شناسهٔ خبر: 29347511 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

بن سلمان گام به گام از برنامه هاي خود عقب مي نشيند

صاحب‌خبر -
خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- «صباح زنگنه» کارشناس مسائل عربستان با تشريح انگيزه و اهداف «محمد بن سلمان» در سياست و حکومت عربستان گفت، وليعهد سعودي در ماجراي خاشقچي گرفتار غرور خود شد. به گفته زنگنه، بن سلمان با وجود بلندپروازي و حمايت هاي خارجي، گام به گام از برنامه هايش عقب مي نشيند.

به گزارش گروه تحليل، تفسير و پژوهش هاي خبري، پادشاهي عربستان با روي کار آمدن سلمان بن عبدالعزيز فصل جديدي از سياست ورزي را پيش روي خود گشود؛ حاکميتي که از ويژگي و مشخصه هاي متفاوتي با گذشته برخوردار است. اين تفاوت از صدور برخي فرامين براي انجام معدودي اصلاحات مدني تا سياست خارجي تهاجمي و بي پرواي سعودي و ترسيم چشم اندازهاي بلندپروازانه اقتصادي نمود مي يابد.
تحليلگران حتي از قتل «جمال خاشقچي» روزنامه نگار منتقد سعودي در کنسولگري اين کشور در استانبول، به عنوان نمونه اي از تغيير سنت محافظه کارانه پادشاهي سعودي و سوق آن به سوي رفتارهاي تهاجمي ناپخته ياد مي کنند. مواجهه و ارتباط با چنين عربستاني با چهره اي تازه، نيازمند شناخت دقيق ابعاد مختلف سياست و حکومت در اين کشور است.
اداره کل پژوهش ايرنا براي بازشناسي عربستان کنوني ميزگردي با عنوان «بررسي رويکرد و شيوه سياست ورزي رهبران نسل تازه عربستان» برگزار کرد. «صباح زنگنه» نماينده سابق ايران در سازمان همکاري هاي اسلامي به تشريح ديدگاه هاي خود درباره مباني رفتاري عربستان، سياست هاي سعودي و چگونگي تنظيم مناسبات با اين کشور پرداخت.
** فصل جديد حاکميت عربستان
زنگنه شناخت ماهيت تحولات عربستان را منوط به شناخت سير تحول حاکميت اين کشور دانست و گفت: براي سخن گفتن از عربستان بايد حاکميت اين کشور و سير تحولاتش را به خوبي مورد مطالعه قرار دهيم. فهم ما از عربستان سعودي هنوز ناقص و اطلاعات ما در مورد اين کشورهم هنوز اندک است. عربستان کشور مهمي است که توانسته حاکميت يک خانواده را به مدت 80 سال تداوم دهد. اين حاکميت در دوران حکومت آل سعود و فرزندان عبدالعزيز فراز و نشيب هاي زيادي به خود ديده است.
از دوران فروپاشي سلطنت عثماني تا خروج تدريجي کشورها از زير چتر استعمار انگليس و فرانسه و به ظاهر حصول استقلال، بروز جريان هاي ناسيوناليسم عربي، ورود شوروي به صحنه هاي سياسي منطقه اي و بين المللي، جايگزيني استعمار انگليس با آمريکا در منطقه، موج انقلاب هاي عربي موسوم به بيداري اسلامي و ... عربستان در همه اين دوره هاي تاريخي حضور داشته و نقش آفريني کرده است. بنابراين اين کشور موج هاي بزرگي چون کمونيسم، ناسيوناليسم و انقلاب هاي عربي را پشت سر گذاشته است.
زنگنه افزود: عربستان همواره طي اين دوره ها، با حجم عظيم استخراج و صادرات نفت به رفاهي بيش از ظرفيتش دست پيدا کرده و اين رفاه را در جهت توسعه زيرساخت هاي ملموس فيزيکي و نه توسعه زيرساخت هاي اجتماعي و سياسي به کار گرفته است. بنابراين ساختارهاي اجتماعي و سياسي درون عربستان همواره با مشکلاتي مواجه بوده و هست و مدتها است اين بحث در داخل عربستان وجود داشته که براي عبور از چالش هاي جدي امروزي بايد اقدامي کرد و تدبيري انديشيد.
