به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری فارس، موضوع بازنشستگی اجباری دکتر مهدی گلشنی استاد برجسته دانشگاه شریف تمام نشده که این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی از حذف دروس جعفر آقایانیچاوشی استاد فلسفه دانشگاه شریف هم خبر میدهد و این موضوع را پازلی برای تکمیل حذف اساتید انقلابی و اسلامی دانشگاه میداند.
بر همین اساس و بدنبال حذف دروس آقایانیچاوشی از سوی رئیس جدید گروه فلسفه علم، امروز این سوال برای عموم دانشگاهیان مطرح است که آیا چنین کاری یک بدعت خطرناک به حساب نمی آید؟ بدعتی که قطعا پیامدهای ناگواری را برای اساتید رسمی دانشگاه فراهم خواهد کرد.
برای پیگیری بیشتر این موضوع، سراغ دکتر چاوشی رفتیم و با این استاد دانشگاه گفت وگو کردیم تا اطلاعات دقیقتری را در این باره از زبان ایشان بشنویم که مشروح این گفت وگو در ادامه آمده است:
فارس: آقای دکتر حذف ناگهانی درسهای جنابعالی که استاد رسمی و آزمایشی دانشگاه هستید در دانشگاه همچنان مطرح است، زیرا اساتید دیگر هم بیم آن دارند که دانشگاه رفتاری مشابه آنچه با شما کرد با آنها نیز بکند. آیا این کار آنها یک محمل قانونی دارد؟
چاوشی: ضمن تشکر از حساسیت شما برای این موضوع، باید عرض کنم که دانشگاه برای حذف درسهایم، هیچ پاسخ قانونی ندارد. البته من از مسئولین امر به مقامات ذیربط در خارج از دانشگاه شکایت کردهام و این شکایت را هم تا آخر دنبال خواهم کرد. اگر شما بدنبال یک پاسخ قانع کننده و غیرقانونی میگردید باید بدانید که اولیاء دانشگاه جز اغراض شخصی هیچ گونه بهانهای در حذف درسهایم ندارند.
* بعد از بازنشستگی اجباری دکتر گلشنی گفتم بزودی نوبت من هم فرا میرسد
در توضیح این مطلب باید عرض کنم که در تعطیلات تابستان جاری، هنگامی که خبر بازنشستگی اجباری جناب آقای دکتر گلشنی را شنیدم، با خود گفتم که بزودی نوبت من هم فرا میرسد. زیرا من هم در رابطه با وضعیت فعلی دانشگاه کاملا با افکار آقای دکتر گلشنی توافق دارم. بنابراین طبیعی است که دانشگاه همان کاری را که با دکتر کرد با هم فکرانش نیز انجام دهد.
فارس: ممکن است مقصودتان را روشنتر بیان کنید؟
چاوشی: بله، همه آشنایان با افکار دکتر گلشنی بر این حقیقت اذعان دارند که ایشان استادی سختکوش، شدیدا متعهد و مقید به اصول اسلامی و خلاصه دلسوز به حال کشور است. هدفشان از تأسیس گروه فلسفه علم در دانشگاه شریف نیز آشنا کردن دانشجویان علوم پایه و مهندسی با چالشهای پیش روی این علوم بوده است.
افزون بر این آقای دکتر، مروج خودباوری، نگاه به داخل و بومی سازی دانشهای جدید بوده است. مشارالیه این افکار خود را نیز با صراحت تمام طی آثار مکتوب و سخنرانی هایشان به کرات ابراز کرده اند.
بدیهی است، این صراحت لهجه، برای استادان غربگرایی که متأسفانه اکثریت را در دانشگاه دارند نمیتواند خوشایند باشد. همینها هم سرانجام موجبات بازنشستگی اجباری دکتر را فراهم کرد.
* بدون دکتر گلشنی گروه فلسفه علم به یک کشتی بدون ناخدا و به گل نشسته تبدیل شده است
فارس: وضعیت فعلی گروه فلسفه علم را چگونه ارزیابی میکنید؟
چاوشی: بدون دکتر گلشنی گروه فلسفه علم به یک کشتی بدون ناخدا و به گل نشسته تبدیل شده است. این نابسامانی را هم از درسهای جدید آن میتوان بخوبی استنباط کرد.
