شناسهٔ خبر: 29904401 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

کامیار عابدی در گفت‌وگو با ایبنا از تجربه تدریس زبان فارسی در ژاپن می‌گوید:

مشکل‌ترین کار در ژاپن تدریس شعر فارسی است!

استقبال کم دانشجویان ژاپنی از دوره ارشد و دکتری زبان فارسی

کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبیات معاصر می‌گوید: درشعر زبان ژاپنی یعنی «هایکو»، «تانکا» و شعرهای مدرن ژاپنی مفاهیمی عرضه می‌شود که اغلب بسیار زیاد با شعرهای مدرن فارسی متفاوت است. یعنی این فضای سیاسی، اجتماعی و نمادینی که در شعر فارسی هست، در دورترین فاصله‌ با شعر ژاپنی قرار دارد و گاهی اوقات تدریس یک شعر از فریدون مشیری که ساده‌ترین شعر زبان فارسی معاصر است، حدود یک ساعت و نیم وقت می‌گیرد.

صاحب‌خبر -
 
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در دو مركز در ژاپن، یعنی دانشگاه مطالعات خارجی توكیو و دانشگاه اوساكا، آموزش زبان فارسی دایر است که با توجه به دروس ارائه شده در این رشته، تفكیك حوزه ایرانشناسی از زبان فارسی کمی مشکل است. البته زبان فارسی به صورت محدود در مراکز دیگری در ژاپن آموزش داده می‌شود، ولی کمرنگ شدن روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری بین ایران و ژاپن تاثیر فراوانی بر آموزش زبان فارسی در ژاپن داشته است. اطلاع از کم و کیف آموزش زبان فارسی در ژاپن، چالش‌های رو به روی آن و وضعیت دانشگاه‌ها و دانشجویان این رشته، ما را پای صحبت کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبیات معاصر، کشاند که 6 سال سابقه تدریس زبان فارسی در دانشگاه اوساکای ژاپن در کارنامه خود دارد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم.
 
در ابتدا از تجربه تدریس زبان فارسی در ژاپن بگویید؟
حدود 6 سال در ژاپن زبان فارسی درس دادم. البته در کنار آن مقداری ادبیات معاصر و تاریخ عمومی ایران هم تدریس می‌کردم، ولی در مجموع، سه چهارم کارم آموزش زبان فارسی بود. سه سال هم در موسسه دهخدای تهران درس دادم، از اواخر سال گذشته هم دیگر کار تدریس را کنار گذاشتم، چون واقعا فرصت نمی‌کردم؛ اما به هر حال 9 سال سابقه تدریس در این حوزه دارم. سال تحصیلی در ژاپن از مهر شروع نمی‌شود، بلکه از فروردین شروع می‌شود و تا اسفند ادامه دارد. من هم از فروردین ۱۳۸۸ تا اسفند ۱۳۹۳ در ژاپن تدریس می‌کردم و در طی این شش سال،در استخدام قراردادی دانشگاه اوساکا بودم.
 
حقوق و مزایای استادان در ژاپن چگونه است؟
حقوق و مزایایی که استادان ژاپنی می‌گیرند، نسبتاً خوب است. ولی از طرفی هزینه زندگی در آنجا هم بسیار بسیار بالا است و مثلا توکیو و اوساکا جزو گران‌ترین شهرهای جهان هستند. البته تعداد شغل‌هایی که برای استادان وجود دارد، محدود است، ولی کیفیت آن خوب است. همچنین استادها باید به صورت تمام وقت در خدمت دانشگاه باشند و اگر غیر از آن کار دیگری داشته باشند، غیر قانونی محسوب می‌شود. قانون جالبی هم که دارند، این است که درست در روزی که 65 سال آن‌ها تمام می‌شود، بازنشسته می‌شوند. این قانون برای همه یکسان است و فرقی هم ندارد که استاد درجه یک باشند یا فرد دیگری.
 
