شناسهٔ خبر: 30562043 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

در مجله تصویری علوم انسانی «زاویه» بررسی شد

مصائب‌آزاداندیشی و نظریه‌پردازی

مجله تصویری علوم انسانی «زاویه» با موضوع «پرسش از سرنوشت هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره» چهارشنبه 19 دی‌ماه از شبکه 4 سیما پخش شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مجله تصویری علوم انسانی «زاویه» با موضوع «پرسش از سرنوشت هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره» با حضور حجت‌الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه، دبیر و نایب رئیس هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی و دکتر حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی، چهارشنبه 19 دی‌ماه با پرسشگری حبیب رحیم‌پور از شبکه 4 سیما پخش شد. در ادامه گزارشی از این برنامه را از نظر می‌گذرانید.


توفیق این را داریم میزبان دو میهمان ارجمند جناب آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و دبیر و نایب‌رئیس دبیرخانه هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره و جناب آقای دکتر حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره باشیم. 13 بهمن 1381، شماری از فضلای حوزه علمیه قم از جمله آقایان علیرضا اعرافی، حسن رحیم‌پور ازغدی، صادق لاریجانی، رسول جعفریان، محمد سروش محلاتی، جواد محدثی، محسن قمی، حمید پارسانیا، سید‌عباس صالحی، عبدالرضا ایزدپناه و محمدتقی سبحانی نامه‌ای را به رهبر انقلاب نوشتند و پیشنهادی را برای گرم‌تر شدن عرصه‌های اندیشه‌ای و علوم انسانی در ایران مطرح کردند. پیشنهادی که در 3 محور کلی «کرسی‌های نظریه‌پردازی»، «کرسی‌های پاسخ به سوالات و شبهات» و «کرسی‌های نقد و مناظره» قابل جمع‌بندی بود. رهبر انقلاب در 16 بهمن 1381 پاسخ مفصلی به آن نامه دادند و اشاره کردند با همه مضمون نامه شما موافقم و از شما و همفکران‌تان در حوزه و دانشگاه می‌خواهم که ایده‌ها را تا لحظه عملی شدن و ثمر دادن، هر چند درازمدت، تعقیب کنید. این مأموریت به شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شد و درنهایت پس از قریب به یک سال در 17 بهمن 1382 هیاتی با عنوان «هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی و نقد و مناظره» با ریاست جناب آقای علی‌اکبر صادقی‌رشاد و به ریاست دبیرخانه جناب آقای عبدالحسین خسروپناه شکل گرفت. در برنامه امشب بنا داریم بعد از قریب به 16 سال پرس‌وجویی کنیم از سرنوشت عملکرد این هیات و با این سوال مرکزی گفت‌وگوی امشب را سروسامان دهیم که آیا سامان‌یابی آزاداندیشی و نظریه‌پردازی از راه سازمان‌سازی می‌گذرد یا خیر؟

بحث را با آقای خسروپناه شروع می‌کنم. یکی از سوال‌های اساسی این است که اصولا آیا مگر نظریه‌پردازی و آزاداندیشی نیاز به سازمان دارد؟

خسروپناه: اجازه بدهید یک تکمله‌ای به گزارش جنابعالی و گزارشی که در سرمقاله آمده بود اضافه کنم و بعد به سوال شما پاسخ دهم. ابتدا مسئولیت هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی را فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی به عهده گرفت؛ یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی این مسئولیت را به فرهنگستان علوم و به ریاست جناب استاد دکتر رضا داوری‌اردکانی داد.

