شناسهٔ خبر: 29182356 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: موج | لینک خبر

روایت خواندنی ماجرای 13 آبان ماه سال 58 از عضو هیات علمی دانشگاه شیراز و دانشجوی پیرو خط امام

عضو هیات علمی دانشگاه شیراز و دانشجوی پیرو خط امام روایت خواندنی ماجرای 13 آبان ماه سال 58 را نقل می کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری موج از فارس به نقل از روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه شیراز، محمد هاشم پور یزدان پرست، از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) و عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز به تشریح تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام پرداخت.

 

-جریان تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام از کجا کلید خورد؟

پور یزدان پرست: آبان سال ۱۳۵۸ محمدرضا شاه به بهانه درمان به پیشنهاد راکفلر که جزو بانکداران بزرگ آمریکا بود به آمریکا منتقل شد. با انتشار خبر انتقال شاه به آمریکا و پناهنده شدن وی، امام در سخنرانی هایشان شدیداً این اقدام آمریکا را موردحمله قراردادند.

هنوز آب ها از آسیاب نیفتاده بود که مغرب روز عید قربان یعنی دهم آبان ۵۸، آیت الله قاضی، امام جمعه تبریز که دو هفته قبل جلوی وابستگان به آمریکا در تبریز ایستاده و شورش مسلحانه آنان و تسخیر استانداری و صداوسیمای این استان را با شکست مواجه کرده بود، توسط گروهک تروریستی فرقان که نوک حمله گروه های ضدانقلاب بود، غریبانه ترور شد، این در حالی بود که عوامل آمریکا در کردستان 70 تن از ارتشیان غیور را در همین روز در کمینی در جاده سردشت به شهادت رسانده بودند و امام (ره) با موضعی محکم تر از قبل در یک سخنرانی از دانشجویان و طلاب خواستند که حملات خود را گسترش دهند.

امام با این سخنرانی راه اصلی را نشان داد، جایی بهتر از سفارت به نظر نمی آمد. کجا بهتر از سفارت آمریکا، کانون تمام دشمنی ها و فتنه ها. دست آمریکا برای ما رو شده بود. می دانستیم که آن ها با به آشوب کشاندن فضای داخلی کشور و راه انداختن غائله کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان و تأیید و حمایت از گروه های تروریستی فرقان و منافقین درصددند که با گل آلود کردن آب به منافع و مقاصد فریب کارانه خود برسند.

آمریکا آن قدر پایش را از گلیم خود درازتر کرده بود که مجلس سنایش به اعدام «ثابت پاسال» صهیونیست به دلیل اقدامات مفسدانه اش در زمان طاغوت شدیداً اعتراض کرد و جالب بود انگار خودش را همه کاره ایران می دانست. این شد که ما تصمیم گرفتیم که با اشغال سفارت آمریکا ریشه تمامی این دخالت ها و دشمنی ها را از جا بکنیم.

 

-با این حساب طرح اولیه تسخیر سفارت آمریکا توسط چه کسانی مطرح شد؟

پور یزدان پرست: پیشنهاد این برنامه از طرف یکی از دانشجویان دانشگاه شریف و مبارزان زمان انقلاب، به نام ابراهیم اصغر زاده مطرح شد و وقتی این مسئله بین دانشجویان دانشگاه شریف و امیرکبیر عنوان شد تا حدودی به نتیجه رسیدیم و سپس دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه های تهران و دانشگاه ملی (شهید بهشتی امروز) هم در جریان کار قرار گرفتند.

شناسایی های لانه جاسوسی و سازمان دهی ها انجام شد و نهایتاً روز 13 آبان که اولین سالگرد کشتارجمعی از دانش آموزان توسط رژیم شاه در سال ۵۷ بود، برای این کار در نظر گرفته شد.

از سوی دیگر حضرت امام و مراجع هم بیانیه هایی مبنی بر شرکت در راهپیمایی های عظیم و گسترده در این روز صادر کرده بودند و شرکت انبوه مردم در راهپیمایی 13 آبان پوشش خوبی برای این اقدام می توانست باشد. روز سیزده آبان ساعت 10صبح با گروه انبوهی از دانشجویان دختر و پسر در خیابان بهار، چهارراه طالقانی تجمع کردند و همراه با سیل جمعیت که برای راهپیمایی آمده بودند، به سمت سفارت حرکت کردند.

