شناسهٔ خبر: 29972739 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

آینده، امکان و ابهام

تهران- ایرنا- حالت ابهام در اصل و فی نفسه، وضعیت و موقعیت آشفتگی و اشکال و شبهه داری در حیات بشری است، زیرا، عقل و اندیشه قدرت درک و فهم واضح گره ها و مسایل و مشکلات و مباحث زندگی را ندارد، پس نمی تواند به راه حل ها و راهکارهای اثربخش، نایل آید.

صاحب‌خبر -

محمدعلی نویدی در یادداشتی در روزنامه همدلی آورده است: پرسش اصلی در این نوشتار این است که، امر مبهم و مقوله ابهام، چه نسبتی با امکان و آینده می تواند، داشته باشد؟ ابهام، در واقع، حکایت از پیچیدگی و عدم وضوح و روشنی در امور و ادراک دارد، ابهام ‏”Ambiguty & Ambiguous & Confusion” و”Vague” است، یعنی، امر سربسته و نامعلوم و ناروشن و دارای آمیختگی و گنگی در معنی است، مع الوصف، ابهام به معنی”Vague” در معنای”Vain” به معنی امر بیهوده و عبث نیست، یعنی بین امر ملتبس و امر عبث فرق بارز است؛ اندیشه و تلاش بر این است که بتوانیم، تا حدودی و قدری، نسبت امر مبهم و ملتبس را با امکان و آینده درک کنیم و عیان سازیم.

وضعیت التباس و ابهام در زندگی چه نوع وضعیتی است؟ و با توجه به آینده اندیشی، چگونه می توان، در زندگی انسان، از حالت ابهام به حالت ایضاح تحول پیدا نمود؟ اساسا، چرا وضعیت ابهام برای انسان و زندگی، مخل و مخرب است؟
حالت ابهام در اصل و فی نفسه، وضعیت و موقعیت آشفتگی و اشکال و شبهه داری در حیات بشری است، زیرا، عقل و اندیشه قدرت درک و فهم واضح گره ها و مسایل و مشکلات و مباحث زندگی را ندارد، پس نمی تواند به راه حل ها و راهکارهای اثربخش، نایل آید؛ این نوع التباس و ابهام سبب ایجاد اخلال و اختناق در زندگی می گردد و جریان زندگانی انسانی را دچار وقفه و ویرانی می کند؛ گویی، ابهام در جریان و حرکت زندگی و امور آدمی، تعقید و پیچیدگی و دشواری و تاریکی و تیرگی ایجاد می کند؛ جریان زندگی آدمی و حیات اجتماعی، با ظهور و آشکارگی شبهات بی پاسخ و سوالات بی جواب و پیچش های بی گشایش، توان ادامه و استمرار لازم و کافی را نخواهد داشت.

بنابراین، نیاز ضروری و مستمر به ایضاح و ایقاظ و بیداری دارد، بدین سان، اثر و نقش امکان و زمان و آینده و اندیشیدن به وقت در پیش و باقی عمر، معلوم و آشکار می شود؛ یعنی، آینده و امکان، محل و مجال و وقت و توان ایضاح و ایقاظ امور مبهم و ملتبس و ازاله و رفع پیچش ها و پیچیدگی های مخرب در زندگی پیش روست؛ حال، پرسش این است، اگر آینده ای نبود و اگر امکان و توانی در کار نبود، زندگی و انسان، چگونه از غلظت و غامضیت و سرسختی و خشونت امور مبهم و تیره رهایی و آزادی می یافت؟ زمان حال و حاضر، همانند آستانه ی دو مرحله و دو وقت و هنگامه است، وقتی که سپری شده است واز دست رفته است برگشتنی نیست و تاریخ شده است، و زمانی که در پیش روست و مانده است و در اختیار و امکان آدمی است، عقل در این ساحت و در این زمان و مکان متصل به آن، می تواند به ابهامات و پیچیدگی های حیات فردی و اجتماعی بیاندیشد و بکوشد و راه حل پیدا کند و روشنی بتاباند؛ چون، اگر ابهام و اشکال باقی بماند، عقل ها تیره و تار می شوند و زندگی ها قفل می گردد و امور گرفته و بسته می شوند و هیچ چیز شان و نقش و اثر خود را نمی تواند آشکار و نمایان سازد.

