شناسهٔ خبر: 29501946 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: شفا آنلاین | لینک خبر

چرا این بدن را نمی‌خواهم؟

آیا شما هم جزو آن دسته‌ای هستید که مدام تلاش می‌کنند تا خودشان را به این استانداردهای رایج نزدیک کنند یا انتخابتان همان بدن و ظاهرمعمولی است که با آن احساس راحتی می‌کنید

صاحب‌خبر -
شفاآنلاین>سلامت> انتخاب شما چیست؟ یک بدن بدون چروک با چشم‌هایی که تا انتها کشیده شده و لبهایی که از شدت ژلهای تزریق شده درحال انفجار است با شکمی که هنوز جای لوله‌های لیپوتیز روی آن جا مانده؟ یا!!! نه یک شکم نه چندان تخت که جای هیچ لوله و تزریق و بخیه و چاقویی روی آن نیست، اما شکلش با آنچه که این روزها تحت عنوان استانداردهای زیبایی به شما قالب می‌شود، فرق دارد.

به گزارش شفاآنلاین، آیا شما هم جزو آن دسته‌ای هستید که مدام تلاش می‌کنند تا خودشان را به این استانداردهای رایج نزدیک کنند یا انتخابتان همان بدن و ظاهرمعمولی است که با آن احساس راحتی می‌کنید؟ ایرانی‌ها حتی اگر در آمارها هم رتبه اول را به نام امریکایی‌ها بزنند، همچنان یکی از کشورهای بدنام در لیست جراحی‌های زیبایی هستند. علت ساده است. تبلیغات وسیع و افسار گسیخته کلینیک‌های زیبایی و جراحی‌های عجیب و غریب در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، تصویر اغراق شده‌ای از ایرانی‌ها را نشان می‌دهد که مدام از این مطب به آن مطب سرگردانند! بحث اما تنها گرایش به جراحی‌های زیبایی نیست، مسأله این است که چند درصد از این جراحی‌ها با خواست و تمایل شخصی انجام می‌شود و فشارهای بیرونی در این مسأله چه نقشی دارند! چرا زیبا بودن تنها با معیارهای مشخصی عرضه می‌شود و چرا فردی که نمی‌خواهد به این معیارها تن دهد باید از سوی جامعه طرد شود؟ آیا تا به حال از زنی که مشتاق جراحی زیبایی است پرسیده‌اید که چرا به این عمل با وجود تأهل تن داده است؟ جواب این است که سلیقه برخی مردان هم از شکل و الگوهایی خاص که در رسانه‌ها از زن تبلیغ می‌شود، پیروی می‌کند. آیا وقتی فردی دچار چروک و شل شدن پوست می‌شود و وقتی هیچ کدام از این جراحی‌ها برایش جوابگو نیست؟ حتی از نظر مالی در مضیقه قرار دارد، باید برای خودش دنیا را تمام شده فرض کند؟ با این توصیف نباید سن 40 سال به بالا را برای زنان با تمام شدن زندگی مصادف کرد؟ فشارهای روانی برای بی‌نقص بودن از سوی جامعه چه عواقب و پیامدهایی برای ما دارد وقتی که همه ارزش‌ها حول محور «زیبایی» می‌چرخد. دکتر مجید صفاری نیا، روان شناس اجتماعی به این سؤالات در شرایطی پاسخ می‌دهد که دریچه‌های جدیدی از جراحی‌های زیبایی، ذهن مردم را درگیر کرده است!

چرا ایرانی‌ها بیشتر از سایر کشورها به زیبایی‌های مصنوعی گرایش دارند و علاقه‌مندند تا جراحی زیبایی انجام دهند؟ چرا این علاقه‌مندی به سمت تغییرات طبیعی نیست؟ علت گرایش به جراحی‌های نامتعارف با وجود آنکه خود ما هم می‌دانیم ریسک بالایی دارد از کجا نشأت می‌گیرد؟

