به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، نظریههای جامعهشناختی و زیباییشناسانه، تبیین کننده سبک زندگی، مصرف فرهنگی و پیامدهای آن مانند نظریه «پیر بوردیو»، «ریچارد پیترسون» و «آنتونی گیدنز»، در متعالیترین جحالت شان، بینشهایی در ساحت ساخت اجتماعی و محتوای مصرف فرهنگی ارائه میکنند. در این گزارش سعی بر آن شده است که با گذر از جهان پهناور اقتصاد هنر، در سایه بررسی ارتباط مفهوم «عرضه» و «تقاضا»، پیش زمینهای برای شناخت و تحلیل مصرف فیلم و آثار سینمایی در بازار هنری ارائه کنیم.
بر همین اساس، نوشتار پیش رو تلاش دارد تا در بطن خود مخاطبان را با مفهومی فراگیرتر از یک نگاه هنری با سینما مواجه کند، قصد دارد تا در لابهلای دنیای کلمات شناور بر این بستر و گستره سفید بر این نکته تاکید داشته باشد که سینما به عنوان فراگیرترین و مردمیترین محصول هنری، فرای کالایی فرهنگی است؛ چرا که سینما در قرن بیست و یکم به بازتابی از جایگاه هیجانی و هویتی انسانها بدل شده است. سینمای امروز دیگر تنها هنری در خدمت بازتاب زندگی نیست؛ بلکه کالایی است که در فرایند ساختار زندگی ساخته شده است. تنها کالایی که از کنش و واکنشهای انسانها گرفته شده و به خود و ذهنیت آنها باز می گردد.
** قدم نخست، توجه به مخاطب
«ژان بودریار» جامعهشناس و یکی از بنیانگذاران نظریه هنر پست مدرن معتقد است: سینما به عنوان پرمصرفترین کالای هنری انسان مدرن، هنگامی معنی مییابد که دنیای آنها از منظر زیبایی شکل خود را از دست داده و برای بازسازی آن از فیلم و جادوی سینما استفاده میکنند. سینما امروز بازتاب قسمتی از فرد، دیگر افراد، واکنشها و معرف جایگاه اجتماعی انسانهاست.»
دقیقا بر اساس همین نظریه است که محصولات سینمایی در جامعه امروز و بازار داخلی و بین المللی به شدت با نظام «عرضه و تقاضا» مخاطابان به عنوان مصرف کنندگان و مطالبهگران این کالا در ارتباط است. برای اثبات این ادعا تنها کافی است به موج های شکل گرفته سه دهه اخیر در خیل تولیدات جهانی سینما توجه کنیم.
در دهه 80 موج فیلمهای «قهرمان به عنوان ناجی تمامی انسانها و یا کشور» - سری فیلمهای راکی، رمبو، ترمیناتور و...- ، در دهه 90 موج فیلم های گنگستری، مافیایی و جاسوس محور - سری فیلمهای پدرخوانده، جیمزباند، و...- و با آغاز هزاره جدید موج فیلمهای ابرقهرمانانه -سری فیلمهای بت من، اسپایدرمن، سوپرمن و...- پرده های نقره ای سالن های سینمای جهان را تسخیر کرد.
بر همین اساس است که میتوان مدعی شد اثبات این نظریه که «سینما تنها کالایی است که از کنش و واکنشهای انسانها گرفته شده و به خود و ذهنیت آنها باز میگردد» در جهان عظیم اقتصاد هنر کار دشواری نیست. تقاضای جهانی برای کالایی واحد وجود دارد و این سیل تولید و عرضه آثار سینمایی و صدالبته سود هنگفت آن را برای اقتصاد تمامی کشورهای صاحب سینما با خود به همراه داشته است.
** «تقاضا محوری» به جای «عرضه محوری»
در سینمای ایران نیز اوضاع به همین ترتیب بود. تنها کافی است تا سینمای سه دهه بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی را با هم مقایسه کنیم. دوران دفاع مقدس (دهه نخست بعد از انقلاب و اوج تولیدات سینمای دفاع مقدس؛ سال های دهه 60)، دوران سازندگی (دهه دوم انقلاب و سال های بعد از جنگ، اوج تولید آثار اجتماعی و سیاسی؛ سال های دهه 70) و دوران معاصر (دهه سوم انقلاب و اوج تولیدات سینمای ملودرام و کمدی؛ سال های دهه 80 تا امروز)، سه دوره اصلی و متمایز جریان تولیدات سینمای ایران را شکل میدهند که تمام و کمال مدلول مطالبه و تقاضای افراد جامعه بود.
