در نخستین روزهای راه یابی ام به دانشگاه تبریز، مجموعه ای ارزشمند تحت عنوان «یادنامه میرزاجعفرسلطانالقرایی» گردآوری شده توسط سه تن از اساتید ارجمندم در گروه تاریخ، آقایان: دکتر یوسف رحیم لو، دکترسیروس برادران شکوهی و دکتریحیی کلانتری به دستم رسید. نخستین نوشتار این مجموعه، به قلم استاد دکتر سیروس برادران شکوهی بود با عنوان: «صوفی اسپیددل درگذشت» نوشتاری که در سطر سطر آن دلبستگی مریدواری نسبت به استاد زنده یاد میرزا جعفرآقا سلطان القرایی موج میزد:«شاید اغراقآمیز جلوه کند که تمام آرزوهای من برای ظهور مجدد دانشمندان قرون اولیه هجری با دیدار ایشان به تحقق میپیوست»
همین جملات بود که حس کنجکاوی دانشجوی کم تجربهای را به سمت مطالعه در باب آثار و احوال آن دانشمند بزرگ و خاطرات دیگر بزرگان از ایشان سوق داد، اما راقم این سطور که نه از سعادت دیدار و نه از فیض همنشینی با آن یگانه دوران برخوردار بوده و مهمتر از همه بضاعت قلم فرسایی درباب فضائل و احوالات ایشان را در خود نمیبیند در این نوشتار به بهانه فرارسیدن سی امین سالگرد وفات آن استاد دانشمند (۲۷ دی ماه ) تنها به نقل قول بزرگان در باره ایشان میپردازد:
حاج میرزا جعفر سلطان القرایی فرزند شیخ ابوالقاسم در سال ۱۳۲۲ هجری قمری در محله شتربان تبریز و در خانوادهای از علمای روحانی و متقی پا به عرصه وجودنهاد. وی تعلیم و تربیت و تحصیل کمالاتش را از کانون خانواده و تحت مراقبت جد و پدر بزرگوارش شروع کرد و به رسم متداول آن زمان قرآن مجید و مقدمات عربی و بعضی متون فارسی را آموخت و در ادامه از تحصیل و تحقیق در محضر اساتید و افاضل عصر بهره مند گردید.
از همان اوان جوانی تجارت پیشه گرفته مدت قریب به سی سال با بعضی از کشورها به داد و ستد خارج پرداخت وپس از این مدت، دفاتر تجارت را بایگانی و راکد و به کتاب و کتابت و خط و نقاشی و اشیای مستظرفه که روحا مایل و طبعا طالبش بود روی آورد و محضرش محفل انس و محبت و انجمن شعر و ادب، برای شیفتگان کمال و معرفت و عشق و مودت بود.
آن فقید سعید دارای آثار قلمی و تألیفات گرانبها و عزیز الوجودی میباشند که بعضی زیر چاپ رفته و برخی دیگر بصورت خطی و دست نویس باقی میماند. از آثار چاپی ایشان تصحیح و تحشیه کتاب روضات الجنان و جناتالجنان تألیف حافظ حسین کربلایی تبریزی معروف به ابن کربلایی است که در دومجلد با چاپ بسیار منقح و با کاغذ خوب توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب، که جز اولش به سال ۱۳۴۳ و جز دومش در سال ۱۳۴۹ چاپ و انتشار یافت. این کتاب ارزشمند را بحق میتوان مهمترین منبع تاریخی در باره تاریخ شهر تبریز دانست. مصحح با حوصله و دقت کافی و علم و بینش وافی در عرض ده سال کتاب مذکور را به دوستداران دانش و معرفت بیادگار نهاد.
استاد توفیق سبحانی درباره ایشان میگوید: یکی از توفیقهای زندگی من این بود که خوشبختانه با آدمهای برجستهای آشنا شدم و از آنها مطالب بسیاری آموختم. یکی از آنها، مرحوم حاج میرزا جعفر سلطانالقرایی مصحح کتاب «روضاتالجنان و جناتالجنان» بود. او کتابشناسی بسیار برجسته، خطاط و مرمتگری عالی و از همه بالاتر، انسان بزرگی بود. بنده مدت زیادی پیش ایشان میرفتم و در کتابشناسی و مسائل دیگر کسب فیض میکردم. یک بار به خاطر زحمت زیادم به استاد و آمد و رفتهای فراوان، از ایشان عذرخواهی کردم. گفت: شما اشتباه میکنید، این کار را پدران ما به ما یاد دادهاند، ما هم موظف هستیم به شما یاد بدهیم، شما هم باید به دیگران بیاموزید، و اضافه کرد: اصلا به همین جهت علم باقی ماندهاست. تبحر استاد در شناخت آثار خطی چنان بود که با یک نگاه، حتی از فاصله، نوع کاغذ، جلد و ویژگیهای دیگر نسخههای خطی را میگفت.
