شناسهٔ خبر: 29786753 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: رسا | لینک خبر

رؤیای ایرانیان در انقلاب اسلامی

رضا شاه دست‌نشانده انگلیسی‌ها بود که برای تحقق بخشیدن به اهداف آن‌ها قدرت به او سپرده شده و محمدرضا شاه نیز وارث این حکومت نامشروع بود. علاوه بر این او کشور را تحت سیادت آمریکا قرار داد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری رسا،  زمینه اصلی انقلاب وجود حکومتی بود که نه مشروعیت داشت و نه موفقیت. رضا شاه دستنشانده انگلیسیها بود که برای تحقق بخشیدن به اهداف آنها قدرت به او سپرده شده و محمدرضا شاه نیز وارث این حکومت نامشروع بود. علاوه بر این او کشور را تحت سیادت آمریکا قرار داد. پس این حکومت مشروعیت نداشت و بر مردم ایران تحمیل شده بود. علاوه بر این در عمل نیز نهتنها در خدمت مردم قرار نگرفت، بلکه در برابر مصالح مردم و در خلاف جهت خواستههای آنها حرکت میکرد. ملیگرایی و لائیسیته را در مقابل اسلام مطرح کرد و با مظاهر اسلامی، به مخالفت برخاست. با دین و مظاهر آن، مانند حجاب، و مروجان آن یعنی روحانیت به ستیز برخاست. کشور ایران را به پایگاه آمریکا و متحد اسرائیل در منطقه تبدیل نمود. نوسازی پهلوی، وارد کردن کالاها، مصنوعات و تکنیسینهای خارجی، نشان دادن ظاهری توخالی از یک جامعه متجدد و روانه کردن سخاوتمندانه درآمدهای حاصل از فروش نفت به جیب خارجیان و تقسیم سرمایههای ملی در بین خاندانش بود. پس مردم با نظامی مواجه بودند که دستنشانده، وابسته، مخالف دین و مظاهر دینی، متحد با دشمنان اسلام و مخالف با مصالح امت اسلامی، مروج فساد اخلاق، و از حیث اقتصادی فاسد، ناتوان و موجب فقر و تبعیض و از نظر مدیریت فاسد و ناکارآمد بود. بدیهی است که مردم ایران چنین نظامی را برنتابند و به مقابله با آن برخیزند.

 واکنشهای ناموفق

گونههای مختلفی برای مبارزه با نظامهای حاکم وجود دارد: مانند کودتا، عملیات نظامی آزادیبخش، فعالیتهای سیاسی و حزبی و جنبشهای مردمی. مبارزات گاهی برای ایجاد اصلاحات و تغییراتی در حکومت است و گاهی برای سرنگونی و تغییر کلی نظام. چون ایران هیچگاه مستعمره نبوده و سازمانهای آزادیبخش نظامی در آن شکل نگرفته است لذا با عملیات نظامی نمیتوان به مقابله با رژیم مستبد پرداخت. گروههای مسلحی نیز در ایران اقدام به مبارزه کردند، اما از آنجا که از ایداولوژی مارکسیستی دفاع میکردند و فاقد خاستگاه و پشتوانه مردمی بودند، توفیقی به همراه نداشتند. احزاب سیاسی هم در ایران از کارنامه مطلوبی برخوردار نبوده، قابلیت رهبری مبارزات را نداشتند. احزاب و گروههای چپ وابسته به شوروی بودند و احزاب و گروههای ملی بدون حمایت خارجی قادر به ایجاد تغییری نبودند. بین توده ملت و این تشکلهای سیاسی اعم از چپ یا راست، شکاف عمیق اعتقادی و ارزشی بود. تفکر و خواست آنها تفکر و خواست ملت نبود. از اینرو برای ملت جاذبهای نداشتند و ملت با آنها احساس یگانگی نداشت. از اینجاست که هیچگاه این احزاب نتوانستند پایگاه محکمی در بین مردم پیدا کنند. با فقدان پایگاه مردمی، این تشکلهای ضعیف، توان ایستادگی در مقابل رژیم شاه را که مستظهر به حمایت خارجی و پشتگرم به ارتش و پلیس بود نداشتند.