طبق آمار سال 2016، ایران رتبه بیستم جراحی‌های زیبایی را در دنیا بدست آورده و البته جراحی‌های زیبایی در بین زنان جامعه، چندین برابر مردان بوده است. اما در کشور ما، به خاطر پوشش خانم‌ها، این جراحی‌ها بیشتر به سمت صورت است. چون معمولاً فقط صورت خانم‌ها در معرض دید است و آنها سعی می‌کنند که آن را به بهترین شکل ممکن نشان دهند. اگر آمار جراحی‌ها را هم بررسی کنید، متوجه می‌شوید که جراحی بینی در صدر جراحی‌ها قرار دارد. درحالیکه در کشورهای توسعه یافته تمرکز بر اندام است و به همین علت هم آمار جراحی شکم و حجم دهنده‌ها بالاست. در دنیا، اندام زنانه محور زیبایی محسوب می‌شود. اگرچه زیبایی جنبه فرهنگی، سنتی و تاریخی دارد و ممکن است از نسلی به نسل دیگر تغییر کند. مثلاً در دوره قاجار، قد کوتاه و توپر بودن و ابروهای پیوسته مظهر زیبایی شناخته می‌شد، اما الآن معیارها کاملاً متفاوت شده و پس از 60-70 سال مظهر زیبایی اندام لاغر و کشیده است!

ما خودمان را همیشه بی‌نقص و عالی می‌خواهیم. این نگرش چه تأثیر منفی در شکل‌گیری شخصیت و ارتباط‌‌گیری با دیگران دارد؟ جامعه در این میان تا چه اندازه مقصر است. در کشور ما علی رغم اینکه مدل‌های زیبایی انتخاب نمی‌شوند و ما فشن شو نداریم بازهم این توقع به عالی بودن وجود دارد درحالیکه حتی خود مدل‌های بزرگ دنیا هم از این تأثیرگذاری بیش از اندازه نگران هستند و در کشورهای امریکایی و اروپایی افراد ترجیح می‌دهند خود واقعی‌شان باشند تا خود بزک کرده‌شان.

خب گرایش به زیبایی، دلایل متفاوتی دارد. اما مهم‌ترین آن جنبه روانشناختی و فردی است. چون فرد با انجام عمل جراحی، عزت نفس پیدا می‌کند. حالا اگر عمل موفقیت‌آمیز بود، عزت نفس دریافت می‌کند و در غیر اینصورت، بعد از جراحی دچار حالت‌های روحی به مراتب بدتری می‌شود. چون فرد قصد داشته که با این جراحی به عزت نفسش کمک کند. ما مکرر در مشاوره‌هایمان می‌بینیم خانمی که اضافه وزن شدید داشته و بعد از جراحی، احساس بدتری پیدا کرده که البته بخشی از آن به موفقیت‌آمیز بودن عمل برمی‌گردد. اما گاهی ممکن است فرد دچار اختلال «بد شکلی بدن» شده باشد.

حتی در ستاره‌های سینما هم فردی که به نظر دیگران زیبا و خوش اندام است، دچار این اختلال می‌شود و از نظر خودش فرد خوش قیافه و خوش اندامی نیست. نمونه جهانی آن‌هم مایکل جکسون، ستاره موسیقی است که بیش از 50 بار پوست خود را بدست جراحان پلاستیک سپرد تا رنگش روشن‌تر شود. در واقع گرایش او به جراحی‌های زیبایی ناشی از همین اختلال بود. ممکن است فردی ده‌ها بار بینی‌اش را جراحی کند و در نهایت هم از نتیجه کار راضی نشود، چون به اختلال بدشکلی بدن مبتلاست. این افراد در واقع خود انگاره‌های خوبی نسبت به بدنشان ندارند و هرمیزان نیز که عمل جراحی انجام دهند باز از نتیجه کار راضی نخواهند بود و دوباره به سراغ جراحی جدیدی می‌روند. خب این یکی از دلایل است و علت‌های دیگری هم وجود دارد. چون ما تلاش می‌کنیم تا زیبا شویم و بتوانیم توجه دیگران را جلب کنیم.

