شناسهٔ خبر: 28879775 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

در نشست باحضور مریم کاظمی و کوروش نریمانی مطرح شد/ بخش اول

با کشاندن تماشاچی به تئاتر موافقیم، اما ...

تهران- ایرناپلاس- اجرای دو نمایش با هزینه‌ها و قیمت بلیت بالا در یکی دو هفته گذشته حاشیه ساز شد. کورش نریمانی و مریم کاظمی با حضور در ایرناپلاس این پدیده را بررسی کردند. تلاشمان برای حضور حسین پارسایی در این نشست موفقیت‌آمیز نبود.

صاحب‌خبر -

در نشست باحضور مریم کاظمی و کوروش نریمانی مطرح شد/ بخش اول
با کشاندن تماشاچی به تئاتر موافقیم، اما ...
تهران- ایرناپلاس- اجرای دو نمایش با هزینه‌ها و قیمت بلیط بالا در یکی دو هفته گذشته حاشیه ساز شد. کورش نریمانی و مریم کاظمی با حضور در ایرناپلاس این پدیده را بررسی کردند. تلاشمان برای حضور حسین پارسایی در این نشست موفقیت‌آمیز نبود.

ایرناپلاس: با توجه به اینکه مخاطبان تئاتر نسبت به سینما و تلویزیون کمتر هستند و در سال‌های اخیر سعی شده قشر بیشتری از مردم با این هنر ارتباط برقرار کنند، سؤال اول این است که آیا دیده شدن تئاتر با هر وسیله‌ای خوب است یا نه؟ آیا باید تفاخر کنیم به بلیت‌هایی که فروخته می‌شود و سالن‌هایی که پر می‌شود؟

مریم کاظمی: در شهر تهران و کلاً در ایران نمایش‌های مختلفی اجرا می‌شود که به‌اصطلاح ژانرها و سبک‌های مختلفی را در برمی‌گیرد و شورای نظارت و ارزشیابی نمایش‌ها برای سهولت در تصمیم‌گیری در مورد مجوزهای تئاتر تصمیم گرفته این تقسیم‌بندی‌ها را انجام دهد. یکی از این نمونه‌ها کمدی‌های آزاد است که از امکانات و شرایطی در اجرا استفاده می‌کند که تماشاچی خود را دارد و اگر هم شنیده باشید و بدانید که بسیار پراستقبال است؛ یعنی بخش زیادی از مخاطبان و علاقه‌مندان دیدن نمایش‌ها، گرایش به این نوع اجراها دارند.

نمایشگرانی هم هستند که تئاتر را جور دیگری می‌بینند و دوست دارند ایده‌آل‌ها را در تئاتر بیابند و تماشاچی را نزدیک کنند. از پارامترهای کمی به‌روزتر و کمی فراتر از خوشایند تماشاچی عام و از ظرفیت‌هایی استفاده می‌کنند که بتواند کمی سطح فرهنگ و دانش عمومی را ارتقا دهد و این نمایش‌ها هم با کیفیت‌های متفاوت در سطح شهر تهران اجرا می‌شود. به عقیده من برای پر کردن هر صندلی در سالن‌های تئاتر زحمت کشیده شده و همه گروه‌ها این کار را می‌کنند که سالن‌هایش را پر کنند. هیچ کارگردانی نیست که بگوید من دوست ندارم سالنم پر نشود. همه ما دوست داریم سالن‌هایمان پر شود. و خوب هم پر شود و خوب هم بفروشیم . این به یک چالش و دغدغه تبدیل شده است. چرا؟

