شناسهٔ خبر: 29486848 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

آقایانی‌چاوشی در گفت‌وگوی تفصیلی با فارس:

دانشگاه برای حذف درس­‌هایم پاسخ قانونی ندارد/ کشتی بدون ناخدای گروه فلسفه علم بعد از « گلشنی» به گل نشسته

استاد دانشگاه شریف با بیان اینکه حذف هم‌فکران دکتر گلشنی از دانشگاه شریف طبیعی است و من می‌دانستم که نوبت من هم می‌شود، گفت: دانشگاه برای حذف درس‌­هایم، هیچ پاسخ قانونی ندارد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری فارس، موضوع بازنشستگی اجباری دکتر مهدی گلشنی استاد برجسته دانشگاه شریف تمام نشده که این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی از  حذف دروس  جعفر آقایانی‌چاوشی استاد فلسفه دانشگاه شریف هم خبر می‌دهد و این موضوع را پازلی برای تکمیل حذف اساتید انقلابی و اسلامی دانشگاه می‌داند.

بر همین اساس و بدنبال حذف دروس آقایانی‌چاوشی از سوی رئیس جدید گروه فلسفه علم، امروز این سوال برای عموم دانشگاهیان مطرح است که آیا چنین کاری یک بدعت خطرناک به حساب نمی آید؟ بدعتی که قطعا پیامدهای ناگواری را برای اساتید رسمی دانشگاه فراهم خواهد کرد.

برای پیگیری بیشتر این موضوع، سراغ دکتر چاوشی رفتیم و با این استاد دانشگاه گفت و‌گو کردیم تا اطلاعات دقیق‌­تری را در این باره از زبان ایشان بشنویم که مشروح این گفت وگو در ادامه آمده است:

فارس: آقای دکتر حذف ناگهانی درس‌­های جنابعالی که استاد رسمی و آزمایشی دانشگاه هستید در دانشگاه همچنان مطرح است، زیرا اساتید دیگر هم بیم آن دارند که دانشگاه رفتاری مشابه آنچه با شما کرد با آنها نیز بکند. آیا این کار آنها یک محمل قانونی دارد؟

چاوشی: ضمن تشکر از حساسیت شما برای این موضوع، باید عرض کنم که دانشگاه برای حذف درس­هایم، هیچ پاسخ قانونی ندارد. البته من از مسئولین امر به مقامات ذیربط  در خارج از دانشگاه شکایت کرده‌­ام و این شکایت را هم تا آخر دنبال خواهم کرد. اگر شما بدنبال یک پاسخ قانع کننده و غیرقانونی می‌گردید باید بدانید که اولیاء دانشگاه جز اغراض شخصی هیچ گونه بهانه‌ای در حذف درس­‌هایم ندارند.

* بعد از بازنشستگی اجباری دکتر گلشنی گفتم بزودی نوبت من هم فرا می‌­رسد

در توضیح این مطلب باید عرض کنم که در تعطیلات  تابستان جاری، هنگامی که خبر بازنشستگی اجباری جناب آقای دکتر گلشنی را شنیدم، با خود گفتم که بزودی نوبت من هم فرا می‌­رسد. زیرا من هم در رابطه با وضعیت فعلی دانشگاه کاملا با افکار آقای دکتر گلشنی توافق دارم. بنابراین  طبیعی است که دانشگاه همان کاری را که با دکتر کرد  با هم ­فکرانش  نیز انجام دهد.

فارس: ممکن است مقصودتان را روشن­تر بیان کنید؟

چاوشی: بله، همه آشنایان با افکار دکتر گلشنی بر این حقیقت اذعان دارند که ایشان استادی سخت­کوش، شدیدا متعهد و مقید به اصول اسلامی و خلاصه دلسوز به حال کشور است. هدف­شان از تأسیس گروه فلسفه علم در دانشگاه شریف نیز آشنا کردن دانشجویان علوم پایه و مهندسی با چالش­های پیش روی این علوم بوده است.

افزون بر این آقای دکتر، مروج خودباوری، نگاه به داخل و بومی سازی دانش­های جدید بوده است. مشارالیه این افکار خود را نیز با صراحت تمام طی آثار مکتوب و سخنرانی هایشان به کرات ابراز کرده اند.

بدیهی است، این صراحت لهجه، برای استادان غرب­گرایی که متأسفانه اکثریت را در دانشگاه دارند نمی­تواند خوشایند باشد. همین­ها هم سرانجام موجبات بازنشستگی اجباری دکتر را فراهم کرد.

