شناسهٔ خبر: 28793431 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

گزارش جام‌جم از محله شهدای مشروطه جایی که هیچکس آنها را نمی‌شناسد

صور خاموش اسرافیل

آیفون تصویری زنگ خورد، یک بار،‌ دوبار، سه بار، کسی جواب نداد، شاید او پشت آن درِکوچک کرم رنگ بود و دلش نخواست ما را راه بدهد. زنگ همسایه دیوار به دیوار خورد،‌ زنی بی‌چادر و روسری از لای در معلوم شد،‌ با نگاه پر شک تماشایمان کرد و اجازه نداد وارد شویم و برویم روی پشت بام. چند قدم آن طرف‌تر پیرزنی از پشت آیفون به حرف‌هایمان گوش داد، بعد از پنجره بالایی نگاهمان کرد و گفت نمی‌گذارد برویم روی بام،‌ گفت اصلا ولش کنید حالا اگر رضاشاه! کاری کرده به من و شما چه مربوط،‌ گفت شاید اینها خلاف کرده‌اند و کشته شده‌اند. مردی اتوکشیده که بوی عطر می‌داد اما موافق بود که برویم بالای بوم و گردن دراز کنیم به حیاط خانه روبه‌رو، ولی حیف که کلید پشت بام را نداشت.

صاحب‌خبر -

ورودی کوچه شهید ابراهیمی را چند وقتی است با ورقههای آهنی بستهاند و به درش قفل زدهاند. پس باید رفت سمت بیمارستان لقمان، از بین کلی آدم رد شد و به حیاط اورژانس رسید و بعد پرید بالای یک باغچه بزرگ که حکم نردبان دارد برای دیدن حیاط خانهای که درش کوچک و کرم رنگ است. مریضهای بدحال را روی برانکارد وارد اورژانس میکنند و ما درحسرت دیدن مقبره شهدای مشروطه لب باغچه نشستهایم و عکسهایی را که یواشکی از لبه دیوارگرفتهایم میبینیم. خانه حسابی کلنگی است با آجرهای قدیمی که لابندشان سیمانی بیرمق دارد و برای بیمارستان لقمان مثل یک وصله است روی پیراهنی نو.

حیاط خانه به زبالهدانی میماند، کلی خنزر پنزر ریختهاند اینور و آنورش و مقبره ستوندار شهدا را با داربستهای آهنی محصور کردهاند. ظاهرا طرح مرمت و بازسازی مقبره ملکالمتکلمین در حال اجراست، ولی بجز داربستها و چند کیسه پلاستیکی و پاره شده گچ خبری از مرمت نیست. اینها را ما از طبقه پنجم ساختمان شماره 2 بیمارستان لقمان از زیر شاخ و برگ درخت تنومند زبان گنجشکی دیدیم که روی مقبره مخروبه شهدای مشروطه سایه انداخته است. گرچه پیرزن همسایه گفت به ما و او چه ربطی دارد که مشروطه خواهان را کشتهاند، ولی کشته شدگان انقلاب مشروطه که در حیاط این خانه کلنگی در وضعیتی اسفبار آرمیدهاند همکار مایند، چند روزنامه نگار آزادیخواه که محمدعلی شاه دخلشان را آورد.

مردم بیخبر

آه! چه قدرغریباند اینها. میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل با آن سبیلهای تاب داده و دستمال گردن و حاجی میرزا نصرا... ملکالمتکلمین زیر قبا و عبای سادهاش چه قدر در خیابان «کمالی» و «مخصوص» غریبهاند. چند مغازه آن طرفتر از کوچه ابراهیمی پیرمردی با عصا و سبیلهای زرد از دود سیگار روی یک صندلی نشسته و زل زده به خیابان. از ملکالمتکلمین و صوراسرافیل و مقبرهشان میپرسیم که میگوید بچگیها رفته توی آن خانه قدیمی و چند سنگ قبر را دیده است، اما نمیداند صاحب این قبرها کیاند. پیرمردی با قیچیای بزرگ توی مغازهاش پارچهای را میبرد و با صدای ما سربلند میکند و بیحوصله میگوید اینها را نمیشناسد. شهدای مشروطه به گوشش ناآشناست، اصلا نمیداند محمدعلی شاه، پادشاه چندم سلسله قاجار است و اساسا با آرمیدگان در خانه دیوار به دیوارش غریبه است. مردی دیگر با عینک ذرهبینی ژست دانستن میگیرد و میگوید ملکالمتکلمین فیلسوف بوده و کسی دیگر مطمئن است او شاعر بوده. زنی که از لای در بیچادر و روسری نگاهمان کرد و اجازه نداد از پشت بام خانهاش از مقبره شهدای مشروطه عکس بگیریم لب کج میکند و بیمیل میگوید که اینجا ارزش ندارد و مرد قیچی به دست زهرخندی میزند و میگوید فقط فکر نان درآوردن است و بس در این وانفسای اقتصادی.

مردی اما به ما گفت 120 سال درخیابان مخصوص، همجوار با کوچه ابراهیمی که قدیمها اسمش ملکالمتکلمین بوده زندگی میکنند و پدرش تعریف میکرده که 90 سال پیش چند خانم که معلوم بوده اصیل زادهاند در مزار شهدای مشروطه شمع روشن میکردهاند.

