شناسهٔ خبر: 29697935 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تقریب | لینک خبر

​حجت‌الاسلام زائری:

کتابخوانی مسئله‌ای در قواره سیاست‌های کلان/ ناچاریم سیاست‌های ممیزی را تغییر دهیم

یک نویسنده و پژوهشگر فرهنگی گفت: مشکل کتاب جدی‌تر از آن است که با یک اقدام وزارت ارشاد در برهه‌ای خاص از سال اتفاق خوبی در آن رخ دهد. این مسئله باید در حد و اندازه سیاست‌های کلان دنبال شود و نهادهای فرادستی به شکل جدی و قاطع آن را دنبال کنند.

صاحب‌خبر -
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر  خبرگزاری تقریب، در بخش نخست گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدرضا زائری، نویسنده و پژوهشگر فرهنگی، درباره باید و نبایدهای محاسبه سرانه مطالعه کتاب و اینکه قرائت قرآن و ادعیه جزء آن محسوب شود یا خیر بحث شد. وی همچنین درباره واقعیت‌های پیدا و پنهان کتابخوانی نکاتی را مطرح کرد. در بخش دوم این گفت‌وگو نیز بر عوامل مؤثر بر کتابخوانی تأکید شده است. مشروح بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

آیا ممیزی کتاب سبب بی‌اعتمادی نویسندگان و مخاطبان می‌شود و همین موضوع باعث شده آن‌ها به سمت کتاب‌های چاپ افست متمایل شوند؟
ممیزی مسئله لاینحلی است که بیشترین ضرر را به وزارت ارشاد وارد کرده است. در روزگاری که رسانه‌های رقیب گسترش پیدا کرده و کتاب‌های افست حتی در کتابفروشی‌های رسمی هم عرضه می‌شوند و کتاب‌های قاچاق هم به سادگی در دسترس‌اند و دانش مخاطب افزایش یافته و بسیاری از آن‌ها منابع اصلی را می‌‎خوانند و... از جمله عواملی هستند که ممیزی کتاب را به معنای سابق بی‌معنی کرده است. جالب است بدانید که اتفاقاً موضوع ممیزی از نکات منفی در کارنامه جمهوری اسلامی به شمار می‌رود و باعث شده از طرف دشمن در معرض اتهام سانسور قرار بگیریم. در حال حاضر بیشترین مدافع ممیزی ناشران هستند و اگر ممیزی پیش از انتشار وجود نداشته باشد، ناشر بعداً باید به دادگاه برود و پاسخگو باشد؛ از این رو ترجیح می‌دهد بدون اینکه هزینه کند، بررسی کتاب را قبل از چاپ به وزارت ارشاد بسپارد. در نتیجه، ناشر یک ریال هزینه نکند و با خیال راحت آثاری را چاپ کند و اگر به کتابی ایراد گرفته شد، بگوید ارشاد مجوز داده است. شاید کسی نداند که ناشران از این موقعیت سوء استفاده می‌کنند و کتابی را که نمی‌خواهند چاپ کنند به بهانه عدم دریافت مجوز رد می‌کنند. این در حالی که گاهی ناشر کتاب را حتی به ارشاد تحویل نداده است.
اکنون هزینه‌های بسیار سنگینی از سوی ممیزی بر وزارت ارشاد و نظام جمهوری اسلامی تحمیل می‌شود؛ در حالی که فایده چندانی هم ندارد و این مسئله روزی حل خواهد شد؛ مانند بسیاری از تغییر سیاست‌ها که در ادوار گوناگون رخ داده است، برای مثال مدتی پیش استفاده از تلگرام به صورت رسمی غیرقانونی اعلام شد، ولی پس از گذر زمان استفاده از آن دوباره به همان شرایط قبل بازگشت و فقط در این میان عده‌ای از مردم استفاده از فیلترشکن را یاد گرفتند. چه بسا که کودک و نوجوانی که پیش از آن با فیلترشکن کاری نداشت، وادار شد فیلترشکن نصب کند. این سیاست قطعاً تغییر خواهد کرد و دیر یا زود ناچاریم مانند مطبوعات به ممیزی بعد از انتشار روی بیاوریم.