 موج انقلاب اسلامی

در دهه چهل با ورود امام خمینی قدس سره و روحانیت به صحنه سیاست فصل جدیدی از مبارزات ضد استبدادی آغاز گردید. این جنبش از آنجا که پایگاه مردمی داشت، زبانش زبان مردم و خواستش خواست مردم بود، از حمایت و پشتیبانی ملی برخوردار گردید و زنگ خطری جدی را برای رژیم شاه به صدا در آورد. از اینرو رژیم با شدت هرچه تمامتر به سرکوب این حرکت پرداخت. قتلعام پانزده خرداد سال چهل و دو، دستگیریها، حبسها، شکنجهها و اعدامها تشدید یافت و سایه شوم اختناق و سانسور، همهجا را فراگرفت و جریان دینزدایی و مبارزه با دینداران جدی گردید. با سرکوب مبارزان و تبعید امام به نجف، رژیم توانست آهنگ حرکت انقلاب را کند سازد. در این مدت که بیش از یک دهه به طول انجامید، امام در نجف و برخی از عالمان و روشنفکران دینی در ایران، به پیریزی نظری حکومت اسلامی پرداختند و جمع بسیاری از طلاب و دانشجویان را با تفکر اسلامی و مبانی اعتقادی مبارزات سیاسی آشنا نمودند. با فعالیتهای فرهنگی و ارشادی، همچون انتشار کتب و مجلات دینی، برگزاری جلسات وعظ، بحث، و تدریس در حوزهها و دانشگاهها توانستند فکر دینی و سیاسی اقشار مختلف مردم را تعمیق بخشند. در سال پنجاه و شش با وقوع چند رویداد، مانند انتشار مقالهای اهانتآمیز به امام خمینی در روزنامه اطلاعات و فوت مشکوک فرزند امام آقا سیدمصطفی خمینی در نجف، لحظه موعود و سرنوشتساز در تاریخ ایران اسلامی فرا رسید و بغض در گلو مانده ملت، منفجر شد و طوفانی از حرکت پرشتاب مردم برای مبارزه جدی با نظام ستمشاهی براه افتاد؛ طوفانی که مقاومت در برابر آن برای رژیم وابسته پهلوی بسیار دشوار بود. آنچه رخ داد قیام عمومی و فراگیر مردمی در سراسر ایران بیسابقه بود.

 رژیم در رویارویی با انقلاب

عکسالعمل رژیم در برابر این طوفان سهمگین و پیشبینی نشده، چیزی جز اعمال خشونت، کشتار و خونریزی و دستگیری و شکنجه نبود. پلیس و ارتش را به میدان آورد، توپ و تانک را به کوچهها و خیابانها کشید تا با ایجاد رعب و وحشت حرکت تودههای میلیونی را متوقف کند. ارتش، شاه به آخرین تجهیزات نظامی مجهز بود و دهها هزار مستشار آمریکایی در آن حضور داشت. فلسفه وجودی ارتش حفظ حکومت شاه بود و شاه امید زیادی به آن داشت. هرچند برخی سران ارتش برای او قابل اعتماد بودند، اما اکثر نظامیان به هیچوجه آمادگی مقابله با مردم را نداشتند. قبل از عمومی شدن جنبش، شاه میتوانست مبارزان را با برچسبهایی چون کمونیسم، و ارتجاع متهم نماید و عدهای را از این طریق بفریبد، اما با به راه افتادن تظاهرات میلیونی در شهرها و به میدان آمدن زن و مرد، پیر و جوان، شهری و روستایی و روحانی و دانشجو، اینگونه سخنان دیگر نمیتوانست خریداری داشته باشد. شاه چارهای جز تغییر دولت و تعویض پی در پی نخستوزیران نمیدید. هر نخستوزیری با شعار و روشی متفاوت به صحنه میآمد تا شاید بتواند گره از کار فرو بسته شاه بگشاید؛ گاهی با ظاهری مسالمتآمیز و دادن بعضی از امتیازات چون آزادی زندانیان سیاسی، گاهی با چنگ و دندان نشان دادن و حکومت نظامی برقرار کردن و حمام خون به راه انداختن، اما رهبری بصیر و تیزبین و ملت آگاه و مصمم در راهی که در پیش گرفته بود تردیدی روا نمیداشت.

 اهداف انقلاب

خواست مردم استقلال و آزادی، در سایه حکومت اسلامی بود و چون نظام شاهنشاهی عامل استبداد، فساد، ستم، فقر و وابستگی بود این نظام باید سرنگون و حکومت اسلامی باید اسقرار مییافت. آنها در حکومت اسلامی همه خواستههای خود را برآورده میدیدند.

