شناسهٔ خبر: 29490522 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

زنان، فراسوی دوگانه اندرونی- بیرونی- جباررحمانی*

تهران-ایرنا- در طی چند دهه اخیر در جامعه ایران، یکی از مهمترین مساله های اجتماعی، حضور زنان در عرصه های عمومی بوده است.

صاحب‌خبر -

امر عمومی در درک سیاستگذاران ما، به گونه ای بوده که عموما مردانه تلقی شده است، تلقی ای که در بطن خودش تصوری غیراخلاقی یا خشونت بار از آن امر عمومی دارد. گویی طبق تقسیم بندی سنتی در فرهنگ ایران،‌ دوگانه درون و بیرون،‌ دوگانه حوزه خصوصی و حوزه عمومی است. به همین دلیل حوزه عمومی و امر بیرونی،‌ عرصه جامعه با همه سختی ها،‌ خشونت ها،‌ بی اخلاقی ها و حتی سردی ها و بی مهری های آن است. در این تقسیم بندی سنتی بود که زنان سهمشان اندرونی بود و مردان در کنار کسب موقعیت برتر در اندرون،‌ بیرون را به قلمرو خودشان بدل کردند. این تقسیم اجتماعی فضاها و توزیع قدرت و منزلت، ‌همگام با توجیهات شرعی ای شد که آن را موجه و مشروع می کرد. در نتیجه این تقسیم اجتماعی فضاها و کارها و نقش ها، در طی زمان نه تنها مشروعیت یافت، بلکه خودش به قاعده های شرعی و اخلاقی ای بدل شد که در ذهن دینداران نهادینه شده بود. به همین دلیل هرزمان که زنان از این قاعده ها تخطی می کردند،‌ نه تنها تقسیم اجتماعی فضاها و نقش ها،‌ بلکه شرع و اخلاق را هم گویی برهم می زدند.
نکته کلیدی آن است که قواعد اخلاقی و هنجارهای شرعی،‌ به معیارهایی فرمال و صوری بدل شدند که در اندرونی ماندن،‌گویی مساوی با شرعی و اخلاقی بودن و بیرون آمدن و حضور در فضاهای عمومی مساوی با تخلف اخلاقی و شرعی است.
در این منطق بود که حضور زنان در عرصه های بیرونی اصولا یک تخلف دانسته شد که نه تنها از آن نهی، بلکه به شدت هم سرکوب و طرد می شد. در دوره جدید به اقتضای شرایط معاصر و لزوم حضور نیروی کار زنان در عرصه های بیرونی، به تدریج حضور زنان در بیرونی و عرصه عمومی،‌ در حد مقتضیات کار و خرید و ضرورت های دیگر مانند ایام عزاداری محرم موجه دانسته شد، و برای امور تفریحی و اوقات فراغت،‌ یا زنان حق حضور در فضاهای صرفا زنانه را داشتند یا در فضاهای عمومی در ذیل چتر خانواده (یعنی با همراهی اعضای خانواده ) امکان حضور داشتند. در این میان،‌ حضور زنان در فضاهای مختلط، به تنهایی و بدون حضور خانواده و به انگیزه تفریح،‌ بدون توجه به نوع فعالیت مفرحی که انجام می دهند، یک عمل غیراخلاقی و یک تخلف از قاعده های توزیع اجتماعی قدرت و فضاهای زندگی تعریف می شد.
در چهاردهه اخیر صاحبان این منطق فکری و ذهنی در باب توزیع اجتماعی نقش ها و فضاها برای زنان و مردان،‌ به مدیران فرهنگ و سیاستگذاران فرهنگی تبدیل شدند. از همین نقطه چالش بنیادین شروع شد. زنان که بواسطه تحصیلات و اشتغال در بیرون خانه، ‌به تدریج به دنبال احقاق حقوق خود برای حضور بیشتر و سالم در جامعه و عرصه های عمومی بودند، با یک مانع جدی مواجه شدند،. آنها از فضاهای فراغتی عمومی بدون همراهی با خانواده شان منع شده بودند و این کار به عنوان یک مفسده تعریف می شد.
این گروه از زنان در سایه حکومت جمهوری اسلامی که بیشترین امکانات تحصیلی و کاری را برای زنان فراهم کرده بود، باید اثبات می کردند که حضور در عرصه های عمومی و تفریحات و شادی های جمعی،‌ هم حق آنهاست و هم اینکه نه تنها مفسده ای ندارد بلکه پیامدهای مثبت بسیاری هم برای آنان داشته و دارد.
