شناسهٔ خبر: 28914753 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

رویایی برای هیچ کس - محمد مساوات*

تهران-ایرناپلاس- کنکور، نقطه سر خط تحصیل در ایران است. پایان تحصیلات متوسطه و آغاز تحصیلات پرمخاطره عالی.

صاحب‌خبر -

دیری است که اقتصاد تک‌محصولی و دولت نفتی، برای جوانانی که از دبیرستان‌ها فارغ می‌شوند راهی جز ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل باقی نگذاشته است. تونل وحشت دانشگاه در ایران، گریزی 4 ساله از روبه‌رویی با واقعیت‌های موجود جامعه برای یک جوان در حوالی بیست سالگی است. در اواخر دهه 70 و سال‌های ابتدایی دهه 80 سیل جمعیت به سمت کنکور سراسری روانه شد و حتی ورود به دانشگاه به یک آرزو تبدیل شده بود. نردبان فشل کنکور، اما سیل جمعیت داوطلب ورود به دانشگاه‌ها را تاب نیاورد و با شروع به کار دانشگاه‌های آزاد، پیام نور و غیرانتفاعی و... دیگر صرف ورود به دانشگاه تمام آمال و آرزو‌های داوطلبان نبود. این بار، رشته‌ها و دانشگاه‌های خاصی مقصود کنکوری‌ها بود. هدف این نوشتار، بررسی و نقد نحوه ورود به دانشگاه‌ها در سیستم آموزشی ایران است.

برای درک فضای کنکور، نیاز به جستجوی زیادی نیست. سایه آن بر سر تراکت‌های تبلیغاتی، پوستر‌های روی دیوار‌های شهر، پست‌های اینستاگرامی و کانال‌های تلگرامی، بیلبورد‌های تبلیغاتی و حتی برنامه‌ها و تبلیغات گران‌قیمت تلویزیونی سنگینی می‌کند. در همان بررسی اولیه متوجه می‌شوید که بحث جدی‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کردید و طیف عظیمی درگیر پدیده آزمون سراسری شده‌اند. طبق آمار، سالیانه بیش از یک میلیون خانواده ایرانی درگیر ورود فرزندانشان به دانشگاه‌ها هستند.

«مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور شانس قبولی در کنکور امسال را بالای 70 درصد عنوان کرد». این بخشی از خبری است که دنیای اقتصاد در میانه مردادماه منتشر کرد. خبر در ظاهر مسرت‌بخش است، اما به نظر می‌رسد آقای مشاور عالی تمامی واقعیات را بازگو نکرده باشند. طبق آمار در مقطع کارشناسی، در رشته‌های تجربی و انسانی و ریاضی به ترتیب فقط 25، 12.4 و 35.5 درصد دانشجویان در دوره‌های روزانه پذیرفته می‌شوند. ظرفیت پذیرش دانشجو نیز علی‌رغم افزایش نوزده هزار نفره، نه‌تنها توازنی در آشفته‌بازار عرضه و تقاضا ایجاد نکرده، بلکه با اندکی دقت می‌بینیم شرایط را حادتر هم کرده است. برای روشن شدن شرایط کافی است به تغییرات ظرفیت رشته‌محل‌های پرمتقاضی توجه کنیم.

نکته دیگری که آمار بالا را به خصوص در رشته تجربی معنادارتر می‌کند، تعداد داوطلبان در رشته‌های مختلف در سال‌های 95 و 96 است.

رشته ***داوطلبان 95 ***داوطلبان 96***تغییرات (درصد)
ریاضی*** 162879******148429 ****** 9/8-
تجربی ***519488 ***** 580301 ******* 7/11
انسانی**161500*******184122 ******* 14

در رشته تجربی، در حالی با کاهش ظرفیت در اکثر رشته‌ها مواجهیم که داوطلبان آن در حدود 12 درصد افزایش یافته است؛ یعنی اعلان جنگ تمام عیار برای ورود به دانشگاه! رقابت بسیار تنگاتنگ و دشوار است و سازوکاری درخور می‌طلبد. سؤال، اما اینجاست، این سازوکار را از کجا و با چه هزینه‌ای می‌توان یافت؟

**چند می‌گیری رتبه بگی؟

هرساله مسئولان سازمان سنجش تأکید مؤکد می‌کنند که سؤالات کنکور کاملاً از کتاب‌های درسی طراحی می‌شوند. اگرچه هیچ‌گاه توضیحی در مورد اینکه چرا عمده داوطلبانی که موفق به کسب رتبه‌های برتر می‌شوند از مدارس عادی دولتی نیستند، نمی‌دهند. روزنامه فرهیختگان در گزارشی شرح داد که «مدرسه هر 15 نفر اول کنکور، پولی و غیردولتی است».

حتی در تبلیغات مؤسسات کنکور در رسانه ملی، ابایی از اینکه گفته شود با استفاده از کتاب‌های فلان انتشارات نیازی به هیچ منبع دیگری نیست، وجود ندارد. دیگر مؤسسه‌ای که در برگزاری آزمون‌های آزمایشی شهره است، هرساله به شکل طعنه‌آمیزی قبل از برگزاری کنکور نفرات برتر را معرفی می‌کند تا قدرت خود را در پیش‌بینی نتایج و آماده‌سازی برای کنکور به رخ سازمان سنجش و سایر رقبا بکشد. دیگری به دنبال ایجاد «فرصت برابر» در صداوسیما برای هر برنامه 750 میلیون تومان به جیب این سازمان می‌ریزد. حال بیشتر این سؤال ذهن را درگیر می‌کند که مگر درآمد حاصل از خدمات کنکوری چقدر است؟