 رهبری انقلاب

اعتقاد اسلامی مردم و رهبری منحصر به فرد امام خمینی قدس سره، موجب وحدت بیسابقه مردم گردیده بود. تقوا، شجاعت، بصیرت و از خودگذشتگی امام خمینی او را محبوب بیمنازع قلوب تمام ایرانیان کرده و همه آرمانها و ارزشهای مردم در وجود او خلاصه شده بود. او بود که سکان انقلاب را بهدست گرفته بود و این مردم بودند که یکپارچه فریاد میزدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی.» امام خمینی از نجف و سپس از پاریس هدایت انقلاب را بر عهده داشت.

 شیوه مبارزه

شیوه مبارزه در انقلاب اسلامی، متفاوت با دیگر جنبشها و انقلابها بود. این مبارزه نه شکل حزبی داشت که با سیاسی کاریهای مرسوم پیش رود، و نه شکل نظامی داشت که با مبارزات مسلحانه و زبان زور، خواستههایش را محقق کند. ملت به ارتش بهعنوان دشمن نگاه نمیکرد تا با او به جنگ برخیزد. ارتش، جز معدودی از سران آن، جزئی از ملت بود که همچون سایر ملت، احساس دینی داشت و همچون آنان قربانی ستمها و نابرابریهای نظام استبدادی بود. از اینجا بود که مردم به سربازان مسلح گل هدیه میکردند و شعار میدادند: «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست.» حرکتهای میلیونی با پیام و رهنمود امام به راه میافتاد و با تظاهرات مسالمتآمیز و بیان صریح خواستهها در خیابانها و اجتماعات فریاد ملت را به گوش جهانیان میرسانید. پیام امام از طریق نوار، اعلامیه، تلفن و سینه به سینه به سراسر کشور دست بهدست و زبان به زبان میچرخید. گویندگان دینی در مجالس و محافل به روشنگری مردم میپرداختند و در انجمنها و مجالس کوچک و بزرگ بحث و تحلیل و طرح و سازماندهی شکل میگرفت. ملتی آگاه و شجاع با هدایت رهبری فرزانه و دریادل با دستانی خالی و سینه سپر کرده در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح و سازمان مخوف ساواک همچون دریایی خروشان به راه میافتاد و کشتار، شکنجه و خشونت نهتنها او را از حرکت بازنمیداشت، بلکه انگیزه او را برای قطع ریشه ستم بیشتر میکرد.

 مبانی فکری و منابع الهامبخش

اعتقاد اسلامی، پشتوانه اصلی حرکت بود. قیام علیه ستمگر و تلاش برای برقراری عدل و قسط بهعنوان تکلیف شرعی به حرکت، صبغه الهی و قدسی میداد. حماسه امام حسین علیه السلام در سال شصت و یک هجری در کربلا و شهادت او و یارانش در نبردی نابرابر با حاکم جائر و فاسد اموی برای امحاء ستم و فساد و احیا دین و سنت نبوی و اصلاح امت همواره بهعنوان مثل اعلای مبارزه در مقابل دیدگان مبارزین قرار داشت. این حماسه تاریخی، مشوق و محرک نیرومندی در خیزش، کوشش و جوشش مردم بود و شهادت و مرارت را در کامشان شیرین مینمود. از این رو مجالس عزاداری حسینی در مساجد و حسینیهها کانون انقلاب بود. الگوی کربلا، انقلاب را از طریق اهلبیت علیهم السلام به گذشته دین و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرتبط میکرد، چنانکه اعتقاد به امام غایب و انتظار ظهور، انقلاب را به آینده دین پیوند میداد. بر پایه این اعتقاد، جهان بهدست امام دوازدهم با عدل و داد پر میشود، پس از آنکه با ستم و جور آکنده گردد. با ظهور امام مهدی؟عج؟، جامعه آرمانی اسلامی که در آن استعدادهای انسانی به اوج شکوفایی میرسد و برکات الهی به غایت نازل میشود، تحقق مییابد.

