شناسهٔ خبر: 29907586 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

در مراسم تشییع پیکر احمدرضا دالوند مطرح شد:

دالوند نمرده است چون ما او را همیشه می‌خوانیم

فریدون صدیقی در مراسم تشییع پیکر احمدرضا دالوند گفت: او نمرده است چون ما او را همیشه می‌خوانیم.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، آیین تشییع پیکر احمدرضا دالوند، طراح و گرافیست مطبوعاتی تازه درگذشته، پیش از ظهر امروز سه شنبه ۲۰ آذر با حضور اهالی رسانه، هنرمندان عرصه گرافیک و مسئولان فرهنگی در خانه هنرمندان برگزار شد.

امیدوار بود تا دوباره به زندگی برگردد و کتابش را تنظیم کند

فریدون صدیقی در این مراسم گفت: احمدرضا دالوند مانند همه هنرمندانی که هنر در درونشان وجودی شده و پرورش پیدا کرده بود، غیرقابل پیشبینی بود. او را دائم در حال منازعه با جهان هستی می‌دیدید. در سال‌های فعالیت در دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه‌ها من، او، قاضی زاده، شکرخواه و دیگران بودیم. در اینجا قلبش درگیر شد و به نوشتن بیشتر روی آورد.

وی افزود: پیشتر نقش و نگارهایش را می‌دیدم. وقتی نوشته‌هایش منتشر می‌شدند به من زنگ می‌زد و می‌پرسید که مطلبش را خوانده‌ام یا خیر؟ از اینکه مطالبش را من مطالعه می‌کردم لذت می‌برد. وقتی به بیمارستان رسید من و نمکدوست قرار گذاشتیم تا او را ببینیم. وقتی با او تماس گرفتم در حال سختی بود.

صدیقی ادامه داد: او در کشف و معنابخشی به من و دیگران آموخت که در کجای هستی دو خط موازی به هم می‌رسند و کجا طرح و نقش معنا پیدا می‌کند. وقتی در بیمارستان به دیدنش رفتم، پایش رفته بود و او امیدوار بود تا دوباره به زندگی بازگردد تا بتواند کارها و نوشته‌هایش را برای انتشار دسته بندی کند. برخی مانند او نمی‌میرند. او پیر نبود چرا که همواره حرفی برای گفتن داشت. او نمرده است چون ما او را همیشه می‌خوانیم. دالوند عزیز تو نمردی، بلند شو، یک بوس و بغل به همه بدهکاری!

آثارش به بزرگان تصویرسازی مطبوعات در سطح جهان پهلو می‌زد

فرزاد ادیبی، نیز در این مراسم گفت: از طرف انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران به جامعه فرهنگی و هنری و همچنین خانواده احمدرضا دالوند تسلیت عرض می‌کنم. دالوند در حیطه تصویرسازی مطبوعاتی بسیار تاثیرگذار بود. من هرگاه آثار ایشان را می‌دیدم به یاد کارهای بزرگان تصویرسازی مطبوعاتی مانند مارشال آریزمن می‌افتادم.

وی افزود: آن گروتسک ویژه‌ای که دالوند داشت امضای خودش بود. او در حیطه گرافیک بعدها توانست در عرصه مطبوعات جریان سازی کند. او همچنین در حیطه نقد گرافیک و نقاشی و نقد هنر نیز یادداشت‌های مهم و اثرگذاری را در مطبوعات می‌نوشت.

مهم‌ترین اثر هنری دالوند مرگش بود

محمد آقازاده، از همراهان مرحوم دالوند در بیمارستان و روزهای آخر زندگی نیز در این مراسم دقایقی را برای حاضران صحبت کرد. او در بخشی از سخنان خود گفت: ما بسیار نیرومندیم و حق نداریم مرثیه بخوانیم و از ناتوانی‌هایمان حرف بزنیم. نمونه این نیرومندی دالوند است. در این یکماه اخیر من به هرکسی که زنگ زدم به خاطر اسم دالوند کمک کرد. اگر دالوند تنها ماند به این دلیل بود که ما نمی‌دانیم چه نیرویی داریم.

وی افزود: بزرگترین و مهم‌ترین اثر هنری دالوند بیماری و مرگش بود. به ما ثابت کرد که نیرومندیم و اگر تنها مانده‌ایم به این خاطر است که باهم بودن را بلد نیستیم. بزرگترین هنر دالوند این بود که نشان داد اگر ما بخواهیم نیرومندیم. ما مراقب همدیگر نیستیم. بیایید مراقب همدیگر باشیم. به قول نیچه انسان هرچه بیمارتر انسان‌تر.

هرچه داشت به آدینه بخشید

سیروس علی‌نژاد سردبیر نشریه آدینه، نشریه‌ای که مرحوم دالوند کار مطبوعاتی را با آن آغاز کرد، نیز از دیگر سخنرانان این مراسم بود. وی دربخشی از سخنان خود گفت: آن سال‌ها هنوز روزگار خوش بود. هنوز با فروختن مجله به قیمت ۲۵ تومان یا حداکثر ۵۰ تومان می‌شد زندگی کرد. می شد به بچه‌های تحریریه حقوق داد. می‌شد چرخ مجله را گرداند. می‌شد خود و مجله را سر پا نگه داشت. ما در آدینه گرد امده بودیم و دالوند هم بود.

