شناسهٔ خبر: 29366703 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

روز گذشته استن‌لی مارتین لیبر، خالق قهرمان‌های معاصر آمریکایی درگذشت

کارتون امپریالیسم

دشمن، در سینمای مارول، یا از فراز زمین می‌آید یا از اعماق آن و حماسه‌های آمریکایی مارول با اجتناب از پرداختن مستقیم به خصومت با مصداق‌های معین امروزی، سعی می‌کنند تاریخ‌ مصرف‌دار و صرفا متعلق به یک دوره زمانی خاص نباشند.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، استنلی مارتین لیبر، معروف به استنلی، نویسنده، ویراستار و منتشر‌کننده کتاب‌های کمیک و همین‌طور بازیگر، تهیه‌کننده و مجری تلویزیونی که در دهه 60 میلادی به همراه چند هنرمند دیگر ازجمله جک کربی و استیو دیتکو، شخصیت‌های کمیک زیادی مثل مرد عنکبوتی، مرد آهنی، هالک، مردان ایکس و چهار شگفت‌انگیز را خلق کرده بود، روز گذشته در 95 سالگی درگذشت. کمپانی مارول که توسط او تاسیس شد، تولیدکننده عظیم‌ترین پروژه‌های ابرقهرمانی جهان است.

قهرمان یعنی «قانون‌شکن»؛ یعنی کسی که نظم ظالمانه موجود را بر نمی‌تابد و  علیه شرایط حاکم عصیان می‌کند. اما ضدقهرمان هم باز همان معنای «قانون‌شکن» را می‌دهد. ضد قهرمان قوانین صائب جامعه را به دلایلی خودخواهانه زیرپا می‌گذارد و قهرمان، قانون‌های ظالمانه را. فرق این دو در همین جاست که قانون خوب یا بد، کدام را می‌شکنند؟

با این وصف به نظر می‌رسد که حتما باید بر جامعه قوانینی ظالمانه حکمفرما باشند تا قهرمان امکان بروز و ظهور پیدا کند اما همیشه این‌طور نیست. برخاستن قهرمان‌ها گاهی برای دفاع از قانون و نظم، در برابر ضدقهرمان‌هاست و چنین موقعیتی تابه حال دستمایه بسیاری از فیلمنامه‌های هالیوودی قرار گرفته است و می‌توان آن را یک کلیشه قابل تکرار از ابتدای تاریخ سینمای این کشور، یا لااقل از ابتدای شکل‌گیری کمپانی مارول تا امروز دانست. ولی اگر نه ضدقهرمانی در کار باشد، نه قانون ظالمانه‌ای، آنگاه رفتارهای قهرمانانه شکلی ستیزه‌جو، خودسر و بی‌منطق پیدا می‌کنند.

کمپانی مارول که شناخته‌شده‌ترین منتشر‌کننده کتاب‌های مصور ابرقهرمانی در دنیاست و امروز به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین غول‌های سینمای جهان شناخته می‌شود، درست روی همین چالش دست گذاشته و داستان‌هایش را خلق می‌کند. نسبت قهرمان‌ها با قانون همیشه محل چالش است اما چطور می‌شود چنین ابرمردانی را طوری هدایت کرد که همچنان داخل دایره یک ملت به‌خصوص بمانند؟ این کار را معمولا در تمام فرهنگ‌های کهن و مجموعه‌های حماسی انجام می‌دهند. حماسه‌ها عموما وجه شفاهی دارند و به‌طور سینه‌به‌سینه نقل می‌شوند. اما آمریکا که کشوری جدیدالتاسیس است و روی همین حساب نتوانسته حماسه‌های کهن داشته باشد، چطور باید روی لایه‌های وطن‌پرستانه و دیگرستیزانه ذهن شهروندانش تاثیر بگذارد؟ اساسا در دوره مدرن و تسلط عقلانیت علمی، چطور می‌شود برای مردم اسطوره ساخت و اگر کشوری چنین اساطیری را از دوران کهن نداشته باشد، امروز در خلأ معنایی دوران مدرن، ذهن مردمانش باید به کدام پناهگاه غرور و افتخار پناهنده شود؟

کار خلق و ثبت حماسه‌‌ها و چیدن میزانسن ابرمردان حماسی در آمریکا به عهده کمپانی مارول افتاد. مارول در حدود ۶۰ سالی که به‌طور جدی فعالیت کرد، هم برای آمریکا قهرمان‌های افسانه‌ای ساخت و هم برای مشغول بودن این قهرمان‌ها در مقابل‌شان تعدادی ضدقهرمان قرار داد و همچون آن ضدقهرمان‌ها هم آمریکایی بودند، کاری کرد که آنها هم در مواقع لزوم به خدمت ملت آمریکا دربیایند.

