تیم ملی فوتبال در حالی پنجشنبه شب توانست در یک بازی تدارکاتی ترینیداد و توباگو را یک بر صفر شکست دهد که حاشیههای این مسابقه بر متن آن برتری داشت، آن هم در شبی که سکوهای خالی آزادی نشان از فـاصله مردم و تــیــم مـــلی داشــت.
یک برد و دیگر هیچ؛ این حکایت بازی پنجشنبه تیم ملی فوتبال مقابل ترینیداد و توباگو بود. مسابقهای که در راه آمادهسازی شاگردان کرش برای جام ملتها برگزار شد و با تکگل کریم انصاریفرد به نفع تیم ملی کشورمان به پایان رسید تا سومین پیروزی متوالی تیم ملی در بازیهای تدارکاتی پیش از جام ملتها ثبت شود، نتایجی که البته انگار برای کرش بیشتر از کیفیت حریفانی که مقابل ایران قرار میگیرند، اهمیت دارد. شاید به همین دلیل است در شبی که کرش با مشتهای گره کرده پیروزی مقابل تیم درجه چهار ترینیداد را جشن میگرفت، آن سو در دوحه، قطر به عنوان یکی از مهمترین حریفان ایران در جام ملتها، سوئیس یکی از تیمهای خوب اروپایی را شکست میدهد تا آمادگیاش را به رخ تیم کرش بکشاند. تیمی که گویا از بازی کردن با تیمهای درجه سه و گمنام خسته نمیشود و مدتهاست که هواداران فوتبال در انتظار رویارویی تیم کشورمان با یک تیم بزرگ هستند.
خروجی مسابقه با تیمی در حد و اندازههای ترینیداد و توباگو هم میشود یک مسابقه بیکیفیت و سطح پایین که در طول ۹۰ دقیقه کمتر یخ آن شکست تا ۹۰ دقیقه خستهکننده بدون اینکه تیم ملی زیر فشار قرار بگیرد، دستاورد مسابقه با حریف دست و پا بستهای به نام ترینیداد باشد. با توجه به انتخاب چنین حریفانی، طعنه یکی از تماشاگرانی که چند روزی برای انجام یک کار به تهران آمده بود و خودش را به ورزشگاه رسانده بود هم قابل تأمل است، وقتی که گفت: «دیدم کاری ندارم، آمدم بازی را ببینم، اما الان رویم نمیشود، زنگ بزنم به خانواده بگویم که برای بازی تیم ملی با تیمی مانند ترینیداد به ورزشگاه رفتهام!»
نتیجه برگزاری بازی با تیمهای سطح پایینی مانند ترینیداد نتیجهاش میشود خالی شدن سکوهای ورزشگاه آزادی، طوری که دیگر هواداران فوتبال رغبت نمیکنند برای بازیهای تیم ملی به آزادی بیایند. خروجی آن هم قهر مردم با تیم ملی میشود که زیاد هم بیراه نیست. نمونه آن نیز همین بازی پنجشنبه تیم ملی فوتبال در ورزشگاه آزادی بود، مسابقهای که تنها دو هزار و ۵۰۰ نفر برای تشویق تیم ملی به ورزشگاه رفته بودند تا بیش از ۹۵ درصد استادیوم خالی بماند و با انگشتان دست میشد به راحتی تماشاگران حاضر در آزادی را شمرد. همان تعداد تماشاگران کم با تشویق برانکو نشان دادند که چندان دل خوشی از کرش و شاگردانش ندارند و این احساس فاصله با تیم ملی نگرانکننده است.
این در شرایطی است که آخرین باری که ورزشگاه آزادی برای تیم ملی پر شد به بهار سال ۹۶ برمیگردد و بازی با ازبکستان که حکم به صعود تیم کشورمان به جام جهانی روسیه داد، یعنی یک سال و نیم پیش. از آن روز به بعد شاید میانگین استقبال تماشاگران از بازیهای ملی به پنج هزار نفر در هر بازی هم نرسد. آماری ناامیدکننده که دلایل زیادی در آن نقش داشتهاند؛ از انتخاب حریفان کوچک تدارکاتی گرفته تا بسته شدن درهای تیم ملی روی مردم، مانند همین تصمیم اخیر کرش و ملیپوشان که هم حضور در شبکههای اجتماعی و هم مصاحبه با رسانهها را تحریم کردند تا بیشتر بین خودشان و هواداران فاصله بیندازند. نتیجه این کار هم سکوهای خالی بازی با ترینیداد بود.
