به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حسین موسویان در کتاب «ایران و آمریکا؛ گذشته شکستخورده و مسیر آشتی» بهعنوان عضو هیات مدیریت آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، به شرح این ماجرا پرداخته است. در بخشی از روایت موسویان آمده:
«در ابتدای سال 1367، آزادی گروگانهای غربی در لبنان موضوعی حیاتی بود که ایالات متحده و کشورهای اروپایی با آن مواجه بودند. در همین زمان، جنگ بین ایران و عراق پایان یافته بود و اقتصاد ایران در وضعیت خرابی قرار داشت و شدیدا نیازمند منابع برای تلاش جهت بازسازی بود.»
یکی از پیچیدهترین معماهای سیاست خارجی رفسنجانی نحوه برقراری ارتباط با غرب بود. در این دوره، ایران پیامهای مشوقانه ای مبنیبر «حسننیت در مقابل حسننیت» از سوی واشنگتن دریافت میکرد. طی سخنرانی آغاز ریاستجمهوری در 30دی 1367 رئیسجمهور جورج بوش نخستین چراغ سبز استقبال ایالات متحده از کمکهای ایران و اقدام متقابل درباره بحران گروگانها را از خود نشان داد.
رفسنجانی و وزیر امور خارجه، محمود واعظی معاون امور اروپا و آمریکا وزارت خارجه و من را برای مدیریت پروژه آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان تعیین کردند. آقای رفسنجانی به دستگاههای امنیتی ذیربط دستورات لازم در جهت همکاری با ما را داد. فرد کلیدی بین آمریکا و ایران، معاون مدیرکل سازمان ملل در امور سیاسی جیان دمنیکوپیکو بود که با جواد ظریف، معاون نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل تشریک مساعی داشت. رفسنجانی بر این باور بود که «حسننیت در برابر حسننیت» نقطه شروع مناسبی برای پل زدن روی همه مشکلات گذشته بین ایران و آمریکا و بنیان نهادن اقدامات اعتمادآفرین است که به صلحی دائم با ایالات متحده منجر خواهد شد. اما آیتالله خامنهای درباره نیات واقعی آمریکا محتاط و بر این عقیده بود که ایران باید در آزادسازی گروگانهای آمریکایی تنها از جنبه انسانی و اصول اخلاقی کمک کند. ایشان عمیقا نسبت به نیات واقعی ایالات متحده بدبین بود و درخصوص اعتماد سادهلوحانه و داشتن انتظار عکسالعمل مناسب در برابر تلاشهایی که ایران جهت آزادسازی گروگانها میکند، هشدار میداد.
به هر حال آیتالله خامنهای علاقهمند به ارتباط دادن موضوع گروگانها در لبنان با آزادسازی داراییهای ایران در آمریکا نبود، زیرا او متقاعد شده بود که آمریکاییها پاسخ حسننیت ایران را متقابلا نخواهند داد. ایشان به آزادسازی اموال ایران بهعنوان حق ملت مینگریست که باید بازگردانده شود و نه موضوعی که باید مورد چانهزنی و معامله قرار گیرد... برخلاف آیتالله خامنهای، رفسنجانی بسیار مشتاق بود تا به سخنان آشتیجویانه رئیسجمهور بوش واکنش نشان دهد. نمایش حسننیت از سوی ایران با کمک به آزادسازی گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان موضوع غامض معامله میتوانست باشد. انتظار رفسنجانی این بود که در مقابل اقدام ایران در آزادی گروگانها، داراییهای بلوکهشده ایران آزاد شود و به کشور بازگردد. در صورت آزادی این داراییها منابع حاصل از آن برای طرحهای عظیم بازسازی ایران بسیار حیاتی بود... این پیشامدها در شهریور سال 1368 و کمی بعد از مراسم سوگند ریاستجمهوری رفسنجانی بهعنوان رئیسجمهور جدید اتفاق افتاد.
اواخر شهریور1368، جیان دمنیکو پیکو پیامی به رفسنجانی تقدیم کرد و طی آن گفت که آمریکاییها میخواهند ابتدا و قبل از آنکه با پاسخ مناسبی تقاضاهای ایران را مورد ملاحظه قرار دهند، گروگانها آزاد شوند... در حالی که ما انتظاراتمان را به وضوح اعلام کرده بودیم، حالا تصمیم گرفتهایم هیچ محلی برای خطا با آنها در انظار عمومی باقی نگذاریم. بنابراین در دوم آبان 1368 آقای رفسنجانی به برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی مبادرت کرد که طی آن بیش از صد خبرنگار و نمایندگان شبکههای تلویزیونی حضور داشتند.