زندهیاد یحیی ذکاء در یادنامه میرزاجعفر سلطانالقرایی و در مقدمه مقاله اش با عنوان: «بیست و دو واژه آذری از سده هفتم هجری» مینویسد:
«از سوی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز از نویسنده خواستهاند که گفتاری برای مجموعهای که به پاس بزرگداشت روانشاد میرزاجعفرسلطانالقرایی در پایان یکمین سال درگذشت او منتشر خواهد گردید، فراهم آورد. سلطان مردی دانشمند و هنرشناس و انسانی وارسته و برجسته بود، لیک با کناره گیری و گوشهگزینی که خوی او بود، افسوس ارج او برهمگان چنانکه بایست شناخته نگردید و از وجودش سودهای لازم برده نشد. نویسنده این گفتار که سالها از دوستی و راهنمایی و دانش و هنرشناسی او بهرهمند بود و…»
مهدی بیانی مؤلف کتاب احوال و آثار خوشنویسان، در مقدمه جلد اول کتابش مینویسد: دانشمند هنرشناس ارجمند، آقای جعفرسلطانالقرایی، علاوه بر اینکه تمامی نفایس آثار هنری خود را بتدریج و تناوب در اختیار من گذاشتهاند، بیش از همه کس مرا بتالیف و تکمیل و تسریع در امر طبع و نشرکتاب تحریص و تشویق فرمودهاند و غالباً از نظر صائب خط شناسی ایشان برخوردار بودهام. پیوسته سپاسگزار مهربانیها و یاریهای ایشانم.
زندهیاد ایرج افشار که بیش از چهل سال با استاد دوستی، ارتباط نزدیک داشته درمقالهای مینویسد: او مخصوصا درشناخت نسخههای خطی و تشخیص اسناد و اوراق هنری و تاریخی از متبحران کم مانند روزگار خود بود، برای من دوستی با او یکی از برکات زندگی فرهنگی است. من کتابخانه سلطانالقرایی را تماما ندیدم. اما آن مقدار از کتابهایش را که به کتابخانه مجلس رسید دیده ام و واقعا نفایسی در میان آنها بود که باید آنها را دید تا به اهمیت هریک پی برد.
افشار همچنین در مقدمه یکی از آخرین آثار منتشر شده اش به نام «کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی» مینویسد: در این پنجاه سالی که با نسخههای خطی «وَر» رفتهام همواره نگاهی به تاریخ و گونه کاغذ آنها داشتهام و بسیاری از رموز را از افواه کتابشناسانی چون جعفر سلطانالقرایی و اقران او فرا گرفتهام.
غلامحسین فرنود در بخشی از نوشتارش با عنوان پرمعنای «رودخانه بود، اما دریغ که جاری نشد» که در یادنامه میرزاجعفرسلطانالقرایی انتشار یافته است با اشاره به گفتگویش با دکترغلامحسین ساعدی، پس از دیداری که در معیت وی با استاد داشته مینویسد: دکتر ساعدی گفت: این آدم نظیر ندارد. یک عالم قدرت شناخت دارد. شاید در ایران تک باشد. همین طوری از دست ندهید. نوارپرکنید. یادداشت بردارید. بگذارید حرف بزند و شما بنویسید. من اگر گرفتاری نداشتم، همین جوری ولش نمیکردم. و ما جواب دادیم: با نوار و یادداشت جدی و رسمی و فیلم و عکس میانه ندارد. نمیدانیم چوب تواضع بی حد او را میخوریم یا ما را ناتوان میداند»
نامهای از زندهیاد ایرج افشار در کسوت مدیر مجله راهنمای کتاب به تاریخ ۱۰ر۴ر۴۸ خطاب به میرزا جعفر سلطانالقرایی در دست است که پاسخ آن از سوی استاد، موید تواضع زیاد الوصف ایشان است و ذکر محتوای نامه و پاسخ آن در این مقال خالی از لطف نیست:
خواهشمند است شرح زندگی ادبی و علمی خود را برای تمتع خوانندگان مجله راهنمای کتاب و استفاده آیندگان مرقوم داریدکه در مجله درج شود.البته فهرست کامل آثار و مقالات خود را نیز ضمیمه خواهید فرمود و انتظار دریافت آن را در مدت یک ماه دارد.