**تغییر قانونی که خوب بود

یک زمانی هزینه‌های کارهای نمایشی را پرداخت می‌کردند. دستمزد کارگردان و نویسنده و بازیگر و باقی عوامل را می‌پرداختند و ما از متن تا اجرا به ایده‌آل‌ها فکر می‌کردیم و به اینکه کارهای خوب بیافرینیم. ولی کم‌کم داستان عوض شد و توپ توی زمین ما افتاد و نتوانستیم توپ را بگیریم. یعنی باید صفرتا صد هزینه‌ها را تأمین می‌کردیم. سال 66 که من وارد تئاتر حرفه‌ای شدم کلیه هزینه‌های یک نمایش توسط مرکز هنرهای نمایشی پرداخت می‌شد و گیشه به گروه اجرایی متعلق بود. بعدها این تغییر کرد. تقریباً از سال 83 که شیوه‌نامه‌ای وجود داشت برای نمایش‌ها و صفرتا صد هزینه‌های نمایش‌ها پرداخت می‌شد، ناگهان تصمیم جدیدی گرفته شد و اولین زمینه‌اش این بود که پول لباس، دکور، پوستر و هزینه‌های جنبی نمایش که توسط مرکز هنرها تأمین می‌شد، برعهده کارگردان قرار گرفت. یعنی کارگردان به‌جای تمرکز در کیفیت اجرایی باید به بدنه زیربنایی ساخت و تجهیز نمایش فکر می‌کرد. که این کم‌کم از طرف کارگردان‌ها به عهده طراحان گذاشته شد و به‌تدریج طراحان برای خودشان اکیپ ساخت درست کردند. و قدم بعدی این بود که مرکز هنرهای نمایشی از صددرصدی که به گروه‌ها اختصاص می‌داد شاید به یک‌دهم یک‌پنجم حتی یک‌صدم برآورد نمایش تقلیل داده است.

**تماشاچی رکن اساسی در معیشت تئاتری‌ها

وقتی قرار باشد هزینه را خودمان تأمین کنیم خودمان بلیغ کنیم ، بسازیم، بفروشیم و خودمان تقسیم پول کنیم و... همه این‌ها ما را به چرخه معیوب می‌اندازد. یعنی ما مجبوریم درآمد داشته باشیم. وقتی مجبور می‌شویم درآمد داشته باشیم پس یک سری چیزها اجتناب‌ناپذیر است؛ مثل تولد سالن‌های خصوصی، مثل ورود تهیه‌کننده‌ها و مدیران تولید، مثل شرکت‌های تبلیغاتی مجازی و غیره؛ مثل اکیپ‌های روابط عمومی، مثل اجاره بیلبوردها و بنرهای تبلیغی گران؛ مثل استفاده از بازیگران چهره برای کمک به درآمد گیشه. در کنار همه این‌ها، سالن‌های دولتی درصدی از گیشه نمایش‌ها را برمی‌دارند و علی‌رغم شعارهای فرهنگی هنری همه ارگان‌ها فقط و فقط به فکر تأمین هزینه‌های حتی جاری خود از گیشه تئاتری‌ها هستند. از زمانی که بحث شیرین پول و سرمایه به میان آمد و در تئاتر هم آمد، همه رقابت را شروع کردیم. یعنی ما کارهایی می‌کنیم که ضمن حفظ ایده‌آل‌های هنری خود فروش هم بکند. تماشاچی که اکنون برای ما وجودش حیاتی است، به دلایل مختلف به تئاتر می‌رود، یا به خاطر بازیگر یا کارگردان یا به‌خاطر تبلیغات وسیع . بنابراین تماشاچی الان رکن اساسی است در معیشت ما تئاتری‌ها.

**با کلیت حضور تماشاچی در تئاتر به هر دلیلی موافقم

دستمزدهای عوامل تئاتری باید ارتقا پیدا کند. مرکز هنرهای نمایشی با پذیرفتن قرارداد تیپ خانه تئاتر و کف دستمزدها به سمت سلامت حرفه‌ای می‌رفت و یک زمانی فکر کردند این عملی است، اما بعدها با بودجه‌ای که داشتند دیدند نمی‌توانند این را پوشش دهند و چون مدیریت خوبی برای هزینه کرد بودجه موجود هم نبود، بودجه‌ها صرف سمینارها، مد و لباس، نشست‌های مختلف فرستادن کارشناس و... شد. برای تولید عملاً امکانات کمتر شد و توجیه اقتصادی برایش پیدا نکردند و بعد برنامه‌ریزی کردند چهره‌ها را بیاورند، درست مثل تلویزیون که بودن چهره‌های گران‌قیمت قراردادهای سازمانی و کمک‌های دولتی را بیشتر می‌کند. در تئاتر هم همین‌طور شد. اگر کارگردان و گروه اجرایی از چهره‌های سینمایی، یا محبوب مردم؛ یعنی کسانی که مردم به خاطر آن‌ها پول بپردازند و برای دیدنش سالن‌ها را پر کنند، می‌توانستند استفاده کنند، تا اندازه‌ای بعضی از هزینه‌هایشان را جبران می‌کردند.