 

-از لحظه ورودتان به سفارت بگویید، افراد حاضر در آنجا نسبت به حضور شما چه عکس العملی داشتند؟

پور یزدان پرست: اولین کسانی که وارد سفارت شدند شهید مهدی رجب بیگی و محسن وزوایی بودند. خانم های دانشجوی خط امام آهن برهایی در زیر چادرهایشان مخفی کرده بودند و در آنجا در اختیار سایر دانشجویان قراردادند و به وسیله آن ها به راحتی قفل و زنجیرهای درب سفارت بریده شد و دانشجویان توانستند وارد محوطه لانه جاسوسی شوند.

ساختمان لانه جاسوسی بسیار وسیع و دارای ساختمان های متعدد بود. تمام ساختمان ها به جز ساختمان مرکزی در همان لحظات اول به تصرف دانشجویان درآمد، اما نسبت به ورود ما به ساختمان مرکزی سفارت مقاومت شد، تقریباً سه ساعت طول کشید تا جاسوسان و مأموران آمریکایی تسلیم شدند و دانشجویان وارد ساختمان مرکزی شدند. این ساختمان عرض کم ولی طولی حدود 100 متر داشت.

اتاق کار سفیر، اتاق مخابرات، اتاق اسناد و سالن مذاکرات، همه داخل این ساختمان بود. اتاق اسناد و مخابرات در قسمت شرقی ساختمان قرار داشت. یک در گاوصندوقی هم داشت که یک دوربین بالای آن نصب شده بود و تردد افراد را کنترل می کرد. وقتی وارد اتاق شدیم با صحنه هایی روبه رو شدیم که اصلاً انتظارش را نداشتیم. ریزفیلم ها و مدارک زیادی زیر دستگاه ها پودر و اسنادی هم با یک دستگاه خردکن رشته رشته شده بودند.

یک سری اسناد هم به صورت «رمز شده» روی کاست هایی که روی کامپیوتر نصب می شد به دست ما افتاد که بعدها رمزگشایی شد. بعداً دوستان دست به کار شدند و تمام اسناد رشته رشته شده را کنار هم چیدند و بازسازی شان کردند که کار ساده ای نبود، اما به همت و حوصله بچه ها اسناد بازسازی و ترجمه شد و با اجازه حضرت امام اکثر این مدارک افشا شد و مردم در جریان آن قرار گرفتند.

 

-بعد از ترجمه با چه اسنادی روبه رو شدید؟

پور یزدان پرست: بیشتر اسناد و مدارک غیر از وابستگان شاه و نظام او سرمایه داران ایرانی وابسته، مربوط به اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی بود؛ مدارکی از تیمسار مدنی، استاندار خوزستان، رحمت الله مقدم مراغه ای، ناصر میناچی، عباس امیر انتظام، هدایت الله متین دفتری، نوه دختری مصدق و خسرو قشقایی که به دست ما افتاد و منتشر شد.

ما چون اعلام کردیم که اسناد سفارت دست ما افتاده، به همین خاطر احزاب و گروه هایی که با لانة جاسوسی همکاری می کردند، برای حفظ ظاهر و واهمه ای که از انتشار اسناد مربوط به خودشان داشتند شروع کردند به حمایت از ما. تقریباً همه گروه های ضدانقلاب حامی ما شده بودند! حتی همین نهضت آزادی ضمن حمایت از ما خواستار قطع رابطه با آمریکا شد که الآن خودشان کار سی سال پیششان را رد می کنند، آن موقع آن قدر کاسه داغ تر از آش شده بودند که در اطلاعیه شماره نوزدهشان، مدام دم از قطع روابط با آمریکا می زدند یا مثلاً سازمان منافقین خلق، منافقانه از ما حمایت می کرد و حتی مسعود رجوی برای دیدار با دانشجویان و بازدید از سفارت آمده بود، اما به نظر می رسید که این دیدار فقط یک حربه تبلیغاتی و برای وجهه بخشیدن به عملکرد خودشان بود؛ لذا دانشجویان به او اجازه ورود ندادند.