از چه طریقی برای تدریس زبان فارسی در ژاپن انتخاب شدید؟ در کدام دانشگاه تدریس داشتید و علاوه بر آموزش زبان فارسی در چه فعالیت‌های دیگری داشتید؟
من خیلی اتفاقی برای این کار انتخاب شدم. دانشگاه اوساکا ژاپن دنبال شخصی می‌گشت که هم بتواند زبان فارسی درس دهد، هم در حوزه ادبیات معاصر ایران صاحب تخصص  باشد و به آن‌ها در این حوزه کمک کند. البته تعداد پژوهشگران حوزه ادبیات معاصر در ژاپن نسبت به قبل خیلی بیشتر شده، اما استادانی که از ایران  می رفتند، همه در حوزه ادبیات کلاسیک کار می‌کردند. گویا چند نفر من را به آنان معرفی کرده بودند و به همین خاطر 6 سال آنجا بودم، که علاوه بر آموزش زبان فارسی، معمولا هرسه چهار ماه یک بار، با پژوهشگرانی که در توکیو، اوساکا و شهرهای دیگر ژاپن، در حوزه ادبیات معاصر کار می‌کردند، سمینارهایی داشتیم،و من هم منابع لازم و هم شاعران و نویسندگان معاصرمان را  به آن‌ها معرفی می‌کردم و هم گاهی اوقات ارتباط‌هایی را بین نویسندگان معاصر-که می‌خواستند آثاری از آن ها را ترجمه کنند - ایجاد می‌کردم که به عنوان مثال می توانم از معرفی خانم های نویسنده ایران(فرخنده آقایی، فریبا وفی،شیوا ارسطویی و...) به چند تن از پژوهشگران ژاپنی نام ببرم که مدتی بعد آثارشان به صورت کتاب ترجمه شد در مجموع کارهای از این‌ دست در آن 6 سال نسبتا زیاد انجام دادم.

با توجه به اینکه زبان فارسی و ژاپنی تقریبا هیچ اشتراک و تشابهی ندارند، در آموزش زبان فارسی به دانشجویان ژاپنی با چه چالش‌ها و سختی‌های  مواجه بودید؟ شیوه تدریس‌تان به چه صورت بود و از چه منابعی استفاده می‌کردید؟
 متاسفانه دانشجویانی که من برای آن‌ها تدریس می‌کردم، هیچ پیش زمینه و مقدمه‌ای از زبان فارسی نداشتند و به همین خاطر تدریس آن خیلی کار سنگینی بود. من قبل از اینکه به ژاپن بروم، مطلقا سابقه تدریس به دانشجویان خارجی نداشتم؛ البته در دهه هفتاد، ده سال در دبیرستان‌ها زبان و ادبیات فارسی  تدریس کرده بودم. بنابراین مقداری آشنا بودم، ولی تعداد بسیار زیادی از کتاب‌هایی که در اینجا در این حوزه بود، همه را با خودم به ژاپن بردم و چند بار هم در سمینارهای داخل ایران شرکت کردم که ببینم مسئله از چه قرار است و با اینکه رشته‌ام زبان‌شناسی نیست ولی تلاش کردم که در این حوزه اطلاعاتی به دست بیاورم.
یادم هست که ترم اول دست‌اندازهایی داشتم،  ولی کم کم رفع شد و در مجموع آن‌ها هم راضی بودند. من به دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس می‌کردم. البته دانشجویان دوره ارشد دو یا سه نفر بیشتر نبودند. دوره دکتری هم داشتند، اما کسی استقبال نمی‌کرد و به ندرت یک نفر داوطلب می‌شد. در ژاپن بر خلاف ایران به این صورت است که اگر کسی مدرک تحصیلی بالاتر داشته‌باشد، امکان کار پیدا کردن او، به شدت اُفت پیدا می‌کند و نمی‌تواند کار مناسب پیدا کند. شرکت‌ها هم علاقه‌مندند که افراد را با مدرک کارشناسی استخدام کنند و بعدا آموزش‌های تخصصی در همان زمینه برای آن‌ها داشته باشند. در صورتی که اگر فوق‌لیسانس و دکترا بگیرید،  باید سراغ شغل‌های عالی بروید، که تعدادش خیلی کم است. یعنی کسی نمی‌تواند با دکترای ایرانشناسی در ژاپن کار پیدا کند. نه تنها ایرانشناسی بلکه در همه رشته‌ها به همین صورت است. بنابراین داوطلبان ورود به دوره ارشد و دکتری در ژاپن به شدت کم هستند. مثلا دو سال از آن 6 سالی که من آنجا بودم، کسی برای دوره ارشد داوطلب نشد، بقیه سال‌ها هم در مجموع دو سه نفر داوطلب شدند. به هر حال در ژاپن با مدرک لیسانس می‌توان حقوق خوبی گرفت.