از نظر من شخصاً این کار هیچ اشکالی ندارد. ولی وقتی تبدیل می‌شود به سیاست غالب الگو و مدل می‌شود، از روی یک الگو همه همین کار را بکنند و هیچ فکر اندیشه و کارایی خلاقه برای شما به‌عنوان کارگردان یا گروه اجرایی متصور نباشد، اگر شرایط تبلیغی و اعلان کارها مساوی باشد، تماشاچی تصمیم می‌گیرد کدام نمایش را ببیند. هدف اطلاع‌رسانی به اوست .تبلیغات اکنون چه کارکردی دارد؟ کارش جهت دادن به دیدگاه شماست. شما وقتی به داخل سوپرمارکت می‌روی از دیدن همه‌چیزهای رنگارنگ هیجان‌زده می‌شوی و خیلی دوست دارید خرید کنید. وقتی در معرض تبلیغاتی خیلی وسیع قرار می‌گیری مغزت فرمان می‌دهد که باید بروی و آن را ببینی و یک فرمان معیوبی هم می‌دهد که کاری که تبلیغ ندارد پس خوب نیست و دیدن ندارد.

به نظر من آوردن تماشاچی در تئاتر به هر دلیلی خوب است. چون تئاتر باید در جامعه بسط پیدا کند. اشکال ندارد ثروتمندان هم باید بروند و تئاتر ببینند اتفاق بدی نیست. ولی باید به زیرمجموعه‌ها احترام بگذاریم. مثل‌اینکه سوپرمارکت‌ها، بقالی‌های کوچک را بخورند. تبلیغات قوی سد به‌وجود می‌آورد. هر نوع سیاستی که تماشاچی را به تئاتر بکشاند، با هر نوع شرایطی که هست، من هم به آن احترام می‌گذارم. چون دوست دارم تماشاچی بیاید و نمایش ما را ببیند، اما اگر این اتفاق منجر به این شود که کارگردان‌های خرده‌پا و کم‌بضاعت که امکانات تبلیغات وسیع برای خود ندارند، از بین بروند و به این وسیله بخشی از فرهنگی که هر روز ساخته می‌شود و هر روز به‌وسیله فارغ‌التحصیلان شکل می‌گیرد، نابود شود و قدرت ابراز وجود نداشته باشد من با آن مخالفت می‌کنم ولی با کلیت حضور تماشاچی در تئاتر به هر دلیلی موافقم.

**مسئله‌ای به نام عدالت

کوروش نریمانی: خب این سؤال که یک سؤال خیلی کلی است. مسلّم است که از نظر هر هنرمند جاافتاده و اصیلی، فروش و جلب‌توجه و شهرت هر تئاتری به هر قیمتی کسر شأن است. چه دلیلی دارد هنرمند بخواهد به‌وسیله‌ای غیر از هنرش متوسل شود برای دیده شدن؟! هیچ هنرمندی نمی‌خواهد به هر بهانه‌ بیخودی تئاترش دیده شود. ولی اساساً « به هر قیمتی »را باید روشن معنی کرد . منظور چیست؟ مصداق کدام است؟ مثلاً اگر بگویید منظور حضور چهره‌های مطرح است، خب این چه اشکالی دارد؟ مگر اینکه این چهره‌ها سطح بازی‌شان نازل باشد یا صرفاً به‌خاطر شهرتی غیر از هنرشان به کار گرفته شوند. اگر بگویید منظور تبلیغات فراوان و ویژه است، خب این چه اشکالی دارد؟ مگر اینکه عدالتی در این شکل از تبلیغات نباشد یا صرفاً بر اساس روابط خاصی و برای نمایش‌های خاصی این تسهیلات در نظر گرفته شود.

