گروه سیاسی- رجانیوز: عدالت و عدالتخواهی متاسفانه دچار یک انحراف ساختاری و ایدئولوژیک شده است. این را از رفتار بعضی از افراد و بعضا تشکلهای رسمی و غیر رسمی که داد عدالتخواهی دارند به راحتی میتوان فهمید. رفتارهای نامعقول، طرفداری از افراد و جناحهای سیاسی که روزی خود بر سر قدرت بودند و آنگونه که باید مسیر عدالت را هموار نکردند هم از مصادیق به انحراف کشیده شدن مسئله حساس عدالت و عدالتطلبیست. عدالت اگر بازیچه سیاستبازیهای سیاسیون شود، حاصلش سواستفاده از واژه عدالت و پمپاژ ناامیدی در جامعه است.
به گزارش
رجانیوز مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز اخیرا نامهای بیادبانه خطاب به رهبر انقلاب منتشر کرده و از ایشان خواسته تا به سوالاتی که در نامه آمده پاسخ دهند. ماجرا البته از چند روز قبلتر شروع شد؛ جنبش عدالتخواه دانشجویی دانشگاه تهران طی نامهای از رهبر انقلاب خواسته بود تا به سوالاتی درباره عملکرد 40 ساله انقلاب پاسخ بدهند. البته مدت زیادی نگذشت که بیانیهای از طرف جنبش عدالتخواه دانشجویی تهران منتشر شد و بروز این اتفاق را کوتاهیهای فردی و تشکیلاتی معرفی کرده بود. در این بیانیه آمده بود:
« بعد از بازخوردهای گرفته شده از نامه اخیر مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران به این نتیجه رسیدیم که لحن نامه میتوانست با ادبیاتی بهتر و شایستهتر نوشته شود، تا مورد سوء استفاده غرض ورزانه جریانات ضد عدالت و ضد انقلاب قرار نگیرد. البته ضمن بیتأثیر ندانستن برخی کوتاهیهای فردی و تشکیلاتی این نکته را پذیرفتهایم که بهتر بود شیوه مناسبتری برای این امر انتخاب میشد. »
در راستای همان اتفاق این بار مجمع دانشجویی عدالتخواه شیراز نامهای را منتشر کرده و در آن با لحنی گزنده از رهبری خواسته که به سوالاتی پاسخ بدهد.
نکته قابل توجه این است که سوالات مطرح شده خلاصهای از نامه سال گذشته 300 تن از احمدینژادیها به رهبری است که در آن محمود احمدینژاد به عنوان تنها راه حل جمهوری اسلامی معرفی شده بود. آنچه دیگر قابل کتمان نیست، وابستگی فکری این تشکل دانشجویی به اصطلاح عدالتخواه به جریان انحرافی است.
گویا برخی دفاتر جنبش دانشجویی عدالتخواهی نیز دارد در چاه بازیهای احمدینژادیها میافتد. چراکه مسئله برجام و مسئله ورود جمهوری اسلامی به مناسبات منطقهای در همان نامه نیز مورد سوال واقع شده بود. در آن نامه به دروغ مقصر اصلی برجام رهبری عنوان شده بود و از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی انتقاد شده بود.
خطی که در این سالها از طرف خود احمدینژاد و دیگر اطرافیانش به جامعه منتقل میشود. البته بروز انحرافاتی در جنبش عدالتخواه دانشجویی خیلی سریع از طرف بدنه اصلی جنبش محکوم شد. دفاتر عضو اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی کشور در بیانیهای صریحا انحرافات اخیر را محکوم کرده و در قسمتی از آن بیانیه نوشت:
«تشکلهای عضو جنبش عدالتخواه هیچ گاه حضور یک چنین تفکرات و تشکلهای انحرافی را در بدنه خود تحمل نکرده و با هر جریان و تشکیلاتی که به نام جنبش عدالتخواهی یک چنین انحرافاتی را دامن زدهاند برخورد کرده است. مشخصا در مورد نامه منتشر شده با عنوان مجمع عدالتخواه شیراز اعلام میشود، مجمع مذکور مدتهاست که از حالت دانشجویی خارج شده و تابع هیچ قاعده تشکیلاتی دانشجویی نیست. »
احمدینژاد خود به دنبال مذاکره با آمریکا بود!
حامیان احمدینژاد در نامههای خود به رهبری ایشان را مقصر اصلی برجام معرفی میکنند و این درحالیست که مخالفت احمدینژاد با اصل مذاکرات و ایجاد رابطه دوستانه با امریکا از اساس یک دروغ تاریخیست. محمد البرادعی در همینباره در کتاب خاطرات خود نوشته است:
«احمدی نژاد طی نامه ای در سال ۱۳۸۸ و از طریق او به اوباما آمادگی ایران را برای مذاکرۀ دوجانبه بدون پیش شرط و بر مبنای احترام متقابل اعلام کرده است.»
از طرفی احمدینژاد در آخرین سفر خود به نیویورک نیز به این مسئله اشاره کرده بود و گفته بود:
«ایران جایگاه ایالات متحده آمریکا را می داند و بر این باور است که ما می توانیم با همدیگر رابطه داشته باشیم.»
حسین شیخالاسلام قائممقام وزارت امور خارجه در دولت اول احمدی نژاد با رد ادعای اخیر محمود احمدینژاد مبنی بر مخالف بودن او با مذاکرات ایران و آمریکا در عمان گفته بود:
«بنده آن زمان مشاور رئیس مجلس و مدیرکل امور بینالملل مجلس شورای اسلامی بودم و اطلاع دقیق دارم که این مذاکرات با حمایت شخص آقای دکتر احمدینژاد انجام شد و حتی ایشان دستور دادند که برخی مقامات رسمی وزارت خارجه در مذاکرات حضور داشته باشند.احمدینژاد بدون اطلاع و هماهنگی با مقامات عالیرتبه نظام، مذاکره با آمریکاییها در عمان را کلید زد، احمدینژاد به وزارت خارجه دستور داد که هیئتی را برای مذاکره با آمریکاییها به عمان بفرستد و حتی برخی مقامات رسمی وزارت امور خارجه که اکنون نیز مسئولیت دارند، به عمان رفتند.»
