شکلات تیغدار
شماره جدید نشریه دانشجویی «تپش»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریعتی در مطلبی با عنوان «شکلات تیغدار» به بهانه روز منع خشونت علیه زنان نوشته است: «فمینیسم، محصول عصر روشنگری در اروپاست. موجی که انسان را مبنای همه چیز قرار دادن یا اومانیسم از بنیادیترین مبانی فکری آن و بسیاری از فمینیستهاست. در عصر روشنگری اروپا، جریانهای فکریای به وجود آمد که اندک اندک رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی به خود گرفتند و آرام آرام تلاش کردند جامعه را از دین و آموزههایش دور کنند؛ لذت و رضایت انسان را اصل اول همه مناسبات گرفتند و انقلابی را رقم زدند که پس از آن جامعه بشری بهسرعت در مسیر انحطاط به پیش رفت. جنبشی که زن را به بهانه وعدههای واهی از خانه بیرون آورد، و فارغ از نیازها و شرایط جسم و روح لطیفش به بهانه استقلال و پیشرفت به بخش خشن جامعه کشاند. زنانی که پیش از آن مجبور به کسب درآمد نبودند و وظیفه همسرانشان تامین تمام هزینههای زندگیشان بود حالا خود پذیرفتند که خود را از هر لحاظ فردی مستقل بدانند، از انجام هیچکاری برای به دست آوردن پول دریغ نکنند و پا به پای یک مرد در جامعه کار کنند، گاهی ابزار فنی به دست بگیرند، گاهی بنا به نیاز در یک کارخانه کار کنند و حتی امروزه از پیک فروشگاه بودن نیز ابایی نداشته باشند. زن در این میان آموخت که برای محترم بودن، زن بودن کافی نیست؛ باید در شغل و حرفهاش ولو ناسازگار با موجودیتش بهترین باشد. رفته رفته این کالاپنداری زن که مروجان پنهان آن به ظاهر مخالفان دوآتشه آن هستند، در چندسال اخیر به جایی رسید که بانویی که روزی، مرد به دستور آیه «قوامیت بر نساء» مکلف و موظف به برآوردن نیازهای مادی و معنویش بود، به فرهنگ جهالت پیش از اسلام حتی به فروش گذاشته میشود، پشت شیشه مغازهها مینشانندش تکه کاغذی به دستش میبندند که روی آن قیمتی که میارزد درج شده.
آنچه حالا و پس از گذشت این چهاردهه میبینیم و مطالعه میکنیم آن است که تنها کسی که در این میان نفعی نبرده بلکه متحمل ضررهای بیشمار شده، بسیار مورد خشونت قرار گرفته و روح لطیفش آسیبهای فراوانی دیده زنی است که روزی عده زیادی شعار دفاع از او و جلوگیری از ظلم سر میدادند. حقوقش را به نام روشنفکری مصادره کردند مادر شدن را از او گرفتند و مانند یک کالا با او برخورد کردند و جالبترین مساله اینجاست که مرتکبان این بزرگترین جنایت، در تقویم خود روزی را به نام روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامیدهاند. اگر بنا باشد کسی به دفاع از حقوق فراموششده زنان بپردازد کسی شایستهتر از خود آنان نیست و اگر مبارزهای برای احقاق حق در میان باشد بلاشک هدف نابودی این جریان تباهی و فساد است.»
