شناسهٔ خبر: 28795293 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

به‌مناسبت سالگرد تصویب کاپیتولاسیون

کاپیتولاسیون و استعمار نوین

لایحه‌ کاپیتولاسیون قلب امام(ره) را در فشار قرار داد و سبب شد ایشان روزشماری کند که «... چه وقت مرگ پیش بیاید.» اما چرا امام(ره) از یک مصوبه مجلس این چنین متاثر شد؟ چرا این روز را روز عزا اعلام کرد؟

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، استعمار، امپریالیسم و سلطه‌گری از گذشته دور تاکنون نشان داده‌اند هزاران چهره آشکار و نهان دارند که همچون تارهای عنکبوت بر تمام جوانب زندگی جوامع تحت سلطه تنیده شده‌اند. این چهره‌ها در بیشتر موارد، با ظاهر بشردوستی، صلح‌طلبی، آزادی‌گرایی، ترویج عمران و آبادی و مانند آن به صورت دام‌های خطرناک، فرا راه ملت‌ها گسترده شده‌اند و روشن است که با آگاهی از این ظاهرفریبی‌ها، می‌توان صید این دام‌ها نشد و با پیگیری سیاست‌های مدبرانه و آینده‌نگرانه داخلی و خارجی، می‌توان مانع تحقق اهداف سلطه‌جویانه استعمارگران شد. اندیشمندان معمولا سه نوع استعمار را مطرح کرده‌اند؛ استعمار کهن، استعمار نو و استعمار فرانو که مورد اخیر محل بحث ما نیست.

 استعمار کهن، شیوه‌ای استعماری بوده که قدرت‌های بزرگ با اعمال زور بر کشورهای دیگر سلطه پیدا می‌کردند و خود در راس آن کشورها حکمرانی می‌کردند و به چپاول ثروت آنها می‌پرداختند، مثل دوران حکومت انگلیس بر هندوستان در اواخر قرن 16 و قرن 17 میلادی.پس از جنگ جهانی دوم و با تغییراتی که در سیاست خارجی قدرت‌های استعمارگر شکل گرفت، استعمار نو از طریق حاکمان وابسته، مطامع، اهداف و خواسته‌های استعمارگران را عملی می‌کرد و تا سال‌های متمادی ادامه داشت. یکی از عوامل تغییر روش از استعمار کهنه به استعمار نو این بود که سرمایه‌داری از مرحله رقابتی و لیبرالیستی سنتی خودش وارد مرحله انحصاری یا امپریالیستی شده بود و امپریالیسم 1915، که منجر به سرنگون کردن ناپلئون و تغییر مسیر قدرت در اروپا شده بود، مدعی بود بشر را به صلح و رفاه خواهد رسانید.

دلیل دیگر این اتفاق، روی آوردن کشورهای آسیایی و آفریقایی به جنبش‌های آزادی‌خواهانه و بیداری شرق بود. این خیزش‌ها و اعتراضات استعمار را به نقطه‌ای رسانید که دیگر نمی‌توانست از طریق حضور مستقیم، خشن و تحت سلطه قرار دادن کشورها، آنها را اداره کند. ضمن اینکه خود کشورهای استعمارگر هم ادامه سلطه به شیوه گذشته را به‌صرفه نمی‌دانستند و برایشان از نظر اقتصادی هزینه‌بر بود.

یکی از مصادیق استعمار نو قراردادهایی بین‌المللی است که با هدف کسب منافع بیشتر از طرف ابرقدرت‌ها به کشورهای ضعیف‌تر تحمیل می‌شود. لایحه کاپیتولاسیون که در سال 43 در مجلسین ایران تصویب شد یکی از همین قراردادها بود که به‌شدت مورد انتقاد جامعه ایران قرار گرفت و جنبش‌های متعددی در اعتراض به این ماجرا به راه افتاد.
به مناسبت سالگرد تصویب این لایحه در زمان حکومت پهلوی به ارائه گزارش‌هایی در مورد کاپیتولاسیون و دلایل اهمیت آن در سیاست خارجی پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

 