آیا تبلیغات نهادها و دستگاه‌ها سبب جلب اعتماد مخاطب به آثار مکتوب می‌شود؟
جلب اعتماد مخاطب برای خرید کالای فرهنگی کاملاً به منبع خبر بستگی دارد، مثلاً اگر استاد شفیعی کدکنی سر کلاس خود از  کتابی تعریف کند، آیا این معرفی ملاک و شاخصی برای دانشجویان هست یا خیر؟ نوع نگرش به تبلیغ کاملاً به این بستگی دارد که شما در جایگاه دریافت‌کننده آن تبلیغ چقدر برای منبع پیام مشروعیت و مقبولیت قائل هستید.
فکر می‌کنید بالاخره باید وارد عرصه تبلیغ فرهنگی شویم یا خیر؟
قطعاً باید وارد این عرصه شویم. کتاب یک کالاست و مانند سایر اقلام نیازمند تبلیغ است. مهم این است که تبلیغ‌کننده چه کسی باشد و چگونه تبلیغ کند و از چه قالب، مجرا، مدیوم و رسانه‌ای برای انتقال پیامش استفاده کند و اینکه مخاطبش چه کسی است. عده‌ای از مخاطبان به گونه‌ای با کالاهای فرهنگی ارتباط برقرار می‌کنند و مخاطب تخصصی به گونه‌ای دیگر. طبیعی است که اگر این منبع در حفظ و مشروعیت خود نقشی نداشته باشد، به مرور کارایی خود را از دست خواهد داد.
آیا نوع ادبیات کتاب‌ها برای مخاطبان جوان مناسب است؟ به نظر می‌رسد اغلب مخاطبان به ویژه جوانان چندان علاقه‌ای به توصیف طولانی آثار نویسندگانی مانند محمود دولت‌آبادی ندارند و نویسندگان باید به این موضوع توجه کنند و از سوی دیگر در فضای مجازی نیز با گونه‌ای از ادبیات مواجه‌ایم که روزبه‌روز باعث محدودتر شدن دایره واژگان می‌شود؟
این گونه سؤالات فقط در کشور ما و در سال ۹۷ در نظام جمهوری اسلامی مطرح نمی‌شود، بلکه در همه جای دنیا این قبیل سؤالات مطرح است. در فرانسه نیز وقتی که نرم‌افزارهای کامپیوتری به زبان انگلیسی رواج یافت، دولت فرانسه سیاست جدی برای مقابله با زبان انگلیسی را دنبال کرد یا وقتی در ژاپن سنت‌های ملی آ‌ن‌ها تهدید شد، تلاششان بر این بود که چگونه کیمونو را به صورت لباس ملی خود حفظ کنند. اگر هم روزی احساس کنیم که دایره واژگان جامعه روزبه‌روز کوچک‌تر می‌شود، باید کاری انجام دهیم. آمارها و شاخص‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد یک ولگرد خیابانی دایره واژگانی‌اش ۲۰۰ کلمه است. این روزها دایره واژگانی نخبگان و تحصیل‌کرده‌ها نیز به همین رقم نزدیک می‌شود؛ از این رو باید به این موضوع توجه کرد که چگونه می‌توان دایره واژگان عموم جامعه را گسترش داد و کاری کرد تا سنت حافظ‌‌‌خوانی، سعدی‌خوانی و شاهنامه‌خوانی از بین نرود. چه کنیم تا جوان و نوجوان امروز آثار ارزشمند را حتی در حوزه موسیقی و سینما تشخیص دهد. اینجا باید به سواد بصری فکر کنیم. به تبیین ارزش‌های آثار کلاسیک و موسیقی سنتی فکر کنیم. و به‌ گونه‌ای نباشد که مخاطب امروز از سینمای جدی پرسشگر به سمت سینمای مبتذل تمایل بیشتری داشته باشد. در حوزه کتاب نیز این گونه است و این پرسش‌ها مطرح می‌شود.
چه سیاست‌هایی می‌تواند در این زمینه مؤثر باشد؟
