شناسهٔ خبر: 29521950 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

مؤسسه‌ای که با کمک خیّران پناه مددجویان دروازه غار شده

سود این کارگاه سهم آرزوها می‌شود

اردیبهشت‌ماه ۸۹ بود که خبر خوشی دل رنج‌دیده اهالی دروازه غار را به دست آورد. راه‌اندازی مرکز توانمندسازی که قرار بود بی‌مزد و منت پشت‌ و پناه زنان و کودکان آسیب‌دیده شود، خبر کمی نبود. چراغ کارگاه اشتغال‌زایی مؤسسه «آوای ماندگار» که با همت خیّران راه‌اندازی شد، هنوز روشن است و گرمای آن در دل‌های امیدوارشده اهالی تنوره می‌کشد.

صاحب‌خبر -

مجله فارس پلاس؛ معصومه اصغری: از خیابان مولوی و راسته پرده فروش‌ها که به کوچه اردستانی می‌پیچیم راه زیادی تا مقصد باقی نمی‌ماند. ویترین‌های فراخ و دنگالی که پرده‌ها و کتیبه‌های درباری و سلطنتی رنگارنگ را به رخ می‌کشند پشت سرمان می‌مانند. پیچ آخر خیابان را که به‌طرف جنوب گز می‌کنیم ناگهان همه‌چیز رنگ دوده و خاکستر به خود می‌گیرد. قرار است در سینه‌کش کوچه تنگ و ترش افتخاریان مهمان ساختمان سالخورده‌ای شویم که چند سالی است خانه امید اهالی گوشه‌گیر اینجا شده است. مدت‌هاست در کوچه‌های آشتی‌کنان این حوالی دیگرکسی دل به درد همسایه‌اش نمی‌دهد. عابرهای بی‌هدف، زباله جمع کن‌هایی که تا کمر خم‌شده‌اند و در زباله‌ها دست می‌گردانند تا پسماند دندان‌گیری پیدا کنند ، خرده‌فروش‌های دندان‌گرد و مصرف‌کننده‌های خمار با زبان بی‌زبانی می‌گویند بومی‌ها رفته‌اند و مهاجرها و حاشیه‌نشین‌ها در خانه‌هایی که زشت و بی‌قواره بالا رفته‌اند جاگیرشان شده‌اند. در طول و عرض کوچه چند باری کنار گعده معتادهایی که بی‌خیال دنیا و مافیها مشغول پیچیدن مواد در زرورق‌ها و دست‌به‌دست کردن پایپ‌هایشان هستند راه کج می‌کنیم تا به پلاک ۹ برسیم. خانه دوطبقه فرسوده‌ای که این بار تغییر کاربری‌اش سوهان روح همسایه‌ها نشده و به آن‌ها پناهی برای دل‌خوشی‌های دم‌دستی داده است. تابلوی بالای در کوچک دولت لاجوردی‌رنگ بی‌حرف به ما می‌گوید به مقصد رسیده‌ایم. رویش با خط قرمز نوشته‌شده مرکز توانمندسازی آوای ماندگار دروازه غار.

 

خیاطی با آوای شعر دسته‌جمعی

 

راهروی باریکی که دیوارهای سیمانی‌اش را بارنگ صورتی بی‌حالی پوشانده‌اند ما را به حیاط خانه می‌رساند. اتاق‌های تودرتوی گوشه حیاط اینجا حالا حکم کارگاه خیاطی و دوخت و دوز منسوجات را پیداکرده‌اند. گوشه حیاط صدای مربی که با بچه‌ها شعری را تمرین می‌کند تکرار می‌شود. خانم طهماسب کارشناس مرکز که به استقبالمان آمده است به کانتینر جمع‌وجوری که به دیوارهای ته حیاط تکیه داده اشاره می‌کند و می‌گوید بیشتر خانم‌هایی که برای کار و یادگیری خیاطی به این مرکز می‌آیند بچه‌های کوچک قد و نیم قد دارند. ازآنجایی‌که خانواده‌ها توان مالی برای سپردن بچه‌ها به مهدکودک‌ها را ندارند همین‌جا برایشان مهد دایر کرده‌ایم تا خیالشان از این بابت راحت شود.