مسیر جنبش دانشجویی
شماره جدید نشریه دانشجویی «همشاگردی»؛ نشریه اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان در مطلبی با عنوان «تبلور امید به آینده» در سرمقالهای نوشته است: «جنبش دانشجویی یکی از اقشار بیدار جامعه است و در طول تاریخ ثابت کرده که میتواند بهعنوان پیشقراول مردم قرار گیرد؛ علت آن هم این است که جامعه به دانشگاه و دانشگاهیان، نگاهی نخبگانی، روشنفکر و تعهد توام با تخصص دارد. به همین دلیل است که دانشگاه میتواند بهراحتی در جامعه تاثیرگذار باشد. جنبش دانشجویی در 40 سال گذشته فراز و فرودهای بسیاری داشته و در بسیاری از نقاط عطف انقلاب اسلامی توانسته است سربلند بیرون بیاید. جنبش دانشجویی به صورت کلی باید در دو بعد موثر و فعال باشد. اولین و مهمترین بخش آنجاست که جنبش دانشجویی به مردم متصل شود و بتواند مطالبه مردمی از مسئولان داشته باشد تا این فاصله ایجاد شده توسط برخی مسئولنماهای کشور را حذف کند و جامعه را در مسیر درست خود قرار دهد و از طرفی با همین نگاه بلندگوی مستضعفان نیز باشد.
«دانشجو موذن جامعه است» بهترین جملهای است که میتواند صفر تا صد این بخش فعالیت دانشجویی را معنا بخشد. اما دومین بعدی که جنبش دانشجویی و بهتبع آن دانشگاه باید در آن مسیر موثر واقع شود، اندیشهسازی است. عدم اندیشهسازی در جامعه همیشه باعث شده تا ثبات اقتدار در کشور کاهش یابد و مفسدان بهراحتی بتوانند با دست بردن در ساختار شناور یا ایجاد مسیرهای دورزنی برای قانون شیب فساد را به نفع خود تغییر دهند. دانشجو بهعنوان قشر آگاه جامعه و کسی که در محیط تفکر و تعقل در حال تحرک است میتواند بهترین نگاه را برای تحول به جامعه تزریق کند که البته نباید از این نکته غافل شد که چاشنی انقلابیگری و حرکت در حوزه انقلاب بسیار مهم است؛ چراکه فعالیت در غیر این مسیر آثار جبرانناپذیری خواهد داشت و حتی بهصراحت میتوان گفت که به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. علت بسیاری از مشکلات جامعه کنونی عدم وجود نگاه انقلابی و تحولساز در ساختار است، چراکه ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیازمند یک تحولی است که با مبنای علمی جمهوری اسلامی ایران نوشته شده و اجرا شود یا به عبارتی مختص همین جامعه باشد. به نظر در بهترین حالت جنبش دانشجویی وظیفه دارد به این تحول ساختاری بیندیشد و در طول یک سال برنامه مدون خود راجع به این مساله را ارائه کند تا یک تئوری و اندیشه خاص جمهوری اسلامی ایران با محوریت ولایت مطلقه فقیه و مختص سیاستهای حکومت جمهوریت و اسلامیت ایجاد کند.»
اینجا دانشگاه است
شماره جدید نشریه دانشجویی «انعکاس»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی در مطلبی با عنوان «اینجا دانشگاه است»، نوشته است: «همانطور که میدانید دانشگاه برای تامین امور مالی میتواند از بسترهایی که در این محیط وجود دارد، استفاده کند؛ مثلا اجارهدادن سالنها و زمینهای ورزشی و سالنهای همایش و برای این کار تا جایی که به منافع دانشجویان ضربه نزند، نمیتوان بر مسئولان خرده گرفت. اما این حق را هم نمیتوان برای آنان قائل شد که از هر طریقی منابع مالی را تامین کنند. زیرا اینجا دانشگاه است و هر کاری که در آن انجام میشود نباید بهگونهای باشد که شأن دانشجو را زیر سوال ببرد، مثلا بههیچوجه نمیتوان سالنهای همایش را برای جشنهای عروسی در اختیار اشخاص خصوصی قرار داد یا نمیتوان زمین چمن دانشگاه را از دسترس دانشجویان خارج کرد و برای مدتی کاملا دراختیار تیمهای ورزشی خارج از دانشگاه قرار داد یا سالنها را برای اجرای کنسرتهای موسیقی اجاره داد، چرا؟ به این علت که این قبیل کارها را نمیتوان ذیل اهداف دانشگاه برشمرد و آنها را با حضور دانشجویان تجمیع کرد. بههر حال مکانی که برای علمآموزی درنظر گرفته شده، مانع ورود عواملی میشود که با هدف اصلی آن مغایرت داشته باشد؛ زیرا دانشگاه به جهت هدفی که برایش درنظر گرفته شده، قداست دارد و حتی طرز پوشش افراد هم نمیتواند به هر شکل ممکن باشد؛ مثلا کسی با لباس کوهنوردی یا لباس راحتی سر کلاسهای درس نمینشیند؛ چون هر چیزی جایگاهی دارد! شاید شما هم شنیدهاید که چندی پیش قرار بر این بود که در تالار ابوریحان همایش کنگره زیبایی برگزار شود! بله، درست متوجه شدید کنگره زیبایی! تیمهای آرایشگری با وضع ظاهری نامناسبی که قطعا از چشم حراست هم دورنمانده بود، وارد دانشگاه شده بودند و بنابر قراردادی که با دانشگاه بسته بودند، قصد برگزاری همایش را داشتند که ظاهرا نافرجام مانده بود و نتوانسته بودند بهخوبی متن قرارداد را عملی کنند.
چیزی که ذهنهای ما را آزار میدهد، این است که چرا دانشگاه باید طرف حساب چنین قراردادی قرار بگیرد؟ درحالی که کاملا واضح است شأن دانشجو پایین آورده میشود و حقیقتا دانشگاه جای این جور کارها نیست و ما توقع داریم که مسئولان محترم ضمن عدم تکرار این قبیل کارها، پاسخگوی سوالات ما هم باشند و بهطور کامل هدفشان را از انعقاد این قرارداد توضیح دهند! زیرا اینجا دانشگاه است و تامین مالی به هر قیمتی درست نیست، کارهای مفیدتری میتوان انجام داد که هدف اصلی دانشگاه هم لگدمال نشود؛ مانند ارتباط صنعت و کارآفرینی با دانشجویان که بسیار کار پسندیده و هدفمندی است.»
دانش جو
شماره جدید نشریه دانشجویی «الف»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران در مطلبی با عنوان «دانش کو» نوشته است: «واقعیت امر این است که اگر بخواهیم درباره زندگی درویشانه دانشجو صحبت کنیم به تکرار مکررات کلیشهها برمیخوریم و از باب همین است که حرفی از دانشجو جماعت در این دوره شعارها و ادعاهای حضرات مسئول خریدار ندارد جز در برهههای خاص مثل روز دانشجو یا ایامی با حال و هوای سیاسی! اما تجربه ثابت کرده است که اهمیت ندادن به سیستم آموزشی و زیرمجموعه آن (که منظور مای دانشجوست) باعث پسرفت جامعه خواهد شد و یکی از جامعترین و اساسیترین نقدهای جامعه ما به آموزش منجر به پرورش است. آموزشی که صرفا دانشجویان را درگیر تئوریها کند و آنها را از مسائل جامعه دور کند، همواره نتیجه عکس حاصل میشود و به جای تربیت افراد متعهد و مستعد لشکری از جماعت بیهنر و بیکار را وارد لایههای مختلف جامعه میکند. مشغلههای دانشجویی-که خود طوماری از دردها و رمانی از نانوشتههاست- یکی از موانع اصلی آموزش عالی دانشجویان است.
