شناسهٔ خبر: 29463060 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

پنج سال پس از واقعه

بازخوانی انفجار سفارت ایران در بیروت

بیروت- ایرنا- امروز پنجمین سالگرد انفجار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت است؛ روزی تلخ اما مهم که یادآور حقد و کینه تروریست ها و حامیان آنها نسبت به ایران به عنوان پیشتاز مبارزه با تروریسم تکفیری صهیونیستی در منطقه است.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایرنا، 28 آبان 1392 (19 نوامبر 2013) در دو انفجار تروریستی بوسیله دو عامل انتحاری در مقابل سفارت ایران در بیروت 26 نفر از جمله شیخ «ابراهیم انصاری» رایزن فرهنگی ایران در لبنان به شهادت رسیدند و بیش از 150 تن نیز زخمی شدند.
گروه موسوم به «گردان عبدالله عزام» که یک گروه سلفی و وابسته به القاعده بود، با صدور بیانیه‌ای مسئولیت این انفجار را بر عهده گرفت و مدعی شد که این اقدام را در تلافی آنچه دخالت ایران و حزب الله لبنان در سوریه خواند، انجام داده است.
بر اساس برخی گزارش ها، «ماجد الماجد» یکی از افسران امنیتی سعودی، سرکردگی گردان های عبدالله عزام را عهده دار بود. وی با «بندر بن سلطان» مدیر پیشین دستگاه امنیتی سعودی ارتباطی تنگاتنگ داشته است و زمانی که در بازداشت ارتش لبنان بود، به طور مشکوک در بیمارستان نظامی بیروت مرد. رژیم سعودی علاوه بر جلوگیری از کالبد شکافی او در لبنان جنازه اش را به سرعت به ریاض منتقل کرد تا جعبه سیاه این عملیات برای همیشه زیر خاک دفن شود.
روزنامه لبنانی «الاخبار» دو سال پیش در گزارشی با اشاره به دست پنهان سعودی ها در سلسله انفجارهای هشت گانه طی مدت اندکی در بیروت و حومه جنوبی آن از جمله سفارت جمهوری اسلامی و رایزنی فرهنگی ایران درلبنان نوشته بود: نقشه انفجارها و اطلاعات بدست آمده از مجریان آنها بخوبی نقش دستگاه های امنیتی سعودی را فاش می کند.
علاوه بر اینها به نوشته الاخبار شیخ «بسام الطراس» یکی از مشایخ تندروی لبنانی که رابطه ای عمیق با سعودی ها داشت چندین بار با «ابوالولید السوری» مسئول عملیات خارجی گروه تروریستی تکفیری داعش در تماس بوده است. فردی که وقتی توسط نیروهای دستگاه امنیتی لبنان بازداشت شد، با اعتراض شدید «اشرف ریفی» وزیر مستعفی دادگستری، «نهاد المشنوق» وزیر کشور همراه شد که نزدیکی آنان به رژیم سعودی زبانزد خاص و عام است.

**روزی تلخ در بیروت از زبان یکی از شاهدان عینی
یکی از محافظان سفارت جمهوری اسلامی در بیروت در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، درباره حادثه تلخ 28 آبان 92 اینگونه می گوید: صبح آن روز طبق برنامه، تروریست اول که از خیابان عبور می کرد، ناگهان با کمربند انفجاری خود را به درب سفارت کوبید تا خودروی بمب گذاری شده به راحتی وارد محوطه و ساختمان سفارت شده و انفجاری مهیب را رقم بزند؛ اما با رشادت شهید «رضوان فارس» سرتیم حفاظت سفارت، خودروی بمب گذاری شده پیش از ورود به ساختمان سفارت، متوقف شد.
وی افزود: لحظات دلهره آوری در داخل سفارت حاکم بود و بر اثر انفجار در ورودی، شیخ ابراهیم انصاری که در محوطه بود، بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید.
این شاهد عینی ماجرا ادامه داد: «حاج رضا» (شهید رضوان فارس) سلاحش را درآورد و فریاد زد که «کسی از سفارت خارج نشود و جوان های حفاظت بیرون نیایند و از داخل مراقب باشند» سپس خودش بیرون دوید و ما صدای تیراندازی شنیدیم، انتحاری دوم هم که دستپاچه شده بود، خود و خودروی بمب گذاری شده را قبل از رسیدن به سفارت منفجر کرد. حاج رضوان نه تنها در زمان حیاتش، بلکه با شهادت هم خطر را از سفارت و سفیر دور کرد.
این محافظ سفارت کشورمان مانند بسیاری از تحلیلگران سیاسی و رسانه ای و برخی اسناد بدست آمده، معتقد بود که هدف این حمله، علاوه بر انتقام گیری از حضور ایران در سوریه، ترور «غضنفر رکن آبادی» سفیر وقت جمهوری اسلامی بود.

