شناسهٔ خبر: 28884168 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

آنچه از فعالیت القاعده و داعش در محیط خارجی آذربایجان و روسیه نمی‌دانید

به امارت قفقاز خوش آمدید!

صاحب‌خبر - فرشاد گلزاری*: «بیش از 2 هزار جهادگر روس در عرصه جنگ و درگیری سوریه بر ضد دمشق و ارتش آن حضور دارند که بخشی از آنها در کنار القاعده و زیرشاخه‌های آنها مشغول به فعالیت هستند». این عبارتی است که «ایگور بارینوف» رئیس آژانس فدرالی امور قومیت‌های روسیه در ژوئن ۲۰۱۵ و در گفت‌وگو با خبرگزاری تاس اعلام کرد که دقیقاً نشان می‌دهد روس‌ها تا چه میزانی از حضور افراط‌گراهای حاضر در نواحی خودمختار قفقاز شمالی نگرانند. تا به امروز بسیاری از متون منتشر شده در حوزه تروریسم تکفیری و سلفی جهادی به‌گونه‌ای کتابت شده است که گویی تمام جریان‌های تروریستی (شبکه جهانی القاعده، داعش و...) در سوریه و عراق زاد و ولد کرده‌اند و مبدأ فعالیت آنها هم از همین نقطه بوده است. متاسفانه در 7 سال اخیر که شامات اسیر ویروس تکفیر و تروریسم است هیچ‌گاه به این نکته مهم اشاره نشده است که سوریه و عراق تنها برشی از پازل افراط‌گرایی مذهبی است و همین موضوع باعث شده مردم کشورمان داعش یا هر فرقه تروریستی دیگر را در محیط عراق و سوریه باور کنند. به عنوان مثال زمانی که حمله تروریستی داعش در سال 96 به مجلس شورای اسلامی و مرقد امام(ره) اتفاق افتاد بسیاری با تعجب می‌گفتند مگر داعش می‌تواند وارد ایران شود؟ برخی دیگر با شنیدن این خبر میان خنده‌های هیستریک‌شان یکدیگر را متهم به دروغگویی می‌کردند. این روند یک بار دیگر در 31 شهریورماه امسال در اهواز و در میدان رژه اتفاق افتاد و باز هم عده‌ای می‌گفتند: مگر می‌شود، داعش؟! بله! می‌شود. تروریسم، ایران، عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان یا لیبی و فرانسه و بلژیک نمی‌شناسد. تروریسم شیء یا یک جسم خارجی نیست، بلکه یک تفکر رادیکالیزه شده است که گاه به صورت انفرادی و گاه به صورت جمعی خود را به نمایش می‌گذارد و خروجی‌اش می‌شود صدها پیکر بی‌سر یا بدن‌های در خون خفته. این تفکر که در عموم مردم به عنوان وهابیت مطرح می‌شود همان «سلفیت جهادی» است که البته در داخل و خارج از کشور از صاحب‌نظران در تعریف آن اختلاف‌نظر دارند اما خروجی آن مشخص است؛ انتحار! اینکه چگونه این تفکر در لایه‌های متعدد اجتماعی انواع و اقسام کشورها (از جنوب و غرب آسیا گرفته تا عمق اروپا) قبض و بسط پیدا می‌کند سوالی است که در جغرافیاهای مختلف پاسخ‌های مختص به خود را دارد اما جالب است بدانید که سعودی‌ها نه‌تنها در افغانستان، عراق و سوریه نسبت به حمایت و تبلیغ سلفیت جهادی فعال هستند، بلکه در مناطقی مانند بوسنی، قفقاز شمالی، چین، آفریقا و... روال تبلیغ سلفیت جهادی را به صورت سیستماتیک در دستور کار گذاشته‌اند. به‌عنوان مثال در اوایل دهه 90 و قبل از جنگ بوسنی چند مسجد کوچک با هزینه عربستان (حاکمیت وهابی آنها که توسط آل‌شیخ اداره می‌شود) در 40 کیلومتری سارایوو (پایتخت بوسنی) تاسیس شد و همگان به این می‌ا‌ندیشیدند که عربستان عجب کشور خیرخواهی است! این خیرخواهی در جنگ بوسنی با صرب‌ها خود را نشان داد و القاعده از همان مساجدی که عربستان ساخته بود به خیابان‌ها ریخت و تلفات یک و نیم برابر افزایش پیدا کرد. جالب است بدانید که در آن زمان «ملک سلمان» پادشاه فعلی عربستان مسؤول جمع‌آوری پول برای گسترش مساجد در بوسنی بوده و در ارتباط مستقیم با آل‌شیخ این فعالیت را سامان می‌داده است. خلأ ایدئولوژیک در داغستان شاید نام «شیخ شامل داغستانی» را شنیده باشید و شاید هم برای نخستین‌بار باشد که این نام به گوشتان می‌خورد. وی یکی از رهبران