البته با برگزاری بازی در خارج از تهران انتظار میرود تیم ملی هواداران بیشتری را به ورزشگاه بکشاند، اما گویا کرش و شاگردانش از تهران بیرونبرو نیستند تا فوتبالی که روزگاری برای بازیهای دوستانهاش هم نیمی از ورزشگاه پر میشد، امروز حتی نتواند پنج درصد استادیوم را پر کند.
در فوتبالی که کرش در تیم ملی به شکلی عجیب در حال فاصله انداختن با مردم است نباید از شنیدن خبرهای تأسفانگیز تعجب کرد، مانند خبر حمله و فحاشی مربی تیم ملی به یک خبرنگار در پایان بازی ایران و ترینیداد و توباگو، اتفاقی که البته در هر کجای دنیا بود با واکنش صریح فدراسیون فوتبال آن کشور مواجه میشد. در کشورمان، اما مهدی تاج که سرخوش از ماندن در پستش است، پنجشنبه از نزدیک بازی تیم ملی را تماشا کرد. او به یک واکنش ظاهری بسنده کرد، واکنشی که نشان از قدرت بیش از حد کارلوس کرش در تیم ملی دارد. قدرتی فراتر از یک سرمربی که رئیس فدراسیون هم جرئت هیچ واکنشی به سرمربی را پیدا نمیکند.
این در حالی است که اگر فدراسیون اقتدار داشت، روزی که یکی از دستیاران کرش با توهین به تیم امید خطاب به حمید استیلی گفته بود «او تیم ملی را با سیرک اشتباه گرفته، اگر شما به دنبال استفاده از خرس برای سیرک هستید، بهتر است از خرسهایی که در میانمار جا گذاشتهاید، استفاده کنید» با دستیار ایرلندی کرش برخورد میکرد، امروز دستیار پرتغالیاش جرئت توهین و حمله به خبرنگارانمان را پیدا نمیکرد.
یک برد و دیگر هیچ؛ این حکایت بازی پنجشنبه تیم ملی فوتبال مقابل ترینیداد و توباگو بود. مسابقهای که در راه آمادهسازی شاگردان کرش برای جام ملتها برگزار شد و با تکگل کریم انصاریفرد به نفع تیم ملی کشورمان به پایان رسید تا سومین پیروزی متوالی تیم ملی در بازیهای تدارکاتی پیش از جام ملتها ثبت شود، نتایجی که البته انگار برای کرش بیشتر از کیفیت حریفانی که مقابل ایران قرار میگیرند، اهمیت دارد. شاید به همین دلیل است در شبی که کرش با مشتهای گره کرده پیروزی مقابل تیم درجه چهار ترینیداد را جشن میگرفت، آن سو در دوحه، قطر به عنوان یکی از مهمترین حریفان ایران در جام ملتها، سوئیس یکی از تیمهای خوب اروپایی را شکست میدهد تا آمادگیاش را به رخ تیم کرش بکشاند. تیمی که گویا از بازی کردن با تیمهای درجه سه و گمنام خسته نمیشود و مدتهاست که هواداران فوتبال در انتظار رویارویی تیم کشورمان با یک تیم بزرگ هستند.
خروجی مسابقه با تیمی در حد و اندازههای ترینیداد و توباگو هم میشود یک مسابقه بیکیفیت و سطح پایین که در طول ۹۰ دقیقه کمتر یخ آن شکست تا ۹۰ دقیقه خستهکننده بدون اینکه تیم ملی زیر فشار قرار بگیرد، دستاورد مسابقه با حریف دست و پا بستهای به نام ترینیداد باشد. با توجه به انتخاب چنین حریفانی، طعنه یکی از تماشاگرانی که چند روزی برای انجام یک کار به تهران آمده بود و خودش را به ورزشگاه رسانده بود هم قابل تأمل است، وقتی که گفت: «دیدم کاری ندارم، آمدم بازی را ببینم، اما الان رویم نمیشود، زنگ بزنم به خانواده بگویم که برای بازی تیم ملی با تیمی مانند ترینیداد به ورزشگاه رفتهام!»