                         

در چهار سال دوره کارشناسی دانشجوهای ژاپنی در آموزش زبان فارسی تا کجا پیش می‌رفتند؟
در دانشگاه اوساکا که من تدریس می‌کردم، رشته آموزش زبان فارسی تحت عنوان «زبان و فرهنگ» است، یعنی تمرکز روی زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی بود و صرفا به ادبیات فارسی نمی‌پرداخت. بنابراین سال اول فقط زبان فارسی، توسط یک استاد ایرانی و سه استاد ژاپنی به آن‌ها آموزش داده می‌شد. در نتیجه دانشجویان در پایان سال اول کارشناسی هم مکالمه ساده را یاد می‌گرفتند و هم می‌توانستند متن‌های ساده را بخوانند. سال دوم حوزه فرهنگ و زبان بود و مقداری از فرهنگ، تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات کلاسیک، ادبیات معاصر و درس‌های مختلفی که به حوزه فرهنگ ایران ربط دارد، در سال دوم کارشناسی تدریس می‌شود.می دانید که الان حوزه فرهنگ‌شناسی، یعنی مطالعات فرهنگی خیلی در کشورهای غربی پیشرفت کرده و اصلا از این زاویه به ادبیات نگاه می‌کنند که در ژاپن هم همین رویه وجود دارد.

این نگاه فرهنگی یعنی اینکه بستر فرهنگی و تاریخی آن کشور را بررسی می‌کنند و ادبیات آن را مورد توجه قرار می‌دهند؟
خیر. درس‌های مختلفی ارائه می‌شود، که این درس‌ها ممکن است فیلم ایرانی، آداب و رسوم ایرانی، زندگی شهری، ادبیات داستانی، ادبیات کهن ،و هر موضوع مرتبط به ایران باشدکه استادان می‌توانند هر ترم این‌ درس ها را عوض کنند. یعنی عنوان درس ثابت است ولی استادان می‌توانند در محتوای درس تغییراتی ایجاد کنند.

یعنی خود شما انتخاب می‌کردید که چه متونی را تدریس کنید؟
بله همین طور است. البته من فقط بخشی را درس می‌دادم، بقیه را سه استاد ژاپنی تدریس می‌کردند، که بخش‌های مختلفی را پوشش می‌دادند. مثلا یکی از آن‌ها، متخصص زبان‌های ایران قبل از اسلام بود و مقداری زبان پهلوی به دانشجویان آموزش می‌داد. در کل سعی می‌کردند نگاه جامعی از فرهنگ ایرانی در همه ابعادش به دانشجویان آموزش دهند. من علاوه بر تاریخ ایران،. همچنین متن‌هایی از شعر معاصر و گاهی شعر کهن درس می‌دادم و چون یکی از استادان ژاپنی داستان را خیلی خوب می‌شناخت و در حوزه رمان و داستان کوتاه کار می‌کرد، من دیگر وارد آن حوزه نشدم. در بیش تر ترم ها شعرهایی انتخاب  و  تدریس می‌کردم اما راستش یکی از مشکل‌ترین کارها، تدریس شعر فارسی به ژاپنی ها است.
 
شعرهایی که انتخاب می‌کردید، بیشتر چه شعرهایی بود؟
 شعرها از شاعران معاصر یعنی از مشروطه تا حالا بود و تدریس آن هم خیلی دشوار بود. چون درشعر زبان ژاپنی یعنی «هایکو»، «تانکا» و شعرهای مدرن ژاپنی مفاهیمی عرضه می‌شود که اغلب بسیار زیاد با شعرهای مدرن فارسی متفاوت است. یعنی این فضای سیاسی، اجتماعی و نمادینی که در شعر فارسی هست، در دورترین فاصله‌ با شعر  ژاپنی قرار دارد و گاهی اوقات تدریس یک شعر از فریدون مشیری که ساده‌ترین شعر زبان فارسی ماصر است، حدود یک ساعت و نیم وقت می‌گیرد. ارجاعات و زمینه شعر فارسی خیلی زیاد است و برای ژاپنی‌ها این مفهوم از عشق و مفاهیم نمادین سیاسی و اجتماعی که در شعر معاصر ما است، غیر قابل درک بود. حتی فروغ فرخزاد هم خیلی برای آن‌ها مشکل بود. چون این مسائل و مشکلات و معضلاتی که در کشور ما به عنوان یک کشور خاورمیانه‌ای وجود دارد، اصلا برای آن‌ها قابل تصور نیست. مسائل زنان، مسائل سیاسی، اجتماعی و نوع فرهنگ ما از آن‌ها خیلی دور است، بنابراین شعر فارسی برای آن‌ها خیلی مشکل بود و واقعیت این است که زیاد هم به شعر فارسی علاقه‌ای نداشتند. یعنی با وجود اینکه شعر فارسی مستقیم‌تر جامعه ایرانی را در خودش نشان می‌دهد؛ ولی آن ها از فشردگی تشبیهات، استعارات، تصویرها و زبان در شعر فارسی خیلی دور بودند.در مقابل، به حوزه  رمان و به ویژه داستان کوتاه بیشتر علاقه داشتند، چون از طریق داستان، زبان مدرن فارسی را بیشتر یاد می‌گرفتند و با فرهنگ ملموس کوچه و خیابان و خانه دقیق تر آشنا می شدند.

