امروزه جوامع داراي قدرت نوآوري بيشتر، در پاسخ به محيطهاي متغير و ايجاد قابليتهاي جديدي که به آنها اجازه نيل به نوآوري بهتر را ميدهد، موفق هستند (مرادي، 1391)
در يک محيط اقتصادي آشفته، نوآوري به عنوان استراتژي براي کسب فرصتهاي جديد و حفاظت از دانش و اطلاعات است. نوآوري نقش کليدي در ارائۀ محصولات منحصر به فرد و خدمات از طريق ايجاد ارزش افزوده دارد. با اين حال، نوآوري فعاليتگران قيمت و مخاطره آميز است، همراه با نتايج مثبت بر عملکرد شرکت، گاهي اوقات ميتواند همراه با نتايج منفي باشد، مانند تغييرات سريع محيطي، افزايش هزينهها، نارضايتي کارمند يا تغييرات نابجا. (قاسمي، 1393)
با توجه به رويکرد چند بعدي محققان که بازتاب ماهيت پيچيده نوآوري است، بيان تعريف روشن از آن دشوار است. يکي از اولين تلاشها براي تعريف نوآوري توسط هارت (1977) صورت گرفته است که نوآوري را تمايل براي تغيير تعريف کرده است. برتون (1999) نوآوري را به عنوان مجموعهاي از ابعاد انساني همچون ديد باز، کارآفريني، تمايل به تغيير و توانايي نوآوري و خلاقيت تعريف کرده است. (جانکيزک ، 2015)
کانتر (1989) در تعريف نوآوري، بر فرآيند آن تاکيد دارد و نوآوري را فرآيند گردآوري هر نوع ايده جديد و مقيد براي حل مساله ميخواند و معتقد است که نوآوري شامل شکل گرفتن ايده، پذيرش و اجراي آن است.
کوئين (1985) نوآوري را اولين تحويل و تبديل يک ايده به عمل در يک فرهنگ تعريف ميکند.
شومپيتر (1947) در آثارش نقش پر تحرک و حائز قدرت نوآوري را در صحنه توليد برجسته ساخته و نوآوري را به منزله استقرار کارکردهاي نو در توليد ميداند. او نوآوري را ترکيب جديد عوامل توليدي ميداند و نوآوري را محدود به توسعه فناوري نکرده و حتي تغيير چيدمان ماشين آلات در کارگاه را نيز نوآوري تلقي مينمايد. (گلابچيان، 1391)
نوآوري عبارت است از به کار بردن ايده سودآور جديد در بازار کسب و کار، به منظور توليد ثروت و خلق ارزش. (ييلمازو همکاران ، 2014)
نوآوري را ميتوان عملي و کاربردي ساختن افکار و انديشههاي نو ناشي از خلاقيت تعريف کرد؛ به عبارت ديگر در خلاقيت، اطلاعات به دست ميآيد و در نوآوري، آن اطلاعات به صورتهاي گوناگون عرضه ميشود. (زارعي و همکاران، 1395)
دراکر (1381) معتقد است نوآوري همانند هر فعاليت عيني در کنار نبوغ و استعداد، نيازمند دانش، توجه و سختکوشي همه دست اندرکاران است. آنچه در ميان کارآفرينان مشترک است نه گونه خاصي از شخصيت بلکه تعهد سيستماتيک به نوآوري است.
از ديدگاه هولت (1987) اصطلاح نوآوري در يک مفهوم وسيع به عنوان فرآيند استفاده از دانش يا اطلاعات مربوط به منظور ايجاد يا معرفي چيزهاي تازه و مفيد بکار برده ميشود. نوآوري هر چيز تجديد نظر شدهاي است که طراحي و به حقيقت درآمده باشد و موقعيت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نيز يک برتري رقابتي بلند مدت را ميسر سازد. به عبارتي ديگر نوآوري خلق چيز جديدي است که يک هدف معين را دنبال و به اجرا رساند.
اوراب ( 1988) عنوان ميکند که نوآوري توسعه و کاربرد ايده جديد به صورت محصول، فرآيند يا خدمت جديدي است که منجر به رشد پوياي اقتصاد ملي و افزايش استخدام براي توليد سود در شرکت نوآور ميباشد. نوآوري پديدهاي نيست که فقط يک بار رخ دهد بلکه فرآيندي مستمر و متشکل از فرآيند تصميمگيري سازماني در تمام مراحل، از توسعه ايده جديد تا کاربردي شدن آن ميباشد. ايده جديد اشاره به درک نياز جديد مشتري يا روش جديد توليد دارد و از طريق جمع آوري اطلاعات با ديدگاه کارآفرينانه توسعه مييابد. در فرآيند کاربردي شدن ايده جديد، به صورت محصول، فرآيند يا خدمت، به کاهش هزينه و افزايش بهره وري بايد توجه شود (طبخي، 1395).
نظر شما