تا چه سالی؟

خسروپناه: تقریبا از سال 82 شروع شد، 2 سال در خود فرهنگستان مستقر بود به‌عنوان [زیرمجموعه] پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (البته باز با ریاست دکتر داوری) درآمد. فکر کنم حدود سه یا چهار سال مسئولیت با ایشان بود. بعد جناب آقای رشاد مسئولیت این هیات را عهده‌دار شدند و دبیران مختلفی مسئولیت دبیرخانه را داشتند. حقیر در این چهار سال اخیر مسئولیت دبیرخانه را به عهده داشتم. نکته دیگری که باید اضافه کنم اینکه الان ساختار «آزاداندیشی» با ساختار «نظریه‌پردازی» دو ساختار متفاوت است و در آن نامه‌ای که جمعی از فضلا به مقام معظم رهبری نوشتند؛ این بحث‌ها تفکیک نشده بود. الان آزاداندیشی یک فعالیت دانشجویی تلقی می‌شود و مسئولیتش با معاونت فرهنگی وزارت علوم و معاون فرهنگی دانشگاه‌ها در سراسر کشور است اما «کرسی‌های نظریه‌پردازی نقد و مناظره» فعالیتی است که مربوط به اساتید دانشگاه است. درواقع مسئولیت آن را هیات حمایت از کرسی‌ها به عهده دارد. طبیعتا طبق آئین‌نامه این کار با مشارکت و همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم و معاونت‌های پژوهشی دانشگاه‌ها انجام می‌گیرد. لذا این دو ساختار کاملا متفاوتند. هر چند پشتیبان هستند و به هم کمک می‌کنند و می‌توانند مددیار هم باشند. اما درباره سوالی که مطرح کردید؛ اول باید این ساختار کرسی‌های نظریه‌پردازی درست تصور شود تا معلوم شود این سوال آیا وارد است یا نیست. هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی یک ساختار پسینی است نه پیشینی. به‌عبارت ‌دیگر این هیات درصدد آن نیست که نظریه‌پرداز تولید کند و نظریه تولید شود اصلا این شأن دانشگاه‌هاست. دانشگاه وقتی دانشگاه است که اساتیدش نظریه‌پرداز باشند. الان در دانشگاه‌های کشور اساتید و فرهیختگان متعددی داریم که مقاله و کتاب می‌نویسند. درواقع پژوهش‌هایی انجام می‌دهند که بخشی از این پژوهش‌ها به نظریه‌پردازی می‌انجامد؛ اما تا قبل از تشکیل این ساختار، یک نهاد و سازمانی نبود که نظریه‌ها را ثبت کند یا به تعبیر دیگر برای مدعی نظریه زمینه را فراهم کرده و حمایتش کند که نظریه خودش را در جمعی از نخبگان عرضه کند و اگر نخبگان پذیرفتند، به‌عنوان نظریه یا نوآوری ثبت شود.

این هیات به‌عنوان یک سازمان فعال پسینی این کار را انجام می‌دهد؛ بنابراین بنا نیست این هیات بیاید نظریه‌پرداز و نظریه تولید کند یا بگوید ما می‌خواهیم به دانشگاه یاد بدهیم که نظریه چطور تولید می‌شود؛ خیر، این کار دانشگاه‌هاست. حالا چقدر دانشگاه‌ها و حوزه‌ها در نظریه‌پردازی موفق هستند آن بحث دیگری است؛ یعنی [این] بحث، [یک] بحث پیشینی است. حوزه فعالیت هیات یک فعالیت پسینی است و بعد از اینکه نظریه تولید شد زمینه، بستر و برگزاری این کرسی با جمعی از نخبگان، داوران و ناقدان فراهم می‌شود که ارزیابی می‌کنند و اگر [نظریه] تایید شد، ثبت می‌شود. شبیه جشنواره فارابی که هیچ موقع دنبال این نیست کتاب‌ تدوین کند. کتاب‌های نوشته و چاپ شده را می‌بیند، ارزیابی می‌کند و کتاب برتر را به‌عنوان کار ارزشمند معرفی و جوایزی را تقدیم محقق می‌کند. اینجا هم به همین شکل است.

الان اشکال بحث این است که این ساختار درست است یا خیر؟ یک وقت بحث شما درمورد آزاداندیشی و نظریه‌پردازی است؛ یعنی محتوا و اصل مساله را می‌خواهید بحث کنید، خب بله درست است؛ اما اگر سراغ هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی می‌روید، دارید از یک ساختار صحبت می‌کنید.

یعنی این هیات از نظر شما طبق مصوبات و رویه‌ها در قبال آزاداندیشی مأموریتی ندارد؟

خسروپناه: خیر، چون آیین‌نامه آزاداندیشی در شورای اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها تصویب می‌شود نه در هیات حمایت از کرسی‌ها. لذا شورای اسلامی شدن دانشگاه و معاونت‌های فرهنگی مجری و ناظر کرسی‌های آزاداندیشی هستند. درست یا غلط، این تفکیک ساختاری صورت گرفته است.