سیاسی، نظامی و مذهبی جنبش ضد حکومت امپراتوری روسیه در داغستان بود و بر اساس داده‌های تاریخی، قیام او بر ضد روس‌ها دنباله قیام‌های پیشین در منطقه قفقاز به رهبری «شیخ منصور» و «قاضی مراد» به حساب می‌آید. در داغستان او را یک منجی و استقلال‌خواه بزرگ می‌دانند که از ۱۸۳۹ به مدت 20 سال به مبارزه با نیروهای تزار روسیه پرداخت و در نهایت در ۱۸۵۹ به همراه خانواده‌اش تسلیم و دستگیر شد. او مدتی در داغستان زندانی بود و سپس به کی‌یف (پایتخت فعلی اوکراین) فرستاده شد و در نهایت در مراسم حج سال 1871 درگذشت. شیخ شامل، مسلمانان چچن و اینگوش را برای جهاد علیه تجاوز و تسلط روس‌های تزاری بر شهرهای آن سوی رود ارس و اشغال منطقه قفقاز، بسیج و رهبری کرد و از این منظر احترام زیادی در میان مردمان قفقاز دارد. اما نکته اینجاست که عربستان و بویژه ایالات متحده پس از آنکه ارتش سرخ شوروی افغانستان را ترک کرد، به این فکر افتادند که برای جلوگیری از گسترش کمونیسم باید سناریوی «جنگ مقدس» را که در افغانستان عملیاتی کرده بودند، به داخل جمهوری‌های مسلمان فدرال روسیه منتقل کنند. لذا ستون فقرات افراط‌گرایی در قفقاز شمالی را که متشکل از داغستان، چچن، اینگوشتیا، سرزمین کراسنودار، آدیغیه و سرزمین استاوروپول می‌شود باید «شبکه جهانی القاعده» دانست. از این منظر تفکر شیخ شامل که یک بحث آرمان‌خواهانه و ملی‌گرایانه برای استقلال به شمار می‌رفت توسط اندیشه وهابی منتشر شده از سوی سعودی‌ها با درون‌مایه سیاسی و نفوذ ایدئولوژیک با سرعت نسبتاً آرام بایکوت شد و این دقیقاً ورود به معنای انتشار تفکر جهاد رادیکال در داغستان به شمار می‌رود. چچن، سرزمین استثنایی‌ها در فاصله جنگ اول تا دوم چچن، در حالی که این جمهوری به دنبال استقلال بود، رخنه وهابی‌ها در ساختار قدرت آن روزبه‌روز آشکار‌تر می‌شد و شاید همین روند بود که سبب شد برخی چهره‌‌های شاخص در جنگ اول و یکی از همراهان اصلی «جوهر دودایف» یعنی «احمد قادراف» که پیشوای صوفیان قادری چچن بود، راه خود را از جدایی‌‌‌‌‌‌طلبان گرایش یافته به وهابیت، یعنی نظایر شامیل باسایف جدا کرده و در جنگ دوم چچن در صف متحدان روسیه قرار بگیرند. بعد از پیروزی نظامی روسیه در جنگ دوم چچن در سال 2000 نیروهای سیاسی غرب‌گرا نظیر «احمد زاکایف» راهی غرب شدند و شماری از چهره‌های شاخص سیاسی و نظامی نیز تحرکات خویش علیه روسیه را در مناطق صعب‌العبور کوهستانی چچن در چارچوب دولت در تبعید چچن ایچکریا در قالب مبارزات چریکی ادامه دادند. در ادامه، کشتار سرکردگان این جریان اعم از سلفی‌های تندرو نظیر « بن خطاب» عربستانی و «شامیل باسایف» چچنی بویژه در فضای پس از واقعه ۱۱ سپتامبر که زمینه برای برخوردهای شدیدتر مسکو با آنها فراهم شده بود، باعث تقویت گرایش‌های سلفی میان شبه‌نظامیان قفقازی و محکم‌تر شدن پیوندهای آنها با شبکه‌هایی مانند سازمان تروریستی القاعده شد. در این راستا زمینه‌هایی فراهم شد که تلاقی سیاست و ایدئولوژی در آن باعث شد خبر تاسیس امارت قفقاز شمالی در ۷ اکتبر ۲۰۰۷ توسط «داکو عمراف» به صورت رسمی اعلام شود. در دوره 6 ساله ریاست داکو عمراف بر امارت قفقاز، عملیات‌‌های تروریستی در منطقه قفقاز و خارج از آن، بویژه حملات انتحاری در ایستگاه‌‌های متروی لوبیانکا و پارک کولتوری یا فرودگاه دوموددووا در مسکو به انجام رسید، اقداماتی که سبب افول چشمگیر جایگاه مردمی امارت قفقاز به منزله میراث‌دار جدایی‌طلبی چچنی‌ها در دهه ۹۰ شد. در این بین انتقادهایی از سوی اطرافیان «رمضان قدیروف» رئیس‌جمهوری خودمختار چچن نسبت به داکو عمراف مطرح بود که رسماً او را باعث و بانی ناامنی در چچن و قفقاز شمالی می‌دانستند و حتی بارها اعلام کردند که داکو