اغلب درسها و سخنرانیها در این گروه حول ترویج فلسفه تحلیلی رادیکال غربی می چرخد. فلسفهای که به تصدیق صاحب نظران میتواند بستر الحاد و اباحه را در دانشگاه فراهم سازد و پیامدهای ناگواری را برای دانشجویان رقم زند.
فارس: آیا یکی از علل حذف درسهای جنابعالی هم نمیتواند در ارتباط به نگاه متولیان فعلی گروه فلسفه علم به غرب باشد؟
چاوشی: بدیهی است درسهای من همگی مربوط به ابتکارات علمی دانشمندان ایرانی و اسلامی در علوم دقیقه است، غرب گرایان نمیتوانند چنین دروسی را تحمل کنند. کرنش در مقابل غرب و وابسته کردن کشور به آن جزو برنامه های دانشگاه است.
* مظلومیت به تمام معنی دکتر گلشنی در دانشگاه شریف و ظلم مضاعف به وی
فارس: چرا تنها درسهای جنابعالی در گروه فلسفه علم حذف شدهاند و با دروس اساتید دیگر گروه، چنین رفتاری صورت نگرفته است؟
چاوشی: در پاسخ به این پرسش باید کمی به عقب برگردم و از یک راز پرده برگیرم. در این ماههای اخیر که بازنشستگی اجباری آقای دکتر گلشنی موضوع بحث رسانههای مختلف بود، اکثر آنها از مقام علمی این استاد فرزانه سخن گفتند. البته استاد بحق از مفاخر علمی کشور است و محروم کردن دانشجویان از دانش و تجربیات علمی وی ظلم محسوب می شود.
با این حال چیزی که در این بحثها از دیدهها پنهان مانده همانا ظلم مضاعف و یا مظلومیت به تمام معنی دکتر در این دانشگاه شریف بود.
مظلومیت از این حیث که بعضی از اشخاصی که از خان کرم دکتر برخوردار شدند به جای سپاسگزاری، به دشنام گویی از ایشان پرداختند، نمک خوردند و نمکدان شکستند.
مگر ایشان نبودند که این اساتید گروه فلسفه علم شریف را از گمنامی درآوردند و به مقام و مرتبه فعلی رساندند.؟!
بزرگواری دکتر، بویژه در حق یکی از سرشناسترین آنها بر کسی پوشیده نیست.
هم او که به پشتوانه کمک های دکتر بسرعت مدارج ترقی را یکی پس از دیگری پیمود ولی در نهایت علیرغم ظاهرسازی از سالها پیش لحظهای از دسیسه علیه دکتر باز نماند به این امید که با برکنار کردن دکتر از ریاست گروه، خود بجایش تکیه زند، سرانجام هم با هدف به حاشیه بردن تفکر علمی و سیاسی ایشان با دشمنانش هم داستان شد و ناجوانمردانه از پشت به قلب دکتر خنجر زد.
حالا هم مترصد است تا التهاب ماههای اخیر فروکش کند و خلعت ریاستی را که از سالیان دراز در آرزویش بود در آغوش کشد.
سایر استادان نیز به جز یکی از آنها که به رغم میل باطنی مجبور به همکاری با تشکیلات فعلی است، امتحان خوبی پس ندادند و در مقابل آنهمه بزرگواری دکتر در حقشان عملا با دشمنانش هم داستان شدند. این راز بقای دروس آنان بوده است.
بنابراین دانشجویان شریف عموما و دانشجویان فلسفه علم خصوصا باید بدانند با چه نوع آدمهایی سروکار دارند. آدمهایی که از مهر و وفا بویی نبردهاند.