کمپانی مارول که فیلم‌های ابرقهرمانی می‌سازد، بر خلاف آثار اکشن آمریکا که بدمن‌ها را در هر دوره‌ای از میان دشمنان سیاسی آمریکا در همان دوره انتخاب می‌کند و مثلا چند سال پیش ایرانی‌ها این نقش را داشتند و حالا چینی‌ها، معمولا دشمن خارجی را یا متعلق به فضای خارج از کره زمین تعریف می‌کند یا اهریمنی که از تاریخ رجعت کرده؛ دشمن، در سینمای مارول، یا از فراز زمین می‌آید یا از اعماق آن و حماسه‌های آمریکایی مارول با اجتناب از پرداختن مستقیم به خصومت با مصداق‌های معین امروزی، سعی می‌کنند تاریخ‌ مصرف‌دار و صرفا متعلق به یک دوره زمانی خاص نباشند. فیلم‌های این کمپانی همه سرگرمی‌ساز هستند و القائات سیاسی‌شان معمولا به شکل غیرمستقیم انجام می‌شود. به عبارتی اگر در سینمای اکشن آمریکا «بدمن» وجود دارد، در سینمای اسطوره‌ای آمریکا که شاعر درباری‌اش کمپانی مارول است، با عنصر «ولین» یا «شرور» طرفیم که ممکن است در فرازهای بعدی حماسه، حتی همین شرور هم خدمتی به آمریکا بکند. اما این به آن معنا نیست که مارول دشمن را نشان نمی‌دهد.

دشمن یا از آسمان می‌آید (نماد دین) یا از گورهای افسانه‌ای شرق بر می‌خیزد(دشمنی با شرق و تمدن‌های کهن) طوری که حتی دشمنان آمریکا، یعنی آنهایی که در فیلم‌های مارول به‌طور غیرمستقیم از ایشان یاد شده ممکن است خودشان هم به‌عنوان مخاطب، پای این فیلم‌ها بنشینند. در فیلم «آرگو» سکانسی هست که فراریان سفارت آمریکا می‌خواهند از گیت فرودگاهی در تهران عبور کنند. مأموران فرودگاه به آنها مشکوک شده‌اند و آنها برای خلاصی، کارت‌پستال‌هایی را به این ماموران ایرانی می‌دهند که رویشان نقوش قهرمانان مارول است. مأموران مسلح فرودگاه که تا لحظاتی پیش خیلی خشن نشان داده می‌شدند، با دیدن این تصاویر شاد و سرخوش می‌شوند و قضیه حل می‌شود. این مامورهای خشن نمی‌دانند که آن کارت‌پستال‌ها و فیلم‌هایی که از روی این کارت‌پستال‌ها ساخته شده، در حقیقت علیه خود آنها طراحی شده‌اند. این سکانس یک مانور تصویری از قدرت سینمای آمریکاست و به‌طور کل در سراسر فیلم «آرگو» روی این قضیه خیلی تاکید می‌شود.

شاید یکی از عمده‌ترین دلایل برگزیده شدن آرگو در مراسم اسکار همین غروری باشد که به سینماگران آمریکا می‌بخشد. به هرحال خالق کمپانی مارول؛ یعنی کسی که استنلی کبیر لقب گرفته بود و در جریان جنگ دوم جهانی، سرباز داوطلب ارتش آمریکا بود، دیروز در ۹۵ سالگی درگذشت؛ اما فضایی که او گشود تا در آن کارهای هنری و تبلیغاتی مبسوطی برای خدمت به فرهنگ و هژمونی آمریکا صورت بگیرد، با مرگ او بسته نخواهد شد و خیلی‌ها هستند که می‌خواهند این مسیر را همچنان ادامه بدهند.