اما در این میان به دلیل اتکای بی چون و چرای سینمای ایران به بودجه و حمایتهای دولتی و حضور کمرنگ بخش خصوصی منهای سال های اخیر (ابتدای دهه 90)، موازنه عرضه و تقاضا در سینمای ایران و بازار آن کاملا بر هم خورد. از فیلم های متعدد و متکی بر کمیت و فارغ از نگاه کیفی دفاع مقدس در دهه 60 گرفته تا سیل تولیدات نازل آثار کمدی دهه 80، که همگی آنها به دلیل سرمایه گذاری بخش دولتی و نداشتن دغدغه فروش در نگاه اقتصادی، کارنامه ای سرشار از ضرر و زیان را از خود به جای گذاشتند. در ادامه هم با پایین آوردن سطح توقع و تربیت مخاطبان بی ادعا، سینمای ایران را تا مرز رکود کامل در اواخر دهه 80 پیش بردند.
باید اذعان داشت و با غرور اعتراف کرد که اگر تحرک و تلاش بخش خصوصی در آغاز دهه 90 بر تولید آثار متفاوت چه از نظر مفهومی و چه از نظر مضمونی نبود، شادی امروز سینمای ایران بار دیگر به نسیانی سپرده می شد که در دهه های 30 و 40 خورشیدی به دلیل سیل آثار پیش پا افتاده فارسی به مرز ورشکستگی کامل سوق پیدا کرده بود.
در همین ارتباط سیروس الوند کارگردان نام آشنا و صاحب سبک سینمای ایران در گفتوگو با ایرنا ضمن تقدیر از تلاش های بخش خصوصی و برنامه های مدون دولت های یازدهم و دوازدهم در تربیت ذائقه، حمایت از بخش خصوصی و ارتقای سلیقه مخاطبان در مطالبه و تقاضا از هنرمندان میگوید: تحول بنیادین در زمینه موازنه عرضه و تقاضا در بازار هنر ایران به ویژه محصولات سینما زمانی حالت اجرایی پیداخواهد کرد که به مطالبه عمومی تبدیل شده و در راستای آن نیزعزم ملی را به دنبال داشته باشد.
وی می افزاید: جامعه ایران به شدت نیازمند جایگاه «تقاضا محوری» به جای «عرضه محوری» است. این رسالتی است که مراکز آموزشی ما از دانشکاهها گرفته تا آموزش و پرورش باید برای تحقق آن همت کنند. تنها در این صورت است که رد بطن مخاطبان اینگونه نهادینه میشود که نباید هر چه به آنها عرضه می شود را بپذیرند، بلکه باید تقاضای خود را مطرح و مطالبه کنند تا تولیدکنندگان نبض بازار را به سمت تقاضای آنها تنظیم کنند.
کارگردان فیلمهایی چون «مزاحم»، «ساغر» و «هتل کارتن» با تاکید براینکه «تقاضا محوری» سبب پویایی و دگرگونی در اقتصاد سینما و به تبع آن هنر ایران می شود، یادآور میشود: هنرمند در نظام اقتصادی هنر در عصر مدرن نقش تعلیم دهندگی ندارد، بلکه زمینهساز و فراهم کننده بستر آموزش و یادگیری است. در این میان آنکه باید یاد بگیرد نیز مخاطبان و متقاضیان هنر او هستند، پس هنرمند سینماگر موظف است شوق، هدف و تشنگی را در مخاطبان کالای خود ایجاد کند.
** خداحافظی با سینمای نفتی
امیرشهاب رضویان کارگردان و فیلمنامه نویس آثاری چون «مینای شهر خاموش» و «سفر زمان» در گفتوگو با ایرنا با تایید صحبت های سیروس الوند، به موج رو به گسترش ساخت سالن های سینمایی در کشور و گسترش مشارک بخش خصوصی در تولید آثار سینمایی به عنوان حرکت آرام سینمای ایران به سمت توازن عرضه و تقاضا اشاره میکند و میگوید: سینما باید از حالت دولتی و نفتی درآمده و به سمت عرضه و تقاضا برود همین سبب افزایش حرکت چرخه سینما میشود، نخستین شرط اعتمادسازی برای سرمایهگذار خصوصی این است که بداند پولی که هزینه میکند برگردد برای اینکه این اتفاق بیفتد باید شرایط امنیت فرهنگی را برقرار کنیم تا شخص فیلمی را که ساخته بداند سلیقهای با آن برخورد نشود زیرا سلیقهای بودن است که قوانین را تغییر میدهد.
وی می افزاید: در حال حاضر بخش بزرگی از فیلمهای ایرانی توسط بخش خصوصی تهیه میشود و اقتصاد سینمای ایران تدریجا دارد تابع قانون عرضه و تقاضا میشود، به همین دلیل گرایش به سینماسازی در ایران زیاد شده است و اینها نشانههای خوبی برای آینده سینمای ایران است.
فراهنگ**9266** 9053
سینمای ایران بر مدار «عرضه و تقاضا»
کشف راز آرامش تصویر و امنیت مخاطب
تهران- ایرنا- اطلاعات کافی درباره نوع و میزان مصرف فرهنگی در جوامع وجود ندارد؛ تحلیل مصرف فرهنگی زمانی میتواند بر مبنای نظری مبسوط و دقیق استوار شود که نه تنها ساعت استفاده از محصولات فرهنگی بلکه محتوای مصرف نیز مورد مطالعه قرار گیرد.
صاحبخبر -
نظر شما