  احیای کاپیتولاسیون

پس از کودتای 28 مرداد نفوذ آمریکا در ایران تشدید شد و به تبع آن تعداد مستشاران و اتباع آمریکایی نیز رو به فزونی گذاشت. در اواخر دهه 30 و پس از امضای قرارداد دوجانبه دفاعی بین ایران و آمریکا، دولت آمریکا مساله وضعیت حقوقی نیروهای خود در ایران مطرح کرد و پس از روی کار آمدن جان‌ اف‌ کندی اعطای مصونیت به مستشاران آمریکایی را رسما خواستار شد. دولت ایران که مدتی از پاسخ دادن به درخواست آمریکا خودداری کرده بود بالاخره در زمان نخست‌وزیری اسدالله علم به این درخواست پاسخ داد و نخست‌وزیر در مهر سال 1342 لایحه پذیرش کاپیتولاسیون را تحت عنوان «ماده واحده الحاقی به قرارداد وین» به مجلس فرستاد. پس از تقدیم لایحه به مجلس علم جای خود را به حسنعلی منصور داد و همزمان با این تحولات جان اف‌ کندی در آمریکا ترور شد و جای خود را به جانسون داد. رئیس‌جمهور جدید آمریکا برای گرفتن حق مصونیت مستشاران از مجلس شورای ملی 200 میلیون دلار وام به ایران پرداخت کرد که دولت ایران متعهد شد در مدت 10 سال آن را پس دهد.

بالاخره با تلاش‌های حسنعلی منصور و امر شاهنشاه آریامهر! لایحه مذکور پس از گرفتن رای موافق از مجلس سنا، در تاریخ 21 مهر 43 در مجلس شورای ملی تصویب شد. به موجب این لایحه، مستشاران آمریکایی، تکنسین‌ها، اعضای خانواده و خدمه آنها اعم از نظامی و غیرنظامی از حاکمیت قضایی ایران خارج شدند و در ردیف دیپلمات‌ها و اعضای سیاسی سفارتخانه‌ها قرار گرفتند.انتشار خبر تصویب کاپیتولاسیون در جامعه به‌خصوص در مجامع مذهبی و انقلابی واکنش‌های تندی را به دنبال داشت. امام خمینی(ره) هنگامی که از موضوع آگاه شد و از محتوای لایحه اطمینان یافت دست به دو اقدام زد. ایشان علاوه‌بر صدور بیانیه و اعلام موضع نسبت به تصویب این قرارداد ننگین بلافاصله در 4آبان در جمع کثیری از مردم سخنرانی مهمی ایراد کردند که تبدیل به یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی شد. ایشان با یک سخنرانی افشاگرانه علیه شاه مردم را از جزئیات مصوبه مجلس آگاه کردند و از اقشار جامعه خواستند که در مقابل این توطئه به پا خیزند و اجازه ندهند که کشور زیر یوغ آمریکا برود. انتقادات طرح‌شده از سوی امام خمینی(ره) در مورد کاپیتولاسیون مبتنی‌بر چند محور اساسی است که از قضا جزء اصول اندیشه و مبانی سیاست خارجی از نگاه ایشان است و به همین مورد خاص مربوط نمی‌شود. به‌طورکلی این مولفه‌ها در نسبت با هر قرارداد بین‌المللی که درونمایه استعماری داشته باشد قابل بررسی است. یکی از این مولفه‌ها مساله «استقلال» است که به نظر می‌رسد باید به‌طور جدی مورد توجه قرار گیرد. در این یادداشت با نگاهی به سخنرانی مذکور به بررسی این مولفه‌ها پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

  کاپیتولاسیون و مساله «استقلال»

در دوران پهلوی بسیاری از امور بین‌المللی تحت استعمار ایالات متحده بود که به واسطه موقعیت جغرافیای از کانون جنگ‌ها دور مانده و با انباشت ثروت، قدرت سیاسی این کشور به میزان چشمگیری رشد کرده بود. آمریکا به‌عنوان ابرسلطه‌گر عرصه بین‌المللی به هر طریق ممکن و در قالب‌های مختلف سعی بر تامین منافع خود داشت. گاهی به صورت جنگ و لشکرکشی نظامی، گاهی به صورت تحریم و گاهی هم در قالب قراردادهای بین‌المللی. محمدرضا پهلوی به‌منظور تثبیت پایه‌های قدرت خود در منطقه و تامین منافع دربار زمینه‌های تسلط آمریکا بر کشور را فراهم کرد، به‌طوری که اغلب سیاستگذاری‌های داخلی و بسیاری از مناسبات بین‌المللی تحت نظارت و دخالت ایالات متحده تعیین می‌شد که یکی از مصادیق آن تصویب لایحه کاپیتولاسیون بود. لایحه‌ای که قلب امام(ره) را در فشار قرار داد و سبب شد ایشان روزشماری کند که «... چه وقت مرگ پیش بیاید.» اما چرا امام(ره) از یک مصوبه مجلس این چنین متاثر شد؟ چرا این روز را روز عزا اعلام کرد؟

 اولین نکته‌ای که امام(ره) در سخنرانی خود مطرح می‌کند مساله استقلال کشور است، «ایران دیگر عید ندارد... . ما را فروختند، استقلال ما را فروختند... .»

