جلال خوشچهره در سرمقاله ای در روزنامه ابتکار، نوشته است: ایراد این وضع مربوط به رای دهندگان نیست، بلکه مربوط به کسانی است که با وجود آراء انتخاباتی همچنان برای چه باید کردها بلاتکلیف هستند.
هر روز اخبار اختلافهای کشدار و کسالتبار سلایق و نظرات متعارض میان منتخبان در قوای مجریه و مقننه و شورای شهر، اذهان را آزرده میکند. بدتر اینکه از این همه اختلاف و تفاوت سلیقه، چارهای معلوم برای برونرفت از مشکلات کشوری و شهری بیرون نیامده است. گویا تنها توافق موجود، همان ادامه اختلافها است که بیِنتیجه ادامه دارد.
ظریفی به طنز میگفت: فرق ما با ژاپنیها در این است که آنان یک سال برنامهریزی میکنند و در یک اجماع کلان، پنجاهسال براساس برنامه مدون عمل میکنند. ولی ما پنجاه سال مشغول برنامهریزی میشویم و در همان سال اول اجرای برنامه، اختلافها دوباره سر باز میکند.
آنچه در این میان نه دیده و نه به آن توجه میشود، همانا زمان از دست رفته و مطالبات نادیده گرفته شده مردمی است که به ادعاها و برنامههای ارائه شده در انتخابات رای دادهاند.
منتخبان بیپاسخ به مطالبات مردم، فراموش میکنند که تعلل بیش از این در کسب اجماع میان خود، بیش از هر چیز مقوله انتخابات را بلاموضوع خواهد کرد. مردم، نظریه و عمل را کنار هم میخواهند.
استیضاح و یا تغییر وزیران، بیثباتی در مدیریتهای کلان و استمرار بیتکلیفیها در همه عرصههای کلیدی و تاثیرگذار بر کیان جامعه، بیاعتمادی مردم را درپی دارد. این بیاعتمادی به معنای قبول این باور است که اصولاً هیچ برنامهای در دستور کار نیست، بلکه آنچه هست گرفتار بودن در روزمرگیهایی است که تنها و تنها اخبارش را در رسانهها میخوانیم، میشنویم و میبینیم.
منتقدان بیغرض دولت میگویند: صورت مساله روشن است. دولت در جریان انتخابات وعدهها و برنامههایی را اعلام کرد که مورد تایید اکثریت رای دهندگان قرار گرفت. اجرای آن وعدهها با پشتوانه گسترده مردمی چرا معطل است؟ همچنین مجلس آیا به تمامی همان کرده است که منتخبانش متعهد به آن شدند؟ آیا اعضای شورای شهر توانستهاند بر تصور لکهدار از شورای دور نخست، خط بطلان بکشند و طرحی نو دراندازند؟ مهمتر اینکه اکثریت اعضای سه قوه و نهاد انتخابی با گرایش نزدیک به هم بر کرسی تصمیمسازی و اجرا نشستهاند، ولی چرا آنچه بیش از همه صدایش بلند است، اختلافها بر سر ایجاد تصمیم مشترک و عمل روشن است؟ این شبهه اگر در اذهان ایجاد شود که برخی تنها منتقدانی خوب هستند و در عمل ابتر، چندان جای خردهگیری نیست.
یک سالواندی از استقرار دولت دوازدهم گذشته است. مجلس دهم و شورای شهر نیز از نیمه فرصت خود عبور کردهاند. با چشم برهم زدنی زمان باقیمانده سپری میشود.
آیا همچنان شاهد بلاتکلیفیها خواهیم بود؟ اعتماد مردم سخت به دست میآید، اما ریزش آن به سادگی ممکن است. بدترین پیامد این وضع، بیموضوع شدن مقوله انتخابات است؛ چون اعتماد، از ندانمکاریها زخم برداشته است.
*منبع: روزنامه ابتکار،1397،8،2
**گروه اطلاع رسانی 1893**9131
سخنی صریح با منتخبان مردم
تهران- ایرنا- گستره انتقادها به قوا و نهادهای انتخابی هر روز دامنه بیشتری میباید. بازتاب اخبار و گزارشها این تصور را ایجاد کرده که گویی آنان که نمیدانند سرانجام چه باید کنند، همانهایی هستند که از قضا مردم با هزاران امید و اعتماد به ایشان در دولت، مجلس و شورای شهر رای دادهاند.
صاحبخبر -
نظر شما