شناسهٔ خبر: 30639021 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

ساواک، موساد و ذبح آزادی

صاحب‌خبر - سازمان اطلاعات و امنیت کشور که به اختصار «ساواک» خوانده می‌شد در اسفند 1335 و بعد از تصویب نهایی در مجلس شورای ملی رسما تشکیل شد، اگر چه بعد از کودتای 28 مرداد عملا فعالیت‌های خود را آغاز کرده بود. این سازمان به لحاظ قانونی زیرمجموعه نخست‌وزیر بود و رئیس آن را هم شخص شاه انتخاب می‌کرد. بر اساس ماده اول قانون مذکور هدف از تاسیس ساواک حفاظت از امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه علیه مصالح عمومی بود. تا قبل از کودتای 28 مرداد تامین امنیت ملی در درجه اول برعهده دستگاه ضد اطلاعات ارتش بود. این وظیفه بعد از تشکیل فرمانداری نظامی تهران تعقیب و شناسایی مخالفان یا به عبارتی تامین امنیت حکومت به این تشکیلات واگذار شد. فرمانداری نظامی در واقع صورت تقویت شده رکن دوم ارتش بود و ریاست آن هم برعهده یکی از بی‌رحم‌ترین فرماندهان نظامی، تیمور بختیار قرار داشت. فرمانداری نظامی تا زمان تاسیس ساواک سخت‌ترین شکنجه‌ها را علیه مخالفان حکومت به کار می‌گرفت. البته این شدت عمل فرمانداری نظامی مورد حمایت آمریکایی‌ها بود، همان‌طور که تاسیس و جهت‌دهی سازمان‌های امنیتی در ایران توسط آمریکایی‌ها صورت گرفت. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران هم بر این موضوع صحه می‌گذارد و می‌گوید: «در سال 1957 سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تاسیس و سازمان دادن به آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور خوانده می‌شد به‌زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.» انگیزه اصلی ایالات متحده برای تاسیس سازمان جاسوسی در ایران، همسایگی ایران با شوروی بود. آمریکا برای اینکه از رقابت اطلاعاتی با شوروی عقب نیفتد، درصدد تاسیس یک سازمان جاسوسی قدرتمند و وابسته به خود در منطقه بر آمد و برای همین پس از کودتای 28 مرداد به سرعت تلاش کرد با وابستگی هرچه بیشتر حکومت پهلوی به خود، احساس نیاز به چنین سازمانی را در مقامات ایرانی نیز ایجاد کند. پس از تاسیس ساواک، «سیا» نقش فراوانی در سازماندهی و آموزش نیروهای این سازمان داشت. در اولین فرصت، کارشناسان و آموزشگران سیا به ایران آمدند و در مسائل مختلف اطلاعاتی و امنیتی به تربیت نیروهای ساواک پرداختند. در میان آموزش‌های سیا، چگونگی برخورد اطلاعاتی- امنیتی با «کا گ ب» و نیرو‌های پیدا و پنهان آن در ایران اهمیت بیشتری داشت. این آموزش‌ها محدود به ایران نشد و بارها نیروهای ساواک برای آموزش به آمریکا اعزام شدند تا در پایگاه‌های مجهز آن سازمان با روش‌های پیشرفته اطلاعاتی- جاسوسی و عملیاتی آشنا شوند. پس از برکناری بختیار، ریاست ساواک برعهده سرلشکر حسن پاکروان قرار گرفت و حسین فردوست با عنوان قائم‌مقام ساواک وارد آن سازمان شد. در این دوره ماموران ساواک توسط یکی از اساتید «موساد»، تحت آموزش «بازجویی» قرار گرفتند. حاصل برگزاری این دوره آموزش تربیت تعدادی بازجوی متخصص بود. اما متخصص شدن بازجوها در امر بازجویی، به معنی حذف شکنجه در بازجویی‌ها نبود. نه‌تنها نمونه‌های زیادی از اعمال شکنجه‌های جسمانی از این دوره در دست است، بلکه شکنجه روحی نیز به شکنجه‌های قبلی اضافه شد. موساد در حقیقت از طریق این آموزش استفاده از جنبه‌های روانشناختی برای تضعیف روحی و درهم شکستن مقاومت متهمان را به ماموران ساواک، منتقل کرد. منزوی کردن، تحمیل زندان انفرادی، منتظر گذاشتن متهمان در اتاق بازجویی، طرح پرسش‌های مکرر و بستن چشم‌ها از جمله روش‌های جدیدی بود که ماموران ساواک از آموزش‌های موساد آموخته بودند. علاوه‌بر آن، پاکروان خود توسط آمریکایی‌ها به‌عنوان متخصص جنگ‌های روانی تربیت یافته بود. به همین خاطر استفاده از فشار روانی بر متهمان در دوره ریاست او به‌عنوان یک روش جدید به کار گرفته شد. یکی از دلایل تشکیل ساواک، بدنامی فرمانداری نظامی تهران در به‌کارگیری روش‌های خشن علیه متهمان بود، اما با ورود پرسنل فرمانداری نظامی به ساواک، خشونت و شکنجه‌های رایج