** سلمان و مقوله مشروعيت سازي
زنگنه در خصوص شرايط روي کار آمدن سلمان و اهداف وي اظهار داشت: پادشاهي عربستان پيش از روي کار آمدن سلمان با 2 چالش مهم ديرينه در داخل کشور رو به رو بود؛ نخست، چالش خانواده حاکم به اين معنا که بر مبناي سنت سياسي، سلسله حاکميت بايد از برادر به برادر تا پايان فرزندان عبدالعزيز ادامه يابد. از اين چالش مي توان به عنوان چالش «تغيير نسلي» نام برد، به اين معنا که حال بايد سازوکاري فراهم مي شد که حاکميت از يک نسل به نسل جديد انتقال يابد. دوم، چالش سازمان مذهبي به اين معنا که سازمان مذهبي عربستان که ساختار متصلب و متحجري داشته و در برابر تغييرات اجتماعي مقاومت مي کرده، بايد از انعطاف بيشتري برخوردار شود.
در سطح منطقه اي هم عربستان با چالش هايي مواجه بود که بايد براي غلبه بر آنها اقدامي انجام مي داد. چالشي چون بروز و تصاعد قدرت هاي پيراموني را مي توان در اين دسته گنجاند. به عنوان نمونه تغيير نظام حکومتي ايران به جمهوريت و شکل گيري نظامي که از «گفتمان اسلامي» در ابعاد فراملي برخوردار است، چالشي جدي براي عربستان به وجود آورده بود. همچنين چالش فلسطين و اسراييل در اين چارچوب قرار مي گيرد.
براي عبور از اين چالش ها، درون جامعه عربستان و درون خانواده سلطنتي عربستان بحث هايي جدي مطرح بود. ملک عبدالله توانست بخشي از اين چالش ها را تدبير کند اما به طور کامل در رفع آنها موفق نبود. با آمدن سلمان فرصت براي ورود به فصل جديدي از حاکميت فراهم شد. به ويژه با حضور و همراهي فرزند سلمان از آخرين همسرش که براي حاکميت و ايجاد تغيير شور و هوس زيادي داشت و براي پاسخ به عقده هاي نهفته خود -که قبلا جايگاه و موقعيتي نداشت و اسمي از او برده نمي شد- انگيزه بسياري داشت. اين مسايل دروني، رواني، اجتماعي، خانوادگي با خواستي که در داخل خانواده سلطنتي به وجود آمده بود عجين شد و تشويق هاي آمريکا براي ايجاد اين تحول موثر افتاد و عربستان وارد دوره اي تازه از حيات خود شد.
**از اصلاحات نامتوازن تا عقب نشيني گام به گام بن سلمان
کارشناس مسائل خاورميانه در پاسخ به اين پرسش که اصلاحات بن سلمان با چه هدفي انجام مي شود و دورنماي اين اصلاحات را چگونه مي بينيد، گفت: به نظر مي رسد بن سلمان در انجام اصلاحات و تغييراتي که براي ايجاد مشروعيت و تغييرات جديد و غلبه بر چالش هاي دروني و پيراموني عربستان در پيش گرفته، توفيق چنداني کسب نکرده است.
بن سلمان در پيشبرد برنامه هاي خود در سطح پيراموني عربستان به هيچ وجه موفق نبوده است. نمونه اين شکست را در جنگ يمن مشاهده مي کنيم. رياض به رغم صرف هزينه هاي هنگفت در باتلاق جنگ يمن گرفتار شده و اکنون خيلي از حاميانش در سطح اروپا و آمريکا را از دست داده است . در حال حاضر همه کشورهاي غربي يکصدا شده اند که جنگ در يمن بايد پايان يابد. اين، نمونه اي از عملکرد ناموفق بن سلمان در عرصه منطقه اي است.