 

بازگشت کودکان از چهارراه به کلاس درس

طاقه‌های بزرگ پارچه جابه‌جا به دیوارهای راهروها یله داده‌اند. صدای بی‌وقفه چرخ‌های خیاطی تا همین‌جا پیش می‌آید. در حیاط و کنار راه‌پله‌هایی که به‌طرف طبقه بالا پیچ برداشته‌اند تنها صدای بچه‌هاست که با مربی‌شانشعری را تکرار می‌کنند. وارد اتاق‌های تودرتوی کارگاه که می‌شویم صدای چرخ‌ها برای لحظه‌ای قطع می‌شوند. خانم‌هایی که تا همین چند ماه پیش رنگ چرخ‌خیاطی را هم ندیده بودند حالا با دست‌های چالاک و چیره‌شان پارچه‌ها را با قیچی‌های بزرگ برش می‌زنند و زیر چرخ‌ها به آن‌ها ماهیتی جدید می‌دهند. رومیزی، ساک‌های دستی ملحفه‌های مسافرتی سفارش کار جدید است که تا چند روز دیگری باید تحویل کارفرما داده شود. طهماسب می‌گوید بازاری‌ها از محصول کارگاه راضی هستند و تابه‌حال مشکلی درگرفتن سفارش‌های جدید پیش نیامده است: «در این محله با خانواده‌هایی سروکار داریم که درگیر آسیب‌های اجتماعی جدی هستند. قصد این مرکز از ابتدا کاهش و پیشگیری از آسیب‌های بیشتر در دل این خانواده‌ها بوده است. فقر و اعتیاد و بیکاری والدین در درازمدت باعث افزایش تعداد کودکان کار در این حوالی شده است. ازآنجایی‌که تحصیل فرزندان برای خانواده‌ها مخارجی به همراه دارند آن‌ها ترجیح می‌دهند کودکانشان را به‌جای نشاندن پشت نیمکت‌های مدرسه به خیابان‌ها و چهارراه‌ها بفرستند تا منبع درآمدی به خانواده‌شان اضافه شود. مرکز آوای ماندگار در دل همین محله تأسیس شد تا از این روند مخرب پیشگیری کند.»

 

شاگردانم تشنه یادگیری هستند

طبقه دوم مرکز آوای ماندگار دربست در اختیار بچه‌های ۶ ساله است. اینجا رنگ‌های تند و شاد ،رنگ غالب خاکستری غمگین بیرون پنجره‌ها را برای ساعتی از ذهن بچه‌ها دور می‌کند. «منیژه نصیری» مربی بچه‌های می‌گوید ۲۵ سال دارد و از سال ۸۹ با این مرکز آشنا شده است: «منزل ما نزدیک اینجاست. من نوجوان بودم که با این مرکز آشنا شدم. یادم هست که گروهی از مددکاران اینجا مستقر شدند و به دختران وزنان این محله آموزش‌هایی درزمینهٔ کاهش آسیب‌های اجتماعی می‌دادند. بعد از مدتی آموزش‌های لازم را برای مربی‌گری دوره پیش‌دبستانی گذراندم و حالا ساعت‌های صبح تا ظهرم را با بچه‌های ۶ ساله اینجا می‌گذرانم.» نصیری از استعداد زیاد شاگردانش برای یادگیری و حفظ قرآن کریم می‌گوید و به آسیب‌های اجتماعی محله اشاره می‌کند: «واقعیت این است که کودکان اینجا وضعیت عادی ندارند. بیشتر آن‌ها در خانواده‌هایشان با محرومیت‌های جدی روبه‌رو هستند. سوءتغذیه دارند و ازنظر عاطفی باوجود والدینی که درگیر آسیب‌ها هستند نمی‌توانند تأمین شوند. از طرفی در مسیر هرروزه‌شان از خانه به اینجا  با مصرف‌کننده‌های مواد مخدر روبه‌رو می‌شوند. ازآنجایی‌که بسیار کنجکاو هستند در مواجهه با این افراد بسیار آسیب‌پذیرند. گاهی الفاظ زشتی که آن‌ها به گوششان رسانده‌اند را تکرار می‌کنند و ما باید مدت‌ها تلاش کنیم تا بتوانیم این‌ها را از ذهنشان دور کنیم. بااین‌حال استعداد  بچه‌ها در یادگیری فوق‌العاده است. پیشرفت زیادی داشته‌اند و تشنه یادگیری هستند.»