نتیجه برگزاری بازی با تیمهای سطح پایینی مانند ترینیداد نتیجهاش میشود خالی شدن سکوهای ورزشگاه آزادی، طوری که دیگر هواداران فوتبال رغبت نمیکنند برای بازیهای تیم ملی به آزادی بیایند. خروجی آن هم قهر مردم با تیم ملی میشود که زیاد هم بیراه نیست. نمونه آن نیز همین بازی پنجشنبه تیم ملی فوتبال در ورزشگاه آزادی بود، مسابقهای که تنها دو هزار و ۵۰۰ نفر برای تشویق تیم ملی به ورزشگاه رفته بودند تا بیش از ۹۵ درصد استادیوم خالی بماند و با انگشتان دست میشد به راحتی تماشاگران حاضر در آزادی را شمرد. همان تعداد تماشاگران کم با تشویق برانکو نشان دادند که چندان دل خوشی از کرش و شاگردانش ندارند و این احساس فاصله با تیم ملی نگرانکننده است.
این در شرایطی است که آخرین باری که ورزشگاه آزادی برای تیم ملی پر شد به بهار سال ۹۶ برمیگردد و بازی با ازبکستان که حکم به صعود تیم کشورمان به جام جهانی روسیه داد، یعنی یک سال و نیم پیش. از آن روز به بعد شاید میانگین استقبال تماشاگران از بازیهای ملی به پنج هزار نفر در هر بازی هم نرسد. آماری ناامیدکننده که دلایل زیادی در آن نقش داشتهاند؛ از انتخاب حریفان کوچک تدارکاتی گرفته تا بسته شدن درهای تیم ملی روی مردم، مانند همین تصمیم اخیر کرش و ملیپوشان که هم حضور در شبکههای اجتماعی و هم مصاحبه با رسانهها را تحریم کردند تا بیشتر بین خودشان و هواداران فاصله بیندازند. نتیجه این کار هم سکوهای خالی بازی با ترینیداد بود.
البته با برگزاری بازی در خارج از تهران انتظار میرود تیم ملی هواداران بیشتری را به ورزشگاه بکشاند، اما گویا کرش و شاگردانش از تهران بیرونبرو نیستند تا فوتبالی که روزگاری برای بازیهای دوستانهاش هم نیمی از ورزشگاه پر میشد، امروز حتی نتواند پنج درصد استادیوم را پر کند.
در فوتبالی که کرش در تیم ملی به شکلی عجیب در حال فاصله انداختن با مردم است نباید از شنیدن خبرهای تأسفانگیز تعجب کرد، مانند خبر حمله و فحاشی مربی تیم ملی به یک خبرنگار در پایان بازی ایران و ترینیداد و توباگو، اتفاقی که البته در هر کجای دنیا بود با واکنش صریح فدراسیون فوتبال آن کشور مواجه میشد. در کشورمان، اما مهدی تاج که سرخوش از ماندن در پستش است، پنجشنبه از نزدیک بازی تیم ملی را تماشا کرد. او به یک واکنش ظاهری بسنده کرد، واکنشی که نشان از قدرت بیش از حد کارلوس کرش در تیم ملی دارد. قدرتی فراتر از یک سرمربی که رئیس فدراسیون هم جرئت هیچ واکنشی به سرمربی را پیدا نمیکند.
این در حالی است که اگر فدراسیون اقتدار داشت، روزی که یکی از دستیاران کرش با توهین به تیم امید خطاب به حمید استیلی گفته بود «او تیم ملی را با سیرک اشتباه گرفته، اگر شما به دنبال استفاده از خرس برای سیرک هستید، بهتر است از خرسهایی که در میانمار جا گذاشتهاید، استفاده کنید» با دستیار ایرلندی کرش برخورد میکرد، امروز دستیار پرتغالیاش جرئت توهین و حمله به خبرنگارانمان را پیدا نمیکرد.
نظر شما