بن سلمان در پيشبرد اصلاحات داخلي هم به اهداف مورد نظر خود نرسيده است. در پيشبرد اصلاحات، فقط در حوزه مسايل اجتماعي گام هايي برداشته شده، اما در سطح آزادي هاي سياسي مانند آزادي هاي فکري و آزادي بيان نه تنها پيشرفتي حاصل نشده، بلکه جامعه عربستان از زمان روي کار آمدن بن سلمان عقبگرد قابل توجهي را تجربه کرده است. در حال حاضر موج دستگيري هاي مخالفان در عربستان ادامه دارد.
از سوي ديگر مخالفان داخلي اصلاحات بن سلمان، وزن تعيين کننده اي دارند. امروز ارتباط حاکميت با سلفي هاي وهابي به بدترين حالت خود رسيده است. وهابي هاي سلفي به شدت به اقدامات حاکميت در ايجاد آزادي هاي اجتماعي معترض هستند. به نظر مي رسد مسايل به سمت بروز پديده هايي شبيه پديده «جهيمان» (تصرف مسجدالحرام در ژانويه 1980) پيش مي رود.
در زمان پادشاهي ملک فهد، آزادي هاي اجتماعي محدودي ايجاد شد. بخش مذهبي هاي سنتي و سلفي از جانب اين آزادي ها احساس خطر کردند و با تصرف مسجدالحرام و گروگانگيري حجاج فاجعه اي بزرگ آفريند. پس از اين حادثه حاکميت مجبور شد خود را به فضاي مذهبي سلفي نزديک کند و سختگيري هاي مذهبي را افزايش دهد. به نظرم عربستان ممکن است وارد چنين فضايي شود. جوانان ليبرال و تحصيلکرده غرب که طرفدار اصلاحات بن سلمان هستند هم نه تشکلي دارند، نه زبان واحد و گويايي و نه گفتماني براي خود تعريف کرده اند تا از طريق آن حمايت خود از اصلاحات را وارد معادلات سياسي کنند. اين در حالي است که اخوان المسلمين براي خود گفتمان دارند، سلفي هاي وهابي گفتمان دارند و همچنان خطر آنها در عربستان پابرجا است.
افزون بر اين، اصلاحات نامتوازن محکوم به شکست است. به فرض که تحولات اقتصادي با طرح هاي پر طمطراقي چون «نئوم» تحقق پيدا کند، آيا امکان ايجاد ارتباطي معنادار ميان تحولات اجتماعي و اقتصادي بدون داشتن پشتوانه آزادي رسانه اي، فکري و انتخابات امکانپذير است؟ به نظر بسياري از ناظران مسائل عربستان اين مساله به هيچ وجه امکانپذير نيست.
به هرحال عربستان ناگزير است الگويي را براي خود انتخاب کند. آيا مي خواهد الگوي جديدي را اختراع کند؟ اين الگو هنوز تجربه نشده است. آيا مي خواهد الگوي چين را پيروي کند و با کنار گذاشتن بحث هاي سياسي، فقط بحث هاي اقتصادي را پيش ببرد؟ جامعه عربستان به هيچ وجه با مدل چين سازگاري ندارد. هيچ يک از شاخص هاي اجتماعي عربستان با اين مدل سازگار نيست. آيا مي خواهد مدل آمريکا و غرب را پياده کند؟ پياده سازي اين الگو هم بدون دموکراسي و آزادي و انتخابات معني ندارد و امکانپذير نيست.
بنابراين اقدامات بن سلمان حتي در بخش هاي اقتصادي، طرح ها و برنامه هاي بلندپروازانه اي بود که هر روز شاهد عقب نشيني عربستان از بخش هايي از آن هستيم؛ اين عقب نشيني از بحث آرامکو و راه اندازي بخش هايي از شهرک نئوم گرفته تا مسايل ديگر قابل مشاهده است. اين در حالي است که هيچ اقدام زيرساختي يا روبنايي به طور جدي ديده نمي شود. شرکت «مکنزي» طرحي به رهبران رياض ارايه داده، پولش را گرفته و رفته. در مدتي که عربستان بودم دست کم ده طرح مشابه اين از بخش خصوصي ديده بودم که بي نتيجه ماند، حال بخش دولتي که جاي خود دارد. همه آن پروژه ها طرح هاي بلندپروازانه بودند و هيچ يک اجرا نشد. تنها طرح هايي در عربستان موفق بوده، در حد ايجاد يک شهرک تفريحي يا شهرک گردشگري آن هم خارج از شهر و بدون زيرساخت هاي لازم بوده که حداکثر بيش از پنج درصد جامعه را پوشش نداده است.
