شناسهٔ خبر: 29374769 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

روایتی از آینده تاریک لیبرال ـ دموکراسی

ترمز فوکویاما بر رؤیای سلطه آمریکایی

صاحب‌خبر - حسن ولی‌پور: نام «فرانسیس فوکویاما» تئوریسین مشهور آمریکایی برای بسیاری از کسانی که تحولات سال‌های 2001 تا 2008 میلادی را در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده رصد می‌کردند بسیار آشناست! فوکویاما، نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» (The End of History and the Last Man) است. در تفکر و نگاه محافظه‌کاران آمریکایی، این نظریه، چارچوب تئوریک قدرتمندی را برای حمایت از لیبرال ـ دموکراسی ایجاد می‌کرد. فوکویاما در کتاب خود اینگونه استدلال کرده بود که متعاقب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظام لیبرال ـ دموکراسی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده ‌است که همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند. وی معتقد بود آخرین و سرسختانه‌ترین تلاش‌ها و مبارزات ایدئولوژیک، در نهایت در قالب ایدئولوژی لیبرال ـ دموکراسی تبلور یافته و اساسا نظام سیاسی و فکری مناسب‌تری نسبت به لیبرال ـ دموکراسی در جهان وجود ندارد. نومحافظه‌کارانی مانند جان بولتون، ایروینگ کریستل، ریچارد پرل و پل ولفوویتس، نظریه پایان تاریخ فوکویاما و تئوری «جنگ تمدن‌ها»ی «ساموئل هانتینگتون» را به مثابه مبنا و معیاری برای مداخله خود در دیگر نقاط دنیا بویژه منطقه غرب آسیا و شبه‌قاره هند در نظر گرفته و سخت‌ترین خسارات را برای جهان امروز به بار آوردند. امروز در سال 2018 میلادی قرار داریم! فارغ از عقب‌نشینی فوکویاما از نظریه پایان تاریخ ـ که طی سال‌های گذشته بارها در مجامع مختلف فکری و آکادمیک رخ داده است ـ او امروز نسبت به آینده تاریک «لیبرال ـ دموکراسی» در جهان هشدار می‌دهد. فوکویاما در این باره می‌گوید: «25سال پیش من فاقد حس یا نظریه‌ای خاص درباره چگونگی بازگشت دموکراسی‌ها به عقب بودم و الان من فکر می‌کنم این موضوع می‌تواند رخ دهد». فوکویاما از پدیده‌هایی مانند شدت ملی‌گرایی در غرب، شکاف در درون آتلانتیک، فرسایش سازمان‌های بین‌المللی و در نهایت موضوعاتی از جمله سر کار آمدن فردی مانند «دونالد ترامپ» در کاخ سفید، رشد قدرت چین و روسیه و ... به عنوان زنگ خطرهایی بلند برای «لیبرال ـ دموکراسی» یاد می‌کند. او معتقد است این پدیده‌ها می‌توانند لیبرال ـ دموکراسی را به چالش کشیده و آینده سختی را برای آن رقم بزنند. فوکویاما سال 2014 میلادی در دوران ریاست‌جمهوری اوباما نیز ضمن متهم کردن مخاطبان نظریه جنجالی خود، اینگونه خبط تئوریک و محاسباتی خود را بر گردن دیگران انداخته بود: «به نظر من، مردم در تفسیر کلمه «تاریخ» دچار اشتباه شده‌اند. منظور من از پایان تاریخ، پایان حرکت تاریخ به یک سمت خاص بود نه پایان یکسری اتفاقات. سؤال کنونی این است: آیا تاریخ هنوز هم به سمت لیبرال ـ دموکراسی پیش می‌رود یا نظام جایگزینی پیدا شده که می‌تواند وضعیت را بهتر کند و مردم تمایل داشته باشند به طرف آن بروند؟ من فکر می‌کنم جواب این سؤال هنوز مشخص نیست». فوکویاما زمانی این جملات را بر زبان راند که غرب آسیا در آتش حملات گروه‌های تروریستی، صهیونیستی و تکفیری وابسته به کاخ سفید می‌سوخت. در هر حال، عقب‌نشینی آشکار فوکویاما از نظریه پایان تاریخ (چه در دوران اوباما و چه در دوران ترامپ)، به معنای از بین رفتن نیروی‌محرکه و شالوده فکری طرفداران تسخیر جهان از سوی آمریکا محسوب می‌شود. به عبارت شفاف‌تر، عقب‌نشینی فوکویاما از ایده «پایان تاریخ»، تیر خلاص به اندیشه‌های نومحافظه‌کارانه و سلطه‌طلبانه مقامات آمریکایی محسوب می‌شود. امروز ایالات متحده آمریکا در کنار فقر راهبردی و استراتژیک در قبال جهان امروز، با فقر تئوریک و نظری ناشی از ابطال نظریات سلطه‌طلبانه ـ مبتنی بر پذیرش هژمونی آمریکا ـ دست و پنجه نرم می‌کند. اخیرا حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان به نکات مهمی درباره افول قدرت آمریکا اشاره فرمودند: «افول آمریکا به واقعیت مورد اجماع صاحب‌نظران معتبر جهان تبدیل شده اما در سوی دیگر این چالش، ملت ایران با انگیزه، روحیه و کار و تلاش جوانان عزیزش، آینده‌ای درخشان و به مراتب بهتر را در پیش دارد». «انتحار تئوریک فوکویاما» یکی از مصادیق بارز «افول قدرت آمریکا» در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود. اگرچه قبلا افرادی مانند جان بولتون در توجیه سیاست‌های وحشیانه و مداخله‌جویانه آمریکا در نظام بین‌الملل آدرس و نشانه نظریه‌ای به نام «پایان تاریخ» را می‌دادند اما امروز مأیوس‌تر از هر زمان دیگری، به آینده تاریک آمریکا و لیبرال ـ دموکراسی آمریکایی چشم دوخته‌اند. در چنین شرایطی بیان جملات پوپولیستی و عوام‌گرایانه مانند «احیای هژمونی آمریکا» و «تبدیل آمریکا به قدرت مطلق جهان» از سوی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور این کشور، حکم تنفس مصنوعی به کالبد جسدی را دارد که ده‌ها سال از مرگ آن سپری شده است! امروز حتی نزدیک‌ترین افراد به رئیس‌جمهور ایالات متحده نیز واژه‌ای به نام «هژمونی آمریکایی» را دارای «مصداق عینی» نمی‌دانند. متعاقبا آنها بخوبی می‌دانند موانع سلطه‌گری آمریکا بر جهان به اندازه‌ای زیاد است که تحقق آن، صرفا در رؤیاپردازی‌های افرادی مانند ترامپ ممکن است! بدون شک، جمهوری اسلامی ایران در طول 4 دهه اخیر، نقش بسزایی در به چالش کشیدن نظریات ترغیب‌کننده «هژمونی آمریکایی» داشته است. استقامت نظام و ملت ایران در برابر سران کاخ سفید و بویژه ایستادگی تمام‌قد ملت و نیروهای نظامی غیور کشورمان در برابر توطئه‌های منطقه‌ای ایالات متحده، به مثابه یک «مثال نغز» در قبال نظریات مبتنی بر «سلطه مطلق آمریکا بر جهان» مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق نظریه‌پردازان و اندیشمندان حوزه اندیشه سیاسی و روابط بین‌الملل قرار گرفته است. امروز، جهان بیش از هر زمان دیگری نسبت به تهی بودن این نظریات آگاه شده است. این آگاهی عمومی در سرتاسر دنیا تحت تاثیر واقعیاتی که در جهان امروز رخ می‌دهد، در حال گسترش است. بدیهی است در آینده نزدیک، نه‌تنها خبری از تحقق سلطه آمریکا و لیبرال ـ دموکراسی مدنظر ایالات متحده در جهان نخواهد بود، بلکه شاهد سقوط و مرگ تدریجی کسانی خواهیم بود که روی «قدرت مطلق آمریکا» به عنوان مؤلفه‌ای غیرقابل تغییر و ثابت در معادلات فکری و عملی جهان حساب باز کرده بودند.

نظر شما