شناسهٔ خبر: 28807945 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

خسرو معتضد در مصاحبه با «فرهیختگان» :

برگزاری جشن‌ رویای شاه بود

صاحب‌خبر - با تصویب طرح برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی توسط محمدرضا پهلوی، تمامی وابستگان حکومت پهلوی درصدد انجام این طرح برآمدند. آنها تمام تلاش خود را برای تحقق رویای شاهنشاه به کار گرفتند. نهادها، سازمان‌ها و وزارتخانه‌های دولتی و سایر سازمان‌های مربوط از دربار گرفته تا کوچک‌ترین عضو دولتی، در این کار به مشارکت و تلاش پرداخته و شوراهای مختلفی در این زمینه تشکیل شد. با وجود اینکه جشن‌های مذکور قرار بود در سال 1340 برگزار شود، پس از چندین بار به تعویق افتادن، سرانجام در سال 1350 به اجرا درآمد و رویای شاه با دعوت از بسیاری از سران و رهبران کشورها محقق شد. حکومت پهلوی با برگزاری جشن‌های 2500 ساله در پی رسیدن به اهداف مختلفی بود که در بعد داخلی می‌توان به تلاش حکومت برای مشروعیت‌بخشی به خود اشاره کرد و در بعد خارجی باید دانست که یکی از اهداف برگزاری این جشن ها دستیابی به وجهه بین‌المللی برای حکومت پهلوی و معرفی ایران به‌عنوان یک کشور درجه اول بود. از همین رو، کمیته‌های بین المللی جشن‌های 2500 ساله، با پرداختن هزینه‌های هنگفت در بسیاری از کشورهای دنیا، به تبلیغات گسترده در باب این جشن‌ها دست زدند. «فرهیختگان» به مناسبت سالگرد برگزاری این جشن‌ها ضمن تهیه گزارشی از جزئیات این مراسم، برای روشن شدن ابعاد مختلف این موضوع با کارشناسان و پژوهشگران این حوزه گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید. خسرو معتضد، پژوهشگر و تاریخ‌نگار ایرانی است. او در سال ۱۳۴۳ سردبیر مجله ترقی شد و نخستین کتاب وی نیز در همان سال انتشار یافت. بعد از انقلاب اسلامی نیز از او کتاب‌های بسیاری در حوزه تاریخ به ویژه تاریخ معاصر و دوره پهلوی منتشر شده ‌است. وی همچنین مجری و کارشناس برنامه «تاریخ معاصر» در صدا و سیما بوده است. متن زیر حاصل گفت‌وگوی او با «فرهیختگان» است که در ادامه می‌خوانید. چه عواملی باعث شد شاه تصمیم به برگزاری این جشن بگیرد؟ برگزاری این مراسم از چه زمانی پایه‌ریزی شد؟ بنای برنامه‌ای که می‌فرمایید از سال 1330 یعنی دوران دکتر مصدق گذاشته شد. وقتی شما روزنامه‌های آن زمان را می‌خوانید، می‌بینید که شاه قصد تاج‌گذاری داشت. در سال 1330 مطبوعات آن زمان ازجمله مجلات و روزنامه‌ها اعلام کردند قرار است مراسم تاج‌گذاری بگیرند و سپهبد رزم‌آرا، نخست‌وزیر قول داده بود جشن باشکوهی برای ثریا که عروس شاه بود، بگیرد. حتی تاج و شنل و... را آماده کرده بودند. در یادداشت‌های مرحوم محمدرضا خلیلی‌عراقی، رئیس حسابداری نخست‌وزیری در سال 1329 وجود دارد که شاه می‌خواهد تاج‌گذاری کند، چون همه پادشاهان ایران تاج‌گذاری می‌کردند؛ از احمدشاه، محمدعلی‌شاه، مظفرالدین‌شاه و ناصرالدین‌شاه همه تاج‌گذاری کردند. از نظر شاه زمانی سلطنت مسجل می‌شد که تاج‌گذاری اتفاق بیفتد. شاه این آرزو