جشن های شادمانه، در هر جامعه ای پیامدهای بسیاری دارند؛ ‌از تقویت روحیه گرفته تا کاهش تنش های روحی و افزایش سرمایه و انسجام اجتماعی؛ زنان نیز به دنبال سهم خود از شادمانی های عمومی جامعه بودند،‌ آنها دیگر فضای اندرونی را فضای مطلق برای عواطف، ‌احساسات و حتی زندگی تعریف نمی کردند و نگاهشان به فضاهای بیرونی و سهمشان از آن تغییر کرده بود. این تلاش زنان در طی چهار دهه نوعی پیشروی آرام در دل این مدل ذهنی سنتی بود، تا بتواند با اثبات اخلاقی خودش، ‌حقش را نیز بدست بیاورد. حضور زنان در ورزشگاه در مسابقه تیم پرسپولیس ایران و تیم ژاپنی ، شاید نقطه عطفی ‌ برای این کسب آرام و تدریجی حقوق زنان از عرصه های عمومی بود. نه دختران جوان،‌ بلکه استاد دانشگاه، ‌زن خانه دار، ‌نماینده مجلس و بسیاری دیگر از زنان توانستند با همه محدودیت ها حضور پیدا کنند. زنان بواسطه شرایط فرهنگی امروز و رسانه ها،‌ توانسته اند در این مبارزه برای احقاق حقوقشان و رفع سوءتفاهم و اتهام از خود، به یک وحدت نسبی برسند،‌ نوعی خودآگاهی و نوعی اراده جمعی برای اصلاح الگوی سنتی اندرونی / بیرونی و ابعاد شرعی و اخلاقی آن. مساله اصلی آن است که سیاستگذاران بهتر است این مساله را نه با زور پیش ببرند و نه بواسطه زور عقب نشینی کنند،‌ مساله اصلی آن است که منطق گفت وگو و فهم درست از مساله می تواند مبنای رفع این سوء تفاهم سنتی در ذهن صاحب منصبان و صاحب نفوذان فرهنگی این کشور شود. امروزه دیگر نمی توان به زنان گفت برای کار و تحصیل و خرید، حق حضور در عرصه عمومی را دارید،‌ اما برای شادمانگی و حضور در جشن های مردمی حق ندارند،‌ زیرا آمدنتان ‌مفسده برانگیز است. این توجیه نه تنها این نزاع را حل نخواهند کرد، ‌بلکه آن را به نزاعی سخت و شاید خشن هم بدل می کند. در همین نظام دختران و زنان فراتر از الگوهای دوگانه اندرونی و بیرونی فکر می کنند،‌تربیت شده اند و انگیزش های آنها و نقش های آنها هم ورای آن است. لذا بهتر است دستگاه های فرهنگی واقعیت را مبنای تصمیم گیری قرار دهند.
آنهایی که قرار است در استادیوم ها حضور داشته باشند، زنان این جامعه اند،‌ جامعه نیز می تواند شرایط و مقدمات حضور اخلاقی و موجه آنها را فراهم سازد و از آنها در برابر خطرات دفاع کند. اگر فرض تخلف چندنفر مبنای تصمیم گیری شود، ‌باید از فردا همه زنان در اندرونی ها بمانند و بی خیال حضور در جامعه بشوند. حضور در استادیوم در مسابقه باشگاهی ایران و ژاپن این نقطه عطف بود که دستگاه های سیاستگذار متوجه واقعیت شوند که شرایط تغییر کرده است، دلیل ندارند جامعه ما که هزاران مشکل حیاتی (محیط زیست، ‌اشتغال، آسیب های اجتماعی و ...)‌ دارد، بیهوده مشکل و چالش بزرگ دیگری را برایش ایجاد کنیم،‌ آن هم بخاطر حضور زنان در ورزشگاه،‌ به بهانه ای که دیگر موجه نیست و برای جامعه ای که نه تنها زنانش، بلکه مردانش هم این توجیهات را معقول و مقبول نمی دانند. جامعه نیاز دارد خودش را بسازد، این فضاهای شادمانه عمومی و این آیین های مدنی،‌ مانند فوتبال و جشن های فرهنگی و...، بستری هستند برای ساختن جامعه ای شاد و مسنجم. هرچه بیشتر آیین های مدنی مانند فوتبال که فرصتی است برای باهم بودن مردم، محدودتر شود،‌ فرصت بازسازی و تقویت انسجام جامعه را هم محدودتر کرده ایم و چه بسا بدان صدمه هم زده ایم.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
*استاد دانشگاه
پژوهشم**س- ب**

نظر شما