شناسهٔ خبر: 29868334 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

واکنش‌های متفاوت نویسندگان و خبرنگاران از اهدای جایزه جلال به امیرخانی

حقش بود؟

تهران- ایرناپلاس- کتاب «رهش» نوشته رضا امیرخانی در یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد اصلی‌ترین جایزه این دوره را دریافت کرد؛ جایزه‌ای که واکنش‌های متفاوتی را به همراه داشت.

صاحب‌خبر -

از ابتدای انتشار «رهش» مخالفت‌هایی از طرف طیف اصولگرا با این رمان شد، مخالفت‌هایی که مبنایش تصور انتقاد امیرخانی از مدیریت قالیباف در شهرداری بود؛ نکته‌ای که بارها توسط امیرخانی تکذیب شد و او موضوع این کتاب را فراتر از مصداق‌ها عنوان می‌کرد.

در این گزارش با دو سؤال به سراغ نویسندگان و خبرنگاران رفتیم. سؤال اول اینکه آیا انتخاب «رهش» تعجب‌برانگیز بود؟ و سؤال دوم از کتاب‌هایی که می‌توانستند به جای «رهش» جایزه جلال را تصاحب کنند.

**یاسر نوروزی( نویسنده)

آیا «رهش» مستحق جایزه جلال است؟ به نظر می‌رسد در شرایطی به سر می‌بریم که گاهی فکر می‌کنم نعل وارونه زده‌ایم. یعنی شاید حتی پرسش را عوض کنیم و بگوییم آیا جایزه جلال مستحق رهش است؟ این پرسش‌ها البته هیچ‌کدام به معنای تخفیف جایزه یا جایگاه رضا امیرخانی نیست. چون در سال‌های اخیر این جایزه با اندکی تغییر رویه، دست‌کم تلاش کرده چشم‌اندازش را وسیع‌تر کند و گوشه‌چشمی هم به نویسندگان مستقل یا موسوم به جریان‌های دیگر داشته باشد. از سوی دیگر مگر برای خرید چند کتاب در این مملکت صف می‌کشند؟ اما گودالی که من پیش رو می‌بینم عمیق‌تر از این حرف‌هاست. جوایز ادبی همگی تأثیر خود را از دست داده‌اند و به‌خصوص اگر دقت کنید در سال‌های اخیر تنها یک بار این جایزه توانسته در فروش کتابی تأثیرگذار باشد: «پاییز فصل آخر سال است» نوشته نسیم مرعشی که به نظر می‌رسید مستحق جایزه نبود (کتاب دوم این نویسنده به‌مراتب قدرتمندتر است). حالا هم در وضعیتی هستیم که نه رهش به جایزه جلال نیازی دارد و نه این جایزه تأثیری در راه رهش می‌گذارد. وضعیت نابسامان اقتصادی، چرخه ورشکسته نشر، حمایت‌های بی‌جای دولتی از بعضی ناشران، فشار به جوایز خصوصی، نظارت بی‌حد و حصر و غیرمنطقی بر حوزه کتاب (در حالی که شما می‌توانید به‌راحتی هر فیلمی را که بخواهید دانلود کنید) و سیاست‌گذاری‌های اشتباه دیگر حالا کار را به‌جایی رسانده که دیگر تاس هیچ‌کس نمی‌نشیند؛ نه رضا، نه جلال! به این ترتیب «رهش» که از آثار قدرتمند امیرخانی نیست و همه می‌دانیم که نیست، در فهرست برندگان جایزه‌ای قرار می‌گیرد که در شرایط تأسف‌بار فعلی جایزه‌ای تأثیرگذار نیست و همه می‌دانیم که نیست. هرچند کاش جایزه جلال اینچنین نبود و کاش رهش آنچنان، اما شاید رسیده‌ایم به پایان مبهم این قصه، جایی که می‌پرسد: «بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ / صدا نالنده پاسخ داد / آری نیست؟»

**پی‌نوشت: پایان شعر «قصه شهر سنگستان» سروده مهدی اخوان ثالث.

**محسن فرجی (نویسنده و روزنامه‌نگار):

من متأسفانه رهش را نخوانده‌ام و نمی‌توانم در این زمینه اظهارنظر کنم. امیدوارم انتخاب شایسته‌ای بوده باشد.

اما در میان رمان‌هایی که سال گذشته منتشر شد، رمانی بود به اسم «باد در شالیزار می‌پیچد» نوشته‌ منوچهر رضایی. این رمان یک قصه جاندار و جذاب با بن‌مایه‌های تاریخی دارد که می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند. ضمن اینکه سرشار است از اطلاعات تاریخی موثق و درست که به زیبایی، داستانی شده است. اما از این کتاب در هیچ‌کدام از جوایز و جشنواره‌های ادبی حتی اسمی هم برده نشد. شاید به این دلیل که نویسنده‌اش ساکن شهرستان است و طبیعتاً عضو هیچ باند و محفل و دسته‌ای نیست.

**حسام آبنوس (خبرنگار):

از سؤال اول بهتر است گذر کنیم که قبلاً نظرم را کوتاه درباره رمان اکنون برگزیده شده در جایی نوشتم و ترجیح می‌دهم درباره آن حرفی نزنم و علل انتخاب شدنش را از زبان داوران و دبیر علمی بشنویم که به تقوا نزدیک‌تر است و امیدوارم پاسخی برای آن داشته باشند.