حضرتعالی تعبیری داشتید آن‌هم اینکه این ساختار برای حمایت شکل گرفته است. این را باز می‌کنید که حمایت یعنی چه؟

خسروپناه: بله. اولین گام حمایت، بسترسازی و ایجاد زمینه برای برگزاری این کرسی‌هاست؛ یعنی اگر قبلا چنین کرسی‌هایی در دانشگاه برگزار می‌شد که می‌شد، اساتیدی می‌آمدند در جمعی ایده خود را مطرح می‌کردند اما اینکه وظیفه داوری برعهده یک جمع کاملا تعریف‌شده‌ای باشد و آنها به نقد نظریه‌ بپردازند و بعد داوری شود (می‌دانید معمولا کرسی‌های نظریه‌پردازی گاهی اوقات تا هفت، هشت جلسه سه، چهار ساعته برگزار می‌شود تا معلوم شود کفایت مذاکرات می‌شود و شده و همچنین داوران داوری کنند) چنین بستری نبود. البته امیدواریم زمانی فرا برسد که این بستر در خود دانشگاه‌ها شکل بگیرد. اصلا نیازی نباشد یک هیات حمایت از کرسی‌ها باشد تا بخواهد این بستر را حمایت کند. ولی چون نبوده، چنین بستری در شورای عالی انقلاب فرهنگی شکل گرفت، اگر نظریه پذیرفته و تایید شد، حمایت‌های حقوقی و مالی صورت می‌گیرد. هدایایی تقدیم می‌شود. گاهی اوقات برای فرصت مطالعاتی امکاناتی فراهم می‌شود. طبیعتا مسئولان دانشگاه‌ها هستند که به این کار اهمیت می‌دهند و حمایت‌هایی می‌کنند. گاهی‌اوقات فرصت مناسبی به عضو هیات‌علمی داده می‌شود که این نظریه را پخته‌تر و سخت‌تر کند تا بتواند به مرحله کمال خودش برسد. فرصت مطالعاتی می‌دهند تا مثلا یک سال تدریسش تعطیل شود تا بنشیند و متمحض و متمرکز در این نظریه شود. این نوع حمایت‌هایی که هم حمایت‌های علمی و معرفتی و هم مالی و حقوقی است، صورت می‌گیرد و اگر نظریه پذیرفته شد در جشنواره فارابی معرفی می‌شود و بدون ارزیابی جایزه فارابی را به او تقدیم می‌کنند.

آقای دکتر سلیمی، از حضرتعالی دو سوال دارم؛ یکی اینکه اصولا تمییز آزاداندیشی از نظریه‌‌پردازی را چقدر وارد می‌دانید؟ دوم اینکه الان وضع حمایت‌های این هیات را در واقعیت‌های دانشگاه‌ها چطور ارزیابی می‌کنید؟

سلیمی: اگر اجازه دهید مقدمه کوتاهی ارائه بدهم که در پاسخم به سوال شما کمک می‌کند. در ابتدا که نهاد دانشگاه مدرن به ایران آمد و شروع به شکل گرفتن کرد، بیشتر فونکسیون و کارکردی که داشت، انتقال یک سری تکنیک‌ها بود؛ یعنی در زمان تاسیس نهاد دانشگاه مدرن در ایران بیشتر نگاه بر این بود که تکنیک‌هایی در غرب وجود دارد که ما آنها را نداریم، بیاییم این نهاد را درست کنیم. حالا با دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی و با جاهای مختلف. بعد از طریق اولین دانشگاه عام، یعنی دانشگاه تهران و دانش‌سرای تربیت‌معلم این تکنیک‌ها را وارد کردیم که شاید در زمان خودش کار سودمندی بود، منتها این بعد از مدتی به حوزه معرفتی تسری داده شد و به‌نوعی حوزه‌های معرفتی در دانشگاه‌های ما تبدیل به واردکننده محض شدند. یعنی همان‌طور که ما دانشجو می‌فرستادیم که تکنیک مهندسی مکانیک را یاد بگیرد و به ایران بفرستد، دانشجو می‌فرستادیم که مثلا چگونه اندیشیدن هم یاد بگیرد و به اینجا بیاورد. چگونگی فهم حوزه جامعه یا سیاست را یاد بگیرد و به اینجا بیاید. این فضا در دانشگاه ما مستمر بوده است. جنابعالی از آقای دکتر خسروپناه پرسیدید آیا با نهاد یا سازمان می‌شود این کار را کرد؟ در یک جایی لازم است. یک استاد تمام روانشناسی تربیتی در جلسه‌ای به من گفت مگر علم روانشناسی تربیتی یا مشاوره چیزی است به‌جز فروید و یونگ و چند نفر دیگر؟! وقتی‌که این فرهنگ باشد ما نیاز داریم به نهادسازی‌هایی که جهت فرمان ما را در دانشگاه‌ها در حوزه‌های معرفتی تا حدودی عوض ‌کند. به دلیل اینکه ما برای اندیشیدن برای تولید علم نافع، نیازمند به این هستیم که اندیشه‌ای از درون جامعه ما پرسشش خلق شود، بستر آزادانه برای طرح این پرسش وجود داشته باشد و بعد پاسخی به آن از درون نهاد دانشگاه یا روشنفکری بیرون آید؛ بنابراین این نهاد لازم است ولی می‌تواند شمشیر دو لبه باشد. از یک طرف این را به یک امر فرمالیته‌ای بدل کند که دستوری از بالا به پایین باشد. اینکه یک طیف خاصی بیایند با رد گونه‌ای از اندیشه، تایید گونه دیگری از اندیشه را به‌عنوان یک نظریه به ثبت برسانند که این وضعیت مضر است. اما از طرف دیگر می‌تواند تبدیل به نهادی شود که اساتید ما را در یک بستر آزادانه به اندیشیدن و پیدا کردن پاسخ برای مسائل جامعه‌شان تشویق کند. از این منظر ما به لحاظ محتوایی نظریه‌پردازی را به‌هیچ‌وجه از آزاداندیشی نمی‌توانیم جدا کنیم.