در فرمانداری نظامی در ساواک تداوم پیدا کرد. استفاده از خشونت در این سازمان به تدریج به یک رفتار پذیرفته‌شده تبدیل شد. حسین فردوست، رفیق و همراه محمدرضا پهلوی مسئولیت شکنجه‌های وحشیانه ساواک را متوجه تیمور بختیار و مصطفی امجدی می‌داند. اشاره فردوست به عدم مخالفت شاه با شکنجه متهمان گویای این واقعیت است که شاه از اعمال شکنجه‌ها بی‌اطلاع نبوده است. (حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص 450) از سال 1343 و پس از روی کار آمدن نصیری به‌عنوان رئیس ساواک، بر شدت شکنجه‌ها افزوده شد. تهدید بستگان از جمله روش‌های شکنجه در این دوران به شمار می‌رفت. گاهی یکی از بستگان نزدیک متهم را در هنگام بازجویی حاضر می‌کردند و بازجو تهدید می‌کرد که اگر متهم اقرار نکند، فرد مورد نظر را تحت آزار قرار خواهند داد. به دنبال گسترش اعتصابات و تظاهرات دانشجویان در سال‌های 47 تا 49، ناصر مقدم مدیرکل وقت اداره کل سوم ساواک برای پیشگیری از تظاهرات دانشجویان در سال تحصیلی 50-49، دستور داد کمیته‌ای متشکل از ماموران و بازجویان اداره کل سوم ساواک در محل زندان اوین تشکیل شود. پیش از تشکیل این کمیته، تعدادی از کارکنان ساواک که در زندان قزل قلعه مستقر بودند، دانشجویان مشکوک به فعالیت‌های سیاسی را دستگیر می‌کردند. در بازجویی از دانشجویان بازداشت شده، آنها را با استفاده از کابل سیمی شکنجه می‌کردند. کثرت بازداشت‌شدگان به حدی بود که در زندان اوین سلول‌های جدیدی برای جا دادن آنها ساخته شد. در مقابل فشاری که ساواک بر دستگیرشدگان وارد می‌کرد، عناصر باقیمانده گروه‌های مذکور حمله به اماکن دولتی، ترور مقامات و ربودن بستگان مقامات حکومتی را در دستور کار خود قرار دادند. حکومت پهلوی برای مقابله با این‌گونه برنامه‌ها درصدد ایجاد هماهنگی بین شهربانی و ساواک برآمد که این امر نهایتا منجر به شکل‌گیری کمیته مشترک ضد خرابکاری شد. یکی از ارکان این کمیته اتاق «تمشیت» بود. در اتاق تمشیت پیش از هر کاری دست و پای متهم را می‌بستند. بازجو در کنار متهم قرار می‌گرفت و شروع به طرح سوالات خود می‌کرد و چنانچه متهم پاسخ نمی‌داد یا پاسخ‌هایش بازجو را قانع نمی‌کرد، با اشاره بازجو شکنجه متهم آغاز می‌شد. در بسیار از موارد، بازجو نیز همراه شکنجه‌گر به ضرب و شتم و شکنجه متهم می‌پرداخت. در مورد برخی متهمان، کار بازجویی به صورت تیمی انجام می‌شد و چند نفر بازجو و شکنجه‌گر، کار بازجویی و شکنجه را انجام می‌دادند. استفاده از شوک الکتریکی، استعمال بطری و تخم‌مرغ، سوزاندن قسمت‌های مختلف بدن، آویزان کردن به مدت طولانی، کشیدن ناخن، فرو کردن سوزن به زیر ناخن و داغ کردن سوزن با شعله فندک، ریختن قطرات آب به‌طور متوالی روی پیشانی متهم، تجاوز جنسی، تهدید به قتل، فحاشی و هتک‌حرمت متهمان در حضور خانواده‌هایشان، از جمله شکنجه‌های رایج در کمیته مشترک ضد خرابکاری بود. با این اوصاف، رفتارهای وحشیانه سازمان امنیت حکومت پهلوی با متهمانی که حتی جرم‌هایشان هم قابل اثبات نبود، در سال‌های آخر و با سر کار آمدن دموکرات‌ها در آمریکا، رژیم مجبور به تغییر سیاست‌های خود در حوزه امنیت شد. اظهارنظرهای صریح جیمی کارتر در انتخابات ۱۳۵۵ درباره مسائل مربوط به حقوق بشر در کشورهای جهان سوم بر بیم و نگرانی شاه از روش رئیس‌جمهوری احتمالی آمریکا افزود. از این رو واکنش دولت پهلوی به سیاست‌های جدید ایالات متحده با نوعی انفعال و عقب‌نشینی مصلحتی همراه شد. اولین نشانه تغییر در سیاست‌های سرکوبگرانه رژیم خبر آزادی ۶۶ نفر زندانی«ضدامنیتی» با عفو ملوکانه و به مناسبت پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی بود. پس از آن نیز به مناسبت سالروز ۲۸ مرداد به ناگاه ۳۴۳ زندانی سیاسی مورد عفو قرار گرفتند که این رقم به تنهایی چندین برابر تمامی زندانیان سیاسی بود که در طول ۳۶ سال حکومت شاه از زندان آزاد شده بودند. دو ماه پس از مرداد ۱۳۵۶ به مناسبت ۴ آبان، ۱۳۱ نفر زندانی سیاسی دیگر نیز آزاد شدند. نکته جالب در این بود که به نظر می‌رسید رژیم برای آزادی زندانیان سیاسی با کمبود مناسبت مواجه شده است.

نظر شما