علی اکبر جوانفکر از مشاوران احمدینژاد هم در سال 93 در مصاحبهای عنوان کرده بود که احمدینژاد به دنبال شکستن تابوی رابطه با امریکا بود و در ادامه اعتراض کرده بود که چرا روحانی اجازه یافت مذاکره کند اما احمدینژاد نه!؟ او دراینباره گفته بود:
«چرا از درخواست احمدینژاد برای برقراری رابطه عادلانه با آمریکا استقبال نشد اما روحانی با کمترین هزینه انجام داد؟ باز اینجا هم شاهد تغییر رویکرد در دولت جدید هستیم. اینکه دولت فعلی ایران آشکار شدن رابطه با آمریکا را از ابتدا در دستور کار خود قرار داد به نظر من چیزی نیست جز مطالبه افکار عمومی در ایران و آمریکا که در این سالها شکل گرفت و از حالت یک تابو خارج شد.»
بنابراین بازخواست از رهبری که از ابتدا مخالف برجام و مذاکره با امریکا بودند و در نهایت با حفظ خطوط قرمز راضی به انجام مذاکرات توسط دولت شدند، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ تشکلهای به اصطلاح عدالتخواهی که در خط احمدینزاد و اطرافیانش حرکت میکنند آیا واقعا از برجام ناراضی هستند یا از برجامی که روحانی رقم بزند؟ اگر احمدینژاد فرصت این را مییافت که با امریکا مذاکره کند آیا باز هم درباره برجام از رهبری بازخواست میکردند؟
سلطه جویی منطقه ای یاقدرت منطقه ای؟
از سویی دیگر مسئله ورود جمهوری اسلامی به مناسبات منطقه که در نامه جنبش عدالتخواه شیراز آمده است یکی از دغدغههای ویژه احمدینژاد بوده و حالا وارد نامه احمدینژادیهای شیرازی عدالتخواه نیز شده است.
در قسمتی از همان نامه 300 نفره به رهبری، حامیان احمدینژاد به سیاستهای منطقهای ایران حمله کرده و آن را به عنوان «سلطه جویی منطقهای» معرفی کردند. آنها در ادامه این نامه، کاهش محبوییت ایران در منطقه و جهان را از نتایج عمل به این «راهبرد غلط» معرفی کرده بودند.
این آدرس غلط موجب شد تا نماینده رهبرانقلاب در شورایعالی امنیت ملی به تندی به آن واکنش دهد. دکتر جلیلی با واکنش به این اهانتها گفته بود:
« کسانی که جمهوری اسلامی را هم نوا با امریکا و اسلام امریکایی متهم به «سلطه جویی منطقهای» میکنند آیا نباید از این تحلیل خود احساس شرم کنند؟ آیا تحلیلهای همسو با امریکا و اسلام امریکایی را میتوان بیان صادقانه از توصیف وضع موجود تلقی کرد؟...اگر نتانیاهو، ترامپ، ترزامی و بن سلمان ما را به «سلطه جویی منطقهای» متهم میکنند برای آن است که دفاع رهبری و مردم ما از مردم مظلوم فلسطین را «سلطه جویی منطقهای» مینامند. آنها دفاع از کشورهای منطقه را در برابر اشغالگری امریکا «سلطه جویی منطقهای» میدانند، آنها مبارزه با پیاده نظام امریکا و رژیم صهیونیستی چون داعش را «سلطه جویی منطقهای» میخوانند.»
این خط سلطهجو خواندن جمهوری اسلامی هم از جریان انحرافی و شخص احمدینژاد نشات میگیرد. احمدینژاد در مصاحبهای که مهرماه سال 91 با الجزیره انجام داده بود با عدم حمایت از سوریه مدعی میشود:
«سوریه دوستان بسیاری دارد که قبل از ما به کمک او بشتابند.»
احمدی نژاد به حدی با حضور ایران در سوریه و مقابله با طراحی صهیونیست ها جدیت دارد که حتی در اوج جنایت داعش در سوریه در یک سخنرانی دخالت در این جنگ را شیطانی میخواند. مرداد ماه سال ۹۵ زمانی که داعش در اوج قدرت بود. او میگوید دو طرف درگیری از آمریکا اسلحه می خرند پس شیطانی هستند.
بنابراین به وضوح مشخص است که نامه هتاکانه مجمع دانشجویی عدالتخواه شیراز به رهبرمعظم انقلاب ریشه در وابستگی فکری این طیف به جریان انحرافی و شخص احمدینژاد دارد. اصولا باب نامههای سرگشاده این یکی دوساله اخیر که به صورت بعضا هتاکانهای خطاب به رهبری نوشته میشود، نشات گرفته از عملکرد شخص احمدینژاد و اطرافیانش بوده؛ نامه سرگشاده احمدینژاد به رهبری که توسط خودشان منتشر شد و نامه بقایی به رهبری و نامه300 تن از حامیان احمدینژاد همگی در یک خط هستند. و حالا نامههای دانشجویی مجمع عدالتخواه که با همان خط به رهبری نوشته میشود. عدالت طلبی زمانی که زیر سایه سیاستمداران قرار گرفت دیگر عدالتطلبی نیست و باید در آن تجدید نظر کرد
نظر شما