امام خمینی(ره) در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، یکی از عوامل و دلایل مهم مخالفت خود با آن رژیم را وابستگی شاه به ابرقدرت‌ها و اربابان خارجی خود عنوان کرد و خواستار پایان دادن به رابطه‌ ذلت‌بار رژیم پهلوی با ابرقدرت‌ها و دولت‌های زورگو و زیاده‌خواه شد. حضرت امام صراحتا استقلال و آزادی را از آرمان‌های اساسی و اولیه‌ قیام معرفی کرد و همواره نفی دخالت بیگانگان و حفظ استقلال کشور و تحقق شعار «نه شرقی، نه غربی» مورد توجه ایشان بود. بنیانگذار انقلاب اسلامی وابستگی به غیر خدا را عامل ذلت و سرشکستگی ملت می‌دانست و آن را مطلقا تقبیح و مکررا اعلام می‌کرد که وجه تمایز انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها همین عدم وابستگی به غیر است؛ «تمام انقلاباتی که واقع شده است، یک وابستگی به شرق و غرب داشته است... لکن انقلاب ایران، انقلاب غیروابسته است نظیر انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیا انجام می‌گرفت که وابستگی در کار نبود، الا یک وابستگی و آن وابستگی به مبداء وحی و وابستگی به خدای تبارک‌وتعالی.»

از این رو ایشان همه مصادیق وابستگی، از وابستگی فرهنگی تا وابستگی‌های سیاسی و اقتصادی، با همه صورت‌ها و ابعاد مختلف آن را محکوم می‌کرد. در اندیشه سیاسی امام(ره)، عدم قبول وابستگی و به دست آوردن استقلال، از درون انسان آغاز می‌شود و این سرآغاز شکل‌گیری هویت اسلامی و انسانی است که با شناخت ارزش وجودی خود، در برخورد با افکار و جریان‌ها و روش‌ها گمراه نمی‌شود و بر مبنای مخالفت با بندگی غیرخدا هویت خود را جست‌وجو می‌کند تا نقش موثر خود را در زندگی و مسئولیت‌های آن به‌خوبی بشناسد؛ در واقع تاکید امام بر عدم وابستگی ناشی از اندیشه الهی و فلسفه وجودی انسان است، چنانکه در فرمایشات ایشان داریم: «ما باید باور کنیم که از دیگران کمتر نیستیم. ما می‌خواهیم هویت گمشده خود را بازیابیم.»

پس از طرح مساله استقلال و بررسی مبانی فکری امام در رابطه با این موضوع اکنون چند نکته قابل توجه است؛ اول اینکه تصویب کاپیتولاسیون و واکنش امام(ره) نسبت به آن صرفا یک واقعه تاریخی نیست، بلکه این مساله در هر برهه ای از زمان می‌تواند مصداق داشته باشد. به عبارت دیگر تا وقتی که قدرت‌های استعماری برای تامین منافع خود به دنبال سلطه‌جویی و استثمار دنیا باشند انعقاد قراردادهای این چنینی غیرممکن نیست و چنانکه در گزارش‌ها آمده است چنین عهدنامه‌هایی نه قبل از سال 43 بی‌سابقه بوده و نه بعد از آن متوقف شده است. حتی امروزه دولت‌های سلطه‌جو برای تسریع هر چه بیشتر این روند و کسب منافع بیشتر نهادهای بین‌المللی نظیر سازمان ملل را تاسیس کردند تا بتوانند تحت پوشش آن به اهداف مورد نظر خویش دست یابند. نکته دوم این است که کشوری می‌تواند به صورت واقعی رشد و توسعه داشته باشد که بر ظرفیت‌های بومی خود تکیه کند و امید نداشته باشد که منافع کشور از خارج مرزها تامین شود، زیرا در دوره خودبنیادی امروز و بر اساس اقتضائات سیاست جدید هر کشوری به دنبال منافع حداکثری خویش است و هیچ‌چیز را برای دیگری نمی‌خواهد. البته این به معنای عدم تعامل با دیگر کشورها نیست، بلکه موضوع تفاوت تعامل بین‌المللی با بردگی و نوکری بیگانگان است. در این راستا توجه به نقش اهداف حق‌طلبانه برای پیروزی بر سلاح و قدرت و ثروت است که منجر به کوتاه کردن دست اجانب بر سرمایه‌های کشور می‌شود، چنانکه عامل پیروزی انقلاب اسلامی همین موضوع بود که تداوم آن ایران بعد از انقلاب را به صورت کشوری استقلال‌یافته معرفی کرد.