با این حساب باید با سهراب سپهری بیشتر ارتباط برقرار کنند !
خود من هم اول همین فکر را می‌کردم، ولی در نهایت این‌طور هم نبود و متاسفانه تصور من کمی پایین آمد. شعر سهراب تقریبا به هایکوهای ژاپنی نزدیک‌تر از دیگر شاعران ما است و  برخی می‌گویند  شعر سهراب به گونه‌ای هایکوهای پیوسته است ولی باز هم آن اندازه نبود که تصور می کردم. چون بالاخره شعر سپهری در درون شعر فارسی شکل گرفته است و در هر چهار یا پنج سطری که می‌گذرد، حداقل یک تشبیه یا استعاره دارد.
در زبان ژاپنی هایکو را به سه دسته تقسیم می‌کنند که فقط در یک قسمت آن تشبیه خیلی جزئی دیده می شود . در دو نوع دیگر آن تشبیه نیست، فقط یک بُرِش تصویری است. یعنی صرفا یک قسمت را نشان می‌دهد، بدون اینکه شباهت یا همانندی با چیز دیگری داشته باشد. من آنجا که بودم خیلی به شعر فارسی فکر کردم. در شعر فارسی نگاه استعاری و مجازی بسیار زیاد است، یعنی سخن ما بیشتر بر اساس مجاز است، در حالی که در شعر ژاپنی خیلی ناچیز است.
 
                       

به طور کلی  باید ژاپنی‌ها صنایع ادبی کم داشته باشند؟
بله در کل صنایع ادبی در شعر ژاپنی بسیار کم است و بیشتر به ساده‌گویی تمایل دارند. یک مقدار هم تحت تاثیر فرهنگ ذِن یا ذِن بودیسم هستند که اصلا اجازه نمی‌دهد زیاد وارد حوزه پوشیده‌گویی و مَجاز شوند.

  حال به نظر شما چرا ایرانی‌ها نتوانستند با هایکوهای ژاپنی ارتباط برقرار کنند؟ آیا به خاطر همین اختلاف سلیقه است؟
البته گمان می‌کنم یک دوره‌ای در میان جوانان رواج خوبی پیدا کرد. شاید نتوان به صراحت گفت، ولی یک دوره‌ای هایکوهای ژاپنی، خیلی به فارسی ترجمه شده که البته در سال‌های اخیر یعنی شش یا هفت سال گذشته، کمی کمتر شده است. به نظر من چون فرم هایکو شبیه شعر کوتاه بود یک برهه‌ای مورد توجه قرار گرفت. یعنی آن کوتاهی و گویایی که در هایکو وجود دارد و البته دلزدگی از مسائل سیاسی و اجتماعی پس از دوره جنگ باعث شد که یک مقدار شاعران ایرانی به این نوع شعر اقبال نشان دهند. حتی به خاطر دارم در سال 61 13که کتاب هایکو زنده‌یاد شاملو و ع. پاشایی منتشر شد، استقبال زیادی از آن شد و تا چهار پنج سال بعد از آن در نیمه و اواخر دهه شصت، شعرهایی به سبک هایکو در نشریه‌ها دیده می‌شد که بعدا خود شاملو در یک گفت وگو اعتراض کرده بود که این‌هایی که دوستان شاعر جوان می‌گویند، شعر نیست! بعدها و در این اواخر باز یک مقدار بیشتر شد که به نظر می‌آید ارتباطی میان توجه به هایکو و فضای مجازی هم دیده می‌شود. چون الان  مخاطبان و شاعران جوان در فضای مجازی شعرهای کوتاه را می‌پسندند و این شعرهای کوتاه به نوعی با هایکو ارتباط دارد و در نتیجه به عنوان یک ژانر برای گریز از این گسست‌هایی که در شعر نو ایجاد شده، خیلی مورد توجه قرار گرفت. در حال حاضر این توجه کمتر شده یا فروکش کرده اما در دوره‌هایی مخصوصا در دهه هشتاد به اوج خود رسید و چندین کتاب هایکو به فارسی منتشر و ترجمه‌هایی مکرری از هایکو به زبان فارسی وارد کتابفروشی ها شد.