را داشت ولی نمی‌توانست، چون در ابتدای کار ایران به وسیله متفقین اشغال شده بود و این پنج سال طول کشید، بعد جریان حزب توده پیش آمد و قصه تیراندازی به شاه و این آرزو بر دل او ماند. در زمان رزم‌آرا قول داده شد این کار انجام شود. یعنی گفت من تاج‌گذاری برای اعلیحضرت را آماده می‌کنم و چون جشن عروسی ثریا در زمستان 1329 انجام شد، مراسم باشکوهی گرفتند و این مقدمه‌ای برای تاج‌گذاری شد. حوادث ملی‌شدن نفت و سال‌های 1330 تا 1332 این مساله را عقب انداخت. بعد از اینکه 28 مرداد اتفاق افتاد و شاه قدرتی پیدا کرد، مخصوصا بعد از کنارزدن سپهبد زاهدی و زمانی که علاء نخست‌وزیر بود، این مساله مطرح شد و عده‌ای جمع شدند و گفتند جشن تاج‌گذاری بگیریم. علاء با اینکه سیاستمدار پخته‌ای بود اما در مقابل شاه فرد ضعیفی بود و بیشتر پست‌های وزیر دربار را در دست داشت. بعد از این مساله جشن تاج‌گذاری بالا گرفت، من صورتجلسه‌ها را دارم. از سال 1337 مساله تاج‌گذاری مطرح شد. در سال‌های 1338 و 1339 این ماجرا توسط شجاع‌الدین شفا که معاون وزارت دربار بود، پیگیری شد. شفا فرد باسواد ولی بسیار فرصت‌طلب بود و دو، سه زبان می‌دانست و چند کتاب ترجمه کرده بود. اشتباه شاه در این بود که فکر می‌کرد 2500 سال شاهنشاهی داشتیم، درحالی که 900 سال در این مملکت بیگانگان حکومت می‌کردند. خلفای عباسی چه نسبتی با ایران دارند؟ خوارزم‌شاهیان چه نسبتی با ما دارند؟ دولت ترکیه الان مدعی است که ما از اولاد سلجوقیان هستیم، اینها چه نسبتی با ایران دارند؟ این کاسبی خوبی شد و عده‌ای جمع شدند تاج‌گذاری را تبدیل به جشن‌های شاهنشاهی کردند. جلساتی از سال‌های 1338 و 1339 تشکیل می‌شد و تا سال 40 ادامه داشت. در این سال چون ایران دچار مشکلات اقتصادی شد، این مساله کنار گذاشته شد، اما دوباره از سال 42 که «اسدالله علم» روی کار آمد، این مساله عنوان شد و شاه می‌گفت اگر من تاج‌گذاری نکنم سلطنت من مسجل نمی‌شود. چون این رسمی بود که تمام پادشاهان می‌کردند؛ چه پادشاهان ایرانی و چه پادشاهانی که بر ایران مسلط شده بودند. عده‌ای همانند شجاع‌الدین شفا و دیگران با فرصت‌طلبی شروع کردند به نوشتن خاطرات. کتاب «ماموریت برای وطنم» توسط خارجی‌ها نوشته شد. چند نویسنده آمریکایی آمدند و این را نوشتند. کتاب دیگر به «سوی تمدن بزرگ» و «انقلاب سفید» بود. اینها را شجاع‌الدین شفا با یک عده‌ای می‌نوشت. دیروز سندی خواندم که شاه از یک نفر پرسید در نگارش این کتاب دست نداشتید؟ کتابی که به نام شاه بود. او گفت خیر. این مساله نان‌دانی شد برای عده‌ای. گفتند که جلسات و کمیته‌هایی تشکیل و تاج‌گذاری انجام شود. تاج‌گذاری انجام می‌شود و شاه هم خوشحال می‌شود و ما هم پولی به جیب می‌زنیم. اینها پیشنهاد جشن‌های بزرگ را دادند. گفتند باید جشن دوهزاروپانصدمین سال شاهنشاهی ایران را برگزار کنیم. این جشن‌ها در تایلند هم وجود دارد. تایلند سه‌هزار سال سلطنت دارد و پادشاه آنجا که فرد خوبی هم بود، این جشن‌ها را برگزار می‌کرد اما بسیار ساده. دنیا