یعنی به‌طور سرشتی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

سلیمی: لازم و ملزوم همدیگر هستند و اگر وجود نداشته باشد یا حتی احساسش در ذهن اساتید ما وجود داشته باشد که من آزاد نیستم وارد این حوزه‌های تفکر و اندیشگی بشوم، این یک باب انسدادی را در بسیاری از حوزه‌های نظریه‌پردازی ایجاد می‌کند. به همین دلیل هست که نهادهای معینی لازم هستند که کمک کنند که حداقل این تفکر، احساس و برداشت پیشینی، در ذهن اساتید ایجاد شود که می‌توانند وارد خیلی از حوزه‌ها شوند. در حوزه نظر‌ورزی، به‌نوعی ما خط قرمز نداریم و می‌توانیم وارد شویم؛ حتی در ادله اثبات وجود خدا که آیا با این ادله می‌شود وجود خداوند را اثبات کرد یا خیر؟! در فهم جهان فعلی که آیا این جهان ما جهان سلطه هست یا خیر؟ این حوزه‌ها را می‌شود وارد شد و اگر این احساس ایجاد شود این از آن چیزی که فرمودید حمایت‌های بروکراتیک یا مادی است گرچه آنها هم بسیار لازم است، مهم‌تر است. حمایت‌های بروکراتیک که فرمودید را نباید دست‌کم بگیریم. هنوز برخی اوقات احساس محدودیت وجود دارد، هنوز احساس اینکه ما آزادی لازم را در برخی از زمینه‌ها نداریم ممکن است وجود داشته باشد، هنوز رضایت کامل از پشتیبانی‌ها نیست. ولی همین دریچه که باز می‌شود ما نظریه‌ها و نظریه‌هایی که واقعا امکان عرضه جهانی را دارند، داشته‌ایم. الان یکی، دو نظریه در عرضه زبان‌شناسی دفاع شده است که در حوزه فرهنگ‌عامه گونه دیگری از فهم را ارائه می‌کنند و نظریه ناب ایرانی است و امکان عرصه جهانی دارند.