 

صدای موسیقی را زیاد می‌کنیم تا ... 

فریده جوزی یک سال است که به گروه مربی‌های مرکز توانمندسازی آوای ماندگار پیوسته است. در این مدت دل‌بسته کارش شده و آرزویش این است که محیط خانواده و محله برای شاگردان مستعدش امن‌تر شود: «آموزش کاردستی، شعرخوانی، حفظ قرآن کریم و کتاب‌خوانی و آشنایی با الفبا از برنامه‌های هرروزه ما در واحد پیش‌دبستانی این مرکز است.  خانواده‌های این بچه‌ها توان مالی مناسبی ندارند و تمام هزینه‌های آموزش و یادگیری‌شان در این مرکز توسط خیران و نیکوکاران تأمین می‌شود. حضور معتادان و خرده‌فروشان مواد مخدر در اطراف این مرکز فضای ناامنی را برای بچه‌ها و خانم‌هایی که در کارگاه‌ها مشغول هستند ایجاد کرده است. معتادان اینجا بیشتر از موادی مانند شیشه استفاده می‌کنند. عوارض این روان‌گردان باعث می‌شود آن‌ها بعد از مصرف در کوچه‌ها راه بروند و با صدای بلند فحاشی کنند. بیشتر روزها شاهد نزاع و درگیری‌های خطرناک در مقابل ساختمان این مرکز هستیم. این‌طور مواقع تا اگر درسمان هم  تمام نشده باشد آن را تعطیل می‌کنیم. برای بچه‌ها موزیک شاد با صدای بلند پخش می‌کنیم تا الفاظ رکیک به گوششان نخورد. آرزو دارم مسئولان توجه بیشتری به امنیت این محله نشان دهند تا این بچه‌های محروم با آرامش بیشتری بتوانند به درس خواندنشان ادامه دهد.»

 