خب این‌ها مواردی است که باید ابعادش روشن شود و بعد روی آن بحث کرد. در این بحث همه‌چیز نسبی است . چیزی که معمولاً وسط سؤال‌هایی از این دست گم می‌شود ماهیت خود تئاتر است. وجه فرهنگی و تاثیرگذار هنر است. مثالی بزنم: ما الان دیوان حافظ با چندین نوع چاپ و جلد و شکل و شمایل داریم در این مملکت. از یک دیوان حافظ جیبی که در ترمینال جنوب می‌فروشند بگیر ، تا دیوان حافظ با جلد چرمی و زرکوب و کاغذ گلاسه و نقش و نگار با آب‌طلا! ... ولی ماهیت اصلی همان اشعار حافظ است. چه با آب‌طلا نوشته شود چه با مداد. امّا اینکه جمعی دیوان معمولی حافظ را برای مطالعه و تفسیر شعرش می‌خرند و جمع قلیلی دیوان زرکوب حافظ را برای تزئین کتابخانه چوب گردویی‌شان، خب این مسئله است . اینجاست که پای دولت‌ها و مراکز فرهنگی و متولیان این امور به مسئله باز می‌شود . درواقع اینجاست که مدیران فرهنگی باید حساس بشوند و ثابت کنند که چه چیزی از نظر آنها اهمیت و اولویت فرهنگی محسوب می‌شود؟ اشعار حافظ یا جلد زرکوبش ؟

ما نمی‌توانیم به کسی بگوییم چرا تماشاگر می‌آوری؟ چون اصلاً تئاتر برای دیده شدن است. تئاتر بدون حضور تماشاگر اصلاً معنا پیدا نمی‌کند. اما می‌توانیم حساس باشیم که چه چیزی به خورد این تماشاگر می‌دهیم . درواقع اگر باور داشته باشیم که تئاتر یک رسالت فرهنگی دارد ، پس در قبال آنچه مخاطب از آن می‌بیند و درک می‌کند ، مسئولیم . این درست آن چیزی است که متولیان فرهنگ باید سرلوحه کارشان قرار دهند و برایش هزینه کنند .این بخش معمول زندگی است. بخش فرهنگی بخش معمول زندگی نیست.

**مدیران فرهنگی چه کرده اند

منظور من این است که اصل و ریشه ی بحث را ول نکنیم و به ساقه بچسبیم . می‌گویم ریشه این درهم‌ریختگی‌ها و نابسامانی‌های فرهنگی اصولاً کجاست؟ در همین کلانشهر تهران، بیخ گوش ما، در برج میلاد، بستنی‌های لاکچری با روکش طلا سرو می‌شد یا شاید هنوز بشود. قیمت این بستنی به قیمت امروز چیزی حدود دو میلیون تومان است!... متوجهید؟ دومیلیون تومان برای یک بستنی، در حالی که بیخ گوش ما همشهریانی محتاج نصف این مبلغ برای گذران یک ماه زندگی خانواده‌شان هستند . خب؟ باید پرسید این فرهنگ مبتذل نوکیسگی و تازه به دوران رسیدگی از کجا و چگونه وارد زندگی بخشی از جامعه ما شده است؟ چطور می‌شود که هم‌وطنی در چنین شرایطی بستنی روکش طلا را به نیازهای شدید و اولیه هموطن دیگرش ترجیح می‌دهد ؟ متولیان و مدیران فرهنگی ما در این مدت چه کرده‌اند که بخشی از جامعه به این حد از دنائت اخلاقی رسیده‌اند ؟!...