  برگردیم به موضوع زبان فارسی؛ از لحاظ خط ما با ژاپنی‌ها خیلی تفاوت داریم. این‌ها را چگونه حل می‌کردید؟
خیلی مشکل بود؛ مخصوصا سال اول، یعنی ترم یک و دو کارشناسی که باید زبان و خط فارسی را به دانشجویان یاد می‌دادم، کار خیلی سخت پیش می‌رفت. بنابراین ناگزیر بودم برای توضیح یک مقدار از زبان انگلیسی کمک بگیرم. البته با زبان ژاپنی هم قدری آشنا شده بودم و یک مقدار هم از آن کمک می‌گرفتم. در کل باید خیلی تمرین می‌کردیم؛ به همین دلیل تعداد کلاس‌های من با دانشجویان سال اول  نسبتا زیاد بود و تلاش می‌کردم که بخشی از کلاس را به تمرین بپردازیم، یعنی صرفا درس ندهم و بروم؛ بلکه با تک تک دانشجویان کار می‌کردم و مثل بچه‌های کلاس اول ابتدایی، مشق‌های یک به یکشان را می‌دیدم و اصلاح می‌کردم.
یک ویژگی مشترک در خطی مثل خط ما و خط ژاپنی وجود دارد، وآن این است که چون این‌ها باید از مدارس ابتدایی خیلی با دقت کار کنند، چون خط تصویری است. بنابراین صبر و حوصله‌شان برای یادگرفتن خط بسیار زیاد است و این باعث می‌شد که کارآرام اما با دقت پیش برود. معمولا یک یا دو نفر در کل کلاس بودند که ممکن بود کم حوصله باشند اما 18 یا 20 دانشجوی دیگر صبر و حوصله لازم را داشتند. چون ژاپنی‌ها از اول دبستان تا کلاس نهم، یعنی 6 سال ابتدایی و سه سال راهنمایی خط ژاپنی را یاد می‌گیرند. یعنی پس از سال نهم مدرسه است که تازه می‌توانند کتاب و روزنامه بخوانند. قبل از آن هر کتابی را نمی‌توانند بخوانند، فقط می‌توانند کتاب‌هایی را بخوانند که به خط ساده‌تر نوشته شده‌اند.  روند آموزش زبان و مخصوصا خط ژاپنی یک روند خیلی پیچید و آرامی است و معلمان ژاپنی خیلی صبر و حوصله به خرج می‌دهند و کتاب‌هایشان هم به شکل خاصی تالیف می‌شود.