 معنویت و سیاست

مبانی فکری، انگیزهها، اهداف، شعارها، رهبری، و شیوههای مبارزه در این انقلاب متفاوت با همه انقلابهای جهان بود. آن هسته اصلی که ابعاد مختلف این انقلاب را شکل میداد و آن را متمایز از دیگر حرکتها مینمود یک چیز بود: معنویت اسلامی. آنچه این انقلاب در پی آن بود، پیوند زدن زندگی با معنویت اسلامی بود. صورت معنوی به زندگی اجتماعی دادن، ویژگی اصلی این انقلاب بود. این هسته بود که به همه وجوه این انقلاب خصلتی انحصاری میبخشید. استقلال و آزادی و آبادانی و رفاه و پیشرفت مادی مطلوب بود، اما در سایه اسلام. آنچه مردم ایران در پی آن بودند آوردن اسلام به زندگی اجتماعی و دنیوی بود. مادیت و معنویت و دنیا و آخرت در این بینش به هم پیوستهاند. نه آسایش دنیوی بدون ارتباط با خدا مطلوب بود و نه معنویت در انزوا و گسسته از زندگی دنیا جاذبهای داشت. دین در این بینش یک نظام یکپارچه است که دنیا و آخرت انسان را بهعنوان دو مقطع از حیات انسانی با هم مرتبط میبیند و آبادانی و خرمی هردو را میخواهد. این اندیشه عمیق در کنار آن الگوهای تاریخی و آن تصویر از آینده با رهبری یگانه مردی از تبار ابراهیم بتشکن و سلاله پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و امتی مؤمن و آگاه و شجاع، انقلابی را آفرید که در بهمن پنجاهوهفت در مقابل چشمان حیرتزده جهانیان حکومت مقتدر، مسلح و مورد حمایت قدرتهای جهانی را سرنگون کرد، واقعهای که دنیا را لرزاند و جهانیان را در شگفتی فرو برد، سقف نظام جهانی را شکافت و نظمی نو در انداخت.

 رسالت امروز ما

اینک چهل سال از آن واقعه عظیم میگذرد. انقلاب از فراز و نشیبهای بسیاری عبور کرده است. دشمنان داخلی و خارجی انقلاب، بحرانهای سهمگینی را برای نابودی این نهال نوپا بهوجود آوردند. با ایثارگریها، جانبازیها، از خودگذشتگیها و فداکاریهای رزمندگان و شهدای پنجاهوهفت، انقلاب همچنان با سربلندی به راه خود ادامه میدهد. تهدیدهای قدرتهای جهانی و توطئههای عمال داخلی آنها، به اشکال مختلف و بهصورت بسی پیچیدهتر از گذشته، ادامه دارد. بقا و موفقیت انقلاب همچنان بصیرت، حکمت، تدبیر، ایمان، شجاعت، مقاومت و فداکاری میطلبد. خط اصلی انقلاب همان خط و رهبری انقلاب، همان رهبری و اهداف و خواستهها همان است. از آنجا که این انقلاب مخالف سلطه قدرتهای خارجی و مخالف هرزگی و بیبندوباری داخلی است، در داخل و خارج دشمنان بسیاری دارد و خواهد داشت که هیچگاه از دشمنی و فتنهگری دست برنخواهند داشت و همه امکاناتشان را برای تضعیف این انقلاب بسیج و همه مزدورانشان را برای شیطنت و فتنهگری گسیل خواهند کرد. تنها راه موفقیت انقلاب و غلبهاش بر دشمنان برخورداری از پشتوانه عظیم ملی است. همانگونه که وحدت و یکپارچگی و یکدلی مردم و عشق و تبعیتشان از رهبری موجب پیروزی انقلاب شد، حفظ آن وحدت برای بقا انقلاب نیز ضروری است. حمایت و همراهی مردم نسبت به مسئولین نیز بستگی به تدبیر و خلوص و کار عاشقانه آنها دارد. انحراف از آرمانهای مادی و معنوی انقلاب، در ارکان انقلاب خلل وارد خواهد نمود. مردم طالب محو ستم، تبعیض، فساد، استقرار عدالت، توسعه و آبادانی و حرکت در چارچوب ارزشهای اسلامی میباشند. خودکامگی و سوء استفاده از امکاناتی که با خون صدها هزار شهید و جانباز و مجاهدتها و مرارتهای بسیار بهدست آمده، نه پنهان و نه بیپاسخ خواهد ماند. دیروز انقلاب غرورآفرین و پیروزمند بود، فردای انقلاب در گرو عملکرد امروز ماست. امید که با هوشیاری و پشتکار و ایثار ملت و دولت شاهد استقامت و اقتدار روز افزون این نظام مقدس باشیم.

در چهلمین بهار آزادی یاد همه شهیدان، خاصه لالههای پرپری که در بهمن خونین پنجاهوهفت با ریختن خونهای سرخشان در سنگفرش خیابانها و کوچهها بهاران سبز با طراوت را به زمستان سرد و پژمرده آوردند همواره در دلهای آزادگان عاشورایی جاودانه باد. مباد که هرگز آن خاطرات سبز در خاطره تاریخ کمرنگ گردد. /999/د۱۰۱/س

دکتر محمد فنایی اشکوری

منبع: افق حوزه

نظر شما