خسروپناه: صرف‌نظر از کسانی که همیشه نگاه منفی‌نگرانه دارند و می‌خواهند از اول عیوب را ببینند و امتیازها را نبینند، مسلم است که اگر به لحاظ مفهومی و حتی به لحاظ واقعی زمینه آزاداندیشی فراهم نشود نوبت به نظریه‌پردازی نمی‌رسد. به لحاظ اینکه موضوع بحث منقح بشود باید از اول مشخص کنیم که می‌خواهیم هیات را بحث کنیم یا آن ساختاری را که مربوط به کرسی آزاداندیشی است. ولی اگر بحث ساختار نباشد، مسلما باید زمینه آزاداندیشی فراهم شود تا نوبت نظریه‌پردازی برسد. به همین خاطر تدبیری در فعالیت‌های اخیر این سه، چهار ساله ترتیب دادیم. می‌دانید که تاکنون 44 نظریه و نوآوری ثبت شده است ولی حدود 23 نظریه و نوآوری مربوط به این چهار سال اخیر است و 21 نظریه مربوط به سال‌های قبل است. در یک ایده جدید با کمک عزیزانی که در هیات حمایت از کرسی‌ها فعالیت دارند و عضو هستند، آمدیم کرسی‌های ترویجی را راه‌اندازی کردیم. کرسی ترویج یک جلسه است و لازم نیست خروجی آن به یک نظریه بینجامد ولی استاد جسارت اندیشیدن و ارائه بحث را پیدا می‌کند. خیلی اوقات استادان ما این جسارت را دارند بنویسند و نوشته خود را چاپ کنند، اما حاضر نیستند در معرض نقد دیگران قرار بگیرند؛ دو نفر استاد بنشینند و آن را نقد کنند و او از دیدگاه خود دفاع کند. تا الان که خدمت شما هستم حدود 2500 کرسی ترویجی در دانشگاه‌های مختلف برگزار شده است. اینها همه ساختارهایی است که زمینه ایجاد گفت‌وگو و فرهنگ را فراهم می‌کند. ما نباید به این ساختارها کم‌توجه باشیم. ساختار بانک، فعالیت و سبک مالی شما را تعریف می‌کند. اصلا رفتارهای مردم را با ساختارها جهت می‌دهند. چرا در دنیا سازمان ملل این‌همه کنوانسیون و سند تولید می‌کند؟ چون با اسناد، کنوانسیون‌ها و ساختارها، رفتار و جهت پیدا می‌شود. لذا نمی‌شود این را دست‌کم گرفت. یک کار دیگری که در هیات انجام دادیم برای اینکه از شورای عالی به دانشگاه‌ها دستور داده نشود بلکه خود دانشگاه‌ها مستقلا تصمیم بگیرند، این بود که کمیته‌های دستگاهی شکل گرفته است. مثلا الان دانشگاه علامه یک کمیته دستگاهی مستقل دارد و در تمام این کرسی‌های ترویجی که برگزار می‌کند به‌هیچ‌وجه هیات و ستاد هیات نظر نمی‌دهد که این کرسی برگزار شود یا خیر، خودشان تصمیم می‌گیرند. ساختار یک تکنیک است. آنچه اصالت دارد تولید اندیشه است، جسارت اندیشیدن است. اگر جسارت اندیشیدن شکل گرفت، اگر این آمادگی فراهم شد که اساتید دانشگاه ما بیندیشند و تولید اندیشه داشته باشند، آن موقع ما موفق هستیم. البته شاید نشود انتظار داشت همه اعضای هیات‌علمی، مثلا 550 نفری که فرمودند در دانشگاه علامه هستند، همه نظریه‌پرداز شوند ولی از این تعداد یک تعداد قابل‌توجهی توانستند مقاله بنویسند و از آن تعدادی که مقاله و کتاب نوشتند در همان انتظار معقولی که هست، باید بتوانند نظریه تولید کنند. باید این زمینه‌ها و بسترها فراهم شود. ما باید چه کار کنیم تا این انجام شود؟ یکی از کارهایی که انجام می‌دهم سفرهای استانی در جمع اساتید دانشگاه است که حدود سه سال دانشگاه‌های دولتی را رفتیم و الان واحد دانشگاه آزاد اسلامی را می‌رویم. گاهی اساتید دو، سه استان تجمیع می‌شوند و بحث و گفت‌وگو می‌شود. باید ببینیم قبلا چه موانعی بوده که این هیات این موانع را برداشته است. مثلا فرض می‌کنیم ما در گذشته و قبل از این حمایت هیات شاهد بودیم که اگر در دانشگاه می‌خواستند یک کرسی برگزار کنند، بسیاری از نهادهای بیرونی دخالت می‌کردند. از شورای تامین استان‌ها گرفته تا دادستانی‌ها یا مجموعه‌های امنیتی دخالت‌هایی می‌کردند و تشخیص‌هایی می‌دادند و طبق وظایف ورود می‌کردند اما الان این اتفاق کاملا برچیده شده و حاضرم این را اثبات کنم.

کجا برچیده شده است؟

خسروپناه: در دانشگاه‌ها.

