شناسهٔ خبر: 29981631 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

جشنواره حقیقت

جای خالی آرمان در تحلیل خودکشی یک نسل

عسل و نیلوفر در ویدئویی که لحظاتی قبل از اقدام به خودکشی ضبط شده بود، می‌خندیدند و با انرژی تمام از همه خداحافظی می‌کردند. آنها حتی هر کدام با پسری که دوستش داشتند هم به شکلی صمیمانه وداع کردند و به نمود تمام‌عیاری از پوچی در زندگی نسل جدید تبدیل شدند.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمدعلی طالبی که همگان او را برای کارگردانی فیلم‌های داستانی در حوزه کودک و نوجوان و البته سریال «گل پامچال» می‌شناسند، در دوازدهمین دوره از جشنواره «سینما حقیقت»، مستند «جای خالی از دوست» را با موضوع خودکشی دو دختر نوجوان اصفهانی رونمایی کرد. عسل و نیلوفر در ویدئویی که لحظاتی قبل از اقدام به خودکشی ضبط شده بود، می‌خندیدند و با انرژی تمام از همه خداحافظی می‌کردند. آنها حتی هر کدام با پسری که دوستش داشتند هم به شکلی صمیمانه وداع کردند و به نمود تمام‌عیاری از پوچی در زندگی نسل جدید تبدیل شدند. محمدعلی طالبی به اصفهان می‌رود تا در این‌باره تحقیق کند. او نوجوانان زیاد دیگری که قبلا اقدام به خودکشی کرده بودند را جلوی دوربینش می‌آورد و با آنها هم صحبت می‌کند. نیلوفر که یکی از آن دو دختر اصفهانی بود، هنوز زنده است و طالبی بالاخره موفق می‌شود با او گفت‌وگو کند. طالبی با امیر یعنی پسری که عسل به او علاقه داشته و در آن فیلم خودکشی، نامش را می‌برد هم مصاحبه می‌کند. امیر، عسل را دوست داشته و هنوز هم دوستش دارد و به‌رغم تاکیدی که بارها در جریان این فیلم روی «شکست عشقی» به‌عنوان یکی از دلایل خودکشی نوجوانان نسل جدید وجود دارد، صحبت‌های امیر و نیلوفر نشان می‌دهد که چنین چیزی لااقل در مورد این افراد وجود نداشته و البته موارد متعدد دیگری که بررسی می‌شوند هم نتیجه‌نهایی را به اینجا نمی‌رساند. طالبی حتی در بخشی از فیلم سراغ حجت‌الاسلام دانشمند که خطیبی مشهور در اصفهان است می‌رود تا ریشه‌های چنین اتفاقی را بررسی کند.

دانشمند موضوع را به فقر و تبعیض و فاصله طبقاتی مرتبط می‌داند. صحبت‌های این خطیب اصفهانی را می‌شود در مورد خودکشی کارگر هپکو که خوشبختانه موفق نبود یا یکی از کارگران نیشکر هفت تپه که متاسفانه به مرگ آن فرد انجامید، دلایل اصلی قضیه به حساب آورد اما داستان این نوجوانان فرق دارد و طالبی موردی را برای بررسی انتخاب کرده که از ریشه‌یابی آن به‌طور کل عاجز است. در بخش‌هایی از فیلم روی این تاکید می‌شود که در مدارس دخترانه به دانش‌آموزان بابت نوع پوشش و مسائلی از این دست سختگیری‌هایی می‌شود. پیدا کردن ارتباطی بین این نوع قضایا با تصمیم چند نوجوان برای خودکشی، عملا راه به جایی نمی‌برد؛ چه اینکه این موارد نمی‌توانند جزء دلایل چنین وضعیت روحی ضعیف و نابسامانی باشند. خود طالبی در بخشی از فیلم رو به سوی دوربین می‌گوید که اصفهان شهری است در کشاکش سنت و مدرنیته و در ادامه این دیالوگ مستقیم، سعی می‌کند با کنار هم قرار دادن اجزای مختلف روایی، نشان بدهد که نسل قبل؛ یعنی حتی پدر و مادر این نوجوانان، آنها را درک نمی‌کنند و شاید دلیل مسائل به وجود آمده، همین است. اما اگرچه این مسائل ممکن است وجود داشته باشند اصل قضیه این نیست و برای تمام این موارد می‌شود نقیض‌هایی پیدا کرد که سببیت آنها را در مورد خودکشی نوجوانان زیر سوال ببرد. مساله نسلی که طالبی نمونه‌هایی از ناامیدترین افراد آن را نشان می‌دهد، نبود آرمان است و همین کار را به پوچی و بی‌هدفی و اعتراض‌هایی کشانده که قالب اعتراض را دارند اما محتوای آن را نه.

نیلوفر که خوشبختانه زنده مانده، می‌گوید در زندگی‌اش مشکل خاصی نداشته و تنها برای ادای رسم رفاقت و قولی که به عسل داده بود این کار را انجام داده است. بدیهی‌ترین پرسشی که فیلم سراغ آن نرفته این است که این درجه از مرام و معرفت چرا باید برای «هیچ» هزینه شود؟ طالبی سه دختر دیگر را هم نشان می‌دهد که از داخل منازل‌شان و به‌طور همزمان خودکشی دسته‌جمعی کرده بودند و هنوز زنده‌اند. در رفتار آنها هم یک مرام جمعی پررنگ دیده می‌شود که در جهت مناسب خودش به کار گرفته نشده و به هرز رفته است.

آنچه در مستند هم نمود یافته است اینکه محمدعلی طالبی کسی نیست که خودش دغدغه آرمان را داشته باشد و البته این را رفتار هنری او طی 30 سالی که در سینمای ایران فیلم ساخته نشان می‌دهد. او طبیعتا به‌رغم قرارگرفتن در بطن چنین جریانی نمی‌تواند مساله اصلی را ببیند و فیلمش تبدیل به تحلیل ناقصی از یک ماجرای مهم شده است که تماشای آن صرفا به‌کار رویارویی مخاطب با بخش‌های گزارشی و نه تحلیلی روایت و برای ایجاد یک تحلیل درست در خارج از فضای فیلم می‌آید.

نظر شما