سید مسعود رضوی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات، نوشته است: ترافیک و تردّد در تهران و برخی شهرهای ایران به یک گرهگاه ناگشودنی بدل شده است. کسانی که به مانند نگارنده، هر روز راهیِ دوسه نقطه دور دست برای کار و گذران زندگی روزمرّه هستند، میدانند که باید گاهی جنگید و لحظهای غفلت نکرد و از معرکه خطرناک آهن و بوق و دود و مخاطرات انسانی و انواع اصطکاک و دستاندازهای ناگزیر گذشت تا به مقصد رسید. گام گذاشتن در خیابانهایی که باید موجب آرامش و راهگشای زندگی ما و فرزندانمان باشد، با انواع مداخلات و مخاطرات و مشاجرات به جهنمی ناخوشایند بدل میشود.
البته معدودی از شهروندان و اندک افرادی که صاحب امکانات ویژه و کافی و درآمد وافر و دارایی وافی هستند ممکن است عادت کرده باشند و مخاطره و رنج تردد را حس نکنند. به غیر از اینها البته گاهی خوپذیری به ما احساس بیتفاوتی میبخشد؛ اما کودکان و نوجوانان، سالمندان، معلولان و آسیبدیدگان واقعاً دچار عذاب الیماند. نباید انکار کنیم و نادیده بگیریم، بلکه باید بپرسیم و پیگیر باشیم و با شهرهای پیشرفته مقایسه کنیم تا مطالبات محقق شود.
ایاب و ذهاب شهری، اینک موجب آلودگی صوتی و آلایندگی هوای تهران شده، و این واقعیت معلول برنامههای غلط، یا حتی فقدان برنامه جامع و واقع بینانه است. میراث بیهودهای است که به ناحق بر ما تحمیل شده است. حل مشکلات مزبور عزم ملی و همکاری نهادهای متعددی را هم میطلبد. از قیمتگذاری و کیفیت سوخت اتومبیلها تا کنترل کیفی و استاندارد تولید و توزیع خودرو در کشور ما، همراه با آموزش عمومی و چگونگی معابر و وسایط نقلیه عمومی.
تصمیمسازی و اجرا در کشور ما در زنجیرهای معیوب گرفتار شده و همین مورد به وضوح نشان دهنده اثرات مخرب یک معضل یا یک برنامه یا یک دوره از ناهنجاری و خطا بر سرنوشت حال و آینده ماست. بیانگر حساسیت و ظرافت هر پدیدهای در مجموعهای به هم پیوسته از عناصر حیاتی زندگی مردم است.
برای مثال در دوران دولتهای نهم و دهم، توسعه مترو که با شتاب در حال گسترش بود و مردم نیز استقبال شایانی از این وسیله نقلیه بیجایگزین و سریعالسیر نموده بودند، یکباره متوقف شد. رئیسجمهوری وقت و همکارانش، ازجمله وزیر کشور اعلام کردند که مدیر متروی تهران را نمی پسندند و به صراحت اعلام کردند که تا وقتی افراد مورد نظر و مورد پسند ایشان مستقر و مدیر نباشند، هیچ بودجهای به مترو تعلق نمیگیرد.
این رویکرد شگفتانگیز بود، اما تا این درجه نیز متوقف نماند. بزودی اعلام شد که گفته اند مونوریل بهتر است و مترو نباید این همه بودجه را ببلعد. آنهمه تجارب بشری و کار و برنامهریزی و آن همه استقبال و نیاز مردم دود و به جای آن آهن و پولاد در سطح چند خیابان و بزرگراه عَلَم شد تا بعدها با میلیاردها تومان هزینه، جمعآوری و بازیافت شود! چرا چنین فاجعهای رخ داد؟ در آن دوره هنوز تحریم نشده بودیم و درآمد نفت و صندوق سرشار ذخیره ارزی مجال میداد که مترو را در تهران و تمام شهرهای بزرگ و کلان وسعت دهیم. حتی واگنسازی و ساخت تجهیزاتش در داخل میسر بود و هزارها و بلکه صدها هزار شغل ایجاد میکرد.
ماجرای غمها و نقد و شکایت شهروندان ما و نیازها و حقوقی که از کف دادهاند، از عجایب ماجراهای تاریخ است. فیالمثل وقتی هم اندکی پس از آن دوره و آن تصمیمات خلقالساعه، سلانه سلانه توسعه خطوط مترو پی گرفته شد، ایستگاههایی در پاسداران و شمال صیاد شیرازی و نوبنیاد و ارتش که از نقاط مرغوب و اعیاننشین شهر بود، دهها ایستگاه چندطبقه به زیر زمین رفت و احداث شد، اما شاید یک میلیون نفر از مردم شرق تهران در استخر و خاک سفید و حکیمیه و... همچنان حسرت ترددی راحت را آرزو دارند و باید به سختی خود را به مقصد برسانند.
این مسایل شاید به نظر برخی فوریت و اهمیت نداشته باشد، زیرا امکانات و استغنای عالیرتبگان مجال نمیدهد که دردها را چنان که در عرصه واقعیت است حس کنند و هر روز برای زیستن و رفتن و آمدن بجنگند، ولی مردم حس میکنند، میجنگند و با امید به بهبود اوضاع، شکیبایی میکنند؛ اما تا کی؟
نگاه به گذشته نشان میدهد که تفنن و بیتوجهی به آینده و نیازهای بنیادین مردم در سراسر شهر، موجب وقوع تخریب و بحران شده است. خیابان دوطبقه نمیتواند جای مترو را بگیرد. بودجههای عمومی محدود و زمان انجام کارها محدودتر است.
آنکه آمد بار حوزه مدیریت خود را بست و رفت، روزی حساب پس خواهد داد، اما درسهای روزگار میتواند همچون چراغ راهی برای امروزیان و آیندگان باشد. منابع مالی در اختیار شهردار جدید تهران برای توسعه مترو اندک یا شاید کمتر از مخارج جاری باشد، اما توسعه و بهکرد عملکرد مترو باید از اولویتهای شهردار باشد. البته در مناطق پر جمعیت و برای ایاب و ذهاب محرومترین طبقات و جزیرههای دورمانده در دل شهر یا حاشیههای کمفروغی که نیازمند مساعدت و حمایتاند...
*منبع: روزنامه اطلاعات،1397،9،20
**گروه اطلاع رسانی**1893**9131
شهرداری و توسعه انسانی(3)
تهران- ایرنا- تصمیمسازی و اجرا در کشور ما در زنجیرهای معیوب گرفتار شده و همین مورد به وضوح نشان دهنده اثرات مخرب یک معضل یا یک برنامه یا یک دوره از ناهنجاری و خطا بر سرنوشت حال و آینده ماست. بیانگر حساسیت و ظرافت هر پدیدهای در مجموعهای به هم پیوسته از عناصر حیاتی زندگی مردم است.
صاحبخبر -
نظر شما