اینچنین است که زیربار این مراسم نمی‌رود. در انگلستان به دلیل برگزاری مراسم عروسی پسر ملکه الیزابت مطبوعات بسیار نقد کردند که چرا باید مملکت چهار روز تعطیل باشد. به هرحال شاه تحت‌تاثیر شجاع‌الدین شفا و دیگران قرار گرفت که می‌خواست پست دائم داشته باشد. معاون فرهنگی وزارت دربار بود و اگر انقلاب نمی‌شد، قرار بود خرجی شود و یک میلیارد دلار کتابخانه پهلوی ساخته شود. در روزنامه اطلاعات و کیهان هم عکس‌ها منتشر شده بود. این جشن‌ها نان‌دانی برای عده‌ای شد و کمیته‌های مختلفی تشکیل دادند و این جلسات را برگزار می‌کردند و می‌گفتند این باعث قوام سلطنت است. می‌خواستند خود را در دل شاه جا کنند. شاه فرد ساده‌لوحی بود، چیزها و تصاویری به او نشان می‌دادند و او را گول می‌زدند. مثلا می‌گفتند اصلاحات ارضی انجام شده و دهقانان و کارگران شما را دوست دارند و از شما راضی هستند. به شاه دروغ می‌گفتند و گزارش‌های دروغ می‌دادند. آنها به دنبال درآمد و زندگی خود بودند. شجاع‌الدین شفا فرد فرصت‌طلبی بود که به شاه گزارش‌ می‌داد تمام روسای‌جمهور جهان در کمیته شاهنشاهی هستند. اصلا چنین چیزی نبوده است. این مسائل باعث شد بودجه گزافی برای جشن اختصاص داده شود. توضیحاتی که درباره این بودجه می‌دهند، غلط است. مثلا می‌گویند 22میلیون دلار بوده اما چنین نیست. حدود 400 میلیون دلار بوده است. به مطبوعات خارجی خیلی پول می‌دادند. دیدگاهی وجود دارد که براساس آن مطرح می‌شود شاه با توجه به خارج‌شدن انگلیس در آن زمان از منطقه، می‌خواست خود را کشور درجه اولی معرفی کند. ارزیابی شما چیست؟ اینکه انگلستان می‌خواست خارج شود یک کلک بود. انگلستان الان در امارات حضور دارد، تمام سردبیرها و خلبان‌ها و... در این کشور انگلیسی هستند. شاه نمی‌خواست قدرت خود را از دست بدهد. اینکه می‌گویند ژاندارم خلیج‌فارس هم یکی از اشتباهات است. خلیج فارس حوزه دریایی ماست. در آنجا دوهزار کیلومتر ساحل داریم و نباید رهایش کنیم. این اشتباه است. در زمان سلاجقه کشتیرانی داشتیم. در دوره نادرشاه 30 کشتی درست کردیم و در دریای خزر 12 کشتی داشتیم. همه اینها از دست رفت. هر زمامداری بیاید باید مرز ایران را در دریای خزر و خلیج‌فارس و دریای عمان حفظ کند. شاه به نظر من در این مورد نمی‌خواست کار بزرگی کند، کاری بود که هر زمامداری در ایران انجام می‌داد. کاری که جمهوری اسلامی هم این کار را می‌کند و نیروی دریایی خود را تقویت می‌کند. به نظر من این مسائل نبوده است. به نظرم عده‌ای در دربار همیشه متملق بودند. مساله اصلی در برگزاری این جشن‌ها تملق بود. نادرشاه می‌گفت چاپلوس‌ها من را به این وضع درآورده‌اند. درخصوص این جشن‌ها شنیده‌ام تا 400 میلیون دلار خرج شد. برخی می‌گویند تا 900 میلیون دلار و این را بعید نمی‌دانم چون بسیار به مطبوعات خارجی پول دادند. برای روزنامه‌های کویت چک نوشته بودند. در اروپا هیچ‌کس بدون پول قربان صدقه شما نمی‌رود، بسیار خرج شد که آمدند و به جایی هم نرسید. خبرنگاران خارجی که آمدند، دوربین‌ها را به