همین سازمان مجاهدین که آن موقع مدام در اطراف سفارت شعارهایی در حمایت از ما سر می دادند، مدت کوتاهی بعد از تسخیر، مهدی رجب بیگی که از فاتحان اولیه سفارت بود را ترور کردند.

 

- بعد از تسخیر لانه جاسوسی عکس العمل و برخورد مسئولان کشور با شما چگونه بود؟

پور یزدان پرست: با انتشار خبر اشغال لانه، بلافاصله تماس های دولت موقتی ها با ما آغاز شد. مرتباً تماس می گرفتند و ما را تهدید می کردند و می گفتند:« یک مشت بچه رفته اید سفارت آمریکا را گرفته اید که چه بشود؟! یک مملکت را به هم ریخته اید آنجایی را که شما گرفته اید سفارت یک ابرقدرت مثل آمریکاست! شما با چه جرئتی پایتان را توی کفش آمریکا کرده اید. دست از تسخیر آن بردارید وگرنه نیرو می فرستیم و اخراجتان می کنیم و فلان می کنیم و بهمان می کنیم.» البته این فشار دولت موقت دوسویه بود، همان طور که به ما فشار می آوردند، امام (ره) را هم تحت فشار گذاشته بودند که کار ما را تأیید نکنند تا اینکه کار که به اینجا رسید که با آقای موسوی خوئینی ها که قبلاً با ایشان در جریان تسخیر مشورت کرده بودیم، تماس گرفتیم و ایشان را در جریان این تهدید ها قراردادیم و از ایشان خواستیم با امام(ره) تماس بگیرند و نظر ایشان را راجع به این اقدام و ادامه آن جویا شوند.

 

- با توجه به بی اطلاعی امام(ره) از این اقدام شما، نگران عکس العمل امام و متشنج تر شدن اوضاع کشور نبودید؟

پور یزدان پرست: اولین نگرانی ما در همان ساعات اولیه کار همین بود که آیا امام(ره) این کار ما را می پذیرند یا خیر. البته وقتی به تحلیل ذهنی خودمان و موضع گیری های امام نسبت به آمریکا رجوع می کردیم بعید می دانستیم امام(ره) این کار ما را رد کنند. حداقل اگر تأییدمان نمی کردند توبیخ هم نمی شدیم. علت آن هم این بود که امام از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و شروع توطئه ها توسط عوامل آمریکای با سخنان خود به افشاگری آمریکا و عوامل آن پرداخته بودند و اذهان را روشن نموده بودند و روز دهم آبان نیز خواسته بودند که دانشجویان حملات خود به منافع آمریکا را گسترش دهند و خواستار بازگرداندن شاه به ایران شوند.

حاج احمد آقا، امام را در جریان قرار داده بودند و تقریباً نزدیک مغرب پیام امام از طریق حاج احمد آقا به ما رسید. امام خطاب به ما فرموده بودند که «جای خوبی را گرفته اید. فقط مواظب باشید آنجا را از دستتان درنیاورند.» بعدها در سخنرانی هایشان در مورد عملکرد دولت موقت فرمودند که این ریشه های فاسد می خواستند جوانان ما را از سفارت بیرون کنند و از آنان به عنوان ریشه های فاسد یادکردند

با رسیدن پیام امام(ره) انگار روحی تازه در کالبد تک تک بچه ها دمیده شد. شور و شوقی وصف نشدنی همه ما را در برگرفت. این پیام، تمام آن اضطراب ها و دل نگرانی های ما را از بین برد و ما عزم خود را جزم کردیم تا محکم تر از قبل روی مواضع خود بایستیم. ۲۴ ساعت بعد و پس از تأیید اعجاب انگیز مردم از اقدام ما، امام(ره) دوباره سخنرانی کردند و آشکارا کار دانشجویان، مبنی بر تسخیر سفارت آمریکا را تأیید کردند. این سخنرانی حمایت های مردمی را مضاعف کرد، آقای بهشتی، منتظری و اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی هم جزو اولین کسانی بودند در همان ساعات اولیه تسخیر در تأیید و حمایت ما سخن رانی کردند و بیانیه صادر کردند.

