عماد افروغ، استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار
ایکنا ماهیت سینمای انقلاب را اینچنین توصیف کرد: ابتدا باید بگویم اظهارات من بیشتر نظری و مفهومی است نه مصداقی و تاریخی، برای همین انتظار نداشته باشید تا بگویم به اسم سینمای انقلاب تا به امروز چند کار تولید شده است. سینما به مدد انقلاب اسلامی رشد کیفی خوبی داشته است، البته میشود این موضوع را در قالب یک ژانر تعریف کرد، زیرا اشاعه معنا و مفاهیم ارزشی در قالب یک گونه سینمایی به نظرم عملی غیرمعقول نیست.
وی افزود: سینمای انقلاب تا زمانی که مفهوم انقلاب به خوبی تعریف نشود، قابل تشریح نیست؛ تعریفی که مبانی نظری، فلسفی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن درک شده باشد، در غیر این صورت تعریفی که ارائه میشود بیشتر جنبه احساسی و هیجانی به خود میگیرد. یکی از پارادوکسهایی که در هنر هفتم آن را تجربه کردم این است که به لحاظ جریانی، مصداقی تاریخی، بین برخی سینماگران ایرانی به وجود آمده است و این موضوع به جداسازی سینمای اجتماعی و سینمای انقلابی بازمیگردد. اتفاقی که درک آن برای من راحت نیست، زیرا این دوگانگی در حقیقت نقض غرض انقلاب اسلامی است.
افروغ ادامه داد: انقلاب یک پدیده اجتماعی است که هدفی اجتماعی هم دارد، برای همین چگونه میشود گونهای را با عنوان سینمای انقلاب تعریف کرد، ولی در آن حوزه به موضوعات اجتماعی نپرداخت؛ باید بگویم سینمای انقلاب باید در مهمترین قدم خود، انقلاب را درک کند؛ حال ممکن است سؤال شود انقلاب اسلامی چیست؟ انقلابی اسلامی یک تحول ساختاری در جهت آزادی، عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی است برای همین هر فیلمی بتواند این وجه را به تصویر بکشد به نظرم فیلم انقلابی تولید کرده است، البته باید توجه داشت، چون انقلاب ما شاخصه اسلامی را در معنا دنبال میکند، فیلمها هم باید از شاخصه توحیدی بودن بهره ببرند. باید تأکید کرد فیلم توحیدی اثری نیست که در آن تنها رفتار یا مناسک توحیدی تصویر شود.
افروغ متذکر شد: با این توضیح ممکن است، فیلمهایی ساخته شود که عنوانشان انقلابی نباشد، اما معنای آنها درباره سینمای توحیدی باشد، بنابراین از نظر من این فیلمها، انقلابی هستند. در همین راستا بسیاری از فیلمهای اجتماعی که عنوان انقلابی ندارند در حقیقت آثاری انقلابی هستند و برعکس آن، فیلمهایی که ظاهر انقلابی دارند هیچ نشانی از معنای مورد نظر را دنبال نکردهاند.
وی درباره مصادیق و چارچوبهای سینمای انقلاب گفت: با اینکه علاقهای ندارم از فیلمهای خاص نام ببرم، ولیکن چون پرسیده شد تنها تجربه خود را در این زمینه میگویم؛ به باور من «آژانس شیشهای» و «از کرخه تا راین» فیلمهایی هستند که آنها را بسیار پسندیدم و اطلاق عنوان انقلابی به آنها کاملاً درست است، البته نام بردن از این دو فیلم به معنای این نیست که آثار دیگری در این حوزه وجود ندارد، اما چون در این گفتوگو نمیتوان همه آثار را نام برد من تنها به دو مثال اکتفا میکنم، درباره این دو فیلم باید اضافه کنم این آثار با جامعه ما بیگانه نیستند و اصطلاحاً برای خلاء ساخته نشدهاند، برای همین دردها و مشکلات جامعه را میتوان در آنها مشاهده کرد.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا تولیدات سالهای اخیر سینما را میتوان نمودی از آثار انقلابی نام برد؟ گفت: نمیتوانم به طور قاطع در این زمینه اظهارنظر کنم، زیرا رگههایی از آثار انقلابی را در سینمای امروز میتوان مشاهده کرد. این مسئله را در جشنواره دو سال پیش که داور آن بودم به خوبی مشاهده کردم، ولی در مقایسه با کل، تعداد این فیلمها به اندازهای کم است که نمیشود روی آن حساب جدی باز کرد. نکته دیگری که باید درباره فیلمهای سینمایی این دوره مطرح کنم این است که برخی کارگردانان سعی دارند از حال ناخوش مردم سوءاستفاده کنند و با تولید کارهای به اصطلاح طنز سوداندوزی کنند؛ این رویه آزار دهندهایست که جای توجیه و توضیحی باقی نمیگذارد.
وی ادامه داد: در این مقطع باید کلیت فیلمهای سینمای ایران را نقد کرد و تعریفی از آثار فاخر داشت. در این زمینه میتوان فیلم «ویلاییها» را به عنوان کار فاخر نام برد. این فیلم در تمامی قالبهای سینمای امروز تحسین برانگیز بود و جای تأسف است که این اثر نتوانست جایزهای را به خود اختصاص دهد.
افروغ درباره پرترهسازی در سینمای انقلاب اظهار کرد: جواب به این پرسش برای من دشوار است، چون بر خلاف ستایش قهرمان در سینما، آنچنان با قهرمانپروری در سینما موافق نیستم و بیشتر طالب سینمایی هستم که در آن اصل بر قاعدهگرایی است؛ منظور اینکه در گرایشهای سینمایی هیچوقت شخص محور نیستم، بلکه قاعده برایم اهمیت دارد. این تفکر نشئت گرفته از باورهای جامعهشناسانه است. جامعه افت و خیز دارد برای همین ممکن است بر موضوع پرترهنگاری تأثیر بگذارد و این نوع برخورد سبب آسیب به اثر است البته درباره این موضوع حرفهای زیادی برای گفتن دارم که از بیان آن معذورم.