 

چهار ابرقهرمان مشهور

مرد عنکبوتی یا «اسپایدرمن» یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در کتاب‌های کمیک منتشر شده توسط مارول کمیکس است. او توسط استن لی نویسنده و خالق چندین ابرقهرمان معروف مارول و طراح چیره‌دستی به نام استیو دیتکو خلق شده‌است. درواقع در آن زمان سردبیر مارول چون پیتر پارکر یک نوجوان بود و فکر می‌کرد نوجوانان حتما باید دستیار باشند با ورود او به دنیای کمیک استریپ مخالفت کرد. اما استن‌لی، پیتر پارکر را وارد یک کمیک کم‌فروش مارول به نام فانتزی شگفت‌انگیز کرد و این کمیک رکورد فروش‌ها را شکست، و بالاخره مرد عنکبوتی هم صاحب یک کمیک استریپ مختص به خود به نام «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» شد که پس از ۷۰۰ شماره پایان یافت و کمیک استریپی جدید به نام «مرد عنکبوتی برتر» جای او را برای مدتی گرفت و پس از ۳۲ شماره دوباره این سری برگشت. البته «مرد عنکبوتی» کمیک استریپ‌های فرعی زیادی تا به حال داشته‌ است. سری کمیک استریپ‌هایی مثل «مرد عنکبوتی نهایی» که صاحب یک سریال انیمیشنی بود، «مرد عنکبوتی خارق‌العاده»، «تارهای مرد عنکبوتی» و... بدون شک محبوب‌ترین ابرقهرمان انتشارات مارول کمیکس که به عقیده بسیاری از کارشناسان مجلات مصور یکی از شناخته ‌شده‌ترین مظاهر تخیلی عصر معاصر به‌شمار می‌رود، اسپایدرمن است.

مرد آهنی یک شخصیت تخیلی و ابرقهرمانانه در کتاب‌های کمیک مارول کمیکس است. این کاراکتر به وسیله نویسنده، ویراستار استن لی خلق، به وسیله نویسنده دیگر به نام لری لیبر تکمیل شد. او اولین بار در داستان‌های در حال تعلیق شماره سی‌ونهم(مارس ۱۹۶۳) حضور پیدا کرد. تونی استارک، میلیاردری عیاش، صنعت‌گر و مهندسی نابغه از جراحتی در سینه‌اش که در زمان اسارتش ایجاد شده ‌است، رنج می‌برد. وی توسط گروهکی تروریستی افغانستانی گروگان گرفته شده و از او خواسته می‌شود در برابر آزادی‌اش برای آنها موشک و سلاح کشتار جمعی بسازد. تونی به جای این کار، زرهی قدرتمند برای خود می‌سازد تا از اسارت فرار کند. بعدها او از این زره استفاده می‌کند تا از زمین و انسان‌های ‌بی‌گناه محافظت کند. با اینکه کار اصلی شرکتش – شرکت‌های استارک – تولید سلاح در کنار انجام تحقیقات علمی است، او با استفاده از تکنولوژی موجود در آزمایشگاه‌های شرکت و زره‌اش، شروع به مبارزه با جرم و جنایت می‌کند. او نمادی برای استن لی در مورد تکنولوژی، علم و انسانیت در برابر کمونیست‌های زمان جنگ سرد بود. در ادامه داستان، زمینه مبارزه «مرد آهنی» ازکمونیسم به تروریسم تحول پیدا می‌کند. برخلاف اکثر ابرقهرمان‌های منتشر شده، «مرد آهنی» در کنار سری کتاب‌های مخصوص به خود، جزء گروه‌هایی چون «انتقام جویان» نیز قرار گرفت. از این شخصیت در انیمیشن‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی زیادی استفاده شد. تونی استارک به بازیگری رابرت داونی‌جونیور در فیلم «مرد آهنی» ۲۰۰۸ روی پرده سینماها رفته ‌است. براساس رده‌بندی ۱۰۰ قهرمان برتر کتاب‌های کمیک «آی‌جی‌ان»، رتبه دوازدهم متعلق به «مرد آهنی» است. او فعلا توسط تکنولوژی خبیث شده و خود را (مرد آهنی برتر) نامیده ‌است. همچنین «مرد آهنی» عاشق پیر پاتر است.