این موضوع ارتباط مستقیمی با اعتماد به نفس زنان دارد، اما وقتی زنی که اندام بظاهر مناسبی ندارد از سوی برخی مردان طرد می‌شود، آیا میل به عمل‌های زیبایی، تقصیر اوست؟

 بله بحث جدی تر، ابعاد اجتماعی و فرهنگی است. مثل تنوع طلبی و تغییر در چهره یا چشم وهم چشمی که ما را وادار به تن دادن به جراحی‌های زیبایی می‌کند. خب ما با این کار بدنبال هویت بخشی و تشخص اجتماعی می‌رویم. همه اینها تبعات رشد و توسعه است. وقتی جامعه‌ای به سمت توسعه حرکت می‌کند، ناگزیر باید به این مسائل تن دهد. آمار مهاجرت درچنین جامعه‌ای بسیار زیاد است، مردم از روستاها و شهرهای کوچک به سمت شهرهای بزرگ می‌روند و نتیجه آن می‌شود که 70 درصد جمعیت یک کشور، شهرنشین می‌شود، رشد اجتماعی و مطالبه اجتماعی تبعات توسعه در چنین جوامعی است.

ما مدام زیبایی‌هایی در قالب استانداردهای مدل‌های دنیا را تبلیغ می‌کنیم و همین موجب شده تا سطح انتظارات جامعه به همین سمت گرایش پیدا کند یعنی زنی زیبا باشد که اندام مانکنی دارد، این وضعیت از کجا نشأت می‌گیرد. چرا ما نمی‌توانیم برای خودمان یک اندام مستقل و استانداردهای شخصی تعریف کنیم؟

به هرحال بواسطه اتفاقاتی که در دنیا می‌افتد در حوزه مسائل جنسی، لذت‌طلبی و تنوع‌طلبی، زوجین نیز تحت تأثیر این مسائل قرار می‌گیرند. طبیعتاً مدل و الگوهایی هم طراحی می‌شود که افراد می‌خواهند خودشان را به این مدل‌ها شبیه کنند. اما ما دچار مادی‌گرایی در دهه‌های اخیر شده‌ایم که نمود آن در ظاهر ما رخ می‌دهد. الآن فضای مادی‌گرایی و مصرف‌گرایی شدید بر ما غالب شده است که اجتناب ناپذیر است، اما ممکن است خیلی‌ها هم در مسیر این جریان حرکت نکنند. شبیه افراد ساده و بی‌آلایش که تمایلی به تغییر چهره و اندام خود با وجود همه این تبلیغات ندارند.

اما مسأله اینجاست که عمده این تغییرات و حتی میل به زیبایی مصنوعی از طریق جراحی و لوازم آرایش در کشورهای توسعه یافته، در زنان میانسال که در بحران میانسالی بسر می‌برند، اتفاق می‌افتد، اما در جامعه ما یک جوان 18 ساله با کمی اضافه وزن هم تمایل دارد تا عمل تخلیه چربی که این روزها باب شده، انجام دهد. یکی از دلایل اصلی آن کمبود خوشبینی و خوشحالی در کشور ماست. ما تفسیرهای متفاوتی از شادی داریم. یک تفسیر اخلاقی است که نگاه فلاسفه‌ای مثل ارسطو همین تفسیر اخلاقی است. در این نگاه، انسان برای خوشبختی به «شدن» فکر می‌کند. یعنی می‌خواهد از «بودن» به «شدن» برسد. این «شدن» درواقع به او عزت نفس می‌دهد و موجب می‌شود فرد بخواهد این عزت نفس را مثلاً برای زیبا شدن از جراحی‌های زیبایی بگیرد. بنابراین ما در دیدگاه‌های فلسفی و اخلاقی، مفهوم‌مان از خوشحالی و خوشبختی را در همین «شدن» می‌گیریم. یعنی آنچه هستیم را به آنچه می‌شویم، می‌بریم تا خوشحال‌تر شویم.