همین که پا به دانشگاه بگذاریم رگباری از دغدغههای کاذب را حس میکنیم که در واقع دانشجو را از هدف اصلی دور میکند این مسائل وقتگیر (مثل مسائل مالی، مشکلات خوابگاهها و...) بازوی توانای جامعه را درگیر مسائل حاشیهای میکند و جایگاههای حساسی مثل جایگاههای مدیریتی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد، زیرا از بین همین دانشجویان است که در آینده مدیر و مسئول بیرون میآیند که انشاءالله قرار است این چهاردیواری گربهای شکل را آباد کنند! جالب است گاهی برای نقد سیستم آموزشی ایران با ژاپن مقایسه میشود! ژاپنی که به خاطر سیستمهای آموزشی منظم و ساختارهای اجتماعی باعث پیشرفت چشمگیر این کشور در آسیای شرقی شده است. ولی چرا راه دور برویم!؟ همین هندوستان که 85 درصد مردم آن بعد از استقلال این کشور بیسواد بودهاند چه کردهاند که الان رتبه دوم آموزش و پرورش در جهان و چهارمین قدرت اقتصادی را دارا هستند؟ بیشک پارامترهایی مانند اهمیت دادن به کیفیت آموزشی (به جای کمیت زمانی آن) و اصلاح دورههای آموزشی از ابتدایی تا آموزش عالی از اصلیترین عوامل این پیشرفت به حساب میآیند. ناگفته پیداست که اهتمام ورزیدن به مساله آموزش و دانشجو در هر جامعهای میتواند در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن مثمرثمر باشد اما کو گوش شنوا و کو دانش جو و دانش کو؟!»
تکرار ملالآور تیترها
شماره جدید نشریه دانشجویی «باران»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان راه امید دانشگاه اصفهان در مطلبی با عنوان «تکرار ملالآور تیترها» درباره جشنواره نشریات دانشجویی «تیتر 11» نوشته است: «کارگاههای مرتبط با نشریات دانشجویی هرساله تحت عناوین مختلفی از قبیل جشنوارههای تیتر، نشستهای خانه نشریات و... برگزار میشود که در بهمن امسال نیز جشنواره دیگری تحت عنوان جشنواره تیتر 11 برگزار خواهد شد. با نگاهی اجمالی به برنامه جشنوارههایی که تاکنون برگزار شدهاند، میتوان دریافت که در اکثر موارد، عناوین کارگاههای این جشنوارهها تکراری بوده و محتوایشان نیز با یکدیگر همپوشانی داشته است. از طرفی، گروههای هدف این کارگاهها اغلب مدیران مسئول، سردبیران و اعضای هیات تحریریه نشریات دانشجویی هستند که این افراد با توجه به مسئولیتشان در نشریات، بارها در چنین کارگاههایی شرکت کردهاند. بهعنوان سردبیر یکی از نشریات علمی دانشگاه، چندینبار فرصت حضور در کارگاههای مختلفی که توسط مدیریت فرهنگی وزارت بهداشت برگزار شده، داشتهام. دو مورد از این فرصتها جشنواره تیتر 10 در سال 96 و نشست سالیانه خانه نشریات در سال 97 بوده است.
عناوین و حتی محتوای کارگاههایی که در این دو جشنواره برگزار شد، تقریبا مشابه بوده و هیچگونه خلاقیت خاصی در آنها وجود نداشت. تنها تفاوتی که در برگزاری نشستها مشاهده شد، تنوع در پذیرایی و ارتقای امکانات رفاهی جشنوارهها بود که در هر دوره نسبت به دوره قبل تغییرات محسوسی در آن اعمال میشود. با توجه به اینکه در شرایط نابسامان اقتصادی کشور صرف چنین هزینههای گزافی برای امور جانبی انتقادبرانگیز است، سیاستگذاران فرهنگی وزارت باید در محتوای کارگاهها نوآوری به خرج دهند تا در قبال صرف این هزینهها، دانشجویان بتوانند حداقل بهلحاظ آموزشی استفاده لازم را از کارگاهها ببرند. برخی پیشنهادها که درباره بهبود کیفیت برگزاری کارگاهها مطرح شده، تغییر سبک تدریس اساتید است؛ برای مثال، در کارگاهی که مربوط به گزارش یا خبرنویسی است، بهتر است بهجای تکرار مکررات، شرکتکنندگان با بحثهای موردی، عینی و ملموس با اشکالات نشریه خود آشنا شده و با راهنماییگرفتن از اساتید در جهت بالابردن کیفیت آن گام بردارند.»