  عزت ملی، استثمار داخلی و نفوذ روحانیت

غیر از مساله «استقلال» لزوم حفظ «عزت و عظمت ملی» نیز در سخنان امام قابل بررسی است. ایشان در سخنرانی خود بلافاصله بعد از طرح موضوع «استقلال»، عزت و عظمت کشور و مردم را مورد اشاره قرار دادند: «عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران پایکوب شد... .»

 اینکه هویت و عظمت یک ملت با تصویب یک قانون اینچنین لگد مال شود امام رحمه‌الله‌علیه را به‌شدت تحت تاثیر قرار داد. از نظر امام دون شأن یک مسلمان ایرانی است «که اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد... . هیچ‌کس حق تعرض ندارد.»

 به‌طور کلی ایشان در جریان انقلاب اسلامی سعی کرد احساس حقارت را از ملت ایران بگیرد. احساسی که طی 150 سال بر اثر عوامل گوناگون در درون مردم ریشه دوانده بود. از جنگ‌های دوران قاجار و شکست‌های سختی که کشور در آن دوره متحمل شد گرفته تا دیکتاتوری رضاخان و سرکوب ملت که مجال نفس کشیدن به کسی داده نمی‌شد، مردم را دچار یک احساس خودکم‌بینی کرده بود. امام در پی زدودن این خودکم‌بینی تاریخی بود و از تقویت و تداوم این احساس به‌شدت متاثر بود. لذا همین جلسه سخنرانی نقطه عطفی بود برای زدودن خودکم بینی که درنهایت به تعبیر رهبر معظم انقلاب: «امام آمد این روح حقارت را گرفت و در طول 15 سال نهضت امام تا پیروزی انقلاب و از روز پیروزی انقلاب به نحو دیگری تا 10 سال عمر بابرکت آن بزرگوار، دائم روح خودباوری را در این ملت دمید: شما می‌توانید، ما می‌توانیم، شما قادرید، شما بزرگید، شما قدرتمندید.» بنابراین یکی از کارکردهای منفی قراردادهای کاپیتولاسیونی تحقیر مردم و تضعیف عزت ملی است که «نمی‌توانیم و نمی‌شود» را به جامعه القا می‌کند.

از دیگر نکات مهمی که امام در متن سخنرانی خود مورد اشاره قرار می‌دهند «استثمار داخلی» است. به این معنی که دولت «ملت مسلم ایران را پست‌تر از وحشی‌ها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام 200 میلیونی که 300 میلیون پس بدهد.» به زعم امام رحمه‌الله‌علیه نه‌تنها این وام 200 میلیونی به جیب مسئولان می‌رود و هیچ‌نفعی برای مردم ندارد، بلکه فشار ناشی از بازپرداخت آن نیز متوجه مردم است، به تعبیری «به نام ملت و به کام دولت!» درخصوص این مورد ایشان از پشت‌پرده هم صحبت می‌کند که «معلوم می‌شود پشت‌پرده چیزهایی است و ما نمی‌دانیم... . چه می‌خواهند با ما بکنند؟...  این ملت فقیر 10 سال 100 میلیون دلار نفع پول به آمریکا بدهد؟...» از اینجا معلوم می‌شود که پشت‌پرده تصویب برخی قرارداد‌های بین‌المللی می‌تواند منفعت مادی اشخاص و ویژه‌خواری باشد و مساله «منافع ملی» تنها مستمسکی است برای نیل به این اهداف.

مساله بعدی که امام(ره) به آن اشاره می‌کند نقش روحانیت در اصلاح امور است. امام نگاه آن روز حکومت به روحانیت را تقبیح و تاکید می‌کند که اگر یک روحانی در مجلس بود «تو دهن این نماینده‌ها می‌زد» چنانکه مدرس چنین کرد. امام در ادامه ابتذال مجلس شورای ملی را ناشی از فقدان روحانی در مجلس می‌داند و تاکید می‌کند که اگر «نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد که مجلس به این صورت مبتذل در‌آید... .» این نکته در نسبت با وضع کنونی حامل این پیام است که اگر در مجلسی یک روحانی حضور داشته باشد و در آن مجلس به مردم خیانت شود، آن روحانی مصداق همان آخوند فاسد است که امام درباره آن فرمودند: «ساواکی‌ها نزد من از آخوند فاسد محترم‌ترند.»

 

* نویسنده : محمدحسین نظری روزنامه‌نگار

نظر شما