فلذا، آینده، امکان ایضاح ابهامات است، البته، ابهام درجات و مراتب و انواع و اقسام دارد، مثلا، ابهام و التباس حقیقی داریم و ابهام و التباس ادراکی و ذهنی و معرفتی؛ اندیشیدن و عقل ورزیدن به ایضاح و روشنی تمام سطوح ابهام و مبهمات یاری می رساند و به مدد آدمی و زندگی می آید، مثلا، فکر و علم و دانش و آزمایش به خلوص و زلالیت و پاکی آب مخلوط و آمیخته و ملتبس و آلوده، و در نتیجه به کیفیت و بهبودی زندگی آدمی کمک می کند و بازاندیشی و بازسازی در اندیشه ها و دانش ها و ادراکات ذهنی به روشنی و وضوح و تمایز در فکر یاری می رساند»یادآور فکر مشوش و متمایز در دستگاه فکری دکارت، اصول فلسفه دکارت» چنین است در سایر امور و اشیاء.

آینده امکان تشخیص و تمییز است نسبت به آنچه از گذشته و اکنون در حالت و وضع مبهم و ناروشنی و تاریکی باقی مانده است، پس بنابراین، اندیشیدن به آینده و امکان و ابهام از جمله مراحل و مراتب سامان دهی و اثربخشی امور انسان و شیرازه و شالوده ی زندگانی است؛ درست است که قاعده خلقت و طبیعت بر این است که آدمی و زندگی وی پیوسته با نوعی پیچیدگی و ابهام قرین باشد، یعنی، انسان همواره مساله مند و مشکل دار و پرسشگر است و این خود امری مبهم می باشد، اما، فرق بین ماندن در پرسش و مساله، مشکل و معضل، و توان و تلاش اندیشیدن و کوشیدن برای روشنی افکندن در مسیر زندگی؛ مسیر زندگی با روشنی و ایضاح های مداوم و مستمر و پرسش های متفکرانه و مدبرانه و پاسخ های خردورزانه و عاقلانه و بحق، امکان سیر و حرکت و جریان دارد؛ اگر ابهام و تاریکی و جهل، سرتاسر زندگی و زوایای گوناگون آن را از ساحت اندیشه و عمل و امور ضروری و فوری گرفته تا مسایل جهانی و زیست جمعی و بنیادی، فرابگیرد و شمولیت پیدا کند، پایه ها و بنیان های زندگی از هم می گسلد، آینده، امکان نجات این غفلت ها و گسست هاست.

ابهامات مانع و آفت و سد راه رشد و پیشرفت جوامع است، توسعه در زمین مبهم متوقف است، تاریخ و خرد گواه این معنا و واقعیت می باشد، پس، ابهام زدایی امری
لازم و مبرم زندگانی بشری است؛ آینده امکان اندیشیدن به امر مبهم را فراهم می کند، اندیشیدن آغاز گشودن است، لذا، فهم قدر آینده و امکان بسی مهم و حیاتی است؛ فرض کنید، اگر اعتماد در بین آحاد و شهروندان یک جامعه در اثر ابهامات و تیرگی ها و شبهات معرفتی یا مدیریتی، زایل و ضایع گردد، چه وضعی پیش می آید؟ سامان و سازمان زندگی خلل پذیر می گردد و دشواری و سختی عارض زندگانی انسانی می شود، این معنا و حقیقت نزد خردمندان واضح و آشکار است، بنابراین، می توان از زوایا و ابعاد و ساحات گوناگون به آینده و امکان اندیشید و برای وضوح و بیداری و آگاهی عقلانی از ابهامات و ناروشنی ها، کوشید، در چنین حالتی راه و مسیر زندگی باز و بالنده خواهد بود.

*منبع:روزنامه همدلی، 1397.9.24
**گروه اطلاع رسانی**9131

نظر شما