شیوهای برای فرار از مشروطیت
شماره جدید نشریه دانشجویی «راه 57»؛ نشریه کانون فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در مطلبی با عنوان «شیوهای مبهم برای فرار از مشروطیت» درباره مصرف قرص توسط دانشجویان در شب امتحانات نوشته است: «بهازای روزهایی که به فراغت و تفریح گذرانده شده، ناگهان دانشجویان در شبهای امتحان در جستوجوی روشی که جبرانی برای آن ایام دلانگیز باشد، هستند؛ ریتالین، اسمی نهچندان دور که در گوشه انبار ذهن هر دانشجویی بهخصوص دانشجویان علوم پزشکی درحال خاکخوردن بوده، بهترین جرقه برای دوران کسالتبار امتحانات است. متیلفنیدات که بیشتر به نام تجاری ریتالین شناخته شده، از مشتقات گروه آمفتامین است که برای درمان افسردگی، نشانههای نارکولپسی و درمان کودکان مبتلا به بیشفعالی بهکار میرود. در کودکان مبتلا به بیشفعالی این دارو با هدف تاثیر بر مکانیسم اپینفرین و دوپامین که سبب فعالیت عادی در کودکان است، تجویز میشود. ناگفته نماند که تجویز این دارو توسط پزشک متناسب با نیاز فرد صورت میگیرد و همانطور که هر دارویی دارای عوارضی است، این دارو نیز عوارضی مخصوصی به خود دارد که مصرف کنترلشده آن زیرنظر پزشک عملکردی منطقی است.
متاسفانه در این سالها بین مصرف خودسرانه این دارو و تلاش دانشجویان جهت کسب نمره بالاتر، ارتباط زیادی وجود داشته است. اکثر دانشجویان با تصور بیخطر بودن این دارو که گاهی ترک آن از موادمخدر نیز سختتر است و به امید بیدارماندن در شبهای امتحان، آن را مصرف میکنند و بهتدریج با افزایش مصرف، تمایل به دوز بیشتری در آنها ایجاد و حتی باعث میشود فرد به سمت داروهای خطرناکتری از مشتقات آمفتامین کشیده شود. مصرف ریتالین میتواند سبب بیاشتهایی، تهوع، کاهش وزن، بیخوابی، کابوسهای شبانه، گیجی، تحریکپذیری، ملال، کجخلقی و بیقراری شود که عموما زیرنظر پزشک قابلکنترل است. شاید مهمترین عارضه جانی این دارو، بروز وابستگی فیزیکی و روانی است که نشان میدهد مصرف این دارو باید زیرنظر پزشک تجویزکننده باشد.»
در آرزوی دکتر شدن
شماره جدید نشریه دانشجویی «قلب سفید»؛ نشریه دانشگاه علوم پزشکی زابل در مطلبی با عنوان «چطور شد که اینطور شد» درباره آرزوی دکتر شدن دانشجویان نوشته است: «میخوام از شروع مقطع جدید زندگیم و روبهرو شدن با این واقعیت که حالا باید به راهی قدم بذارم که حتی یک درصد بهش فکر نکرده بودم براتون بگم. من تا دوره پیشدانشگاهی رویای پزشک شدن رو تو سرم داشتم و سال آخر دبیرستان رو صبح و شب به رویاهام فکر میکردم. البته دانشآموز زرنگی بودم و ترازها و نتایج امتحاناتم اینو نشون میداد. دوستی دارم که با همدیگه قول و قرارامونو برای بعد از کنکور گذاشته بودیم؛ اینکه چه شهری قبول بشیم و تو اون شهر چیکار کنیم. گذشت تا رسیدیم به روز کنکور، مثل هر دانشآموزی با بدرقه خانواده راهی سالن برگزاری امتحان شدم. دلم قرص بود چون زحمت زیادی کشیده بودم اون زمان به قانون جذب و کائنات اعتقاد زیادی داشتم و حتی اینکه صندلیم روز آزمون کدوم نقطه باشه رو توی یک برگه نوشته و چسبونده بودم به دیوار روبهروم و روز آزمون دقیقا شد، همون چیزی که میخواستم.