*  بدون دکتر گلشنی گروه فلسفه علم به یک کشتی بدون ناخدا و به گل نشسته تبدیل شده است

فارس: وضعیت فعلی گروه فلسفه علم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چاوشی: بدون دکتر گلشنی گروه فلسفه علم به یک کشتی بدون ناخدا و به گل نشسته تبدیل شده است. این نابسامانی را هم از درس­های جدید آن می‌توان بخوبی استنباط کرد.

اغلب درس­ها و سخنرانی­ها در این گروه حول ترویج فلسفه تحلیلی رادیکال غربی می ­چرخد. فلسفه‌ای که به تصدیق صاحب نظران می­تواند بستر الحاد و اباحه را در دانشگاه فراهم سازد و پیامدهای ناگواری را برای دانشجویان رقم زند.

فارس:‌ آیا یکی از علل حذف درس­های جنابعالی هم نمی‌­تواند در ارتباط به نگاه متولیان فعلی گروه فلسفه علم به غرب باشد؟

چاوشی: بدیهی است درس­‌های من همگی مربوط به ابتکارات علمی دانشمندان ایرانی و اسلامی در علوم دقیقه است، غرب گرایان نمی­توانند چنین دروسی را تحمل کنند. کرنش در مقابل غرب و وابسته کردن کشور  به آن جزو برنامه­ های دانشگاه است.

* مظلومیت به تمام معنی دکتر گلشنی در دانشگاه شریف و ظلم مضاعف به وی

فارس: چرا تنها درس­های جنابعالی در گروه فلسفه علم حذف شده‌­اند و با دروس اساتید دیگر گروه، چنین رفتاری صورت نگرفته است؟

چاوشی: در پاسخ به این پرسش باید کمی به عقب برگردم و از یک راز پرده برگیرم. در این ماه­های اخیر که بازنشستگی اجباری آقای دکتر گلشنی موضوع بحث رسانه‌­های مختلف بود، اکثر آنها از مقام علمی این استاد فرزانه سخن گفتند. البته استاد بحق از مفاخر علمی کشور است و محروم کردن دانشجویان از دانش و تجربیات علمی وی ظلم محسوب می شود.

 

با این حال چیزی که در این بحث­ها از دیده‌­ها پنهان مانده همانا  ظلم مضاعف و یا مظلومیت به تمام معنی دکتر در این دانشگاه شریف بود.

مظلومیت از این حیث که بعضی از اشخاصی که از خان کرم دکتر برخوردار شدند به جای سپاسگزاری، به دشنام گویی از ایشان پرداختند، نمک خوردند و نمکدان شکستند.

مگر ایشان نبودند که این اساتید گروه فلسفه علم شریف را از گمنامی درآوردند و به مقام و مرتبه فعلی رساندند.؟!

بزرگواری دکتر، بویژه در حق یکی از سرشناس­ترین آنها بر کسی پوشیده نیست.

هم او که به پشتوانه کمک های دکتر بسرعت مدارج ترقی را یکی پس از دیگری پیمود ولی در نهایت علیرغم ظاهرسازی از سالها پیش لحظه‌­ای از دسیسه علیه دکتر باز نماند به این امید که با برکنار کردن دکتر از ریاست گروه، خود بجایش تکیه زند، سرانجام هم با هدف به حاشیه بردن تفکر علمی  و سیاسی ایشان با دشمنانش هم داستان شد و ناجوانمردانه از پشت به قلب دکتر خنجر زد.

حالا هم مترصد است تا التهاب ماه­های اخیر فروکش کند و خلعت ریاستی را که از سالیان دراز در آرزویش بود در آغوش کشد.

سایر استادان نیز به جز یکی از آنها که به رغم میل باطنی مجبور به همکاری با تشکیلات فعلی است، امتحان خوبی پس ندادند و در مقابل آن­همه بزرگواری دکتر در حقشان عملا با دشمنانش هم داستان شدند. این راز بقای دروس آنان بوده است.

بنابراین دانشجویان شریف عموما و دانشجویان فلسفه علم خصوصا باید بدانند با چه نوع آدم­هایی سروکار دارند. آدم­هایی که از مهر و وفا بویی نبرده­اند.

