این جلوه روحانی را مردم بیش از لبخندها و گفتار درمانیهایی میپسندند که هر ازگاه برای آرام سازی افکار عمومی در برخورد با مشکلات بیان میشود. رئیس جمهور روحانی اگرچه اینبار هم کج کرد اما نریخت، ولی اذهان را متوجه خواست عمومی از جریانهایی کرد که باید برای مخالفتهایشان با برجام و سیاستهای تعاملی با جهان استدلال قابل قبول بیاورند.
مشکل بزرگ در فضای عمومی کشور این است که به رغم اعلام نظر رسمی و معتبر اکثریت مردم به برخی رویکردها و سیاستها، همواره این اقلیت کم جمعیت اما پرصدا بوده که توانسته بر فضای عمومی تأثیر گذاشته و هزینههای منتج از آن را بر جامعه تحمیل کند. تجربه آخرین انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شوراهای شهر و روستا بیش از آنکه انتخاب افراد باشد، اعلام اعتماد اکثریت مردم به رویکردهایی بود که محصول آن توافق هستهای (برجام)، بازگشت به جامعه بینالمللی و اصلاح شیوه تعاملاتی بود که از پی آن بستر لازم برای استقرار آرامش، ایجاد امید و شکوفایی اقتصادی فراهم میشد.
اقلیت مخالف با این رویکرد، بهرغم قبول نتایج انتخابات اما هر روز مانع تازهای را پیش رو قرار دادند بیآنکه نه تنها کمترین مسئولیت را در این باره بپذیرند، بلکه برای مخالفتهایشان هیچ راهحل بدیل و منطقی را اعلام نکردهاند. طرفه آنکه بابت نتایج خسارتبار اقدامهایشان نیز با صدای بلند طلبکار نیز بودهاند. آنان با نادیده گرفتن حافظه تاریخی مردم، مطالبهگرانه دولت را موأخذه میکنند که چرا روابط منطقهای آنگونه نشد که دولت اعتدال وعدهاش را داده بود؛ چرا برجام نتوانست از خروج سرمایهگذاران خارجی جلوگیری کند؛ چرا آمریکائیان به راحتی از برجام خروج کردند؛ چرا اروپائیان هنوز نتوانستهاند طرح خود را درباره اقدام مالی(PVC) سامان دهند؛ چرا تورم دورقمی شد؟ و... .
این مدعیان همانگونه که هرگز به چرایی آتش زدن سفارتخانهها و تبعات تلخ آن برای اعتبار ملی، مشروعیت نظام سیاسی و تخریب روابط منطقهای پاسخ ندادهاند، برای دیگر مخالفت هایشان نیز نه پاسخ دادهاند و نه اصولاً خود را موظف به این کار میدانند. آنان از خروج سرمایهگذاران خارجی گلایه میکنند و این وضع را ناشی از شکست رویکرد اعتدالی میخوانند. اما در برابر پرسشهای زیر سکوت میکنند که چرا هنگام ورود سرمایهگذاران یا کوشیدند با پنهانسازی این اتفاق، کامیابیهای برجام را نادیده بگیرند. یا با ایجاد هو وجنجال، ورود سرمایههای خارجی را نافی استقلال کشور بخوانند.
جالبتر اینکه صدای اعتراض آنان هنگامی بلندتر شد که سرمایه گذاران عزم بازگشت کردند. در این میان آیا هرگز عوامل داخلی بروز این وضع شجاعت قبول مسئولیت لازم را داشتهاند؟ سکوت معنادار "حسن روحانی" در تبیین چرایی وضع جاری لحظهای شکست و این بار در اندازه رئیس دولت منتخب و پرسشگر، مخالفان FATF را به چالش کشید و گفت: «اگر میگوئید FATF باشد یا نباشد، یک نفر نمیآید بگوید اگر باشد ۲۰ درصد ارزانتر کارها انجام میشود و اگر نباشد ۲۰درصد گرانتر. آن کسی که شعار میدهد، بیاید هزینهاش را پرداخت کند. نمیشود که یک نفر در کشور شعار دهد و آثار شعارش را برای مردم ترجمه نکند.»
این سخنان رئیسجمهوری نزدیک به کلامی بود که پس از برجام بیان کرده بود؛ اینکه « اگر در سالهای پیش، از اقتصاد بابت سیاستها سوبسید پرداختهایم، حالا و پس از برجام، وقت آن است که از سیاست به نفع اقتصاد سوبسید بدهیم.» این سخن اگر با اراده لازم دنبال میشد، بسا ماجراجویان برای بسیاری از اعمال خسارتبار خود مجبور به استدلال و دلیل روشن بودند و چنین طلبکارانه آراء مردم را به زیر شلاق طلبکاری هاشان نمیگرفتند. وقت آن است که اینبار نه تنها دولت، بلکه مردم از مخالفان برجام، FATF و بلکه بسیاری دیگر از موارد، پرسشهای روشن خود را بیان کنند و بدیلهای مخالفان را در اینباره بخواهند. شجاعت مخالفان همواره ناشی از این بوده که قرار نیست به پرسشی پاسخ دهند بلکه میتوانند بابت همه چیز طلبکار باشند.
نظر شما