من خیلی آروم رو صندلیم نشسته بودم و حرفهای خواهرم تو گوشم میپیچید؛ به هیچکس نگاه نکن. با هیچکس صحبت نکن. به این فکر کن که جواب زحماتتو میگیری. من از گوشه چشم نظارهگر تکون دادنای شدید پاهای بچهها بودم که استرس زیادشونو نشون میداد. آزمون برگزار شد و من با خیال راحت امتحانمو دادم، البته میدونستم درس زیست رو خراب کردم اما باز هم امید داشتم. تقریبا دوماه گذشت. خبر دادن که قراره نتایج اعلام بشه. من از قبل سپرده بودم نتیجهمو ببینن و بقیه بهم بگن. قرار بود شب اعلام بشه که مثل همیشه سازمان سنجش داوطلبارو غافلگیر کرد. صبح از خواب بیدار شدم و دیدم نزدیک 20 تماس از افراد مختلف دارم. تنها به دوستم که قرار بود با هم به هدفمون برسیم زنگ زدم ولی پشت خط فقط گریه کرد. با حال بدی بهش گفتم نتیجهمو ببین و همونجا رتبهمو بهم گفت.
نگاهی متفاوت به جریان دانشجویی
شماره جدید نشریه دانشجویی «رخداد»؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه کاشان در مطلبی با عنوان «جریان دانشجویی، تحولخواهی و تاملی در بایدها و نبایدها» نوشته است: «دانشجویان سیاسی در سالیان اخیر آنچنان به دستوپنجهنرمکردن با فشارها و موانع بیرونی مشغول شدند که از تعریف جایگاه و طراحی نقش خویش در افق آینده بازماندند. اقدامات آنها، به یافتن و جستن راهکارهای عکسالعملی خلاصه شده است و در این میان صحنه بازی را نه آنان که بازیگردانان اصلی ماجرا را تعیین میکنند، کسانی که از امکانات کافی و لازم برای خاموشکردن صدای تحولخواهی در اردوگاه دانشجویان سیاسی برخوردارند و فرصت زیستن را دست و دهانبسته از دانشجویان سیاسی میستانند، در چنین شرایطی آیا تنها راه، تغییر زمین بازی و انتخاب مسیری متفاوت نیست؟ چیدمانی که در آن، صحنهگردانان اصلی، دانشجویان دموکراسیخواه باشند و نه مخالفان قدرتمند آنها؟! بنابراین دانشجویان تحولخواه را تجدیدنظری در جایگاه خویش باید؛ چه آنکه، این تعریف مجدد نهتنها یک نیاز و ضرورت اصلاحطلبانه است که میتواند زمین بازی را به اختیار دانشجویان درآورد و در شرایط طاقتفرسای کنونی، مانع از تحلیل بار اضافی بر دوش آنان باشد.