اما برای سؤال دوم با توجه به رمان‌هایی که در سال 96 منتشر شدند، به نظرم کارهای دیگری می‌توانستند کاندیدا شوند که البته من باز هم به رای و نظر داوران احترام می‌گذارم و کاندیداها را ارج می‌نهم. اما رمان‌هایی نظیر «شاه‌کُشی» (ابراهیم اکبری دیزگاه)، «تذکره اندوهگینان» (حسام‌الدین مطهری)، «عشق و چیزهای دیگر» (مصطفی مستور)، «رژیسور» (سعید تشکری)، «برادر انگلستان» (علیرضا قزوه)، «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» (عطیه عطارزاده) هم می‌شد در میان کاندیداها باشند و هم اثر برگزیده جلال آل‌احمد!

**مصطفی وثوق کیا(خبرنگار):

به نظرم امسال جایزه جلال حق رهش نبود چون علاوه‌بر ضعف‌های فنی زیادی که این رمان داشت رقبای قدرتمندی هم داشت که دیده نشدند. در بین همین پنج نامزد اعلام شده هم کار آلوت آقای امیر خداوردی به گفته دوستانی که این کار را خوانده بودند هم به لحاظ فنی هم به لحاظ محتوایی چند سر و گردن از رهش بالاتر است. ضمن اینکه داوران محترم اثری بر قدرت و قوت «رژیسور» که به لحاظ محتوایی همخوانی بیشتری با آیین‌نامه جایزه جلال داشت را کلاً از دایره‌ رقابت حذف کردند. به نظر می‌رسد که امسال جا برای رهش باز شده باشد، یعنی به اعتقاد من با توجه به صحبت‌های آقای قزلی در گفت‌وگو با سایت ایبنا تعطیلی پایگاه اینترنتی الفبا به دلیل نقد رمان رهش یکی از کارهایی بوده که برای فضاسازی و اعطای جایزه به این رمان بوده ضمن اینکه نباید رفاقت دیرینه آقای بایرامی و آقای قزلی را با رضا امیرخانی فراموش کنید و بالاخره کنار گذاشتن رقیب قدرتمند باعث شده در نهایت از بین پنج اثر یک اثر برگزیده شود که آن هم رهش بود چون به قول آقای امیرخانی خودشان مدعی هستند که ما همه فرزندان «زن زیادی» جلال هستیم و طبیعی است در دوره‌ای که آقای قزلی مدیر اجرایی جایزه جلال است، آقای امیرخانی هم جایزه بگیرد.

**شهاب دارابیان (خبرنگار):

در پاسخ به سؤال نخست شما باید بگویم که این انتخاب برای من تعجب‌برانگیز نبود، چراکه در بین پنج کاندید منتشر شده تنها دو رقیب برای این کتاب وجود داشت و با توجه به اسم رضا امیرخانی می‌توان گفت که او حدود 50 درصد برای دریافت این جایزه شانس داشته است. البته بدون شک هر صحبتی که از سوی من یا همکارانم مطرح شود نمی‌تواند، سخنی کارشناسی باشد، چراکه داوری در صورتی امکان‌پذیر است که ما همه آثار را دیده و خوانده باشیم و بعد بر اساس آن قضاوت کنیم که چه اثری خوب و چه اثری بد است. در غیر این صورت صحبت‌های ما جنبه نظر پیدا می‌کند و باید توجه داشته باشیم که نظرسنجی با داوری فرق می‌کند. محمدرضا بایرامی، دبیر علمی این دوره در مراسم اختتامیه پیشنهاد برگزاری این مراسم به شکل نوبل را داد تا به مجموع آثار یک نفر جایزه دهند و به اعتقاد من با چنین نگاهی، حق رضا امیرخانی است که بعد از یازده دوره برگزاری جایزه جلال، یک بار به‌عنوان برگزیده مطرح شود. البته مشکل من بیشتر با لیست نامزدهاست که می‌توانست چیزی غیر از این باشد.

به دلیل آنکه تنها دو کتاب از پنج نامزد را خوانده‌ام، نمی‌توانم نظر کارشناسی بدهم و بگویم که چه کتابی شایسته برگزیده شدن بوده است، اما می‌توانم بگویم که رهش از کتاب دیگری که خواندم جذاب‌تر و بهتر نوشته شده بود. به نظرم بهتر است که اگر جایزه جلال را بررسی می‌کنید به همه بخش‌ها توجه داشته باشید. به اعتقاد من در بخش مجموعه داستان شاهکار صمد طاهری به اسم «زخم شیر»، قربانی وضعیت اقتصادی جامعه و گرانی سکه شد و در غیر این صورت حق این اثر بود که به‌عنوان برگزیده و نه تقدیری معرفی شود. می‌‌دانم که مقایسه رمان با مجموعه داستان کار درستی نیست، اما اگر من جای دوستان بودم با توجه به پتانسیل نامزدهای بخش رمان و مجموعه داستان، اثر امیرخانی را به‌عنوان شایسته تقدیر و اثر صمد طاهری را به‌عنوان برگزیده معرفی می‌کردم.

گزارش از سید مهدی موسوی تبار
**اداره کل اخبار چندرسانه‌ای**ایرناپلاس**

نظر شما