** حمايت کوشنر و نتانياهو پشت ماجراي قتل خاشقچي بود
زنگنه در مورد عامليت و چرايي قتل خاشقچي بيان داشت: عربستان خود مسوول قتل خاشقچي است. جمال خاشقچي علاوه بر اينکه عنصري رسانه اي بود، عنصري امنيتي هم محسوب مي شد که اطلاعات مفصلي از اقدامات «ترکي الفيصل» از زمان جنگ افغانستان تا فعاليت نيروهاي امنيتي عربستان در کشورهاي عربي چون سوريه ، ليبي، عراق و ... داشت. شخصي که داراي چنين اطلاعاتي باشد، اگر پايش را از مدار حاکميت کج بگذارد و اين اطلاعات را به خوراک رسانه اي تبديل کند، به يک دشمن درجه يک تبديل مي شود و احتمال حذفش افزايش مي يابد. اگر خاشقچي در عربستان مي ماند احتمال حذفش کمتر بود. ولي وقتي اين مهره امنيتي از عربستان خارج شد و دو خصوصيت اطلاعات زياد و زبان و قلم را داشت، به يک خطر جدي تبديل شد.
بزرگترين خطري که عربستان در تمام دوران حيات خود نسبت به آن احساس نگراني مي کند، خطر تبليغات مخالف است. حاکميت رياض سخن مخالف را به هيچ وجه برنمي تابد. اين خصوصيت حکومت عربستان است که بايد در تحليل هايمان درنظر بگيريم. به همين دليل تصميم به حذف خاشقچي گرفته مي شود.
در بررسي ابعاد اين مساله بايد ارتباط خاشقچي با جريان اخوان المسلمين را هم در نظر گرفت. اخوان المسلمين براي عربستان به عنوان مهمترين آلترناتيو حکومتي به حساب مي آيد. در سيستم سياسي اپوزيسيون يا جايگزين، اخوان المسلمين به عنوان مهمترين خطر براي حاکميت عربستان در نظر گرفته مي شود و در اين چارچوب، سلفي هاي وهابيت در درجه دوم اهميت قرار دارند. چرا که اخوان المسلمين سيستم و تشکيلات دارند و جرياني بين المللي محسوب مي شوند؛ جرياني نسبتا روشن تر از سلفي هاي وهابي که مي توانند مقبوليت بيشتري داشته باشند و اتفاقا در عربستان هم نفوذ دارند. اين جريان از مکه و رياض گرفته تا مدينه و تبوک و .... شبکه و نفوذ داشته و دارند. بنابراين ارتباط خاشقچي با اين جريان هم مزيد بر خطر محسوب مي شد.
من بعيد مي دانم که ترکيه مايل به حذف چنين عنصرمفيدي بوده باشد. اما در مورد آمريکا مساله متفاوت است. بخشي از حاکميت آمريکا به خاطر اطلاعات احتمالي خاشقچي از مسايل مشکل دار امنيتي و همکاري هاي سازمان هاي امنيتي و جاسوسي ميان آمريکا عربستان و پاکستان در افغانستان و جاهاي ديگر، شايد از حذف اين عنصر اطلاعاتي بدشان نمي آمد، اما جناح دموکرات هاي آمريکا نمي توانند موافق ترور يا حذف خاشقچي بوده باشند.
اينکه ترامپ با تاخير و آن هم تحت تاثير فشار رسانه ها، مخالفان و دموکراتها در خصوص قتل خاشقچي با تامل و تعلل موضع گرفت، آن هم موضع بسيار کمرنگ، ناشي از اين وضعيت است. محمد بن سلمان در تماس تلفني به «جرد کوشنر» داماد و مشاور رييس جمهوري آمريکا و مقام هاي آمريکا گفته که خاشقچي يک «اسلاميست خطرناک» است. استفاده از عبارت اسلاميست خطرناک، به اين معنا است که خطري جدي وجود دارد که بايد حذف شود. البته حمايت کوشنر و نتانياهو هم در پشت اين قضيه وجود دارد.