وی افزود: سینمای انقلاب تا زمانی که مفهوم انقلاب به خوبی تعریف نشود، قابل تشریح نیست؛ تعریفی که مبانی نظری، فلسفی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن درک شده باشد، در غیر این صورت تعریفی که ارائه میشود بیشتر جنبه احساسی و هیجانی به خود میگیرد. یکی از پارادوکسهایی که در هنر هفتم آن را تجربه کردم این است که به لحاظ جریانی، مصداقی تاریخی، بین برخی سینماگران ایرانی به وجود آمده است و این موضوع به جداسازی سینمای اجتماعی و سینمای انقلابی بازمیگردد. اتفاقی که درک آن برای من راحت نیست، زیرا این دوگانگی در حقیقت نقض غرض انقلاب اسلامی است.
افروغ ادامه داد: انقلاب یک پدیده اجتماعی است که هدفی اجتماعی هم دارد، برای همین چگونه میشود گونهای را با عنوان سینمای انقلاب تعریف کرد، ولی در آن حوزه به موضوعات اجتماعی نپرداخت؛ باید بگویم سینمای انقلاب باید در مهمترین قدم خود، انقلاب را درک کند؛ حال ممکن است سؤال شود انقلاب اسلامی چیست؟ انقلابی اسلامی یک تحول ساختاری در جهت آزادی، عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی است برای همین هر فیلمی بتواند این وجه را به تصویر بکشد به نظرم فیلم انقلابی تولید کرده است، البته باید توجه داشت، چون انقلاب ما شاخصه اسلامی را در معنا دنبال میکند، فیلمها هم باید از شاخصه توحیدی بودن بهره ببرند. باید تأکید کرد فیلم توحیدی اثری نیست که در آن تنها رفتار یا مناسک توحیدی تصویر شود.
افروغ متذکر شد: با این توضیح ممکن است، فیلمهایی ساخته شود که عنوانشان انقلابی نباشد، اما معنای آنها درباره سینمای توحیدی باشد، بنابراین از نظر من این فیلمها، انقلابی هستند. در همین راستا بسیاری از فیلمهای اجتماعی که عنوان انقلابی ندارند در حقیقت آثاری انقلابی هستند و برعکس آن، فیلمهایی که ظاهر انقلابی دارند هیچ نشانی از معنای مورد نظر را دنبال نکردهاند.
وی درباره مصادیق و چارچوبهای سینمای انقلاب گفت: با اینکه علاقهای ندارم از فیلمهای خاص نام ببرم، ولیکن چون پرسیده شد تنها تجربه خود را در این زمینه میگویم؛ به باور من «آژانس شیشهای» و «از کرخه تا راین» فیلمهایی هستند که آنها را بسیار پسندیدم و اطلاق عنوان انقلابی به آنها کاملاً درست است، البته نام بردن از این دو فیلم به معنای این نیست که آثار دیگری در این حوزه وجود ندارد، اما چون در این گفتوگو نمیتوان همه آثار را نام برد من تنها به دو مثال اکتفا میکنم، درباره این دو فیلم باید اضافه کنم این آثار با جامعه ما بیگانه نیستند و اصطلاحاً برای خلاء ساخته نشدهاند، برای همین دردها و مشکلات جامعه را میتوان در آنها مشاهده کرد.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا تولیدات سالهای اخیر سینما را میتوان نمودی از آثار انقلابی نام برد؟ گفت: نمیتوانم به طور قاطع در این زمینه اظهارنظر کنم، زیرا رگههایی از آثار انقلابی را در سینمای امروز میتوان مشاهده کرد. این مسئله را در جشنواره دو سال پیش که داور آن بودم به خوبی مشاهده کردم، ولی در مقایسه با کل، تعداد این فیلمها به اندازهای کم است که نمیشود روی آن حساب جدی باز کرد. نکته دیگری که باید درباره فیلمهای سینمایی این دوره مطرح کنم این است که برخی کارگردانان سعی دارند از حال ناخوش مردم سوءاستفاده کنند و با تولید کارهای به اصطلاح طنز سوداندوزی کنند؛ این رویه آزار دهندهایست که جای توجیه و توضیحی باقی نمیگذارد.
وی ادامه داد: در این مقطع باید کلیت فیلمهای سینمای ایران را نقد کرد و تعریفی از آثار فاخر داشت. در این زمینه میتوان فیلم «ویلاییها» را به عنوان کار فاخر نام برد. این فیلم در تمامی قالبهای سینمای امروز تحسین برانگیز بود و جای تأسف است که این اثر نتوانست جایزهای را به خود اختصاص دهد.
افروغ درباره پرترهسازی در سینمای انقلاب اظهار کرد: جواب به این پرسش برای من دشوار است، چون بر خلاف ستایش قهرمان در سینما، آنچنان با قهرمانپروری در سینما موافق نیستم و بیشتر طالب سینمایی هستم که در آن اصل بر قاعدهگرایی است؛ منظور اینکه در گرایشهای سینمایی هیچوقت شخص محور نیستم، بلکه قاعده برایم اهمیت دارد. این تفکر نشئت گرفته از باورهای جامعهشناسانه است. جامعه افت و خیز دارد برای همین ممکن است بر موضوع پرترهنگاری تأثیر بگذارد و این نوع برخورد سبب آسیب به اثر است البته درباره این موضوع حرفهای زیادی برای گفتن دارم که از بیان آن معذورم.
گفتوگو با داوود کنشلو
انتهای پیام
نظر شما