وی افزود: دالوند از کجا آمد یادم نیست ولی آمد. یک جوان تپل خوش صورت که در تصویرسازی خلاقیت داشت و می‌توانست اینجا و آنجا، هر صفحه‌ای را که عکس نداشت زنده کند و زیبا و دل‌پسند تحویل دهد. از نوروز ۶۷ آمد و تا پایان با آدینه ماند. از زمان ورودش ذوقش را نشان داد. به کارش دل می‌داد و به هیچ چیز به اندازه کارش و طرحی که می‌زد دلبستگی نداشت. به پول اهمیت نمی‌داد. به همان حقوق ناچیز دلخوش بود. در تمام شماره های آدینه رد انگشتان او هست.

علی نژاد ادامه داد: اینکه ویژه نامۀ روزنامۀ اعتماد تیتر زده بود: متولد آدینه بیهوده نبود. آفتابش در آدینه طلوع کرد. نه فقط متولد روز آدینه بود یا تولدش را در روز آدینه جشن گرفته بودند بلکه در آدینه بود که نام‌آور شد. هر چه هنر داشت به آدینه بخشیده بود و هر چه شهرت داشت از آدینه گرفته بود. در آدینه هم تنها تصویرسازی کارش نبود. گاهی طرح جلد آدینه را هم به او می‌دادیم. به خصوص وقتی که پول نداشتیم. او عضو آدینه بود و اگر پول هم نمی‌دادیم حرفی نمی‌زد، نجابت داشت. به گمانم کار نقاشی را از همان زمان‌ها شروع کرد و بعدها به نقاشی بیشتر روی آورد تا تصویرسازی. در سطوح مختلف هنری کارآمد بود و اگر مطبوعات زنده و جانداری وجود می‌داشت یکی از بهترین مهره‌هایش او می‌توانست باشد. از معدود کسانی بود که سواد بصری داشت.

آدمیت دالوند سقوط نکرد

این روزنامه‌نگار همچنین با اشاره به فعالیت مرحوم دالوند در دیگر نشریات کشور نیز گفت: اثر انگشتانش تنها در آدینه هنر نکاشت، بلکه در بسیاری از مطبوعات ایران هنرنمایی کرد. دالوند در آدینه نشو و نما یافت و تحویل جامعه مطبوعات ایران شد، و از وقتی تحویل جامع مطبوعات ایران شد طولی نکشید که به یکی از بهترین طراحان صفحه و صفحه‌آرایان ایران بدل شد.

علی نژاد گفت یادم هست که عمید نائینی او را برای طراحی صفحات روزنامه‌ای معرفی کرد و قرارداد خوبی با او بست تا صفحاتش را زنده کند و او به خوبی از عهده کار برآمد. با این همه روزگار با او سر سازگاری نداشت. اگر خداوند مطبوعاتیان را برای رنج کشیدن آفریده باشد گمان نمی‌کنم در بین آنان از او رنج‌دیده‌تر یافت شود. آلام ایوب را با خود داشت. زندگی‌اش همواره در تلاطم بود. یک روز خوش به عمرش ندید. در این اواخر که کار مطبوعات خراب‌تر شد، وضع او از هر کس خراب‌تر بود. اما در سخت‌ترین شرایط هم که همه چیزش سقوط کرده بود آدمیتش سقوط نکرد.

وی همچنین به شرایط سخت اقتصادی مرحوم دالوند نیز اشاره کرد و ادامه داد: گهگاه زنگ می‌زد یا برای دیدار می‌آمد. هر بار که زنگ می‌زد از روزگار غدار می‌گفت. همیشه هم می‌گفت که طرح‌هایش را جمع‌آوری کرده است که کتاب کند. همیشه می‌پرسید دوره‌های آدینه را دارم؟ همیشه می‌گفت که می‌خواهد کتابش را بدهد که برایش مقدمه بنویسم. اما گمان نمی‌کنم زندگی به او فرصت داده باشد که آثارش را گرد آورد. روز چنان تیره و آینده چنان بسته بود که همه ما در گذشته زندگی می‌کردیم. حدود ۶ ماه پیش بود که یک روز زنگ زد. این بار آخری بود که زنگ می‌زد و حرف‌هایش در این بار آخر از همیشه غمبارتر بود. قلبش ناراحت بود. قندش به آسمان می‌رفت. هزینه‌هایش بالا رفته بود. خاطره او خاطره بسیاری از نویسندگان را که در آن سال‌ها کارشان چاپ نمی‌شد در خاطر زنده می‌کند. یاد او یاد روزنامه‌نویس یک لا قبای بی‌پناهی است که از زور اشتیاق به کار مطبوعاتی از زندگی وامانده است. زندگی‌اش تلخ بود و با تلخی پایان یافت. از مال دنیا چیزی نمی‌خواست و چیزی هم نداشت.