**غرور بن سلمان باعث قتل خاشقچي شد
زنگنه در پاسخ به اين ترديد که اگر قتل خاشقچي به دست رهبران عربستان انجام شده، چرا رد پا از خود به جا گذاشته اند و چرا اين رخداد به شکل بسيار ناشيانه انجام شده است، گفت: مي گويند زماني که غرور بر شخصي مسلط شود، ممکن است هر اقدام غير عقلايي از او سربزند. چه کسي باور مي کرد صدام به کويت حمله کند. چه چيزي باعث شد صدام به کويتي حمله کند که مي دانست با آمريکا رابطه اي قوي دارد و عربستان و انگليس را پشت سر خود دارد؟ به هم زدن يک معادله منطقه اي جا افتاده، عاملي جز رسيدن به اوج غرور و طغياگري نداشت.
بن سلمان هم احساس مي کرد با حضور جرد کوشنر پشت سرخود و قرار گرفتن زير چتر حمايتي نتانياهو، مي تواند دست به هر کاري بزند. بن سلمان فکر مي کرد با وجود اين حمايت ها، در هر شرايطي آمريکا از او حمايت خواهد کرد و از او دست نخواهد برداشت. همينطور هم شده و آمريکا تمام قد از بن سلمان حمايت مي کند. با توجه به قرار گرفتن در وسط اين هيجان و غرور و عصبانيت، مرتکب شدن چنين اشتباهاتي دور از ذهن نيست.
**ايران نبايد از ضعف عربستان بهره جويي کند
سفير پيشين ايران در سازمان همکاري هاي اسلامي در مورد اينکه چرا ايران از شرايط فشار بين المللي بر عربستان و انفعال رياض بهره نبرده، تصريح کرد: برخي مي گويند در شرايطي که فشارهاي بين المللي برعربستان افزايش يافته و رياض در موضع ضعف قرار گرفته، ايران بايد از اين فرصت براي ضربه زدن به عربستان استفاده کند. اين ايده اي درست و در راستاي منافع ما و منطقه نيست. ما نبايد ازرويه شماتت که برخي کشورها از بهره مي برند، استفاده کنيم. ضمن اينکه بايد اصول خودمان را بيان کنيم.
ما همواره اصولي داريم از اين اصول عدول نکرده و نمي کنيم. ما اين تحولات را به نفع جهان اسلام نمي دانيم حتي فشار به عربستان از سوي بخش هايي از آمريکا و اروپا را به مصلحت جهان اسلام نمي دانيم. ايجاد درگيري ميان کشورهاي اسلامي را به مصلحت نمي دانيم. ما تغيير نظام حاکميتي يک کشور را نمي پذيريم. ما موافق دخالت در حاکميت فعلي عربستان يا تغيير آن هم نيستيم. حتي به رغم اينکه رقيب جمهوري اسلامي ايران است، ولي تغيير خارج از روال مردمي را درست نمي دانيم. اشتباهاتي که بن سلمان مرتکب شده هم به ضرر خودش، هم به ضرر عربستان و هم به ضرر کشورهاي منطقه تمام شده است. اينکه رياض تسليحات عظيم خريداري کند، 460 ميليارد سرمايه عربستان را به آمريکا ببرد، به نفع مردم عربستان و منطقه نيست. ما به سياست هاي عربستان انتقاد داريم. ولي قصد نداريم با استفاده از شرايط بحراني کنوني، به عربستان ضربه بزنيم. بايد روي اين اصول تاکيد کنيم.