دانشجویان ژاپنی که رشته زبان فارسی را برای تحصیل انتخاب می‌کنند، بیشتر چه اهدافی دارند؟ آیا به صرف علاقه‌ این رشته را انتخاب کرده بودند یا هدفی خاصی داشتند؟
دانشجویان ژاپنی که در رشته‌های زبان خارجی تحصیل می‌کنند، کسانی هستند که یک مقدار به شناخت فرهنگ‌های دیگر علاقه دارند. همه دانشجویان ژاپنی این علاقه را ندارند. آن‌هایی که علاقه به شناخت فرهنگ‌های بیگانه دارند، به سراغ رشته‌ای مانند زبان فارسی می‌آیند. البته در بیست یا سی سال اخیر این رغبت به تدریج کمتر شده است، چون امکان پیدا کردن کار برای کسی که لیسانس ایرانشناسی و زبان فارسی می‌گیرد، خیلی ناچیز است. چون ارتباط اقتصادی وجود ندارد و در ناچیزترین حالت ممکن است. بنابراین کسانی که یک مقدار علاقه جزئی دارند، مثلا در دوره دبیرستان با تاریخ ایران آشنا شده و برایش جالب بوده سراغ این رشته می‌آیند. طبعا در دانشکده زبان‌های خارجی شان بیش تر تمایل به طرف زبان هایی مثل زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، روسی، و این قبیل زبان‌ها بیشتر است، چون گویشوران آن بیشتر است. بعد از آن، بقیه زبان‌ها در یک سطح قرار دارند و یک مقدار علاقه است که آن‌ها را به این سمت می‌کشاند.
البته باید اضافه کنم که بر خلاف آن چیزی که در ایران رایج است-که لیسانس و فوق‌لیسانس باید مرتبط باشند- در ژاپن این‌طور نیست و اگر فردی لیسانس زبان فارسی یا هر زبان دیگری داشته باشد و نتواند کار پیدا کند، شرکت‌هایی ژاپنی اگر توان کار در او ببینند، دوره‌های آموزشی ضمن کار برایشان می‌گذارند و آن‌ها را استخدام می‌کنند. ولی در این 6 سالی که من در ژاپن بودم و این چند سالی که با دانشجویان ژاپنی ارتباط دارم، تقریبا می‌شود گفت که هیچ کسی نبوده که بتواند شغل مرتبط با زبان فارسی پیدا کند. ولی با همه این احوال و با وجود ضعف ارتباطات در  دو دانشگاه اوساکا که 60 سال سابقه تدریس زبان فارسی دارد و دانشگاه مطالعات خارجی توکیو که40 سال آموزش زبان فارسی را در کارنامه خود دارد، هنوز این رشته را نگه داشته‌اند.
در ژاپن هم استقبال از ارشد و دکتری کم بود. اخیرا از طریق چند تا از دانشجویان قدیمم که با ایمیل و... با آن‌ها در ارتباط هستم، فهمیدم که لیسانس زبان فارسی را گرفته‌اند و در فوق لیسانس سراغ رشته‌هایی مثل اقتصاد، برنامه‌ریزی منطقه‌ای و رشته‌های دیگر رفته‌اند. چون می‌دانند اگر زبان فارسی را ادامه دهند، هیچ کاری پیدا نمی‌کنند، به سراغ رشته‌های دیگری رفته‌اند تا از آن طریق پلی بزنند و کارهای مناسب‌تری در حوزه پژوهش پیدا کنند. آن‌هایی هم که دنبال پژوهش نیستند و دنبال کار در شرکت‌ها هستند، با همان لیسانس سراغ کار می‌روند.

چیز دیگری که در بین زبان‌های خاورمیانه مطرح است، بین زبان‌های فارسی، عبری، عربی و ترکی یک رقابتی وجود دارد. تا جایی که ما اطلاع داریم در سال‌های قبل زبان فارسی بیشترین درخواست را داشته اما الان بر اساس فرهنگ‌سازی‌هایی که شده، بر اساس پول‌هایی که کشورهای عربستان و ترکیه تزریق کرده اند، توانسته‌اند کاری کنند که مخاطبانشان در رقابت با زبان فارسی بیشتر باشند. آیا در ژاپن هم همین طور بود؟
من با استادانی که از کشورهای مصر، ترکیه و کشورهای خاورمیانه که به ژاپن می‌آمدند، ارتباط داشتم و گاهی با هم صحبت می‌کردیم. در مجموع سرمایه‌گذاری کشورهای عربی و ترکیه نسبت به ایران قوی‌تر است ولی به نظرم در ژاپن این موضوع خیلی محسوس نبود. چرا که ژاپن از نظر اقتصادی یک کشور پیشرفته است و دنبال جذب سرمایه و حمایت مالی در حوزه فرهنگ از طرف کشورهای دیگر نبود. یعنی هیچ علاقه‌ای نداشت که از ایران یا کشورهای عربی بودجه‌ای بگیرد. البته در کشورهای اروپایی و امریکایی این موضوع هست ولی همان‌طور که گفتم در این دو دانشگاه ژاپن، مخصوصا دانشگاه دولتی شان چنین تمایلی دیده نمی‌شد. ولی ارتباط‌های فرهنگی کشورهایی که گفتید، خوب بود و از این نظر با ایران تفاوت داشت.
 
ارتباطتان با سفارت و رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در ژاپن چطور بود؟
اوایلی که من به ژاپن رفته بودم، مثل اینکه رایزنی فرهنگی وجود نداشت، ولی بعدها و در سال‌های ۹۲ و ۹۳ رایزنی فرهنگی ایران در ژاپن تشکیل شد و یک بار هم سفیر و رایزن فرهنگی از بخش زبان فارسی دانشگاه اوساکا دیدار کردند.
 