یعنی اگر زیبا شدم، خوشحالم، اگر خلبان شدم، خوشحالم، اگر استاد دانشگاه شدم خوشبختم نه آن چیزی که الآن هستم! یک نگاه رایج‌تر دیگر نگاه لذت طلبی است. یعنی اگر خوب بپوشم، خوب تفریح کنم و خوب بخورم، انسان خوشبخت و خوشحالی هستم. اما ما در کشوری زندگی می‌کنیم که متأسفانه برای «شدن» آدم‌ها برنامه و فلسفه‌ای نداریم... درحالیکه در کشورهای دیگر اینطور نیست. مثلاً یک زن امریکایی اگر شوهرش یک لوله کش حرفه‌ای باشد، برایش ارزشمند است، اما شما در ایران این نگاه ارزشمندی را به همه چیز ندارید! حتی آنچه در محیط‌های آموزشی یاد می‌گیریم، با آنچه در واقعیت جامعه با آن مواجه می‌شویم، متفاوت است. مثلاً در دانشگاه مرتب گفته می‌شود که علم بهتر از ثروت است، اما ارزشها به سمتی است که فرد بدنبال ثروت می‌رود. چون سیستم ما طوری طراحی نشده که برای این «شدن» فکر و برنامه داشته باشد. فضای جامعه هم همینطور است. ما آنقدر که به سراغ سلبریتی‌ها و مدلها می‌رویم، آدم‌های نوعدوست را معرفی نمی‌کنیم. طرف دیگر ماجرا جامعه‌ای قرار دارد که مفهوم درستی از نشاط ندارد. اگر بگوییم بخشی از فضای اجتماعی که روی ما تأثیر می‌گذارد، جشنواره‌ها و برنامه‌های شاد، پیاده‌روی، تعاملات اجتماعی قوی است، خب اینها هم وجود ندارد یا کمتر وجود دارد.

چون ما برای شادی، طراحی خاصی نداریم. در چنین جامعه‌ای یک عده برای دست یافتن به این شادی، به سمت جراحی‌های زیبایی می‌روند. چون هدفشان این است که حالشان بهتر شود. مثل برخی از افرادی که به سراغ الکل یا مواد مخدر می‌روند تا کمی شاد شوند. البته اینها دلایل بهم پیوسته و پیچیده‌ای دارد. به هرحال انسان موجود سختی است و رفتارش قابل پیش‌بینی نیست. اما مسأله اینجاست که ما از روان‌شناسان در هیچ برنامه سیاستگذاری استفاده نمی‌کنیم. ما درطراحی برنامه اجتماعی نقش آنها را نادیده می‌گیریم و به سراغ روش‌های سلبی و محدود کننده می‌رویم. الآن همه استان‌های کشور در حوزه آسیب‌های اجتماعی، بودجه دارند، اما چرا هیچ اتفاق جدی و مؤثر و تغییر نگرشی در این حوزه نمی‌افتد، فقط صرف همایش و کنگره‌های بیهوده می‌شود، چون ما از راه درست آن وارد نمی‌شویم.

ما نتوانستیم با بدنمان و شکل و ظاهرمان آنطور که باید ارتباط برقرار کنیم، علت این بی‌علاقگی به ظاهرمان و پذیرفتن تفاوتهایمان چیست؟ قطعاً یکی از دلایل اصلی جراحی‌های زیبایی، نپذیرفتن اندام و صورتمان است؟ چرا همه تلاش می‌کنند تا اندام‌هایشان را به شکل غیر متعارفی که حتی در جامعه ما پذیرفته شده نیست در بیاورند؟ اصلاً چرا باید سلیقه عمومی جامعه تا این حد روی زندگی ما تأثیر گذار باشد و معیارهای بدن ما را تعیین کند؟

