميناکاريشده موجود بر روي ايوان طلاي حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) را دربياورند و معدوم کنند، چراکه حاوي اشعاري به زبانهاي فارسي، عربي و آذري بود. همان زمان اين کتيبهها را کندند و به انبار انداختند. پس از سقوط صدام، اين کتيبهها را در انبار پيدا کرديم. عکسهاي قديمي حرم را هم بررسي کرديم و با تلاش بسيار با همکاري سازمان ميراث فرهنگي و به خصوص آقاي دکتر بهرمان توانستيم آن کتيبههاي مينا را به شکل تاريخي احيا کنيم.
اما بحث مردميبودن ستاد بازسازي، اين ستاد مانند يک خيريه فعاليت ميکند و بناي منابع مالي آن هم مردم هستند. در اين مورد هم مردم خود درباره نذورات خود مختار هستند و ميتوانند در مکاني که خود صلاح ميدانند آن را هزينه کنند. يکي مدرسه ميسازد، ديگري نيازمندان را کمک ميکند و يکي هم براي حرمها نذر ميکند! اينکه به آنونسها و تبليغات مجموعه اشاره کرديد، به گونهاي بود که گويي به زور از کسي پولي گرفته ميشود! اجباري وجود ندارد و مردم نذورات خود را با علاقه خودشان به فعاليتهاي بازسازي اختصاص ميدهند. ما هم يک ريال از نذر مردم را در جاي ديگر هزينه نميکنيم. عموماً افرادي که به ما کمک ميکنند از نظر اقتصادي طبقه متوسط يا پايين جامعه هستند که عده بسياري در حد هزار يا دو هزار تومان به شکل منظم به بازسازي کمک ميکنند، حتي افرادي هستند که از محل يارانه نقديشان در اين اقدام مشارکت ميکنند. البته متبرعيني هم هستند که مبالغي کلان به اين کار اختصاص ميدهند، مثلاً در پروژهاي که براي ستونهاي اطراف مضجع مطهر امام حسين(ع) در حال اجراست. اگر اطلاع داشته باشيد فاصله ستون تا ضريح مطهر از 1,5 متر به 4.5 متر افزايش پيدا کرد تا زيارت مردم تسهيل شود. فرد نيکوکاري کل هزينه اين اقدام را تقبل کرد. ايشان چک اول را براي ستون اول صادر کرد. چک دوم را با شروع ستون دوم پرداخت و در موعد پرداخت چک سوم از دنيا رفت. پسر ايشان مسير پدر را ادامه داد و اکنون که ستون چهارم در حال اجراست تمام هزينهها از سمت اين خانواده معزز پرداخت شده که رقم قابل توجهي هست.
احتمالاً در کار خود نقصهايي هم داريم اما دقت کنيد همه چيز در عراق به خواست ما نيست. براي جمعبندي باز هم تأکيد ميکنم که پروژههاي بازسازي عتبات به اشتغالزايي، احياي هنرها و معماري ايراني-اسلامي، افزايش ارتباط عراقيها و ايرانيها، بهبود کيفيت خدمت به زائران و... کمک کرده است. سابقاً بيش از 20 ميليون زائر که همه ايراني نبودند، کجا مستقر ميشدند؟ اطراف حرمها، آنهم با وضعيتي نامناسب؛ اما به برکت طرحهاي بازسازي اسکان زائران تسهيل شده که کمک به زائران ساير کشورها هم محسوب ميشود. در زمينه اشتغالزايي و رونق اقتصادي براي خود مردم عراق نيز دستاوردهاي خوب و چشمگيري به دست آمده است، مثلاً همکاري عشيرههاي سامرا با ستاد بازسازي، رونقي به بازار اين شهر داده است، به خصوص در ايامي که حجم زائران در اين شهر افزايش مييابد.
شما به گونهاي صحبت ميکنيد که گويي در پروژههاي بازسازي حساب و کتابي وجود نداشته است. طراحي ضريح امام حسين(ع) را استاد فرشچيان انجام داده است، خودش بليت گرفت و آمد. گفت براي من فقط يک نوحه بگذاريد، گريه کرد و قلم زد، يک ريال هم پول نگرفت. همچنين پروفسور قهرماني، پدر خاک ايران و کسي که پيِ سازه برج ميلاد را طراحي کرد به همراه برادران بنان، از استادان مطرح دانشگاه شيراز، امروز در حال اجراي يکي از پيچيدهترين و پرريسکترين پروژه ايراني يعني تقليل حجم و مقاومسازي ستونهاي حرم امام حسين(ع) هستند. آيا اين کارها بيحساب و کتاب انجام ميشود؟! مردم ايران به اهل بيت(ع) اعتقاد قلبي دارند و صميمانه و عاشقانه در اين مسير گام برميدارند.
پايان بخش نخست
ادامه دارد...
نظر شما