در مورد تئاتر و سینما و کتاب و سایر امور فرهنگی و هنری هم به‌راحتی می‌شود همین سؤال ریشه‌ای را پرسید . این‌همه بودجه، این‌همه وزارتخانه و اداره و ارگان و سازمان فرهنگی ، این‌همه مدیر، این‌همه سمینار و سخنرانی و پند و اندرز، این‌همه تظاهر به اخلاقیات و مذهب و ملیّت،... ثمره‌اش کجاست؟ می‌پرسم دولت و ارگان‌های فرهنگی دیگر در طول این سال‌ها چه اقدام زیربنایی و مهمی در حوزه تئاتر انجام داده‌اند؟ برای هنرمندان صاحب اندیشه کدام زیرساخت‌ها را فراهم کرده‌اند؟ برای تئاتر اندیشه محور و دغدغه‌مند، چند سالن تئاتر ساخته‌اند؟!... برای هنرمند صاحب فکر و صاحب قلم و اندیشه، چه تخم دوزرده‌ای گذاشته‌اند؟ خیلی جاهای دنیا، دولت‌ها و شهرداری‌ها به تئاتر، به هنر، به کتاب و کتاب‌خوانی و سایر امور فرهنگی سوبسید می‌دهند. خیلی جاهای دنیا دولت‌ها و شهرداری‌ها و ارگان‌های فرهنگی، برای داشتن تئاتر از نوع فرهیخته‌اش، زیرساخت فراهم می‌کنند و برنامه‌ریزی بلندمدت می‌کنند و به هنرمندان تسهیلات ویژه می‌دهند. خب؟ اینجا دولت‌ها و شهرداری‌ها و ارگان‌های فرهنگی ما چه کرده‌اند؟ در مقابل این موج عظیم فارغ‌التحصیل تئاتر و هنرآموزان بی‌شمار تئاتر و کلاً همه هنرمندان این حوزه، چه کاشته‌اند که حالا برداشت کنند؟ ...

از زمان دولت آقای احمدی‌نژاد، یک شیوه‌ گفت‌وگو بین وزرا و مدیران مد شد . آن‌هم اینکه هر وزیر و وکیلی به‌جای پاسخگویی به مطالبات و سئوالات حوزه کاری‌اش، خودش اولین منتقد شد و اولین سوالات را مطرح کرد. حالا هم ظاهراً این شیوه‌ گفتاری میان وزرا و مدیران نهادینه شده و ادامه دارد. وزیر فرهنگ و ارشاد، تئاتر لاکچری را تیر خلاص به این هنر مردمی می‌داند! عجبا! باید از آقای وزیر پرسید که این تفنگ که تیر خلاص می‌زند در دست کیست؟ ماشه‌اش را چه کسی می‌چکاند ؟!... سؤال کلیدی اینجاست: اگر تئاتر لاکچری خوب است، که هیچ . اگر بد است چه کسی باید اول از همه جوابگو باشد؟ اصلاً وزارت فرهنگ و ارشاد، شهرداری‌ها، صدا و سیما، و ارگان‌های فرهنگی دیگر با این حجم از بودجه‌ای که در اختیار دارند، برای همان تئاتر مردمی مورد ادعای آقای وزیر چه کرده‌اند؟ چقدر حمایت مالی کرده‌اند؟ چه تبلیغی کرده‌اند؟ چند سالن ساخته‌اند؟... ساختن سالن که پیشکش، حالا که همان سالن‌های ساخته شده قبل از انقلاب را هم اجاره می‌دهند! ...

خود من، یک سال کامل وقت و انرژی و زندگی‌ام را گذاشتم پای آموزش و کارگاهی تحت عنوان کارگاه کمدی خلاق. با نزدیک به سی هنرجوی جوان کاملاً ناشناخته ،نمایشی کمدی روی صحنه بردم که خوشبختانه هم با استقبال تماشاگران و هم با لطف و تحسین صاحب‌نظران روبه‌رو شد.سؤالم این است: وزارت ارشاد چه کمکی به من کرد؟ مرکز هنرهای نمایشی چه کمکی کرد؟ آیا این تئاتر از جنس همان تئاتر مردمی مورد ادعای آقای وزیر نبود؟! من که می‌توانستم در همین مدت نمایشی حرفه‌ای روی صحنه ی سالن اصلی تئاتر شهر داشته باشم و از آن گذشتم . حداقل شما که اطلاع دارید که خدا را شکر نمایش‌هایم هم تماشاگر کافی و وافی خودش را دارد و به لحاظ مالی می‌توانست فروش قابل‌توجهی هم داشته باشد. ولی پای یک کارگاه ماندم، یک سال زحمت کشیدم و با کمترین دستمزدی که شما تصورش را بکنید نزدیک به سی نفر را آموزش دادم و نمایشی را با کمترین بهای بلیت روی صحنه بردیم و شب‌هایی با چنان ازدحامی از تماشاگر روبه‌رو شدیم که علاوه‌بر صندلی‌ها‌، چهار پنج ردیف تماشاگر روی زمین نشستند و نمایش شپش را تماشا کردند. خب ؟ اینجا باید پرسید آقایان مسئول دقیقاً کجایند؟ رسانه‌ها و ارباب جراید کجایند؟... حالا بیاییم ازآن‌طرف قضیه را ببینیم...