در پی این کنفرانس مطبوعاتی، «لسآنجلس تایمز» درخصوص این کار «حسننیت در برابر حسننیت» چنین نوشت: «آقای رفسنجانی به وضوح خواسته خود را تکرار کرد و آن، اینکه ایالات متحده حسننیت خود را با بازگرداندن داراییهای ضبطشده ایران نشان دهد. رفسنجانی دومین خواسته خود را نیز اعلام کرد؛ آزادی چهار گروگان ایرانی که در سال 1368 به گروگان گرفته شدهاند.» در ضمن ایشان نارضایتی خود را از بیاعتنایی به اهمیت گروگانهای ایرانی اعلام و تاکید داشت: «شما باید همان احساس و عواطفی را به انسانهای دیگر داشته باشید که به انسانهای غربی دارید... .» در پی آزادی روبرت پل هیل در سوم اردیبهشت و فرانک رید در 10 اردیبهشت1369، نقش ایران در آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان در رسانههای بینالمللی پررنگ شد. از طریق سوئیس به آمریکاییها اطلاع داده شده بود که ایران منتظر اقدام متقابل و متناسب از سوی رئیسجمهور بوش است. رفسنجانی امید داشت تا با بزرگ کردن هرگونه اقدام متقابل از سوی آمریکا کسانی را که با سیاست تنشزدایی او مخالفت میکردند، آرام کند و به فرآیند آشتی با آمریکا نیرویی بدهد. زمانی که تهران در انتظار اقدامی آشتیجویانه از سوی آمریکا بود، پاسخ رئیسجمهور بوش به اقدامات ایران چنین بود: «زمانی که قدمی برداشته شود و در روزی که همه گروگانها آزاد شوند، آن موقع من خواهم گفت که متشکرم!»... آخرین گروگان آمریکایی در لبنان در 13 شهریور 1370 با دخالت ایران آزاد شد. توصیف و تشریح عکسالعمل رئیسجمهور بوش درکنکردنی بود... در حالی که چهار ماه از آزادی تری آندرسون، آخرین گروگان آمریکایی در بیروت میگذشت و ناراحتی ایرانیها رو به افزایش میگذاشت... عجز و ناکامی پیکو در برابر دولت ایالات متحده به دلیل نادیده انگاشتن قول خود به ایران در برابر آنچه رفسنجانی باید تحمل میکرد، بسیار کمرنگ بود. اسکو کرافت، مشاور امنیت ملی آمریکا در فروردین 1371 رسما به او اعلام کرده بود هیچ اقدام متقابلی در هیچ فرصت نزدیکی برای ایران انجام نخواهد شد. پیکو به دلیل ناکامی معامله و از اینکه زودتر به ایرانیها نگفته بود که هیچ معاملهای در میان نیست، اظهار تاسف کرد. او ادامه داد: «دلیل این اقدام آمریکا هر چه بود، اما عملیات سهساله در بیروت که بر مبنای اعتماد ساخته شده بود، به ناگاه باد هوا شد. سهوا و از روی خامی، آنگونه که در عمل نشان داده شد، من کل دولت ایران را گمراه کردم.»
این واقعه بر اعتبار همه افراد درگیر در این ماجرا شامل عملگرایان ایرانی که ریسک بالایی را در امید بستن به وفاداری آمریکا به سخن خود یعنی «حسننیت در برابر حسننیت» حقانیتی برای مکتب فکری فراهم آورد که دائم بر ماهیت اعتمادناپذیر حکومت ایالات متحده تاکید داشت، اثر گذاشت. گستره ریسک سیاسی که توسط رفسنجانی و حامیان او به جان خریده شده بود و درجهای از اعتماد که آنها در این راه خرج کردند، در تجربه شخصی پیکو نشان داده شده است:
«ناکامی من در عمل به تعهدات ایالات متحده در برابر ایرانیها اساسا مرا به فردی دروغگو تبدیل کرد... رفتن به تهران دقیقا کاری بود که من باید انجام میدادم. من باید به چشمهای رئیسجمهور ایران هاشمیرفسنجانی زل میزدم و فریب خود را به اطلاع او میرساندم. کمتر از این نباید میکردم.»
آقای پیکو جلسهاش با رفسنجانی را با شرح و تفصیل فراوان چنین نقل میکند: «جواد ظریف مرا به ملاقات رفسنجانی برد. از زمان آزادی همه گروگانهای آمریکایی و بازگشت آنها به خانه از لبنان، این نخستین ملاقات ما بود. به رفسنجانی گفتم من با اخباری درباره وعدههای نقضشده به تهران آمدهام. توضیح دادم که اگرچه عملیات آزادسازی گروگانها بر این فرض شکل گرفت که اقدام حاوی حسننیت از سوی آمریکاییها صورت بگیرد، اما از سوی آمریکاییها آگاه شدم که هیچ اقدام متقابلی در کار نیست. رفسنجانی مات و مبهوت و نگران مقدمهچینی ایرانیان و سرمایهگذاری بزرگ سیاسی که برای آزادی گروگانها به کار گرفته شده بود و همچنین به جروبحثهای داخلی اشاره کرد که او انجام داده است تا اجازه دهد چنین اقدامی صورت گیرد... آقای پیکو شما میدانید که مرا در وضعیت بسیار دشواری قرار دادید. در واقع، این وضعیت موقعیت دشواری برای هر دوی ماست. نخستین اقدام این است که تصمیم بگیرم اجازه ندهم شما تهران را ترک کنید... من فکر میکنم اگر شما هرچه سریعتر تهران را ترک کنید، بهترین اقدام است. اخباری که شما به من دادید، خیلی زود به بخشهای دیگر حکومت نشت میکند و آنها ممکن است اجازه ندهند شما کشور را ترک کنید.»
نظر شما