شناسهٔ خبر: 29330927 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ابتکار | لینک خبر

نگاهی به نمایش «کُلفَت‌ها» به نویسندگی «ژان ژنه» و کارگردانی علی‌اکبر علیزاد

«شَر» نفی دیگری است

صاحب‌خبر - سیدحسین رسولی
این روزها نمایش «کُلفَت‌ها» به نویسندگی «ژان ژنه» و کارگردانی علی‌اکبر علیزاد در تالار مولوی روی صحنه رفته است. در این نمایش علیرضا کیمنش، مرتضی حسین‌زاده و کتایون سالکی به ایفای نقش می‌پردازند. نمایش ژان ژنه درتاریخ روشنفکری فرانسه قرن بیستم بسیار مهم است و توجه به این نمایشنامه از سوی چپ‌گراها-به طور ویژه ژان پل سارتر- تا حدی بود که تبدیل به یکی از نمایشنامه‌های مهم قرن بیستم شد.
شاید باورتان نشود ولی داستان جنایت این نمایشنامه بر اساس واقعیت شکل گرفته است! این اثر برای نخستین‌بار در سال ۱۹۴۷ با کارگردانی لویی ژووه به‌روی صحنه رفت. ژنه این نمایشنامه را با الهام از زندگی «کریستین» و «لی پاپن»، کُلفَت‌های فرانسوی که اربابشان را به طرز فجیعی به قتل رسانده بودند، نوشت.
از علی رفیعی تا علی‌اکبر علیزاد
نمایشنامه «کُلفَت‌ها» به طور ویژه مورد توجه بازیگران زن قرار می‌گیرد. در تاریخ نمایش ایران هم بسیاری از بازیگران زن برای اثبات قدرت بازی خود این نمایش را برای اجرا انتخاب کرده‌اند و بسیاری از اوقات شاهد اجراهایی آبکی و بسیار دم‌دستی از این نمایشنامه مهم بوده‌ایم. کارگردانی در ایران با ضعف‌های اساسی روبه‌رو بوده است که یکی از آفت‌های اصلی آن «شودادن» بوده است. اما نباید از حق گذشت که در این میان کارگردان‌هایی بوده‌اند که با بررسی درست تئاتر مدرن و تجزیه و تحلیل درست این نمایشنامه را روی صحنه برده‌اند. یکی از اجراهای به یاد ماندنی نمایشنامه «کُلفَت‌ها» مربوط به اجرای دکتر علی رفیعی می‌شود که در سال ۱۳۸۱ در تئاتر شهر روی رفت. علی رفیعی مانند قابله‌ای عمل می‌کند که فرزند را صحیح و سالم به دنیا می‌آورد. او تلاش می‌کند تا تفکرات زیبایی‌شناسانه خود را که بیشتر در صحنه و لباس و دکور تجلی پیدا می‌کند به خوبی به تصویر بکشد. تاویل علی رفیعی از متن، در خدمت نمایشنامه و اجرای آن قرار گرفته است. این اجرا تلاشی در جهت نمایش درست و دقیقه محتوا و ساختار متن ژان ژنه است. نمایش «کُلفَت‌ها» نوعی نمایش عصیان گرایانه و معترض است و این اعتراض در اجرای علی‌اکبر علیزاد به خوبی به نمایش گذاشته شده است. او سه کار مهم انجام داده است که ارزش کار دراماتورژی رضا سرور را به رخ می‌کشد. استفاده از «میکروفون»، استفاده از «تصاویر ویدیو پروجکشن» و استفاده از مردان به جای زنان. این کارگردان علاوه بر سه کاری که عنوان شد، در واژگان هم تغییراتی ایجاد کرده است.
مثلا کُلفَت‌ها می‌گویند: «خانم به دیدن تئاتر لاکچری می‌روند.» در واقع، اعتراضی که در دل تئاتری‌های این روزهای ایران نسبت به تئاترهای سلبریتی‌‌محور پوچ و گران وجود دارد به خوبی به متن اضافه شده است. در نمایشنامه ژنه شاهد این هستیم که کُلفَت‌ها تلاش می‌کنند ادای طبقه بالادست را دربیاورند. علیزاد از این تبدیل به دیگری شدن بهره برده است و شخصیت‌های زن نمایشنامه را تبدیل به مرد کرده است که نشان از تفسیر به روز و بنیادی او دارد. تیم علیزاد و سرور به خوبی توانسته‌اند خوانشی امروزی از نمایشنامه‌ پر از خشونت «کُلفَت‌ها» داشته باشند که نشان از شکل‌گیری خشونت در اجتماع این روزهای ایران هم دارد. مشکلات اقتصادی و تشدید شکاف طبقاتی شکل گرفته در این روزهای ایران باعث شده است که طبقه‌ای انگل‌صفت با ماشین‌های لاکچری و زندگی پر زرق و برق به کارگران و کشاورزان فقیر فخر بفروشند. با این تفاسیر، انتخاب متن «کُلفَت‌ها» هم در این روزگار سخت اقتصادی، انتخاب درست و هوشمندانه‌ای بوده است.