من به شدت با سیاست‌گذاری موافقم. به این دلیل که تهدید واقعی است. برخی در این مواقع تصور می‌کنند که سیاست‌گذاری به معنای مقابله مستقیم و فرمایشی است. طبیعی است که این سیاست‌گذاری می‌تواند به اندازه‌ای هوشمند باشد که به جای مقابله مستقیم و دستورالعمل صادر کردن زمینه محقق شدن هدف‌ها را فراهم کند. فارغ از گرایش‌های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی و ایدئولوژیک، در بخشی از اصول و مبانی هم مشترک هستیم. در اینکه شاهنامه فردوسی یکی از قوائم و ستون‌های تمدن امروزی ماست تردیدی نداریم و در اینکه باید حفظ شود هم تردیدی نیست. طبیعی است که باید سیاست‌گذاری شود تا بتوان پایه‌های تمدن ایرانی و اسلامی را حفظ کرد.
تصور می‌کنم نقصان سیاست‌گذاری‌ها در عرصه‌های گوناگون سبب افول ذائقه مخاطب شده است. نظرتان در این باره چیست؟
طبیعی است که منظورمان از نهاد سیاست‌گذار صرفاً یک نهاد مشخص نیست و منظورمان این نیست که ادعا کنیم که اگر چند نهاد هم دست به دست هم دهند، لزوماً این اتفاق خواهد افتاد. این هدف هدفی است که باید نهادهای مختلف حاکمیتی و غیرحاکمیتی، رسانه، آموزش و پرورش، مدارس و ... دست به دست هم دهند و در کنار آن‌ها ناشران، نویسندگان و ... در این میدان حاضر باشند و حمایت‌هایی در این راستا انجام شود و فعالیت‌های ترویجی و تبلیغی به ارتقای سطح ذائقه مخاطبان کمک کند.
نظرتان درباره تعدد ناشران چیست؟ با این تعداد ناشر موافقید؟
متأسفانه مشکل بزرگی در کشورمان است که نسبت ناشر و کتابفروش برعکس است، در حالی که قاعده منطقی این است که تعداد ناشران معدود و محدود باشد و مراکز عرضه متعدد و فراوان. منتها این موضوع در کشورمان برعکس است و به دلیل نادرستی سیاست‌گذاری‌ها متأسفانه با آمار بالای ناشرانی مواجه هستیم که عمدتاً فعال نیستند و در بین مثلاً ۶ هزار مجوز نشر ۵ هزار مورد از آن‌ها تعطیل‌اند و بقیه نیز فعالیت مستمری ندارند. مراکز عرضه محدود است و دسترسی مردم به کتابفروشی‌ها نیز روزبه‌روز کمتر می‌شود و همان کتابفروشی‌های موجود نیز مجبورند با فروش لوازم تحریر و کالاهای جانبی کتابفروشی خود را اداره کنند. البته این موضوع با سیاست‌گذاری‌ها کاملاً مرتبط است. مثلاً وقتی سیاست‌ کلان کشورمان قبولی از طریق کنکور است طبیعی به نظر می‌رسد که این موضوع در وضعیت نشر و کتابخوانی کشور هم تأثیرگذار خواهد بود.
به نظر شما کدام نهاد می‌تواند در حال خوش خواندن برای مخاطبان مؤثرتر عمل کند؟
واقعیت این است که نهاد توافق و اشتراک از همه نهادها مؤثرتر است. اگر هر کدام از دستگاه‌ها بخواهند به تنهایی عمل کنند، هیچ یک موفق نخواهند شد. فرض کنید در خانواده به صورت اثرگذاری جایگاه کتاب را برای فرزندتان تبیین کنید و‌ در مدرسه هم برای کودکان ساعت کتابخوانی در نظر بگیرند و بهترین اتاق برای مطالعه در نظر گرفته شود و بهترین کتاب‌های روز تهیه شود و به کتابخوانی بهترین نمره را بدهند، اما وقتی رسانه‌ای از این اقدام حمایت نکند و یا سیاست‌های حمایتی برای دسترسی به کتاب موجود نباشد، تمامی این اقدامات تا چه اندازه تأثیرگذار است؟ همه این‌ها به هم وابسته است و ترویج کتاب در کنار چاپ مناسب کتاب در کنار جایگاه عمومی کتاب در خانواده و همراهی مدرسه و ... با هم می‌تواند تأثیرگذار باشد.
وجود هفته کتاب و جشن کتاب را در حال حاضر که ناشران با مشکلات فراوانی مواجه‌اند و بسیاری از آنان چاپ کتاب را متوقف کرده‌اند چگونه توجیه می‌کنید؟ 
برگزاری هفته کتاب لااقل یک خاصیت دارد و باعث می‌شود که این موضوع همچنان جریان داشته باشد. با وضعیت اسفباری که کتاب و کتابخوانی پیدا کرده اگر همین فعالیت‌های ترویجی هم نباشد، شعله کم‌رمق آن خاموش خواهد شد.