**سرمایه‌گذارانی که به تئاتر آمده‌اند

در این وانفسای بحث تئاترهای خصوصی -که این هم البته خودش داستانی است - یک سری تحت عنوان سرمایه‌گذار، تهیه کننده، یا هر عنوان دیگری پیدایشان می‌شود، پول کلانی دارند، از وسط ماجرا وارد می‌شوند و می‌گویند: ما پول داریم، امکانات داریم، تبلیغات داریم، ارتباطات ویژه داریم، هنرپیشه‌های چهره داریم، سالن داریم، تماشاگر مشتاق دیدن هنرپیشه داریم و ... به هر حال راه برای ورود هر سرمایه‌داری – شخصی یا سازمان‌یافته – باز می‌شود. ورود سرمایه تحت عنوان سرمایه شخصی و خصوصی هم خوبی‌هایی دارد و هم بدی‌هایی. معادله پیچیده‌ای است. از یک‌طرف سرمایه‌گذار این‌چنینی می‌گوید من که چندان تئاتر نمی‌شناسم و فقط پول هزینه کرده‌ام برای این امکاناتی که فراهم کرده‌ام. می‌گوید که مجبور شده‌ام پول خیلی بیشتری بدهم که هنرپیشه‌های بیشتری بیایند، پول بیشتری بدهم که دکور و لباس و موزیک و نور و سالن و امکانات ویژه‌ای فراهم کنم. حالا این پولم باید برگردد. هنرپیشه می‌گوید من آنقدر پول گرفته‌ام که راضی شوم در این کار بازی کنم . عوامل می‌گویند ما آنقدر پول گرفته‌ایم که ساخت‌وساز کنیم و تبلیغ کنیم و... خلاصه به شکل خیلی مشخص و روشنی فقط مناسبات مالی این وسط مطرح است.

خب! حالا طرف دیگر ماجرا که مناسبات فرهنگی‌تری را دنبال می‌کند چه حرفی بزند؟ چگونه حرف بزند که منطقی باشد؟ مسلّم است که در این زمینه حرف بسیار است، مسلّم است که سایر هنرمندان تئاتر سئوالات زیادی برایشان به‌وجود می‌آید. ولی یک چیز دیگر هم مسلّم است و آن اینکه نظام حاکم بر این‌گونه‌ تئاتری به هرحال نظام دیگری است. مناسبات دیگری دارد که برمی‌گردد به نگاه سرمایه‌دارانه به تئاتر که قاطبه هنرمندان تئاتر در این مناسبات نمی‌گنجند. به همان دلیلی که بستنی روکش طلا نمی‌خورند، به همان دلیلی که دیوان حافظ زرکوب برایشان چندان فرقی با دیوان حافظ معمولی ندارد، خود حافظ و اشعارش برایشان مهم است. اینکه قیمت بلیت فلان نمایش فلان تومان است، قطعاً اکثریت هنرمندان تئاتر را حساس می‌کند، امّا در وهله اول نمی‌توانند بپرسند چرا این‌همه گران؟ چون بلافاصله سرمایه‌گذار جلوی‌شان چرتکه می‌اندازد که به این دلیل، به این دلیل، به این دلیل!... هنرمندان تئاتر نمی‌توانند از همکارانشان بپرسند که چرا فلان تومان بابت این نمایش پول می‌گیری. چون بلافاصله هنرپیشه‌ همکار می‌گوید: چرا نگیرم؟ اگر به خودت چنین دستمزدی می‌دادند نمی‌گرفتی؟!...