در گام اول جریان دانشجویی و دانشجویان سیاسی باید در جایگاه اصلی خویش قرار بگیرند؛ جایگاهی که نهتنها متفاوت از جایگاه یک حزب یا فعال سیاسی است که علاوهبر آن از جایگاه طراحی و تعیین استراتژیک و استراتژیهای اصلاحطلبانه و برنامههای سیاسی-روشنفکرانه نیز فاصله دارد. چهآنکه جریان دانشجویی نه قرار است در غیاب و سکون احزاب سیاسی اصلاحطلب، عهدهدار وظایف آنها شود و جای خالی آنها را پر کند و نه قرار است در رخوت و رکود فضای روشنفکری ما، به گروهی مرجع و نخبه- روشنفکری تبدیل شود. پذیرش این واقعیت، اولین گام حرکت آینده جریان دانشجویی میتواند باشد، چراکه در گام بعدی دانشجویان سیاسی در جایگاه اصلی، کمخطر و در عین حال خالی خود میتوانند بنشینند و نقش نهادی واسط را میان مردم، روشنفکران، نخبگان، فعالان و احزاب سیاسی عهدهدار شوند. همچنانکه حرکت اصلاحات در ایران اکنون بیش از همه محتاج فضایی برای طرح و بسط دوباره آرمانها و راهکارها و برنامههای بلندمدت (استراتژیها) و کوتاهمدت (تاکتیکها) اصلاحطلبانه است و در عصر غیبت رسانهها و مطبوعات، این دانشگاه و دانشجو است که میتواند عهدهدار چنین پردازش و ارتباطی باشد. دانشجویان میتوانند و باید صدای روشنفکران و تحلیلگران را دریافت کنند و انتقال جمعبندیهای آنها را به عرصه سیاسی برعهده بگیرند.»
تحصیل، دگردیسی یک ارزش
شماره جدید نشریه دانشجویی «سبو»؛ نشریه گاهنامه فرهنگی، ادبی دانشگاه علوم پزشکی ایران در مطلبی با عنوان «تحصیل، دگردیسی یک ارزش» نوشته است: «میگویند سالها پیش، تحصیل فقط برای عدهای خاص در جامعه بود و طبقات دیگر مشغول به کار و پیشه خود بودند و ظاهرا قبول کرده بودند نیازی به سواد ندارند؛ شاید عملا هم نداشتند. بعدها تحصیل از انحصار خارج شد اما همچنان برای همه ممکن نبود. ادامه زندگی وابسته به تلاش بود، کشت و صنعت و تبادل و تجارت. اگر هم روزیروزگاری نیاز به نامه و نوشتهای بود، یک کاتب کافی بود. هرچند تعداد دعانویسها بیشتر بود برای دفع شر و طلسم و جذب خیر و برکت. بعدها، سوادی اگر بود، سواد قرآنی بود آن هم بیشتر، خواندن بود و کمتر درک معنی. با این حال مکتبخانهها و ملاخانهها که کارشان بیشتر آموزش قرآن بود تا زبان فارسی، تجربیاتی موثر در جلب اعتماد برای تحصیل و سوادآموزی داشتند.
کوتهفکریهای موروثی شاهان صفوی و قاجار، رویکرد جدی را به موضوع آموزش عمومی به تاخیر انداخت که نتیجه آن فقط عقبماندگی در خواندن و نوشتن نبود بلکه تاخیری جبرانناپذیر در ایجاد ارتباطی دوطرفه با دنیای خارج برای تبادل عناصر مثبت از فرهنگها و علوم و فنون بود. تحصیلکردهها بیشتر شدند و خطهای کج و معوج معنی پیدا کردند و دایره آشنایی با فرهنگهای دیگر وسعت یافت اما چون این آشنایی دیرهنگام بود، دیدن پدیدههای جدید مایه حیرت و حقارت شد. خصوصا اینکه آزادیهای فردی و اجتماعی در ممالک فرنگ، الگویی زنده برای جامعه سنتی محسوب میشد که در آن آرای مردم معنایی نداشت. بالاخره تحصیل امری واجب شد، برای هرچه بیشتر دانستن. اما چشمها به سرزمینهای دور دوخته شد و آنجا را منشأ تمدن و علم دانستند؛ پس باید از آنها آموخت و تقلید کرد: عکسالعملی طبیعی پس از قرنها دورماندن از تحصیل علم. تحصیل اما، امروزه همچنان سرگشته است. اگرچه در بسیاری از علوم و فنون به رتبه علمی ممتازی دست یافتهایم ولی تحصیل و علمآموزی در شرایط فرهنگی و اقتصادی این سالها به وسیلهای برای دستیافتن به موقعیت اجتماعی بالاتر تبدیل شده است. حداقل کاربرد تحصیل در خانوادهها مشغولشدن فرزندان برای کسب یک درجه علمی بالاتر است تا شاید در این فاصله فرصتی یابند و در بهترین جایی که میتوانند به آرزوهای خود دست یابند... حتی در سرزمینی دیگر؛ ظاهرا آسمان همهجا به یک رنگ نیست.»