گردش مالی سالیانه صنعت کنکور 8000 میلیارد تومان است. فقط یکی از مؤسسات کنکوری که فعالیت زیادی در زمینه کتب کنکوری دارد، سال گذشته بیش از 19 میلیون جلد کتاب به مبلغ حدود 320 میلیارد تومان فروخت. مؤسسه دیگری برای برگزاری هر آزمون از 20 مرحله آزمون، سی هزار تومان دریافت کرده که با احتساب شرکت‌کنندگان 110000 نفری آن، حدود 66 میلیارد تومان درآمد آن است. سال گذشته فقط یکی از مراکز انتخاب رشته برای 2300 داوطلب کنکوری انتخاب رشته کرد و به ازای هر نفر 450 هزار تومان گرفت. به عبارتی بیش از یک میلیارد تومان درآمد فقط در یک هفته! فرض کنید از 900 هزار نفری که امسال انتخاب رشته می‌کنند، 500 هزار نفر به مؤسسات مراجعه و به‌صورت میانگین 500 هزار تومان هزینه کنند، رقم قابل‌توجه است: 250 میلیارد تومان.

هر سخنی که تاکنون رانده شد، توصیفی بود بر آنکه ورود به برخی رشته‌ها و دانشگاه‌ها، چیزی بیش از استعداد و پشتکار می‌طلبد. برای ورود به آزادراه کنکور، باید بهای گزافی پرداخت، هرچند کوره‌راه‌های سنگلاخی پر پیچ و تاب نیز برای سایرین وجود دارند و استطاعت مالی نیز شرط لازم است نه کافی. در متن ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب گردیده که «دستیابی به آموزش عالی باید با تساوی کامل برای همه امکان‌پذیر باشد تا هرکس بتواند بنا به استعداد خود از آن بهره‌مند شود». ماده 1 کنوانسیون مقابله با تبعیض در آموزش مشخصاً از بین رفتن مساوات را در آموزش به‌ویژه محدود شدن به آموزش با کیفیت نازل را مصداق تبعیض می‌داند.

معاون سابق آموزش و پرورش در گفت‌وگو با تسنیم تشریح کرد که «مدارس دولتی فقیرتر می‌شوند و سال 96 نیز هزینه‌های مدارس از جیب خانواده‌ها تأمین می‌شود». در اسفند 95، برای یک مدرسه دولتی با 200 دانش‌آموز -تا آن تاریخ- یک میلیون و 830 هزار تومان پرداخت شده بوده است. طبق ادعای دولت قرار بر آن بوده است که این رقم به سه میلیون و160هزار تومان در کل سال تحصیلی برسد. بودجه‌ای که حتی اگر تأمین هم شده باشد، در مقایسه با شهریه‌های مدارس غیرانتفاعی به یک شوخی می‌ماند.

**عدالت توزیعی، حلقه گمشده

عدالت، مفهومی است که برخلاف نظریات دوره کلاسیک به دست بازار محقق نمی‌شود و فعالیت‌هایی به‌صورت توزیع مجدد فرصت‌ها با تعامل دولت نیاز است تا از انباشت دانش در اختیار طبقات مرفه جلوگیری شود. فارغ از اهمیت ماهیت علم و برخورداری از حق دانستن برای عموم جامعه، نقش علم از حیث بازتوزیع سرمایه اجتماعی و اقتصادی و توسعه جوامع بسیار حائز اهمیت است. فرصت‌های نابرابر آموزشی عاملی است برای بازتولید نابرابری‌های طبقاتی. در صورتی که روند تبدیل آموزش عالی از یک کالای عمومی (مانند امنیت و امثال آن) به یک کالای خصوصی گران‌قیمت ادامه یابد، دانشگاه نیز از پایگاه تولید علم برای جامعه به ابزار هژمونیک طبقات مسلط تقلیل می‌یابد و این به معنای مرگ خاموش آموزش عالی در یک کشور است.

اصولاً در جوامع طبقاتی مدرن، هیچ‌کس مجبور نیست در طبقه‌ای که زاده شده بمیرد و آزادانه قادر به تغییر طبقه خود می‌باشد. ابزار تغییر، اما «دانایی» است. اینجاست که عدالت توزیعی اهمیت دوچندانی می‌یابد. در ایران با تبدیل آموزش به یک کالای لوکس، عملاً طبقات فرودست از دستیابی به آن و در ادامه تغییر طبقه خود بازمانده‌اند. مافیای کنکور عملاً افراد بااستعدادی را که توان مالی چندانی برای پر کردن جیب سوداگران این بازار ندارند، از گردونه رقابت حذف کرده است و ابررسانه‌های دولتی مانند صداوسیما نیز به بهانه درآمدزایی، بوق‌های خود را در اختیار بنگاه‌های کنکوری گذاشته‌اند.

در این میان، دانش‌آموزان بااستعدادی که می‌توانستند با سرمایه ملی که باید به سویه در اختیار مردم قرار گیرد، به دانشگاه‌های برتر راه یابند، مجبورند آمال خود را از راه‌های دیگری دنبال کنند. روی دیگر این سکه، دانشگاه‌هایی‌اند که از وجود دانشجویان ساعی و خلاق محروم شده و به دانشجویانی که با پرداخت بهای گزاف موفق به کسب رتبه‌های برتر شده‌اند، خدمات ارائه می‌کنند. معامله‌ای دوسر باخت که منجر به توفیق‌زدایی در جامعه می‌شود. به نظر می‌رسد دسترسی به رؤیا‌ها از رهگذر کنکور، بیش از آنکه «فرصتی برابر» برای عموم باشد، کابوسی است برای همه و رؤیایی است برای هیچ‌کس.


--------------------------------------------------------------------------

* دانشجوی دانشگاه تهران

نشریه روجا، دانشگاه تهران

**اداره کل اخبار چندرسانه‌ای**ایرناپلاس**

نظر شما