کل دانشگاه‌ها؟

خسروپناه: بله. شوخی نیست. شما ببینید در چهار سال 2500 کرسی ترویجی برگزار شده و یک نهاد دخالت نکرد. این دخالت نکردن، کار ساختاری است. شما و بینندگان می‌دانید در باب جمعیت، مقام معظم رهبری دیدگاهی دارند و آن را مطرح کردند که باید جمعیت ایران افزایش پیدا کند. تعدادی از اساتید جامعه‌شناسی جمعیت با این نظر مخالفت داشتند. گفتند ما می‌خواهیم کرسی برگزار کنیم. در چندین دانشگاه کشور کرسی برگزار و نظر خود را مطرح کردند. ناقدان نقد و داوران، داوری کردند بدون اینکه یک مجموعه‌ای از بیرون دانشگاه بخواهد دخالت کند. این کار بزرگی است یا نیست؟

الان برخی از نظریه‌هایی که ثبت می‌شود را به سازمان‌ها و نهادها عرضه می‌کنیم. مثلا تامین اجتماعی یا وزارت خارجه از آن نظریه استفاده می‌کنند. مثلا یک استاد مدیریت امنیت یا جامعه‎‌شناسی امنیت، نظریه‌ای دارد، نهادهای امنیتی از این نظریه استفاده می‌کنند؛ یعنی نظریه‌ها جنبه کاربردی پیدا می‌کند.

جناب آقای خسروپناه اشاره می‌کنند یکی از دستاوردهای اصلی ساختاری این است که ما توانستیم مداخله نهادهای سیاسی و امنیتی را در حریم دانشگاه به‌نحو ساختاری از بین ببریم. حضرتعالی امروز بزرگ‌ترین مانع در مسیر آزاداندیشی و نظریه‌‌پردازی در فضای دانشگاه را چه می‌بینید؟

سلیمی: همان چیزی که در پاسخ به سوال اول شما عرض کردم. آن ذهنیت حاکم بر بسیاری از اساتید یا دانشجویان است. این ذهنیتی که اولا برخی‌ها فکر می‌کنند دانش یعنی ترجمه! همین‌که در فضای روشنفکری امروز ما هست. فروش کتاب‌های ترجمه چندین برابر کتاب‌های تالیفی است. یکی از حوزه‌های کاری من تاریخ جهان است. اگر یک کتاب تاریخ جهان را ترجمه کنم، مطمئنم یک‌ساله به چاپ پنجم و ششم می‌رسد ولی کتابی که تالیف کنم ممکن است دو، سه سال طول بکشد تا تجدید چاپ شود. این ذهنیت که آن چیزی که کانت، هگل و وبر گفتند شأنیت بالاتری از آن چیزی که ذهن من استاد ایرانی خلق می‌کند، دارد؛ مهم‌ترین مانع است. برخی‌ها که خودشان اهل اندیشه هستند، فکر می‌کنند اگر اندیشه‌شان را درمورد مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، مطرح کنند، برایشان مشکل به وجود می‌آید. این مانع دوم است. این دو ساختار ذهنی مهم‌ترین موانع است. مانع سوم در این زمینه ساختار آموزشی ماست که از دوره دبیرستان به این‌طرف وجود دارد. ساختار آموزشی که در آن دانشجو و استاد را فقط به حفظ یک سری چیزها و ریختنش روی ورقه یا یادگرفتن هنر تست زدن وادار می‌کند. از داخل این ساختار آموزشی به سختی اندیشه‌پروری بیرون می‌آید و به همین دلیل ما مجبوریم از نهادهای کمکی استفاده کنیم و اتفاقا بیاییم استاد را تشویق کنیم. ممکن است در دو هزار کرسی که برگزار می‌شود، هزارتای آن به درد نخورد ولی از هزارتای دیگر نکات جدیدی به دست بیاید. این سه مانع اصلی است که در این زمینه وجود دارد. البته مشکلات معیشتی اساتید هم هست. الان زندگی اساتید دانشگاه ما به سختی می‌گذرد و روزبه‌روز این وضعیت سخت‌تر می‌شود و این‌ها مجبورند برای گذران زندگی خود کاری کنند که باعث می‌شود فرصت و مجال اندیشه‌ورزی پیدا نکنند. بنابراین ما باید در این زمینه هم به آنها کمک کنیم.

خسروپناه: چهار، پنج سال پیش در دانشگاه علامه استادی می‌گفت من الان آزادی و امنیت ندارم حرف بزنم. اما الان استاد در نوبت است که کرسی برگزار کند، این خودش اتفاق بزرگی است. به خاطر چه؟ به خاطر اینکه رئیس دانشگاه علامه اراده کرد کرسی‌ها برگزار شود و جلوی موانع هم گرفته شد. الان می‌بینید با استقبال ورود پیدا می‌کنند. اگرچه ممکن است محتوای تعدادی از این کرسی‌ها را هم نپذیریم.