 

- اشغال لانه جاسوسی چه مدت طول کشید؟

پور یزدان پرست: ۴۴۴ روز

 

-در طول این مدت امور داخلی سفارت چطور اداره می شد، مسئولیت اداره امور با چه کسی بود؟

پور یزدان پرست: امور توسط یک گروه پنج نفرِ متشکل از رضا سیف الهی از دانشگاه شریف ، محسن میردامادی از دانشگاه پلی تکنیک یا همان امیرکبیر فعلی، حبیب الله بی طرف از دانشگاه تهران، رحیم باطنی از دانشگاه ملی و ابراهیم اصغر زاده از دانشگاه صنعتی شریف، مدیریت می شد و تعدادی از دانشجویان هم به عنوان شورای بازو، آن ها را حمایت و یاری می کردند هر از چند روزی نیز جلسات عمومی بود که در امور مختلف با همه دانشجویان همفکری می شد و نظر آنان پرسیده می شد.

 

-در طول این مدت نسبتاً طولانی شما چه می کردید

پور یزدان پرست: در طول این۴۴۴ روز مسئولیت حفاظت از سفارت و تأمین امنیت گروگان ها با ما بود. طبق برنامه ای که گذاشته بودیم، قرار بود هیچ یک از دانشجویان از سفارت خارج نشوند. کارها را تقسیم کردیم و هر کس مسئول انجام کاری بود. از روابط عمومی تا عملیات و تبلیغات و ترجمه اسناد. کلاس آموزشی و فرهنگی نیز برای خودمان برگزار کردیم. یک دوره آموزش نظامی توسط افراد کلاه سبز ارتش که جزو یگان ویژه بودند به فرماندهی مرحوم شهید حسین شهرام فر برای دانشجویان برگزار شد. دو دوره تئوریک که دو هفته طول کشید مثل آموزش نقشه خوانی و جهت یابی و حرکت در شب و کمین و ضد کمین و غیره و یک دوره عملی. روزها هم آقای خوئینی ها در میان دونماز سخنرانی می کردند. در بالای اتاق نگهبانی درب ورودی لانه نیز دائماً سخنرانی های گوناگون و دعای کمیل برگزار می شد. در ماه رمضانی که سفارت بودیم پای درس تفسیر قرآن آقایان حائری شیرازی و خوئینی ها نشستیم، حسین شریعتمداری هم کلاس تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی داشت. مدت کوتاهی هم شیخ علی تهرانی کلاس عقیدتی داشت که بیش از شش هفت جلسه طول نکشید و با موضع گیری او علیه انقلاب با ایشان قطع رابطه کردیم.

 

- گروگان ها چند نفر بودند؟

پور یزدان پرست: گروگان ها در ابتدا ۶۲ نفر بودند که بعد ها به فرمایش حضرت امام (ره) چند نفر از خانم ها و افراد سیاه پوست آزاد شدند. البته از خانم های آمریکایی ۳ نفر و از سیاه پوستان یک نفرشان جاسوس بودنشان برای ما محرز شده بود و آن ها تا آخر ماندند.. مثلاً یکی از این خانم ها مسئول ایرانیان عضو سازمان سیا بود که کارت شناسایی اش دست ما افتاده بود و هیچ جور نمی توانست منکر جاسوس بودنش شود

دو نفر هم در طول محاصره به دلیل بیماری آزاد شدند و نهایتاً ۵۲ گروگان به مدت ۴۴۴ روز در اختیار ما بودند.

 

-این گروگان ها کجا نگه داری می شدند؟

پور یزدان پرست: لانه جاسوسی به خاطر داشتن امکانات لازم و اتاق های متعدد، مناسب ترین جا برای نگه داری آن ها بود؛ اما بعد از واقعه طبس، ما برای این که امید آمریکایی ها را برای تهاجم مجدد قطع کنیم تعدادی از گروگان ها را با همراهی تعدادی دانشجویان به شهرهای گوناگون مثل یزد و شیراز و خرمشهر و مشهد منتقل کردیم.