نقش ما تقویت خودباوری‌هاست

مخاطب اصلی موسسه توانمندسازی آوای ماندگار زنان و کودکان محله دروازه غار و مولوی هستند. «علی‌اکبر اسماعیل‌پور» مدیر خوش‌نام این مرکز از سال ۷۹ فعالیت درزمینهٔ کاهش آسیب‌های اجتماعی را در بوستان خواجوی کرمانی آغاز کرده است: «نخستین فعالیت گروهی ما درزمینهٔ کمک به کاهش آسیب‌های اجتماعی کودکان محله‌های محروم بود. از دل آن گروه انجمن‌های دیگری نیز تشکیل شد. مرکز توانمندسازی آوای ماندگار در سال ۸۹ توسط تعدادی از خیران و باهدف آموزش و ایجاد اشتغال برای گروه‌های کودکان وزنان سرپرست خانواده و آسیب‌دیده محله راه‌اندازی شد.» اسماعیل‌پور می‌گوید تابه‌حال بسیاری از بانوان در این مرکز از خدمات ویزیت رایگان پزشکی، آموزش خیاطی، آموزش بافندگی و سوادآموزی بهره‌مند شده‌اند و این روند با کمک خیران ادامه دارد: «یکی از اهداف این مرکز از ابتدا تاکنون ایجاد اشتغال‌زایی برای بانوان آسیب‌دیده و بد سرپرست این محله بوده است. تابه‌حال تعداد زیادی از این بانوان در این مرکز باهنرهای دستی و خیاطی آشنا شده‌اند. حس اعتمادبه‌نفس در آن‌ها تقویت‌شده و از همه مهم‌تر به درآمدزایی رسیده‌اند. فقر به دنبال خود آسیب‌های متعددی به همراه می‌آورد و ایجاد اشتغال برای این دسته از بانوان تا حدود زیادی بار آسیب‌های اجتماعی را در خانواده‌شان کاهش می‌دهد و آن‌ها را برای ادامه زندگی و رسیدگی به فرزندانشان امیدوارتر می‌کند.» اسماعیل‌پور می‌گوید تعدادی از خیران این مرکز ساکن خارج از کشور هستند و برخی از فعالیت‌های تازه این مرکز با کمک‌های آن‌ها پایه‌گذاری شده است: «امسال با کمک خیران طبقه بالای این ساختمان را بازسازی و آن را تبدیل به مرکز پیش‌دبستانی کردیم. اکنون ۴۰ کودک در این مرکز مشغول آموزش مفاهیم لازم برای دوره پیش‌دبستانی هستند. وضعیت این کودکان به‌گونه‌ای است که اگر کمک خیران نباشد و به این مرکز نیایند در همین سن باید ترک تحصیل کنند چراکه خانواده‌های آنان توان پرداخت هزینه‌های تحصیلی آن‌ها حتی در مدارس دولتی را ندارند. آوای ماندگار از سمن‌هایی است که موفق به دریافت تقدیرنامه‌های بین اللملی نیز شده است و امیدواریم با افزایش خدمات رایگان به اقشار آسیب‌دیده این روند ادامه داشته باشد.»

 

چراغ این خانه را روشن نگه‌داریم

مدیر مرکز توانمندسازی آوای ماندگار از وضعیت بد اقتصادی حاکم در بازار و تأثیر آن در زندگی روزمره مدد جویان این مرکز می‌گوید و امیدوار است بتواند با کمک بیشتر خیران و کسبه بازار چراغ کارگاه این مرکز را روشن نگاه دارد: «هدف ما از راه‌اندازی کارگاه‌های خیاطی یک تیر و چند نشان داشت. فعالیت این کارگاه‌ها به‌جز تأمین مالی برای بانوان آسیب‌دیده محله بهره‌های دیگری هم در برداشت. از سود این کارگاه‌ها می‌توانستیم فعالیت‌های خدماتی‌مان را در سطح محله توسعه بدهیم. به‌عنوان‌مثال پیش‌دبستانی راه‌اندازی کردیم. با داروخانه و بیمارستانی طرف قرارداد شدیم تا خدمات درمانی به مدد جویانمان ارائه دهند؛ اما این روند با وضعیت اقتصادی بدی که در بازار حاکم شده رو به افول است. هزینه خرید مواد اولیه برای کارگاه‌ها ظرف چند ماه چند برابر شد. از طرفی با کاهش قدرت خرید مردم عملاً در بازارچه‌های خیریه فروش موفقی برای محصولات تولیدی کارگاهمان نداشتیم. بازاری‌ها تنها به‌طور نقدی مواد اولیه را در اختیار مشتری‌ها قرار می‌دهند و همه این‌ها دست‌به‌دست هم داده تا نقش ما به‌عنوان کارآفرین اجتماعی برای ایجاد و ارائه خدمات رایگان به این اقشار آسیب‌دیده روزبه‌روز بسته‌تر شود. امیدواریم این حرکت که توسط خیران آغازشده با همکاری همین عزیزان نیکوکار ادامه پیدا کند و چراغ خانه امید کودکان و این بانوان که این روزها تبدیل به هنرمندان توانمندی شده‌اند خاموش نشود.»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظر شما