مدیر مجله راهنمای کتاب، ایرج افشار
و اما پاسخ شادروان سلطان القرایی به این درخواست:
مخدوم والامقام مرقومه شماره۲۸۵۶ جنابعالی را زیارت کردم.براعتبار خود نزد آن عزیز امیدوار شدم.بنگاه ترجمه و نشر کتاب از نوشته ارادت کیش مطالبی در پوشاک جلد جزء اول روضاتالجنان چاپ کرده است. هرچه از مناقص مخلص در نظر دوستان از محاسناید راز نواقص کمال نمایند در دین آن علاوه فرمایند مختارند. در مجلات یادگار، دانش، مهر، یغما، پیام نو و غیر اینها مقالاتی انتشار یافته است گمان نمیکنم لفظا معنا و کیفا شایسته وصف باشد. اوراقی بنامالمحافل تسوید یافته است. مرحوم سعید نفیسی در یکی از شمارههای پیام نو ذکری از آن نموده است.ترتیب و تنظیم آنها تا دروازه چاپ و نشر مستلزم وقت موسع و عشق هزار فرسنگ است. این جمله محض تذکره عرض شد ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست. با این وصف شرح حال امثال من در دفتر فراموشی بهترـ سلطانالقرائی
در دومین دهه از فقدان آن استاد فرهیخته (سال ۱۳۸۸) مشتاقانه درپی آن بودم تا در قبال یکی از نوادر دوران و مفاخر تکرار نشدنی تاریخ تبریز و ایران بقول زندهیاد یحیی ذکاء «وام شهروندی خود را گزارده باشم» ناگاه بخاطر آوردم که چند سال پیش از آن در سایه راهنمایی و تشویق دانشمند بزرگ، استاد دکتر مهدی محقق (رئیس وقت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی) مسیر زدودن غبار نسیان از چهره یکی از نوابغ هنری جهان، مدفون در باغ کمال تبریز، در قالب برگزاری «همایش بین المللی بزرگداشت استاد کمالالدین بهزاد» توسط فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران هموار گردید، پس بلا درنگ پیشنهاد برگزاری آیین بزرگداشت خدمات علمی و فرهنگی استاد را خدمت ایشان تقدیم داشتم، چند روز بعد آن بزرگوار باز هم بنده را مورد لطف قرار داده و طی تماس تلفنی از این پیشنهاد استقبال کردند، به خاطر دارم که در آن مکالمه چنددقیقهای، استاد ارجمند، جناب دکتر محقق پس از نقل شمهای از فضائل آن یگانه دوران به نکتهای اشاره فرمودند که حاکی از حق شناسی ایشان نسبت به استاد سلطان القرایی و جایگاه و اعتبار وی در عرصه کتابشناسی و نسخ خطی بود، ایشان فرمودند:
«خود من را آقای سلطانالقرایی به کتابخانه ملی ایران [بخش نسخ خطی کتابخانه] معرفی کردند و من در آنجا مشغول به کار شدم و بنده هم سالها بعد آقای انوار [استاد سید عبدالله انوار ] را به عنوان جانشین خودم در کتابخانه ملی ایران معرفی کردم.»
دکتر محمدرضا نصیری در پیشگفتار زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم میرزاجعفر سلطانالقرایی که در سال ۱۳۸۹ توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انتشار یافته، مینویسد:
تسلط استاد در حوزه کتابشناسی و تبحر وی در نقاشی و خطاطی و تذهیب و چهره پردازی چنان بود که وقتی کتابخانه مجلس تصمیم گرفت که کمیسیونی برای خرید نسخههای خطی ترتیب دهد، از استاد سلطانالقرایی هم برای حضور در کمیسیون دعوت کردند تا از تجربیات و نظرات وی در امر شناخت نسخ خطی و قیمتگذاری بهره گیرند. از استاد دکتر مهدی محققـ که عمرش دراز بادـ شنیدم که فرمودند: «اگر در آن دوران توجه استاد سلطان القرایی به حفظ نسخههای خطی نبود، بی شک وضع کتابخانه ملی از نظر نسخههای خطی به شکل امروز نبود.»
سخن را با جمله معروفی از استاد زندهیاد دکتر رضا انزابی نژاد به پایان میبریم که طی نامهای به سال ۱۳۷۰ نگاشته است: «میرزاجعفر سلطانالقرایی که جهانی بود بنشسته در گوشهای».
code
نظر شما