به نظرم این دست سئوالات خصوصاً از طرف همکاران هیچ‌وقت راه به‌جایی نمی‌برد. امّا معنی‌اش این نیست که سؤالی وجود ندارد. سئوالاتی هست که متولیان فرهنگی باید بپرسند. ابهاماتی هست که رسانه‌ها باید شفافش کنند، یا حتی خود عوامل این نمایش‌ها. می‌شود راجع به شخص یا اداره سرمایه‌گذار پرسید و جواب گرفت. می‌شود راجع به پیشینه فرهنگی و هنری سرمایه‌گذاران و هدفشان پرس و جو کرد . می‌شود مثلاً پرسید چرا چنین سرمایه‌ای برای کارگردانان بزرگی مثل دکتر رفیعی فراهم نیست؟ جواب به این سؤال‌ها خیلی ابهامات را برطرف می‌کند. صاحب‌نظران می‌توانند راجع به تبعات خوب یا بد چنین رویکردی در تئاتر گفت‌وگو کنند. تحقیق کنند. رسانه‌ها اینجا نقش تعیین کننده‌ای دارند. به همین دلیل است که می‌گویم این بحث، بحث گسترده‌ای است و سئوالات معمولاً کلی و ژورنالیستی می‌شود و جواب دادن به این سئوالات معمولی آن‌هم بدون دلیل و مدرک کافی، بی‌فایده می‌شود. کل حرفم این است که گفت‌وگو بین هنرمندان در این زمینه باید منصفانه و منطقی باشد و متولیان فرهنگی مسئولیت‌شان را بپذیرند و بی‌جهت توپ را به زمین هنرمندان نیندازند.

**دولت؛ مسئول برقراری امنیت شغلی

نمایش‌های دیگری ممکن است تحت تأثیر این وضعیت قرار بگیرند. هنرمندان دیگری تحت تأثیر این وضعیت قرار بگیرند. و هنرمندان خوب به خاطر مشکلات معیشتی به شکل خیلی منطقی و طبیعی به سمت نمایش‌هایی بروند که دستمزدشان را می‌دهند و زندگی‌اش را تأمین می‌کند، به خاطر اینکه امنیت شغلی که ندارد هنرمندمان. این امنیت شغلی را چه کسی چه ارگانی باید برقرار کند، غیر از دولت؟ چرا اینجا که می‌رسیم درواقع دولت شکل فعالیتش منفعلانه شده است. الان اگر بررسی کنیم متوجه می‌شویم که نسبت به 20 تا 25 سال پیش نقش دولت هی به مرور در زمینه تئاتر کمرنگ‌تر و کمرنگ‌تر شده است. دردناک قضیه این است که فقط در بخش نظارتی و امر و نهی کردن به هنرمندان نقشی برای خود قائل شده است. آنجایی که باید نقش حمایت کننده داشته باشد در این حوزه سیاست‌گذاری درست کند، به قول خانم کاظمی سفارش‌های درست بدهد به هنرمندان، اینجا کاملاً تهی شده است. با این حجم فارغ‌التحصیل دیگر در توانایی‌اش نیست، زیر ساخت هم اصلاً چیزی به اسم زیرساخت تئاتر نداریم. بعد از انقلاب چندتا سالن تئاتر درست و حسابی ساخته‌ایم در تهران. چندتا تالار وحدت ساخته شده است. چهل سال از انقلاب گذشته. هیچ تعارفی نداریم، آقایون مسئول بیایند و بگویند چندتا تئاتر شهر توانسته‌اند بسازند. یک تئاتر شهر را نتوانستیم حفظ کنیم. حتی نمی‌توانند بازسازیش کنند.