دکتر استعلامی که سابقه تدریس در ژاپن را دارند، بر این باورند که استعداد زبان فارسی ژاپنی‌ها خیلی خوب است و در عرض شش ماه در حد صحبت کردن پیش می‌رفتند. شما این مسئله را چطور دیدید؟
در حد صحبت‌های مقدماتی خوب بودند. در خط نویسی هم همانطور که گفتم، خوشبختانه دقت‌های لازم را داشتند. البته خط فارسی در مقابل خط خودشان، خیلی آسان‌تر است. همچنین باید این مسئله را هم در نظر داشت که زبان فارسی نسبت به زبان عربی و ترکی آسان‌تر است، مخصوصاً قسمت‌ها و پایه‌های اول زبان فارسی. چرا که نحو به زبان فارسی آزاد است و در صحبت کردن می‌توانید کلمه‌ها را در جاهای مختلف به کار ببرید. در حالی که در زبان عربی این امکان‌پذیر نیست و اِعراب در آن خیلی مهم است. زبان ترکی استانبولی هم نسبت به فارسی مشکل‌تر است. بنابراین یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های زبان فارسی، برای دانشجویان ژاپنی این بود که، زبان فارسی نسبت به زبان‌های دیگر خاورمیانه، دست کم در مراحل اولیه آسان‌تر است و خود این می توانست انگیزه ای برای بعضی از آنها باشد که به سراغ این رشته بیایند.
 
آیا ژاپنی‌ها به شاعران کلاسیک ما هم علاقه نشان می‌دادند؟ مثلا در ژاپن کسی داریم که روی یکی از شاعران کلاسیک ما مانند مولانا کار کرده باشد؟
بله، هستند. مثلاً یکی از استادان ژاپنی به نام خانم ساساکی که دکتری‌اش را از دانشگاه تهران گرفته و الان در دانشگاه مطالعات خارجی توکیو است، در حوزه ادبیات کلاسیک و مخصوصاً حوزه ادبیات عرفانی کار می‌کند. مثلاً رباعیات خیام و برخی از متون ادبیات عرفانی فارسی را به زبان ژاپنی ترجمه کرده است. البته در استادهای نسل‌های قبل هم کسانی بوده‌اند، که در حوزه ادبیات عرفانی کارهایی کردند. با توجه به پرس‌وجوهایی که داشتم و صحبت‌هایی که با ایرانشناسان ژاپنی کردم، ظاهراً در سال‌های اخیر، توجه به ادبیات کلاسیک ایران، در میان ژاپنی‌ها کمتر و توجه به ادبیات معاصر بیشتر شده است. همچنین توجه به تاریخ ایران، مخصوصاً تاریخ معاصر ما، مثل تاریخ قاجار، مشروطه و این صد سال اخیر، بیشتر شده است. در مجموع علاقه به شناخت ایران و معاصر در همه ابعاد آن، حتی فرهنگ روزمره مردم ایران بیشتر شده است.
 
چه شد که به تدریس در ژاپن ادامه ندادید و به ایران بازگشتید؟
من در دانشگاه دولتی کار می‌کردم و قانون آنجا هم این است، که یک نفر خارجی بیشتر از ۶ سال نمی‌تواند در یک مرکز دولتی کار کند. بنابراین با اتمام ۶ سال، باید ژاپن را ترک می‌کردم.
 
اطلاع دارید که الان چه کسی جایگزین شما در ژاپن تدریس می‌کند؟
 
در حال حاضر، دکتر‌باغ‌بیدی_ استاد زبان‌های باستان دانشگاه تهران_ کار تدریس زبان فارسی در دانشگاه اوساکا را انجام می‌دهد.قدیمی‌ترین استاد ایرانی در ژاپن- الان بیش از ۴۰ سال است که در ژاپن زندگی می‌کند- دکتر هاشم رجب‌زاده است که علاوه بر کتاب های متعددش درباره ژاپن، کتاب ایران‌شناسی در ژاپن را همراه با آقای کینجی ئه اورا ، محقق ژاپنی، نوشته است که حدود ده سال پیش دایره المعارف بزرگ اسلامی آن را منتشر کرد. در آن‌جا فهرست تمام ایران‌شناسان ژاپنی را آورده و اسم کتاب‌هایشان را هم به انگلیسی و ژاپنی ذکر کرده‌اند. در واقع کتابشناسی کاملی از ایران شناسان ژاپنی و سیر ایرانشناسی در ژاپن است.
 
