شناسهٔ خبر: 29447819 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

تحلیلی بر مهم‌ترین پیام‌‌های نخستین اظهارات شهردار جدید تهران

از «مدیریت جهادی» تا «مدیریت خارجی»

صاحب‌خبر - شاید این را بتوان از مهم‌ترین ویژگی‌‌های عرفی مدیریت اجرایی در کشورمان دانست که همه منتخبان در ابتدای کار و نخستین نطق‌‌های دوره مدیریتی‌شان سعی می‌کنند با نشان دادن چهره‌ای متفاوت از آنچه منتقدان از آنها تصویر کرده‌‌اند، به گونه‌ای سخن بگویند که شبهات موجود نسبت به آینده مدیریتی‌شان تا حد زیادی کمرنگ شود. انتخاب «پیروز حناچی» به‌عنوان سومین شهردار شورای پنجم شهر تهران و فضای ایجاد شده پیرامون عدم ثبات در مدیریت شهری پایتخت اذهان عمومی را به آن سمت هدایت کرده بود که آغاز به کار شهردار جدید نیز بر این مدار خواهد گذشت و او ماه‌‌های نخستین مدیریت خود را با کمترین حد ممکن از حاشیه خواهد گذراند اما نخستین نطق رسمی حناچی غالب پیش‌بینی‌ها را به‌هم ریخت و همگان شاهد تایید ضمنی آینده متصور شده شهری تهران از زبان شهردار تازه از راه رسیده بودند. تهران گران، بزرگراه‌ها گران‌تر! «تهران باید از نظر مدرن بودن تبدیل به شهری شود که هرکس زیر 500 هزار تومان درآمد دارد تهران را ترک کند، چون نمی‌تواند هزینه‌‌های چنین شهری را پرداخت کند». این عبارت را شاید بتوان یکی از مشهورترین و صریح‌‌‌‌‌ترین سخنان منسوب به غلامحسین کرباسچی، شهردار کارگزارانی تهران در دهه 70 دانست. باور به تبدیل کردن تهران به کالایی لوکس که هرکسی توانایی دستیابی به آن را نداشته باشد، یکی از محوری‌‌‌‌‌ترین الگوهای توسعه شهردار وقت تهران محسوب می‌شد. گذشت 4 دهه از پایان مدیریت کرباسچی بر تهران اما باعث به حاشیه رفتن سخنان و مواضع وی نشد تا در فروردین 96 این سیدحسین هاشمی، استاندارد وقت تهران باشد که در جواب سوالی پیرامون نحوه مدیریت جمعیتی تهران در سایه امواج مهاجرتی، از ایده گران‌سازی شهر برای کاهش پیدا کردن مهاجرت‌ها سخن بگوید: «امکان ایجاد ممنوعیت برای مهاجرت به تهران سخت است و باید همچون سایر کشورهای پیشرفته، هزینه زندگی در شهرهای بزرگ را بالا برد تا از ورود جمعیت کم کرد». منطق «شهر را گران کن تا متقاضی کمتر شود» اما منطقی متوقف شدنی نبود و با روی کارآمدن شورای اصلاح‌طلب پنجم انتظارها از غلبه یافتن این منطق شکلی مضاعف به خود گرفت. آغاز و پایان کار 2 سرپرست و 2 شهردار در بازه زمانی 14 ماهه و گرفتار شدن پایتخت به بحران ثبات مدیریتی و تکثر گزینه‌‌های بالقوه‌ای که هرچند ماه یکبار انتظار شهردار شدن‌شان می‌رفت باعث نشد گزینه‌ای با دیدی متمایز از این منطق بر سر زبان‌ها بیاید. شکل‌‌‌گیری دوگانه «آخوندی- حناچی» و تجربه سیاه و تلخ آخوندی باعث شکل‌‌‌گیری یک موج منفی نسبت به روی کار آمدن وی شد و این فضا بیش از هرچیز به نفع حناچی تمام شد و سرانجام واکنش‌‌های منفی به آخوندی و اعلام مخالفت دولت با شهردار شدن او، راه را برای انتخاب حناچی هموار کردن تا سومین شهردار تهران با رای ناپلئونی و نزدیک خود به آخوندی راهی خیابان «بهشت» شود. پیروز حناچی یک سال پیش و در قامت «معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران» یکی از