 

-چند نفر از دانشجویان پیرو خط امام در طول هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند؟

پور یزدان پرست: دانشجویان شهید پیرو خط امام در طول هشت ساله دفاع مقدس۳۳ نفر بودند. مهدی رجب بیگی هم که پنج مهر سال۵۹ توسط منافقین ترور شد. شهید محسن وزوایی فرمانده تیپ محمد رسول الله، شهید عباس ورامینی رئیس ستاد لشکر محمد رسول الله، شهید حسین بسطامی فرمانده سپاه سوسنگرد، شهید کمیل میرزا زاده فرمانده سپاه بوکان، شهید فضل الله عابدینی که اولین شهید دانشجویان خط امام بود، شهید حسن سیف، شهید مجید صفایی، شهیدان فاضل و حاتمی که در حماسه هویزه در کنار شهید علم الهدی به شهادت رسیدند عبدالرحمن یا علی و مجید مؤذن صفایی و دکتر ناصر رحیمی از دانشجویان پیرو خط امام بودند.

 

-پرونده لانه جاسوسی نهایتاً چگونه بسته شد؟

پور یزدان پرست: آمریکا در ابتدا می خواست با برنگرداندن شاه و تحویل گروگان هایش قضیه را به نفع خودش تمام کند. لذا مدام وقت کشی می کرد. و همین باعث طولانی شدن دوران اشغال لانه جاسوسی شد. به هر دست آویزی چنگ می زد، مثلاً اموال ما را بلوکه کردند، تحریم و تهدید نظامی کردند، ما را در محاصره اقتصادی قراردادند، اما امام هر بار موضعی محکم تر در مقابل آمریکا می گرفت. شاید بتوان گفت موج استکبار ستیزی ما زاییده همان دوران است. امام پس ازاینکه آمریکا مجبور شد شاه را اخراج کند امام موضوع گروگان ها را به مجلس که تازه تشکیل شده بود سپردند. و نهایتاً مابقی گروگان ها پس از مذاکرات الجزایر و تعهد آمریکا به عدم دخالت در امور ایران و بازگرداند اموال بلوکه شده در۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ آزاد شدند.

 

-و صحبت آخر راجع به یاران شهیدتان...

پور یزدان پرست: به قول شهید آوینی ما فکر می کنیم شهدا رفته اند و ما مانده ایم، درحالی که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است. خداوند امثال شهیدان محسن وزوایی و عباس ورامینی و حسین بسطامی را با شهادت ماندگار کرد. شاید اگر شهید محسن وزوایی الآن بود خدمت زیادی برای کشور انجام می داد، ولی با شهادتش بود که خط و راهش که خط امام بود، جاودانه شد. شهدا راه را نشان دادند، حجاب ها را برداشتند و هدف غایی را نشان دادند. به قول شهید مهدی رجب بیگی از دانشجویان پیرو خط امام که به دست منافقین به شهادت رسید: «ما می رویم تا خط امام بماند».

آنان که فکر می کنند مانده اند و شهدا رفته اند و از چشم ما غایب شده اند و با جاسوسان آمریکایی ملاقات می نمایند و به این وسیله دانشجویان خط امام را به سازش کاری با آمریکا و پشیمانی از اقدام تاریخی خود متهم می سازند، در حقیقت با راه شهدا درافتاده اند و در این مصاف یقیناً شهدا که خون خود را نثار راه خدا و بیداری مردم مسلمان و مقاومت در برابر جهان خواران نموده اند، پیروز هستند و خط نورانی امام را برای تمام مظلومان تاریخ برای همیشه تاریخ الگویی جاودان قرار خواهند داد.

محسن وزوایی و سایر شهدای خط امام یک نفر نیستند، یک جریان هستند، همان گونه که پشیمانان نیز یک جریان هستند که در برابر ابرقدرت ها که مظاهر دنیای فانی هستند احساس حقارت نموده اند و خط امام که مظهر دنیای باقی و متصل به قدرت لایزال الهی هست را با اقدام خود به زیر سؤال بردند.

شهدای دانشجویان پیرو خط امام تبلور وفاداری نسل روشنفکر مسلمان و انقلابی ما به خط امام(ره) بودند و پرچمی برای نسل ها که راه را گم نکنند.

نظر شما