زنگنه افزود: ما به اصلاحات عربستان نظر مثبتي داريم. اصلاحات بايد انجام شود، با مردم با عدالت رفتار شود، از فساد جلوگيري شود و منافع حاصل از آن به مردم برسد. به اين مسايل نظر مثبت داريم. ولي سازوکارهاي موجود در عربستان را کافي نمي دانيم. به اقدامات عربستان انتقاد داريم ولي معتقديم اين مسووليت مردم عربستان است که نظام حکومتي خودشان را اصلاح کنند. در موقعيت و زمان بحران و فشار به عربستان به نفع ما نيست که از اين شرايط استفاده يا سوء استفاده کنيم. ما مواضعمان را اعلام کرده و مي کنيم. کار اشتباه بد است ولي مردم عربستان هستند که بايد مواضع خود را بيان کنند.
حال در مورد اين پرسش که آيا فرصت اصلاح روابط با کشوري که در برابر فشارهاي بين المللي ضعيف شده وجود دارد يا نه، بايد گفت بله. ايران هميشه آمادگي بهبود روابط با عربستان را داشته است؛ چه زماني که عربستان احساس قدرت مي کرده، چه زماني که احساس ضعف کند. براي اينکه ايران به دنبال روابط مثبت و سازنده با همسايگان خود است.
اينکه ترکيه به موجب اين مساله عربستان را زير فشار قرار داده مساله اي متفاوت است و قابل قياس با موضع ايران نيست. ترکيه چون اين اتفاق در کشور خودش افتاده و با خاشقچي ارتباط ارگانيک و سيستماتيک داشت، سعي مي کند حداکثر استفاده را ببرد. ما به ترکيه ايراد نمي گيريم. لزومي هم نمي بينيم دائم به عربستان خرده بگيريم، ولي شرايط را به اين سمت پيش مي بريم که کشورهاي منطقه بايد با هم همکاري کنند. بايد بتوانيم به وسيله همکاري هاي منطقه اي در برابر مسائلي ناامني، تروريسم ، تحميل اراده کشورهاي بزرگ و ... مقاومت کنيم. به هرحال دستمان را براي همکاري به سوي همه کشورهاي همسايه دراز کرده ايم.
**عربستان از الگوي ايران به طور متقابل استفاده کند
کارشناس مسايل خاورميانه در پاسخ به اين سوال که چگونه مي توان به رقابت ايران و عربستان در منطقه پايان داد، گفت: در چنين شرايطي برخي چگونگي پايان بخشي به رقابت هاي خصمانه عربستان در برابر ايران را مورد سوال قرار مي دهند.
ما در سياست خارجي خودمان بحثي مبنايي داريم و آن اينکه پايه کار در منطقه را بايد بر اساس روابط دوجانبه بنا کنيم. ما بر همين اساس تاکنون هيچگونه تعرضي به منافع عربستان نداشته و نداريم. تاکنون به هيچ شخص سعودي – عربستاني از سوي ايران تعرض نشده است. مبناي ما در ارتباط با عربستان حسن روابط دوجانبه است. عربستان هم بايد حسن نيت خود را نشان دهد و به ايران و منافع و نيروهاي ايران تعرض نکند. در چنين شرايطي تازه عربستان در سطح ما قرار مي گيرد. اما عربستان سال ها است عليه منافع ما اقدام مي کند.
ما تا به حال اين مسائل را جايي نگفته ايم. مسوولان ما هم متاسفانه اين مسائل را مطرح نکرده اند. انتقاد ما هم به مسوولان همين است که چرا چنين واقعيت هايي را بيان نمي کنيد؟ بايد مسوولان بگويند که ما روابطمان را بر اساس حسن نيت و احترام بنا گذاشته ايم و هيچ ضربه اي به روابط دوجانبه نزده ايم و به رگ حيات عربستان يعني نفت و پتروشيمي هم تعرض نکرده ايم. عربستان هم بايد از اين الگو در ارتباط با ما استفاده کند تا بتوانيم با يکديگر روابطي سازنده داشته باشيم.
براي داشتن روابط بهتر با عربستان، اين ما نيستيم که بايد اقدامي انجام دهيم، ما همواره روابطمان را بر اساس حسن نيت تنظيم کرده ايم، اين عربستان است که بايد رفتار خود را تغيير دهد. ما تنها مي توانيم اين مسايل را رسانه اي کنيم.
پژوهش**9275**9279
انتهاي پيام /*

نظر شما