راهکارها برای درآمدزایی شهرداری را واگذاری اتوبان‌ها به بخش خصوصی دانسته و گفته بود: «احتمال دارد برخی بزرگراه‌‌های درون‌شهری تهران به بخش خصوصی فروخته شده و خودروها برای عبور از این بزرگراه‌ها، عوارض بپردازند. ما ناچاریم حتی خیلی کم به این سمت حرکت کنیم. با این روش، مکانیزم تامین منابع مالی در شهر متفاوت می‌شود. با این روش، مسؤولان شهرداری دیگر گزارش نمی‌دهند پروژه‌ای به‌خاطر مسائل مالی متوقف شده است. در این تصمیم‌‌‌گیری باید با سایر بخش‌ها هماهنگ شد و مسأله را باید به 2 گروه تفکیک کرد؛ یک گروه بزرگراه‌‌های موجود در شهر تهران است و گروه دوم، بزرگراه‌‌‌هایی مانند شهید شوشتری است که در حال احداث است، درباره گروه دوم، به این سمت می‌رویم ولی درباره گروه اول بزرگراه‌‌های موجود در تهران، باید مقدمات این کار فراهم شود». با همه این اوصاف حنای حناچی بیش از آخوندی بدسابقه برای شورای شهر رنگ داشت و او به کرسی شهرداری تهران تکیه زد تا در اولین موضع صریح خود بر تلاشش برای گران کردن زندگی در تهران سخن بگوید. حناچی هرچند حدی از درآمد برای داشتن شایستگی زندگی در تهران را معین نکرد اما با بیان اینکه «تقریبا در تمام کلانشهر‌‌های اروپایی شما هرچقدر به مرکز کلانشهر نزدیک می‌شوید هزینه‌‌های افزایش پیدا می‌کند و هرچقدر از مرکز کلانشهرها دور می‌شوید هزینه‌ها به شکل معناداری کاهش پیدا می‌کند، شما در مرکز لندن با هزار پوند می‌توانید یک خانه 30 متری کرایه کنید اما اگر 70 کیلومتر از آن منطقه دور شوید می‌توانید با همان رقم یک خانه ویلایی کرایه کنید» به در پیش گرفتن رویکردی طبقاتی برای سکونت در پایتخت مهر تایید زد. تایید ضمنی شهردار جدید بر گران‌‌سازی شهر تهران با نیت دور کردن جمعیت متقاضی برای سکونت در این شهر، گویای امتداد یافتن تفکر و منش موجود در نگاه کرباسچی، شهردار اسبق و حسینی، استاندار سابق تهران بود تا مشخص شود عمده‌‌‌‌‌ترین برنامه مدیریتی پیش رو نه توسعه متوازن شهری که سرکوب تقاضای زیست بر پایه توانایی مالی زندگی در پایتخت کشورمان است. آگهی نیازمندی به مدیران خارجی همه تیم‌‌های مدیریتی در سطح جهان بخش مهمی از توان خود را صرف تعریف کردن سبک و سیاق مدیریت‌شان حول عنوان و مفهومی خاص می‌کنند. تلاش شهردار اسبق تهران برای معرفی کردن سبک مدیریتی خود بر حول محور «مدیریت جهادی» باعث شد حتی مخالفان وی نیز نقدهای خود نسبت به آن شیوه را بر مدار نقد و بعضا تمسخر شیوه جهادی تعریف کنند. شاید بتوان خبرسازترین بخش سخنان اخیر شهردار تهران را به پیشنهاد وی برای استفاده از مدیریت خارجی‌ها برای بهبود اوضاع تهران دانست. حناچی گفت: «در دوره حاضر خوشبختانه شورای شهر مقاومت زیادی کرده، این لازم هست اما کافی نیست. قدم‌‌های بعدی را باید برداریم و کار را به نتیجه برسانیم، برای این کار به بهترین متخصصان برای اداره امور شهر نیاز داریم، ما برای تیم‌ملی مربی خارجی می‌گیریم اما مگر شهرسازی از تیم‌ملی کمتر است؟ ما باید قبول کنیم که خیلی از تجربیات را نداریم». مساله نیازمندی کشور به مدیران خارجی البته سخنی آشنا در سال‌‌های اخیر محسوب می‌شود. 3 سال پیش محمدرضا نعمت‌زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت دولت یازدهم هم در این‌باره گفته بود: «من به برخی شرکت‌ها پیشنهاد واردات مدیران خارجی را دادم که برخی از آنها نیز اقدام به این کار و از این شرایط استقبال کردند. هیچ اشکالی ندارد که برای حضور در بازارهای بین‌المللی از مدیران باتجربه خارجی و دانش آنها استفاده کنیم؛ همان‌طور که در بخش ورزشی مربی خارجی به کشور می‌آوریم، در اقتصاد نیز نیازمند آوردن مدیران اقتصادی خارجی هستیم». هرچند انتظار می‌رود حناچی در روزهای آتی با بازتفسیر سخنان خود به تکذیبی ضمنی نسبت به رویکرد «واردات مدیر» رو آورد اما آنچه غیرقابل انکار است، دورخیز وی برای شناخته شدن در قامت مدیریتی وابسته به مدیران خارجی خواهد بود. در این میان بیراه نیست که مدل مدیریتی فعلی شهرداری جدید تهران را مدلی برای گذار از «مدیریت جهادی» به «مدیریت خارجی» بدانیم. تهران در ایستگاه تجارت! درست در روزهای اوج رقابت میان «عباس آخوندی» و «پیروز حناچی» بود که متمایل‌‌‌‌‌ترین روزنامه به منتخبان شورای شهر با تیتری رضایت‌آمیز خبر از «فینال لیبرال‌ها» و شکل گرفتن دوگانه‌ای با کمترین حد از اختلاف نظر در میان 2 گزینه باقیمانده داد. آخوندی و حناچی فارغ از حداقلی‌‌‌‌‌ترین سطح اختلافات که آن هم بیشتر شامل تفاوت‌‌های شخصیتی و نه مدیریتی بود، برای پیروزی به میدان رفتند و در نهایت «پیروز» به پیروزی رسید و با کسب یک رای بیشتر در رقابت با آخوندی تبدیل به منتخب اعضای شورای شهر شد. آنچه در این میان نباید مورد غفلت قرار گیرد نظام ارزشی و فکری حاکم بر سبک مدیریت جدید شهرداری تهران است که موجب آن شده بتوانیم با داشتن نیم‌نگاهی به کارنامه رقیب حناچی تا حدودی دست به پیش‌بینی آینده مدیریتی خود وی بزنیم. تاکید شهردار جدید تهران بر «گران‌‌سازی تهران» بر مبنای «واگذاری امکانات عمومی به بخش خصوصی» گواهی روشن بر تکرار مسیر طی شده مدیریت تهران در دهه 70 است که موجب شکل گرفتن بیشترین حد از نابرابری امکانات و رفاه شهری شد. معیار قرار دادن منطق «عرضه و تقاضا» و متقابلا گران کردن کالای عرضه شده برای کاهش میزان تقاضای عمومی شاید بتواند بخشی از موج مهاجرتی به تهران را مهار کند اما عمده فشار آن به غالب ساکنانی وارد می‌شود که تحت هیچ شرایطی قصد و امکان ترک پایتخت را ندارند. از سوی دیگر هرچند شریک کردن بخش خصوصی در مدیریت شهری از بایسته‌‌های اولیه برای رونق دادن به فضای شهر محسوب می‌شود اما واگذار کردن محیط‌‌های عمومی از قبیل بزرگراه، پارک، فرهنگسرا و... به بخش خصوصی صرفا به معنای محروم کردن اکثریت شهروندان از یک مزیت و درآمدزایی با در اختیار قرار دادن آن مزیت‌ها در اختیار یک اقلیت است. اصالت پیدا کردن منطق تجاری برای مدیریت عمومی شهر بیش از هرچیز فضا را به سمت و سوی یک شهر گران که مزیت مکانی آن با طبقه اقتصادی ارتباطی مستقیم دارد پیش خواهد برد. آینده حناچی با رویکرد‌‌های بیان شده می‌تواند آینه‌ای از گذشته مدیریت شهری جریان کارگزاران محسوب شود. با مجموعه این تفاسیر باید منتظر ایستاد و دید آیا راه‌حل حناچی برای مشکل حاشیه‌نشینی سخت‌‌‌‌‌‌تر کردن زندگی حاشیه‌نشینان است یا در پیش گرفتن مسیری صحیح در جریان توسعه متوازن شهری.

نظر شما