اگر من رئیس دانشکده بودم
شماره جدید نشریه دانشجویی «سرو»؛ نشریه کانون فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل در مطلبی با عنوان «قلم آزاد» نوشته است: «اگر من رئیس بودم نمیدانم خدمت میکردم یا به خدمت میگرفتم، ما همواره درگیر تغییر موقعیتها و نقشهایمان در زندگی هستیم و خدا میداند مایی که ریشه همه مشکلات را در بیمسئولیتی پشت میزنشینها میدانیم، اگر خود جای آنان بودیم، چگونه رفتار میکردیم. نمیخواهم درازگویی کنم زیرا هنوز سمتی ندارم تا به خودم اجازه بدهم ساعتها سخنرانی کنم و کل مستمعان را مستفیض کنم! میخواهم تنها این جمله را پی بگیرم که اگر من رئیس دانشکده بودم، بیشتر از همنشینی با همصنفان و همرتبهها بیشتر پای حرف دل دانشجویانم مینشستم، چون این دانشکده بیشتر از تمام سمتداران متعلق به دانشجویان است؛ دانشجویانی که سالها برای رسیدن به این جایگاه زحمت کشیدهاند و حتی بارها تجربه شده که مدت ماندگاری بعضی روسا حتی نصف مدت تحصیل دانشجویان هم نیست، پس مالک حقیقی دانشگاهها دانشجویانند و اگر گزارش عملکردی هم وجود دارد، مخاطبان اصلی آن دانشجویان هستند. با این حال چیزی که در عمل مشاهده میشود، جلسات کوتاهمدتی است که روسای محترم دانشگاه و دانشکده برای خالی نبودن عریضه گاهی برگزار میکنند و هر قدر دانشجو مهارت بیشتری در تندگویی داشته باشد، فیض بیشتری نصیبش شده و حداقل کمی از عرایض را به گوش خادمان مردم رسانده است. البته ناگفته نماند که محصول نهایی این جلسات هم بستگی به حافظه معاونان روسا داشته و اگر حافظهشان مطالب ایرادشده در جلسات گفتوگو با دانشجویان را یاری کند، مشکلی از طومار مشکلات دانشجویان ممکن است حل شود یا پشت گوش انداخته شود! درنهایت بعد از بیان این اندازه شعار بیسر و ته! امیدوارم روسای محترم ما واقف باشند که چه اندازه در برابر رشد علمی، فرهنگی و اجتماعی دانشجویان مسئول هستند و تاکید میکنم که من اگر رئیس دانشکده بودم هیچگاه فراموش نمیکردم که من بیش از هر چیزی یک امانت دارم، هم امانتدار و مسئول رشد و ترقی دانشجویانم و هم امانتدار چند صباح ریاست و پشت میز نشینی. ما بیشتر مواقع فراموش میکنیم که برای دیگران و مشکلاتشان باید به قول معروف با کفشهای آنها راه برویم و البته که تمام روسای ما روزی این کفشها را پوشیدهاند اما گاهی لازم است و واقعا هم لازم است که کسی تلنگر کوچکی به ما بزند تا به خودمان بیاییم.»
* نویسنده : محمدرضا حیاتی روزنامهنگار
نظر شما