شهدای مشروطه و آزادیخواهان عهد قاجار را خیلیها نمیشناسند و روزنامهنگاران هم صنف ما حسابی درتهران گمناماند. کسی چه میداند در آن روزها 15عضو کمیته ملی (میرزا نصرا... ملکالمتکلمین، سیدجمالالدین واعظ اصفهانی، سیدمحمدرضا شیرازی مساوات، ابراهیمخان حکیمالملک، سیدحسن تقیزاده، سیدعبدالرحیم خلخالی، سیدجلیل اردبیلی، حسینقلیخان نواب، ادیبالسلطنه، جهانگیرخان شیرازی، میرزا علیاکبرخان دهخدا، میرزا داوودخان، میرزا محمدعلیخان نصرتالسلطان، ابوالحسنخان معاضدالسلطنه و میرزا سلیمانخان) هر نیمهشب در منزل حکیمالملک در خیابان پستخانه گردهم جمع میشدند و علیه محمدعلیشاه مباحثه میکردند و به رویای آزادیخواهی پر و بال میدادند. پیرزنی که از بالای پنجره نگاهمان کرد گفت چه میدانیم شاید اینها خلاف کردهاند و کشته شدهاند و مرد سرایدار حتی در را باز نکرد تا سرمزار شهدای مشروطه (صوراسرافیل، ملکالمتکلمین و برادرش و مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین و همسرش خدیجهسلطان) حاضر شویم و فاتحهای نثار کنیم. آیفون تصویری زنگ خورد، یک بار، دوبار، سه بار، کسی جواب نداد، شاید او پشت آن درِکوچک کرم رنگ بود و دلش نخواست ما را راه بدهد، آخر این رسم اوست... .

آه! خوش به حال آدمهای سرشناسی که در کافه پروکوپ پاریس، قهوهای نوشیدهاند. میگویند ولتر، نویسنده فرانسوی عادت داشت هر روز فنجانفنجان قهوه بنوشد و با هر کدام شکلاتی در دهان بگذارد و درکافه پروکوپ به افکار فیلسوفانهاش نظم بدهد.

خوش به حال روسو، فیلسوف و ادیب که درهمین کافه همراه ولتر ایدههای جریان روشنفکری را میساخت و خوش به حال بنجامین فرانکلین و توماس جفرسون که در کافه پروکوپ در بحثهایی شرکت میکردند که در نهایت به انقلاب فرانسه منجر شد. حالا کافه پروکوپ با همان زیبایی و طراوت قرن18 به لطف این اسامی، پررونق است و چه بیربط به آرامگاه شهدای مشروطه که اگر تا به حال روی سه ستون خم شده دوام آورده بارندگیهای پاییز و زمستان امسال کارش را خواهد ساخت. حیاط خانه به زباله دانی میماند، کلی خنزر پنزر ریختهاند اینور و آن ورش و مقبره ستوندار شهدا را با داربستهای آهنی محصور کردهاند. ظاهرا طرح مرمت و بازسازی مقبره ملکالمتکلمین در حال اجراست، ولی بجز داربستها و چند کیسه پلاستیکی و پاره گچ خبری از مرمت نیست. شما می توانید در صفحه 16 گزارشی پیرامون مشکلات حقوقی مرمت خانه شهدای مشروطه بخوانید.

چه کنیم ارزش مفاخر حفظ شود؟

مهشید منزوی

پژوهشگر برنامهریزی شهری

میزان توجهی که به اماکن تاریخی و مفاخر هر کشور میشود را میتوان از چند بعد بررسی کرد. ابتدا نوع نگاه حکمرانان به این حوزه است که آیا شاخصهایشان به لحاظ ویژگیهای حکومتی با آن مفاخر شباهت دارد یا خیر. همچنین آیا توجه به اماکن تاریخی و شخصیتهای تاریخساز برایشان اولویت دارد یا نه. مثلا در طول جنگها مسلما توجه حکمرانان و تصمیمگیران حفظ امنیت است به اندازهای که از بسیاری مسائل غفلت میشود. اما بیتوجهی به فضاهای تاریخی را میتوان به نوع نگاه مردم نیز نسبت داد به این نحو که گاهی مردمان آنقدر درگیر مسائل اقتصادی میشوند که بسیاری از افراد ذهنشان به پرکردن اوقات فراغت در این فضاها خطور نمیکند. برخی نیز البته بازدید از این اماکن اولویتشان نیست یا به این دلیل که درموردشان اطلاعرسانی و تبلیغات کافی نشده سراغشان نمیروند.

اما در کشورهای توسعهیافته خلاف این جریانها عمل میشود. در این کشورها از فضاهای تاریخی و اماکن منسوب به نامداران سرزمینشان کسب درآمد میشود آن هم کسب درآمد نه فقط از راه بلیتفروشی. در این کشورها به شیوههای جدید کسب درآمد و اداره این فضاها از محل همین درآمدها فکر میشود، کاری که در کشور ما نیز قابلیت اجرا دارد. مثلا میشود در کنار جایی مثل آرامگاه شهدای مشروطه، نمایشگاههای عکس یا کتاب مربوط به دوران مشروطه را برگزار کرد که زمینهای باشد برای شناخت هرچه بیشتر مردم از مفاخر این سرزمین.

سرانجام 2 آزادیخواه

سال 1287 بود، 110 سال پیش. در روز به توپ بسته شدن مجلس، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین به خانه میرزا محسنخان امینالدوله پناه بردند، ولی بوی ناامنی میآمد و به منزل سیدحسن حبلالمتین پناه بردند. اهالی خانه اما از وجود اینها وحشتزده شدند و چون از این منزل خارج شدند، دستگیر و به میدان مشق منتقل شدند. در سوم تیر همین سال صوراسرافیل، این روزنامهنگار آزادیخواه و ملکالمتکلمین، این خطیب آتشین کلام در حضور محمدعلی شاه محاکمه و به دار آویخته شدند.

مریم خباز

جامعه

نظر شما