**آقای سفیر و بی قراری ها
«زهرا رکن آبادی» فرزند سفیر وقت کشورمان که کمتر از دو سال بعد در حادثه منا به نحو مشکوکی به شهادت رسید، در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: آن سال به خاطر تهدید های جدی تروریست های تکفیری از جمله داعش، پدرم خانواده ها را به ایران برگردانده بودند؛ ما هم در تهران بودیم و وقتی خبر انفجار را شنیدیم‌ دل تو دلمان نبود. تا زمانی که فهمیدیم پدرم زنده و سالم است نیم ساعتی طول کشید، اما نیم ساعتی که به اندازه هزار سال طولانی شد. البته نمی دانستم که قرار است دو سال بعد، دو ماه تمام از همانند آن نیم ساعت را تحمل کنم و در آخر 28 آبان 94 با جسم بی جانش روبرو شوم.
خانم رکن آبادی آن روز را از زبان پدر اینگونه روایت می کند: قرار بود پدرم به عنوان سفیر به همراه حاج آقای انصاری به ملاقات وزیر فرهنگ لبنان بروند؛ شهید انصاری در حیاط سفارت بودند و اندکی پیش از انفجار، پدرم هنگامی که می خواستند سوار خودرو شوند، تلفن مهمی به ایشان شد و باید در دفترشان صحبت می کردند، اینگونه برگشتند و در همین فاصله انفجار اول اتفاق افتاد و آقای انصاری به شهادت رسیدند.
رکن آبادی افزود: 28 آبان روز سخت و تلخی برای ما و کسانی بود که عزیزانشان را در آن حادثه تروریستی از دست دادند. آن روز به اذن خداوند یک کامیونت حامل آب، سر راه خودروی انتحاری را گرفته بود. بعد از اولین انفجار، شهید رضوان فارس به سرعت از سفارت خارج شده و بلافاصله متوجه خودروی انتحاری می شود؛ سپس از راننده خودروی آبرسان می خواهد تا به سرعت از محل فرار کند و کامیونت را تکان ندهد و اینگونه راه انتحاری دوم را سد کرد و مانع ورود آن به سفارت شد. آن تروریست هم که می بیند راهش بسته شده و راهی ندارد، همانجا خودش را منفجر می کند.
دختر سفیر وقت کشورمان در پایان با بیان اینکه حاج رضا بعد از پایان دادن به آخرین ماموریت در طول زندگی پربرکتش، قهرمانانه به شهادت می رسد خاطرنشان کرد: پدرم می گفت شهید رضوان فارس، دو هفته پیش از آن حادثه بی قرار شهادت بود و تقاضای تغییر محل ماموریتش به سوریه را داشت، خدا اما طاقت بی قراری هایش را نداشت و زود او را برای خود خرید.
غیر از رایزن فرهنگی ایران و همسر یکی از دیپلمات های ایرانی، بقیه جان باختگان این حادثه تروریستی، لبنانی بودند. چند تن از این شهدای لبنانی، ماموران حفاظت سفارت ایران بودند. به دنبال این واقعه، یک روز در سراسر کشور لبنان عزای عمومی اعلام شد.
آخرین روز از بهمن ماه آن سال هم، دو انفجار تروریستی دیگر مقابل رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در منطقه «بئرحسن» بیروت به شهادت 10 تن و زخمی شدن چندین نفر دیگر منجر شد. مسئولیت این جنایت نیز گروهک تروریستی تکفیری گردان های عبدالله عزام عهده دار شد.
خاورم**2054

نظر شما