فارس: بازگردیم به سوال اصلی، یکی از دانشجویان سال قبل جنابعالی عدم رضایت خود را از درس تاریخ علم در نشریه میدان انقلاب ابراز کرده است. آیا این مطلب می­تواند بهانه­ای برای حذف دروس شما باشد؟

چاوشی: سوال خوبی کردید اصولا انحطاط گروه را از همین­ جا می ­توان استنباط کرد؛ دانشجویی که سال قبل، از دانشگاه مفید قم به گروه فلسفه علم آمده بود و هیچ­گونه بهره‌­ای از علوم عموما و از علوم پایه خصوصا ندارد، به سومین شخصیت این گروه تبدیل شده و سخنگوی آن گردیده است.

این دانشجو در نگارش آن مطالب سخیف و سراسر کذب از بالا دستور گرفته است، وگرنه حاضرم درمقابل هرکسی که می‌­گویید، مطالب یکی از همین جزوات درسیم را از وی امتحان بگیرم تا درجه فهمش را در انظار عموم بگذارم.

من از حرف­های دروغ این شخص ناراحت نیستم زیرا می‌­دانم که دانشجویان با وجدان سال­های قبل، از این­گونه رفتار منزجرند. «مه بتابد نور و سگ عو عو کند.»

به هرحال وقتی که من در طی مصاحبه­‌ای که قرار بود در همین روزنامه چاپ شود، به این دروغ ها پاسخ دادم، روزنامه مزبور از چاپ این مصاحبه سرباز زد. زیرا ترسید تا مبادا اولیاء دانشگاه را از خود برنجاند. در این وضعیتی که بقول سعدی «سگ­ها را رها کرده و سنگ­ها را بسته‌­اند.» من چگونه می­توانم مظلومیت خود را بگوش دیگران برسانم.

فارس: همین دانشجو، از قهر و غضب جنابعالی در کلاس یاد کرده، این موضوع تا چه حد صحت دارد؟

چاوشی: رفتار من با دانشجویان با حفظ حریم استاد و دانشجویی، بسیار دوستانه است. گواه این مطلب نوشته­‌هایی است که از آن­ها در قدردانی دریافت کرده­‌ام.

در خاتمه برای اینکه بی­‌صداقتی این دانشجو را آشکار سازم تنها یکی از ایمیل­های نامبرده را در زیر می آورم. این ایمیل مربوط به اواخر ترم است. آیا نویسنده این ایمیل می­‌تواند همان کسی باشد که آن مطالب سخیف را درباره من بروی کاغذ آورده است؟!

چاوشی در خاتمه متن ایمیل را در اختیار ما قرار می‌دهد که به شرح زیر است:

« دکتر چاوشی عزیز. سلام

سال نو را خدمت شما تبریک و شادباش عرض می‌­کنم, امیدوارم سال جدید برای شما لبریز از شادی، سربلندی و قرین سلامتی در پناه خدا باشید.

متنی به مناسبت بهار نوشتم که تقدیم می‌کنم:

بهار را برایم معنا کن

برای من که هستی سیمانی را

به جای بوی کاهگل برگزیده­ام

و رویای شکوفه­‌های سیب را

به سرگردانی واژه‌ها سپرده‌­ام

 بهار را در شهر من

در کوچه پس کوچه‌­های قصه‌­های رنگین

در سکوت شاخه­‌های باران خورده

به من نشان بده

 هستی از تماشای بهار لبریز است

نیازی به هیاهوی واژه‌­ها نیست

نیازی نیست قصه‌­ها مرا

به شکوفه­‌های باران خورده پیوند زنند

نیازی به محصور شدن در چارچوب کاغذ نیست

اینها همه، تماشا را به بند می­‌کشند

و مرا به صداقت واژه‌­ها, دلخوش می‌­کنند

 می­توان برخاست

می ­توان پا به پای بهار

در کوچه­ های شهر

زندگی را معنا کرد

می ­توان از سکوت پر هیاهوی قاصدک

چیزها آموخت

عطر چوب را حس کرد

و سکوت باران را فهمید

 بهار را دوباره معنا کن

مرا فراتر از میز و کاغذ و واژه­ ها ببر

مرا به رنگ سیب

به نگاه چشمه

به لبخند کوه

و گرمای آفتاب

پیوند بزن

 مرا از این هستی سیمانی بگیر

مرا در رویاهای پاک باران خورده، رها کن

مرا به من بازگردان

بهار را دوباره معنا کن ...»

انتهای پیام/

  

برچسب‌ها:

نظر شما