آیا به جز دانشگاه‌های اوساکا و مطالعات خارجی توکیو، مرکز دیگری برای آموزش زبان فارسی در ژاپن فعالیت دارد؟
البته دانشگاه‌هایی هستند که مثلاً رشته‌هایی مانند خاورمیانه‌شناسی، اسلام‌شناسی و آسیای مرکزی دارند و در این رشته‌ها، چند واحد زبان فارسی هم برای دانشجوها ارائه می‌شود. مثلاً در دانشگاه اصلی توکیو، رشته تاریخ خاورمیانه یا اسلام‌شناسی است، که در آنجا زبان فارسی تدریس می‌شود؛ ولی در حد ۴ واحد و نه به عنوان یک رشته. بنابراین در شش یا هفت دانشگاه دیگر در ژاپن هم زبان فارسی تدریس می‌شود، ولی به صورت واحدهای کوچک، در داخل یک رشته کلی دیگر است؛ اما رشته زبان‌فارسی و ایرانشناسی فقط در دانشگاه مطالعات خارجی توکیو و اوساکا است.
 
در جایی خواندم که پژوهشگری به نام شین تاکه‌هارا، به جمع آوری افسانه های عامیانه مردم ایران می‌پردازد. این جور مسائل را چگونه می‌بینید؟
ژاپنی‌ها  برخلاف ما، اغلب تخصصی کار می‌کنند. آقای شین تاکه‌هارا هم تخصصش در حوزه فولکلور و فرهنگ عامه است. بنابراین سالی یک بار به ایران می‌آید، این مواد را جمع می‌کند و در ژاپن به صورت مقاله و کتاب درمی‌آورد. محققان ژاپنی این متن‌ها را چاپ می‌کنند و بعداً به ژاپنی تفسیر می‌کنند.همچنین آثار ایرانی را هم به زبان ژاپنی ترجمه می‌کنند؛ منتها این آثار بیشتر در فضای آکادمیک منتشر می‌شود و این طور نیست که هر کتابی بتوانند به حوزه نشر آزاد راه پیدا کند. چون ژاپن هم مانند کشورهای اروپایی و آمریکایی، دو سلسله انتشارات دارد. یک سلسله انتشارات که فقط در سطح دانشگاهی است و در همان سطح محدود برای پژوهشگران و اهل فن است. یک گروه هم نشر حرفه‌ای است که در آن گروه تعداد آثاری که درباره ایران منتشر می‌شود،بسیار کمتر است.
 
برای آموزش زبان فارسی در ژاپن، از چه منابعی استفاده می‌کردید؟ آیا کتاب یا جزوه خاصی که صرفاً برای آموزش زبان فارسی تدوین شده باشد، در دسترس داشتید؟
کتاب‌های کوچک زیاد است. مثلا کتاب‌هایی در حوزه دستور زبان، مکالمه، یادگیری ضرب‌المثل‌ها و .... این‌طور کتاب‌های موضوعی، هم در انتشارات آزاد و هم به صورت آکادمیک، هم به صورت جزوه و هم به صورت کتاب هست. ولی کتاب‌های جامع وفراگیر نیست، یعنی کتابی مثل کتاب‌های انگلیسی که بچه‌ها در آموزشگاه‌های زبان استفاده می‌کنندکه گرامر، مکالمه، داستان و همه این موارد را داشته باشد، چنین کتابی نداشتیم. البته شنیده‌ام بنیاد سعدی کتاب‌هایی تالیف کرده که در کتابفروشی ها نیافتم . ولی مشکل  من هم آن شش سالی که ژاپن بودم، به خودم جرات تألیف کتاب ندادم، ولی تلاش می‌کردم مطالب را به صورت جزوه‌هایی درآورم و در اختیار دانشجویان قرار دهم.
 
الان قصد ندارید تجربیات‌تان از ۶ سال تدریس زبان فارسی در ژاپن را به صورت یک کتاب منسجم منتشر کنید؟
من در موسسه دهخدا پیشنهاد دادم که از تجربه‌های من که به طور مستقیم با دانشجویان ژاپنی ارتباط داشته‌ام، استفاده شود. ولی موسسه‌های دولتی هر کدام سازوکارها و روش های خودشان را دارند و تجربه‌های آدمی مثل من به تنهایی، نمی‌تواند برای آن ها مهم باشد. البته تالیف این جور کتاب‌های آموزش زبان، کار یک نفر نیست، بلکه کار یک گروه و حاصل همفکری چند نفر است. بنابراین من به خود جسارت این کار را ندادم و از طرفی هم چون پژوهشگر حوزه شعر معاصر هستم و به صورت مرتب در حال تحقیق و نقد و تالیف مقاله و کتاب در این حوزه ام، وقت آن را ندارم  که به طور گسترده وارد این حوزه‌ها بشوم، اما امیدوارم موسساتی باشند که از تجربیات امثال من –نه الزاما خود من- که سابقه آموزش مستقیم دارند، استفاده کنند.
 
 
 
 

نظر شما