ژنه قدیس و زیبایی‌شناسی «شَر»
ژان پل سارتر مقاله‌ای خواندنی و جالب توجه به نام‌ «ژنه قدیس، کمدین و شهید» (١٩۵۲) دارد که به خوانش آثار ژنه کمک شایان توجهی می‌کند. فریدریش هگل-فیلسوف آلمانی- می‌گوید: «شر در جانب چشمی است که شر می‌بیند.» هانا آرنت-فیلسوف معاصر-نیز در آثار خود به «ابتذال شر» پرداخته است ولی در این میان مهم‌ترین تحلیل شر را سارتر در نوشتارش درباره ژان ژنه مطرح کرده است و او می‌نویسد: «شر برابر است با آنچه بودن را به پرسش می‌کشد و برابر است با نفی و عدم و دیگری‌بودن... هرگونه شر فرافکنی است». این شر در نمایشنامه «کُلفَت‌ها» با تمام امکاناتش به تصویر کشیده شده است. شر کشنده‌ای که ژنه به تصویر می‌کشد مربوط به کشمکش‌های طبقاتی هم می‌شود. طبقه فرودست-کُلفَت‌ها-مملو از نفرت و خشونت نسبت به طبقه فرادست-ارباب- می‌شوند و در نهایت این خشونت خالی از عشق منجر به جنایت و مرگ می‌شود. البته این مرگ دامان خود کُلفَت‌ها را هم خواهد گرفت. آنها از ارباب خود نفرت دارند و در نهایت او را به قتل می‌رسانند. قتلی وحشتناک! پر از کینه و نفرت. جنایتی که حتی ما را یاد شخصیت عصبی «راسکولنیکف» در رمان «جنایت و مکافات» به نویسندگی داستایفسکی می‌اندازد. نمایش «کُلفَت‌ها» نوعی نمایش عصیان گرایانه و معترض است. ژنه را می‌توان به منزله تجسم شر در نظر داشت. ژنه در اوایل زندگی‌اش یک دزد دوره‌گرد و مطرود بود ولی به‌تدریج در تئاترموفق شد تا حدی که تاثیرگذارترین روشنفکر آن زمان-ژان پل سارتر-در مدح او نوشتاری منتشر کرد. ژنه فرزندی نامشروع بود که مدت مدیدی از زندگی‌اش را در آوارگی گذراند و با عفو رئیس‌جمهور و حمایت سارتر از زندان آزاد شد. «ژنه در کودکی دو بازی انفرادی موردعلاقه داشت؛ بازی قدیس‌شدن... و بازی دزدشدن...  قدیس جایگزین مادر ازدست‌رفته‌اش شده و دزدی جای مالکیت را گرفته بود.» علی رفیعی در تحلیل خود از نمایشنامه «کُلفَت‌ها» می‌گوید: «کُلفَت‌ها برای اینکه عشق ندارند، متوسل به نفرت می‌شوند. آنها برای آنکه آلام خودشان راتسکین بدهند، در اثر بی‌فرهنگی، متوسل به خشونت می‌شوند. ولی وقتی که می‌رویم پای نمایش می‌بینیم اینها تنها چیزی که کم دارند، عشق است.» به اعتقاد علی رفیعی، ژانه ژنه با نمایش کلفت‌ها «کینه و نفرت» بشری را تقبیح می‌کند؛ بشری که برای تسکین آلام خود فقط به «کینه و نفرت» متوسل می‌شود. با تمام این احوال باید تاکید شود که نمایشنامه «کلفت‌ها»ی ژان ژنه تجلی زندگی انسان فرودست در جامعه مدرن است، جامعه ای که در طبقات مختلفش نارضایتی وجود دارد. «کلیر» و «سولانژ» دو کُلفَتی هستند که زندگی دو گانه‌ای دارند. آنها در حضور بانوی منزل-زن ارباب خود- کُلفَت‌هایی فرمانبردار و ذلیل هستند؛ اما در غیاب بانو، یکی از آنان تظاهر می کند که بانوست تا از این طریق خشم و انزجاری که همواره فرو خورده‌اند را بیرون بریزند. نمایشنامه «کلفت‌ها» دارای فضا و بستر «نقش به نقش» «نمایش در نمایش» است. تیم دو نفره علیزاد و سرور با تحلیل درست توانسته‌اند کُلفَت‌ها را به مثابه «بازیگران تئاتر» بگیرند.

نظر شما