آقای دکتر 3 مساله را اشاره کردند. به‌ویژه یکی اینکه ذهنیت علم، امر وارداتی و امر ترجمه‌ای است و همچنین خودسانسوری. از مولفه دوم معمولا به‌عنوان احساس آزادی یاد می‌شود؛ یعنی اینکه برخی از تفاسیر این است که آزادی وجود دارد ولی احساس آزادی وجود ندارد. سوالم این است آیا شما این نگاه را دارید که آزادی وجود دارد ولی احساس آزادی وجود ندارد؟ آقای دکتر اشاره می‌کنند یک بخشی از اساتید یک ذهنیتی دارند که آنها را وادار به خودسانسوری می‌کند، این چطور شکل می‌گیرد و چطور برداشته می‌شود؟

خسروپناه: کاملا درست است. یک بخشی به این برمی‌گردد که احساس آزادی ندارند.

چرا این حس شکل می‌گیرد؟

خسروپناه: نمی‌خواهم بگویم که همه‌جا هم آزادی هست. اجازه دهید این را یک مقدار بازتر کنیم. بخشی این است که احساس می‌کنند آزادی نیست. بخشی از این افرادی که می‌گویند آزادی نیست و احساس آزادی ندارم جزء کسانی هستند که جسارت اندیشیدن و حرف علمی برای گفتن ندارند؛ بعد وقتی می‌گوییم حرف‌تان را بزنید، می‌گویند ما آزادی نداریم حرف بزنیم، می‌گوییم خب شما چی دارید که حرف بزنید؟ حرفی ندارید بزنید.

یعنی از نظر شما به‌عنوان یک حربه استفاده می‌شود؟

خسروپناه: بله. البته بخشی از آنها و نه همه. یک بخشی واقعا آزادی نیست. ولی نبودن آزادی به خاطر نهادهای بیرونی و امنیتی نیست، چون جلوی‌ اینها گرفته شده است. بخشی از آن به خاطر این استبداد علمی پارادایم‌هایی است که در گروه‌های آموزشی وجود دارد. مثلا در یک گروه روانشناسی که گرایش به فروید دارند، اگر یک کسی گرایش گشتالت یا فرض کنید انسان‌گرا داشته باشد اجازه اظهارنظر ندارد. گروهی که در فلسفه، گرایش فلسفه تحلیلی دارند اگر کسی گرایش قاره‌ای داشت به او اجازه نمی‌دهند اظهارنظر کند؛ یعنی ما استبدادهای جزیره‌ای در محیط‌های دانشگاهی داریم و آن مانع از آزادی می‌شود. چرا تا گفته می‌شود نبود آزادی، سریع در ذهن‌ها نهادهای امنیتی می‌آید؟ من می‌خواهم بگویم یک سری استبدادهای جزیره‌ای در محیط‎‌های دانشگاهی وجود دارد که ما آنها را نمی‌بینیم، چون پنهان هستند و از قضا خیلی مهم‌ترند. باید جلوی آنها را گرفت و به نظرم این کرسی‌ها می‌تواند جلوی این نوع استبدادهای جزیره‌ای را بگیرد.

سلیمی: چند نکته را عرض کنم. یکی اینکه اگر دقت کنیم این کرسی‌های نظریه‌پردازی یک مقدار جایگزین «پتنت» در حوزه صنعت هستند. مثلا در حوزه صنعت اگر کسی اختراعی می‌کرد و چیزی می‌ساخت، باید می‌رفت این پتنت را به نام خودش ثبت می‌کرد تا کسی دیگری نرود و از روی این [به‌نام خودش کپی] بردارد.