عمراف تمام برنامه‌های جمهوری چچن در مبارزه با تفکر وهابی و جهاد رادیکال را به مخاطره انداخته است. این روند ادامه داشت تا اینکه زمزمه جنگ در سوریه با درون‌مایه‌های سلفی جهادی رسانه‌ها را به این سمت متمایل کرد تا به دنیا بفهمانند قرار است یک بحران به اصطلاح داخلی در شامات شکل بگیرد. در این راستا زمانی که به‌هم‌ریختگی در سوریه کلید خورد داکو عمراف به دقت در حال رصد اوضاع و احوال سوریه بود و اطرافیان او مدام به وی گوشزد می‌کردند که باب جهاد باز شده و باید به شام مهاجرت کنند. اگرچه داکو عمراف مقابله با روسیه را مقدس‌تر و لازم‌تر از جهاد در سوریه می‌دانست اما واقعیت این بود که او هیچ مخالفتی با مهاجرت چچنی‌ها به سوریه نداشت. در آن روزها که القاعده و داعش با یکدیگر اختلاف نداشتند، تنها به فکر این بودند که چگونه سنگر به سنگر و دوشادوش هم می‌توانند «جهل مقدس» را در عراق و شام گسترش دهند. از این رو چچنی‌های حاضر در امارت قفقاز شمالی آرام‌آرام وارد سوریه شدند تا اینکه به یکباره اخباری مبنی بر به راه افتادن «جیش‌المهاجرین» در سوریه از سوی رسانه‌ها منتشر شد. این همان بدنه چچنی داعش بود که در میان آنها اتباع داغستان و اینگوش هم دیده می‌شدند. برادران، به امارت قفقاز خوش آمدید! یکی از تصاویری که هم‌اکنون زبانزد عام و خاص است، انتشار تصویر مردی قوی‌هیکل و چهارشانه با محاسن بلند به رنگ قهوه‌ای روشن است که توجه رسانه‌های جهانی را به خود جلب کرد. بله! درست فهمیدید او همان «ابوعمر الشیشانی» یا به عبارتی دقیق‌تر «ترخان باتیراشویلی» است که در گرجستان و در خانواده‌ای مسیحی متولد و تربیت شده و پس از آن وارد گردان نیروهای ویژه ارتش این کشور شد. نخستین تصویری که از او منتشر شد در کنار ابومحمد العدنانی (سخنگوی سابق و بنیانگذار عملیات‌های خارجی داعش) بود که جلیقه انتحاری خود را مسلح کرده بود و به دقت در حال گوش دادن به سخنان عدنانی در باب فضیلت‌های جهاد بود! از آنجا بود که تمام رسانه‌های سطح یک جهان رسماً تایید کردند چچنی‌ها و اتباع قفقاز شمالی به دلیل جنگجو بودن و تفکرات رادیکال خود به ستون فقرات عملیاتی داعش تبدیل شده‌اند و فرماندهی آنها در شامات را ابوعمر چچنی (به دلیل نداشتن حرف «چ» در زبان عربی او را شیشانی می‌خواندند) به عهده دارد. گردان المهاجرین هم توسط او در داعش سازماندهی شد که علاوه بر تحرک میدانی در سوریه قرار بود علیه روسیه دست به اقدام بزنند. از این منظر چچنی‌ها، اتباع قفقاز شمالی، تونسی‌ها، اتباع لیبی و تمام عناصر خارجی داعش برای شخص «خلیفه» و خالق تئوری ناامنی جهانی (ابومحمد العدنانی) به عنوان مهره موثر تعریف می‌شدند. شیشانی عناصر چچنی را به دقت مورد تعلیم و تربیت قرار داده بود و دقیقاً در حال مخابره این پیام بود که چچنی‌ها در میدان جهاد دست برتر را خواهند داشت. زمانی که هر کدام از اتباع چچن و قفقاز شمالی وارد گردان مهاجرین می‌شدند، الشیشانی آنها را در آغوش می‌گرفت و برای اینکه احساس غربت نکنند در گوش‌شان زمزمه می‌کرد: «به امارت قفقاز خوش آمدید». فرجام سخن درست است که خلافت در ارض داعش در سوریه، عراق و لیبی از بین رفته و عناصر آنها به صورت زیرزمینی مشغول فعالیت هستند اما واقعیت این است که در تاریخ مطالعات تروریسم، قفقاز و چچن به عنوان یکی از ریشه‌دارترین مناطق برای گسترش تفکرات رادیکال مورد اشاره قرار می‌گیرد. امروز داکو عمراف به عنوان بنیانگذار القاعده نوین در قفقاز زنده نیست اما تربیت‌شدگان «جهل مقدس» او همچنان در سرزمین‌های تحت سیطره داعش و القاعده حضور دارند. تا جایی که وعده‌گاه جدید آنها را باید شرق ایران و به طور خاص افغانستان دانست. *پژوهشگر حوزه تروریسم

نظر شما