این موضوع به دوران کودکی برمی‌گردد. متأسفانه ما در تربیت فرزندانمان دچار مشکل هستیم، واژگانمان را ببینید، همه حول محور زیبایی است. آدم‌ها درصورتی مهربان هستند که زیبا باشند! درحالیکه اینطور نیست. این یک القای اجتماعی است و نه یک واقعیت اجتماعی! ما به فرزندانمان یاد نمی‌دهیم که بدن خودشان را دوست داشته باشند و با آن ارتباط خوب برقرار کنند. ما رفتارهای حافظ سلامت را به بچه‌ها یاد نمی‌دهیم. بچه‌ها در مدرسه فقط ریاضی و علوم یاد می‌گیرند و مهارت‌های زندگی جدی که در آینده با چنین مشکلات رفتاری مواجه نشوند، در برنامه‌های درسی ما کمرنگ است و بیشتر حالت نمایشی دارد. اما در دنیا اینطور نیست.در کشورهای اروپایی بچه‌ها از 4سالگی به مدرسه می‌روند و از همان زمان با واقعیت‌های جنسی بدن‌شان آشنا می‌شوند و یاد می‌گیرند خودشان را دوست داشته باشند. آیا در چنین جامعه‌ای که همه چیز آزاد است یک نوجوان 12-13 ساله براحتی لب به الکل می‌زند؟ خیر اینطور نیست. چون آموزش کافی دیده است. حالا همین آموزش‌ها را اگر شما به وزارت آموزش و پرورش و بهزیستی ببرید، جواب‌شان منفی است، اصلاً شما را به این سیستم راه نمی‌دهند.

خود من برنامه آموزش ایمنی و مراقبت جنسی به کودکان را بر اساس احادیث و روایات تهیه کرده‌ام. هم‌اکنون میانگین آمار جهانی در سوء رفتارهای جنسی کودکان نشان می‌دهد که در یک کلاس 18 نفره، 3 دختر و یک پسر مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته‌اند. ما در ایران این آمار را نداریم، اما معتقدم که حداقل با آمارهای جهانی برابری می‌کند. یعنی از هر 100 کودک، تقریباً 15 دختر و 5 پسر مورد سوء‌استفاده رفتارهای جنسی قرار می‌گیرند. با این‌ همه ما نمی‌توانیم چنین برنامه‌ای را در مدارس اجرا کنیم. خب کشور از این موضوع آسیب می‌بیند و قطعاً اخبارهای ناراحت کننده از تجاوز هم به گوش می‌رسد. ما باید عواطف، احساسات، هیجان و احترام کودکان نسبت به بدن‌شان را از همین دوران کودکی به آنها آموزش دهیم. اما ما ضعیف عمل کرده‌ایم و در فرآیندهای اجتماعی، نتیجه این می‌شود که مردم ما خیلی بیشتر از سایر کشورها به ظاهرشان توجه می‌کنند. الآن آمار جهانی رتبه ایران را 20 اعلام می‌کند، درحالیکه ما جزو 20 کشور پردرآمد دنیا نیستیم، اما هزینه جراحی‌های زیبایی بشدت بالاست، این یعنی حتی اگر درآمدتان هم پایین باشد باید برای میل به زیبایی به سراغ جراحی‌های زیبایی بروید.

نگه داشتن سطح جذابیت با عمل‌های زیبایی ارتباط مستقیمی دارد، ما تعاریف‌مان از زیبایی و جذابیت فرق دارد، چون فکر می‌کنیم اگر لب‌هایمان درشت‌تر باشد حتماً زیبا هستیم و در غیر اینصورت نه! این نگاه‌های سطحی چه تأثیر دردناکی بر زندگی زنان و مردان ما می‌گذارد. من مردهایی را می‌شناسم که به خاطر کوتاهی قد از ارتباط با جنس مخالف در عذابند و حتی اگر سر سوزنی مطمئن شوند حتماً به سراغ عمل‌های زیبایی افزایش قد می‌روند؟ چرا این فرد به خاطر ژنتیکش که در تمام دنیا امری بدیهی و قابل پذیرش است، باید سرخورده و گوشه گیر شود؟

ببینید مسأله قد بلند یا کوتاه نیست. مسأله اینجاست که باید به من توجه شود و این به یک مؤلفه به نام «تصویر من از بدنم» برمی‌گردد. گاهی من تصویر بدنی مطلوبی دارم، ممکن است سایز بدنم براساس استانداردهای تعیین شده هم نباشد. اما به علت اینکه خود پنداره یا عزت نفس خوبی ندارم، نمی‌توانم تصویر مثبتی از بدنم بسازم. درحالیکه این غلط است. گاهی یک فرد به خاطر مهارت‌های بالا و استعدادهایی که دارد، هویتش را از همین ناحیه می‌گیرد، اما یک فرد دیگر به علت همین تصویر منفی، هویتش را از جراحی‌های زیبایی بدست می‌آورد. چون فکر می‌کند اگر زیباتر شود، عزت نفس بیشتری پیدا می‌کند. خیلی از این جراحی‌ها، به علت فرآیندهای روان‌شناختی است که فرد تلاش می‌کند با آن جراحی، مفهوم خویشتن خود را بالا ببرد. بعضی از این افراد مبتلا به مشکلات روان‌شناختی هستند.