آیا بهتر نیست به جای سیاست‌های شکلی، اقدامات مؤثرتری انجام شود؟
فرض کنید فردی بیمار است و بگوییم برای جشن تولدش کادو نیاورید، زیرا او در حال مرگ است. در حالی که این توجیه مناسبی نیست. وزارت ارشاد برای هفته کتاب حدود ۵۰۰ میلیون تومان هزینه می‌کند. آیا با این هزینه کار دیگری می‌تواند انجام دهد که تأثیر بیشتری داشته باشد. باید واقع‌بینانه و منصفانه قضاوت کنیم. اگر قرار باشد این رقم را بین ناشران تقسیم کند، به هر ناشر چقدر می‌رسد؟ با این مبلغ اگر کاغذ به بازار تزریق کند چقدر مفید خواهد بود؟ معتقدم هر کاری دیگری که در این راستا انجام دهیم دیده نمی‌شود. لااقل هفته کتاب با مشارکت نهادهای دیگر این اثر را دارد که حضور کتاب را زنده نگه می‌دارد و تشویق و ترغیبی برای توجه به کتاب است. اگر هفته کتاب نبود من و شما درباره آن حرف نمی‌زدیم. این طور نیست که اتفاقاتی که در هفته کتاب باید رخ دهد حتماً عجیب و غریب باشد و بتوان برای آن جایگزین بهتری پیدا کرد. مشکل کتاب جدی‌تر از این است که با یک اقدام خاص وزارت ارشاد یا برنامه تلویزیونی اتفاقی در آن رخ دهد. حل این مسئله نیازمند سیاست‌گذاری‌های کلان است که باید نهادهای فرادستی به شکل جدی و قاطع وارد آن شوند.
نذر فرهنگی را در ترویج کتاب و کتابخوانی چقدر مؤثر می‌دانید؟
موضوع نذر و وقف به شکل عام یکی از قدرتمندترین موتورهای محرکه فعالیت‌های فرهنگی در تمام دنیاست. جایزه‌های بزرگی از نوبل گرفته تا دانشگاه‌های معروف دنیا به شکل وقف و نذر وجود دارند و طبیعی است که این موضوع می‌تواند از عوامل مؤثر در ترویج کتاب و کتابخوانی باشد. منتها بیشتر فعالیت این افراد مؤثر است. سهم مؤلف در حق‌التألیف آن‌قدر ناچیز است که نمی‌توان انتظاری در این زمینه داشت. شاید نتوان مؤلفی را پیدا کرد که زندگی‌اش از طریق حرفه نویسندگی بگذرد. از این رو سهم او چیزی نیست که بگوید من نذر می‌کنم. پس کسی می‌تواند در این زمینه مؤثر باشد که کتاب را از کتابفروش می‌خرد و آن را توزیع می‌کند. در مواردی پیش آمده که فردی کتابی را در مراسم عروسی‌اش به همراه کارت عروسی توزیع کرده یا کسی برای تولد نوزادش کتاب هدیه داده است یا در ماه محرم در ایام سوگواری مانند غذای نذری کتاب توزیع شده است. در حال حاضر، نذر فرهنگی یکی از عوامل مؤثر در رونق کتاب و کتابخوانی است. در اوقاف نیز نذر فرهنگی به شکل رسمی ثبت شده و لازم است اطلاع‌رسانی شود و خیرینی در این زمینه اقدام کنند.
کتاب‌های صوتی که قیمت آن‌ها با نسخه کاغذی چندان تفاوتی ندارد می‌تواند نقشی در رغبت مخاطبان به کتابخوانی داشته باشد؟
واقعیت غیرقابل انکار این است که شرایط زندگی امروز استقرار و آرامش چند ساعته برای خواندن متن کاغذی را به کسی نمی‌دهد و عملاً ممکن است در فواصل رفت و آمدمان بتوانیم کتاب بخوانیم؛ از این رو کتاب صوتی را برخلاف فضای مجازی رقیب کتاب نمی‌بینم و معتقدم کتاب صوتی مؤید و یار کتاب کاغذی است و باید لذت کتابخوانی را ترویج کرد. این امر می‌تواند برای افرادی که قوه شنوایی فعال‌تری دارند یا به یادگیری از طریق گوش علاقه‌مندند مؤثر باشد.


انتهای پیام

نظر شما