حتی نمی‌توانند محیط دور و برش را از گزند دستفروش و بسازبفروش حفظ کنند. نمای این سالن‌ها را دارند به‌راحتی می‌فروشند و فروختند. حالا در این وسط ما به‌راحتی یقیه مسئولان اصلی را ول می‌کنیم و می‌آییم می‌چسبیم، البته نمی‌گویم نباید بچسبیم نباید بررسی کنیم؛ من می‌گویم اصل قضیه یعنی سرچشمه قضیه را نگاه بکنیم بعد آرام‌آرام بیاییم و به پایین‌دست‌ها برسیم. اینجا وقتی از وسط وارد ماجرا می‌شویم یک جای کار همیشه می‌لنگد. همیشه شما حرفتان گاهی اوقات منطقی گاهی اوقات هم غیرمنطقی می‌شود. حرفتان همیشه جواب منطقی خواهد داشت. سؤالتان جواب منطقی خواهد داشت. هر سؤالی را که مطرح کنید دوستان ما می‌گویم چه من چه خانم کاظمی ممکن است از آن جنس نباشیم، اما جوابش را نداریم. ولی من جوابش را می‌دهم. آن وقت خواهید دید شما منطقاً نمی‌توانید سؤال بپرسید. شما نمی‌توانید به هنرپیشه‌ای بگویید چرا مشهور هستی، چرا آنقدر به تو پول می‌دهند. تئاتر ما همه‌چیزش دولتی است. ماهیتاً و ذاتاً دولتی است و این خوب نیست. الان اینجوری شده است که دولت به اسم سیاستگذاری فقط نظارت می‌کند و اتفاقاً نظارتش یا گاهی اوقات تیغ برانش گردن خورده‌ریزها را می‌زند. یعنی به‌راحتی دولت می‌تواند کار کوچک دانشجویی را تخطئه کند. به‌راحتی می‌تواند ایراد بگیرد از آن‌ها. به‌راحتی می‌تواند مانع اجرای کارشان شود یا تعداد اجراهایشان را کم کند.

اما آیا دولت این نقش را دارد که با نمایش‌های بیگ پروداکشن و پرطمطراق همین کار را بکند؟ نمایش‌هایی که سرمایه‌گذاری هنگفتی برای آن خوابیده. آیا این قدرت را دارد؟ به هیچ وجه! این وظیفه هر دولتی است، وظیفه هر شهرداری است وظیفه هر ارگانی است به فرهنگ جامعه برسد. برای اینکه بازتاب خوبش را در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی خواهیم دید. شاید جایش نباشه ولی می گویم. شما نوع برخورد نمایندگان مجلس را نگاه بکنید. جلساتشان را می‌بینید خب ببینید دارند به چه حوزه‌ای وارد می‌شوند. اصلاً به کجا کشیده می‌شود. فرقی هم نمی‌کند. ما هم به مجلس برویم همان رفتار را با یکدیگر خواهیم کرد. چون همینجوری هستیم با هم، می‌دانید ما الان به لحاظ فرهنگی مشکل داریم. کسی هم که بگوید نداریم اشتباه می‌کند تعارف هم نداریم. خب این را باید تئاترها، کتاب‌ها حل کنند موسیقی باید حل کند. که به جامعه خط می‌دهند لطافت می‌دهند. به مناسبت‌های اجتماعی ارزش می‌دهند. از سخنرانی‌های خشک تأثیرگذاری‌شان بیشتر است. من می‌گویم بیاییم این شکلی قضیه را ببینیم اگر بگوییم به چه قیمتی شاید درست نباشد باید بگوییم ما چه کرده‌ایم؟ ما یعنی آن بخشی که وظیفه‌اش است یعنی دولت. یا ادارات و ارگان‌های فرهنگی اساساً چه کار کرده‌اند طی این سال‌ها؟ چه زیرساخت‌هایی فراهم کرده‌اند؟ چه چیزی کاشته‌اند که الان می‌خواهند درو کنند؟

ادامه دارد...

گفت‌وگو از: سیدمهدی موسوی‌تبار، هنگامه ملکی

**اداره کل اخبار چندرسانه‌ای**ایرناپلاس**

نظر شما