یعنی بیشتر کارکرد حقوق مالکیت معنوی دارد؟

سلیمی: یکی از کارکردها، مالکیت معنوی یک نظریه است، چون یک آشفته‌بازاری خصوصا با گسترش فضای مجازی اتفاق افتاده که کسی نظریه‌ای را طرح می‌کرد [و بعد دیگران از او سرقت علمی می‌کردند]. یعنی حتی شاهد این بودیم که یکی از همکارانم، نظریه‌ای را در کتابش طرح کرده بود، کتاب را برای داوری به فرد دیگری داده بودند. آن داور که این را خوانده بود، این نظر را در قالب مقاله‌ای به نام خودش چاپ کرده بود. این در حالی است که نظریه‌پردازی کمک می‌کند ثبت پتنت اینجا صورت بگیرد و این یکی از ویژگی‌های مثبت آن است. ضمن اینکه همیشه می‌دانید تغییر جهت اولش کمی عکس‌العمل ایجاد می‌کند. یک مثال کوتاه از تاریخ بزنم. در قرن 18 «هومبولت»، مفهوم دانشگاه آموزشی-پژوهشی را در دانشگاه برلین مطرح کرد. دانشگاه معنی ندارد فقط آموزش دهد و پژوهش هم باید بیاید و این را نقطه عطف در تغییر جهت دانشگاه‌های آلمان و بعد دانشگاه‌های اروپا می‌دانند. اولش به‌شدت در مقابل این موضع گرفته شد، چون استادان فقط عادت کردند آموزش بدهند. وقتی پژوهش هم وارد کار اینها شد، عکس‌العمل نشان دادند. درحالی که استادی مثل امانوئل کانت به‌عنوان استاد پژوهشی اول انتخاب می‌شود. وقتی قرار می‌شود نظرورزی، اندیشه‌ورزی و خلق اندیشه در بطن حوزه‌های دانش اجتماعی و انسانی قرار بگیرد، همیشه اولش یک سری عکس‌العمل وجود دارد، نقایص هم فراوان در کار وجود دارد؛ اما به نظرم به خاطر آن نقایص، اصل قضیه می‌تواند آن‌طور که گفتم ما را به جاده اصلی دانشگاه برگرداند؛ یعنی دانشگاه خالق اندیشه، دانشگاه معرفت محور، آن فرآیند می‌تواند ما را اینجا کمک کند و ما باید وجود مثبتش را بگیریم به خاطر اینکه فوایدش برای دانشگاه ما بسیار بیشتر خواهد بود. اگر دانشگاه ما بر این محور باشد، آن‌وقت می‌توانیم از استادمان بخواهیم به جای اینکه دانشجو را وادار کنند یک جزوه را حفظ کند و آخر ترم روی ورقه بریزد، روش اندیشیدن را به او بیاموزیم، چون اگر این اندیشه‌‌ورزی را یاد بگیرد دو روز دیگر می‌تواند اندیشه‌ای را خلق کند، می‌تواند پله‌های آکادمیک را سریع بالا برود.

چرا آن لبه‌های مناقشه‌های نظری خیلی وقت‌ها در کرسی‌ها رخ نمی‌دهد؛ یعنی آنجایی که مرزهای مناقشه‌های نظری در کشور شکل می‌گیرد آنها اصلا در قالب این کالبدهای رسمی درنمی‌آید؟

سلیمی: در یک جلسه‌ای که قرار بود از صاحبان برخی از این کرسی‌ها تقدیر شود و آقای دکتر خسروپناه هم حضور داشتند، استادی پشت تریبون رفت و گفت من خودم جانبازم و معتقد هستم ولی اگر بخواهم بنیاد نظام جمهوری اسلامی را در یک نظریه نقد کنم، می‌گذارید؟ اگر نگذارید یعنی نظریه‌ها شکل نمی‌گیرد. من آنجا عرض کردم اول اگر بحث علمی باشد قابلیت طرح می‌تواند داشته باشد اما همه نظریه‌ها روی این خطوط نیستند. حوزه‌های مختلف داریم در اقتصاد، مدیریت، روانشناسی، جامعه‌شناسی و مشاوره که می‌شود نظریات جدید خلق کرد؛ یعنی ما فقط لبه‌های شمشیر نداریم که بخواهیم روی آن حرکت کنیم که ببینیم پای ما خون می‌آید یا خیر. ضمن اینکه تجربه ما نشان داده در این زمینه‌ها اگر کرسی برگزار شود بله عکس‌العمل دارد. یک عده عصبانی می‌شوند ولی با اصل برگزاری آن تا حالا مشکلی به وجود نیامده است. ما حتی در مورد «ماهیت وحی» کرسی برگزار کردیم و مناقشه جدی به وجود آمد که دو طرف هم از هم عصبانی شدند ولی هر دو دارند همچنان کار خود را با قوت انجام می‌دهند.

خسروپناه: همیشه نسبت به فعالیت‌های ایجابی جنگ‌های روانی است و نباید گرفتار این جنگ‌های روانی شویم تا از اصل بحث بمانیم. اگر در این مدت حمایت معاونت پژوهشی وزارت علوم ‌بود، کرسی‌های نظریه‌پردازی به نظرم چند برابر رشد و ارتقا پیدا می‌کرد. باید ساختار وزارت علوم در حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی تقویت شود.

 

* نویسنده : محمد بحرینی روزنامه‌نگار

نظر شما