مثلاً این جراحی‌ها در افراد افسرده بشدت بالاست. یا افرادی که مبتلا به اختلال شخصیت بویژه از جنس نمایشی هستند، بیشتر به این جراحی‌ها تمایل دارند. خب شادی می‌تواند بخشی از این افسردگی‌ها را درمان کند، به همین علت می‌گویم ما به یک جامعه شاد و امیدوار نیاز داریم. متأسفانه در کشور ما، به‌طور میانگین 30 درصد مردم، دچار مشکلات(Difficulties) روان شناختی هستند و این طبیعی است و در دنیا هم همین طور است. عمده‌ترین مشکل روان شناختی هم افسردگی است و مهم‌ترین علامت آن افکار منفی درباره خود و دیگران است. بویژه درشرایط بد اقتصادی که این شرایط تشدید می‌شود. بنابراین ما باید محیط و مدلها را به شکلی در فضای اجتماعی طراحی کنیم که نوع دیگری از زیبایی را به جامعه معرفی کنند. ما باید به فکر تزریق نشاط در فضای اجتماعی باشیم. اما آیا دانشگاه ما براساس نشاط دانشجو است. آیا خیابان‌های ما به عابران و راننده‌ها، شادی می‌بخشد. وقتی در ساختار اجتماعی، شرایط نشاط وجود ندارد، طبیعتاً افکار منفی، مأیوس کننده و عقلانیت سیاه بر شما غلبه می‌کند.

من اینجا می‌خواهم به سراغ جنسیت بروم، چرا زن‌های ایرانی حتی بعد از ازدواج هم به سراغ این جراحی‌ها می‌روند؟ اغلب مردان در ظاهر می‌گویند که ما علاقه‌ای به زن‌های عملی نداریم، اما آنچه که دیده می‌شود فشارغیر مستقیم مردان برای بی‌نقص بودن زنان است. این موضوع در اغلب طلاق‌ها هم به چشم می‌خورد و نارضایتی جنسی در سطح بالایی قرار دارد. آیا سطح انتظار مردان ما را شبکه‌های مجازی(social networks) تعیین می‌کنند؟

متأسفانه ما در رسانه‌هایمان مدل مطلوب نداریم. مدل‌های ما هم اغلب جراحی‌های زیبایی انجام داده‌اند. به هرحال انسان زیبایی را دوست دارد، اما ما نباید فقط به زیبایی بسنده کنیم و مدام درگیر زیبا شدن باشیم. چون این یک تهدید اجتماعی هم تلقی می‌شود. وقتی زنی به سن خاصی می‌رسد دیگر از خودش راضی نیست و به شکل اغراق آمیزی به سمت جراحی‌های زیبایی می‌رود درحالیکه نتیجه آن نیست که انتظار دارد. بله بخشی از این مسأله به نگاه مردان به زنان برمی‌گردد. چون ارزش صورت و اندام زیبا بر همه ارزش‌ها غلبه پیدا می‌کند و تنها یک زن زمانی ارزشمند است که این دو فاکتور را داشته باشد. متأسفانه طلاق عاطفی و روابط فرازناشویی در جامعه زیاد شده و بخشی از آن به جلب توجه برمی‌گردد. همسری خودش را زیبا می‌کند تا مورد توجه باشد و این پایه زندگی‌های زناشویی را سست می‌کند یا مدل‌های مصنوعی و فتوشاپ شده‌ای که مدام از رسانه‌های اجتماعی و بویژه شبکه‌های اجتماعی تبلیغ می‌شود و موجب می‌شوند تا همسران نسبت به یکدیگر سرد شوند. اما راهکار در تغییر نگرش‌ها به زیبایی است.ایران

نظر شما