طرف دهات اطراف شیراز بردند. این مساله به جای اینکه سبب سربلندی شاه شود باعث شد بگویند مردم ایران فقیر و بیچاره هستند و شاه جشن گرفته و شام داده است. تمام غذاها از فرانسه می‌آمد. کباب‌طاووس که در شکم آن خاویار بود، داشتند. مطبوعات نوشته بودند تنها غذایی که از ایران آمد، خاویار بود. حتی در جایی خواندم رئیس‌جمهور فرانسه گفت غذاها را از ماکسیم بردید، مستخدمین را از ایران بردید و اگر من به این جشن بیایم من صاحب پیشخدمت می‌شوم، برای چه بیایم؟ رئیس‌جمهور فرانسه و آمریکا نیامدند. از شوروی آمدند و خیلی کسان دیگر و در یک شب بسیار خرج شد. تمام لباس‌ها و بشقاب‌ها از خارج آمده بود. این در ملت فقیر جا افتاده نبود. اسدالله علم می‌گوید سال بعد خواستیم جشن بگیریم. یعنی در سال 51 به شهبانو گفتیم می‌خواهیم یادبود جشن‌های شاهنشاهی را بگیریم. فرح گفت حرفش را نزنید. این جشن‌های فرانسوی خیلی به ما صدمه زد. در تمام دنیا عکس از بدبختی‌های ایران گذاشتند. عکس از تظاهرات و از دهات خالی گذاشتند. الان هم که طرفداران شاه این عکس‌ها و رفتن شاه و فیلم از شکوه آن زمان می‌گذارند، اشتباه می‌کنند. معاون وزیر خارجی آمریکا در آن زمان می‌گفت ما را از ساعت چهار بعدازظهر در گرما بردند و تا ساعت 10 شب که شام دادند، اذیت شدیم. همه بدگویی کردند. اگر خانم فرح الان تعریف می‌کند و به‌به و چهچه، مداخلات او در مسائل عمومی به ضرر شاه تمام شده است. در مصاحبه‌هایی که انجام می‌داد این کار را می‌کرد. ایشان در کارها زیاد دخالت می‌کرد، باندی در دربار داشت. باندهایی بودند که پول می‌گرفتند، این جشن هم باند بود. حتی می‌خواستند به‌عنوان یادبود این جشن‌ها را ادامه دهند که شهبانو گفت این جشن‌های فرانسوی را فراموش کنید. گفته می‌شود یکی از عوامل سقوط شاه برگزاری این جشن‌ها بود، شما با این موضوع موافقید؟ نسبت این جشن با آینده رژیم شاه چه بود؟ دقیقا. این جشن‌ها هیچ خاصیتی نداشت، رژه رفتند و شام خوردند. تنها غذایی که در آن مراسم سرو شد و ایرانی بود، خاویار بود. عده زیادی را دعوت کردند. هرکدام از این کشورها وقتی به ایران آمدند شاه به آنها هدیه داد. این جشن تماما با تمسخر مواجه شد. من همان زمان در انگلیس بودم. پنج سال بعد انگلستان به ما می‌خندید، به ما می‌گفتند وضع شما خوب است که اینچنین بذل و بخشش می‌کنید؟ چطور شاه این‌طور می‌بخشد. در آن زمان 11میلیارد به کشورهای عقب‌مانده کمک کردیم. به انگلستان وام دادیم، اگر توانستید این میزان را از کشورها بگیرید. دستگاه تبلیغاتی ما ضعیف است. صدا و سیما و مطبوعات ما ضعیف هستند. چون تاریخ نمی‌دانیم این مسائل را عنوان نمی‌کنیم. الان آن تاریخ در خیال مردم بهشت شده است. آن زمان را برای مردم خوب جلوه می‌دهند. این مسائل باید بیان شود که فساد بود و در تمام معاملات باید به اعضای دربار چیزی می‌رسید. این جشن‌ها چیزی بود که گردن شاه گذاشته بودند. دوست داشت او را با کوروش مقایسه کنند. تاریخ خوب و بد را در کنار هم قرار می‌دهد و مقایسه می‌کند.

نظر شما