هنرمندی جامع الاطراف بود، محدود به آدینه‌اش نکنیم

حبیب الله صادقی، هنرمند نقاش از دیگر سخنرانان این مراسم بود. او در بخشی از سخنان خود یک بعدی دیدن دالوند را کاری خطا دانست و گفت: بزرگترین ویژگی برادرم احمد، فتوت و جامع نگری‌اش بود. او متعلق به همه ایام هفته بود نه فقط آدینه. برای همه مردم و همه شرایط اجتماعی تلاش می‌کرد. من از دوران دانشکده هنرهای زیبا با احمد آشنا شدم و من هم مانند او این توفیق را داشتم که در روزنامه‌های مختلف کار کنم. این همکاری باعث شد تا هم‌زمانی دالوند با جامعه فرهنگی را ببینم.

وی افزود: تلاش‌های دالوند در نشریه آدینه هم ستودنی است، اما بیایید جلوه‌های پدیدارشناسانه او را در چند سال گذشته با هم دوباره خوانش کنیم. من سابقه دبیری جشنواره مقاومت در چهار دوره را دارم. در یک دوره برگزاری این جشنواره غزه شرایط نابسامانی داشت و احمد به آن حساس بود. در همه دوره‌های دبیری من در این جشنواره نیز او هم می‌نوشت و هم می‌نگاشت و سعی داشت به بیوگرافی هنرمندان دست پیدا کند.

صادقی ادامه داد: احمد دغدغه‌های بزرگ و عظیم داشت و ساری و جاری بودنش از ویژگی‌های معرفتی او بود. ما نباید روح بزرگ و سیمرغ گونه این هنرمند عزیز را در قفس یک روز نگه داریم.

ما به دالوند محتاج بودیم

مسعود ابراهیمی از دیگر همراهان دالوند در ایام بیماری نیز در این مراسم به شرایط نابسامان این هنرمند در ایام بیماری اشاره کرد و گفت: جمعی از ما ۲۵ روز پیش به مناسبت تولد احمدرضا دالوند در بیمارستان جمع شدیم. او بسیار خوشحال بود. من چندان به او نزدیک نبودم اما از روزی که با من تماس گرفتند تا برای کمک بیایم تا به امروز آنقدر به او نزدیک شدم که حاصل صحبت‌هایم با او و خاطراتی که از هنرمندان برایم گفت، به قدر یک کتاب می‌شود.

وی افزود: باور کنید دالوند دوست نداشت تا کسی ببینید که کمرش شکسته است و من به ایشان گفتم که ما به شما محتاجیم و باید به کمک شما بشتابیم. دالوند دوست داشت مرخص شود و پزشکان گفتند که می‌تواند. من و علی احمدی دوست نداشتیم تا به منزل قدیمی‌اش که سه ماه در آنجا تنها بود و با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد، بازگردد.

ابراهیمی ادامه داد: به دالوند گفتم دوست داری خانه جدید برایت بگیریم؟ شوق نشان داد. دوست داشت منزل جدیدش در خیابان ویلا یا بهار باشد. خانه را گرفتیم و وسایلش را به آنجا بردیم. با او در ۹ شب از بیمارستان به منزل جدید رسیدیم. نگران شام و صبحانه فردای پرستارش بود. من بعد از ساعتی رفتم که ایکاش نمی‌رفتم. از ساعت ۲ تا ۸ صبح مدام با خودم کلنجار می‌رفتم و نمی‌دانستم به چه کسی زنگ بزنم و خبر درگذشتش را بگویم.

ابراهیمی همچنین به مبالغی که دوستانش مرحوم دالوند برای شروع دوباره زندگی به حسابش واریز کرده بودند، اشاره کرد و گفت: دوستان احمد برای اینکه بتواند منزل جدید بگیرد و زندگی را دوباره شروع کند مبالغی را به حسابش واریز کرده بودند. آبی دالوند و دیگر نزدیکانش دوست دارند که این مبالغ به حساب دوستان بازگردانده شود تا در جهت کار خیر دیگری مصرف شود.

آبی دالوند، دختر مرحوم دالوند سخنران پایانی این مراسم بود. او در بخشی از صحبت‌های خود گفت: اکثر بزرگانی که در این مکان جمع شده‌اند متعلق به یک نسل فرهنگی هستند. پدر من سابقه بیماری قلبی داشت که برطرف شده بود. از وقتی که دیابت گرفت زندگی‌اش در سراشیبی سقوط افتاد. من از همه شما بزرگان خواهشمندم که سهل انگاری نکرده و بیماری و درمان خود را جدی بگیرید.

از دیگر چهره‌های حاضر در این مراسم می‌توان به سیدفرید قاسمی، علی اکبر قاضی زاده، عباس عبدی، هادی خانیکی، مجتبی اعتماد مقدم، ناصر بزرگمهر، اسدالله امرایی، محمدحسین حلیمی، محمد حسن حامدی، امیر عبدالحسینی، مسعود شجاعی طباطبایی، سید محمد طباطبایی، سعید اسلام زاده، کریم نصر، عبدالرحیم سیاهکارزاده و... اشاره کرد.

نظر شما