فارس: بازگردیم به سوال اصلی، یکی از دانشجویان سال قبل جنابعالی عدم رضایت خود را از درس تاریخ علم در نشریه میدان انقلاب ابراز کرده است. آیا این مطلب میتواند بهانهای برای حذف دروس شما باشد؟
چاوشی: سوال خوبی کردید اصولا انحطاط گروه را از همین جا می توان استنباط کرد؛ دانشجویی که سال قبل، از دانشگاه مفید قم به گروه فلسفه علم آمده بود و هیچگونه بهرهای از علوم عموما و از علوم پایه خصوصا ندارد، به سومین شخصیت این گروه تبدیل شده و سخنگوی آن گردیده است.
این دانشجو در نگارش آن مطالب سخیف و سراسر کذب از بالا دستور گرفته است، وگرنه حاضرم درمقابل هرکسی که میگویید، مطالب یکی از همین جزوات درسیم را از وی امتحان بگیرم تا درجه فهمش را در انظار عموم بگذارم.
من از حرفهای دروغ این شخص ناراحت نیستم زیرا میدانم که دانشجویان با وجدان سالهای قبل، از اینگونه رفتار منزجرند. «مه بتابد نور و سگ عو عو کند.»
به هرحال وقتی که من در طی مصاحبهای که قرار بود در همین روزنامه چاپ شود، به این دروغ ها پاسخ دادم، روزنامه مزبور از چاپ این مصاحبه سرباز زد. زیرا ترسید تا مبادا اولیاء دانشگاه را از خود برنجاند. در این وضعیتی که بقول سعدی «سگها را رها کرده و سنگها را بستهاند.» من چگونه میتوانم مظلومیت خود را بگوش دیگران برسانم.
فارس: همین دانشجو، از قهر و غضب جنابعالی در کلاس یاد کرده، این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
چاوشی: رفتار من با دانشجویان با حفظ حریم استاد و دانشجویی، بسیار دوستانه است. گواه این مطلب نوشتههایی است که از آنها در قدردانی دریافت کردهام.
در خاتمه برای اینکه بیصداقتی این دانشجو را آشکار سازم تنها یکی از ایمیلهای نامبرده را در زیر می آورم. این ایمیل مربوط به اواخر ترم است. آیا نویسنده این ایمیل میتواند همان کسی باشد که آن مطالب سخیف را درباره من بروی کاغذ آورده است؟!
چاوشی در خاتمه متن ایمیل را در اختیار ما قرار میدهد که به شرح زیر است:
« دکتر چاوشی عزیز. سلام
سال نو را خدمت شما تبریک و شادباش عرض میکنم, امیدوارم سال جدید برای شما لبریز از شادی، سربلندی و قرین سلامتی در پناه خدا باشید.
متنی به مناسبت بهار نوشتم که تقدیم میکنم:
بهار را برایم معنا کن
برای من که هستی سیمانی را
به جای بوی کاهگل برگزیدهام
و رویای شکوفههای سیب را
به سرگردانی واژهها سپردهام
بهار را در شهر من
در کوچه پس کوچههای قصههای رنگین
در سکوت شاخههای باران خورده
به من نشان بده
هستی از تماشای بهار لبریز است
نیازی به هیاهوی واژهها نیست
نیازی نیست قصهها مرا
به شکوفههای باران خورده پیوند زنند
نیازی به محصور شدن در چارچوب کاغذ نیست
اینها همه، تماشا را به بند میکشند
و مرا به صداقت واژهها, دلخوش میکنند
میتوان برخاست
می توان پا به پای بهار
در کوچه های شهر
زندگی را معنا کرد
می توان از سکوت پر هیاهوی قاصدک
چیزها آموخت
عطر چوب را حس کرد
و سکوت باران را فهمید
بهار را دوباره معنا کن
مرا فراتر از میز و کاغذ و واژه ها ببر
مرا به رنگ سیب
به نگاه چشمه
به لبخند کوه
و گرمای آفتاب
پیوند بزن
مرا از این هستی سیمانی بگیر
مرا در رویاهای پاک باران خورده، رها کن
مرا به من بازگردان
بهار را دوباره معنا کن ...»
انتهای پیام/
نظر شما