مردان ایکس یا «اکس من» یکی از مجموعه کتاب‌های مصور شرکت مارول کمیکس است که از سال ۱۹۶۳ میلادی تاکنون چاپ می‌شود. این شخصیت‌ها توسط استن لی نویسنده و جک کربی طراح خلق شده‌اند. گروهی از ابرقهرمان‌ها و انسان‌های جهش‌یافته هستند که هرکدام توانایی‌های ویژه‌ای دارند. در دنیای خیالی «مردان ایکس»، گروهی از انسان‌ها در نتیجه جهش ژنتیکی(که در دوران جنینی اتفاق می‌افتد)، از توانایی‌های ویژه‌ای برخوردار شده‌اند که معمولا در دوره نوجوانی آشکار می‌شود. این افراد عموما «جهش‌یافته» نامیده می‌شوند. بسیاری از آنها توانایی‌های خود را از سایر انسان‌ها مخفی می‌کنند، گروهی به انسان‌ها کمک می‌کنند و گروهی دیگر معتقدند که برتر از سایرین هستند و از قدرت خود سوءاستفاده می‌کنند. اکثر انسان‌های معمولی نیز نسبت به آنها احساس ترس یا سوءظن دارند. داستان «مردان ایکس»(به ترتیب انتشار) ابتدا از جایی شروع می‌شود که این گروه از قبل وجود دارد. در سال‌های بعد و در نسخه‌های بعدی مجموعه بود که چگونگی تشکیل گروه و گذشته بسیاری از اعضای آن بیان شد. جزئیات زیادی نیز در طول سال‌های انتشار تغییر یافت و برخی از داستان‌ها دوباره به چاپ رسیدند. «مردان ایکس» در بعضی داستان‌های دیگر شخصیت‌های مارول نیز حضور دارند.

هالک یک شخصیت خیالی ابرقهرمان است. او هیولایی جهش‌یافته انسان‌نما، عظیم‌الجثه و سبز رنگ است که زور زیادی داشته و نمی‌تواند خشمش را کنترل کند. «هالک» گاهی اوقات فوق‌تهاجمی و وحشی و گاهی باهوش و برنامه‌ریز نمایش داده شده ‌است. او اکثرا به‌عنوان شخصیت مقابل قهرمان دیده می‌شود. «هالک» همان دکتررابرت بروس بنر فیزیکدان است؛ بنر اولین بار وقتی که به صورت اتفاقی در معرض اشعه‌های بمب گامایی اختراع خودش قرار گرفت، به «هالک» تبدیل شد. حالا هروقت بنر خشمگین شده یا زندگی‌اش در خطر باشد، به «هالک» تبدیل می‌شود. با اینکه رنگ این موجود طی داستان‌ها تغییراتی کرده ‌است، اما اغلب اوقات به رنگ سبز بوده‌ است. بنر در زمانی که به «هالک» تبدیل می‌شود، زوری خارق‌العاده پیدا می‌کند که همین امر باعث عصبانی‌تر شدن او می‌شود. خود بنر می‌گوید: «هرچه هالک خشمگین‌تر، قوی‌تر!». البته به جز عصبانیت، احساسات شدیدی چون ترس و غم نیز باعث تغییر شکل بنر به «هالک» می‌شود. زمان کودکی بنر، پدرش برایان بنر در خانه زیاد عصبانی می‌شد و مادرش را کتک می‌زد و برای او عقده‌ای روانی از ترس، خشم و تخریبی که به‌وجود می‌آورد، ایجاد می‌کند. در اکثر داستان‌ها هم «هالک» و هم بنر به خاطر خرابکاری‌های به‌وجود آمده توسط «هالک»، تحت تعقیب ارتش آمریکا هستند. تکیه کلام‌های معروف «هالک» مانند «هالک قوی‌ترینه!» یا «هالک له می‌کنه!» تاثیر زیاد بر فرهنگ خیابانی داشته ‌است.

* نویسنده : میلاد جلیل‌زاده روزنامه‌نگار

نظر شما