۲. بار پیش، پس از اینکه استاد دکتر رضا داوری علم دینی را ممتنع دانست، یادداشتی نوشتم تحت عنوان آب پاکی فیلسوف نورچشمی بر «علم دینی» و «علوم اجتماعی اسلامی» (محدثی، ۱ اسفند ۱۳۹۶، @HasanMohaddesi). گمان نداشتم که آن یادداشت آن همه مورد توجه قرار گیرد و واکنش برانگیزد. آن توجهات و واکنشها اندکی مرا نگران ساخت که نکند حق بندهای از بندهگان خدا را ضایع کرده باشم. اما وقتی بزرگواری از هواشناسی سخن گفت، من اطمینان یافتم که خطا نکردهام.
۳. پیش از این به مخاطبانام قول داده بودم در نقد اندیشه استاد محترم دکتر رضا داوری اردکانی مقالهای بنویسم تحت عنوان بازیهای آقای فیلسوف. آن وعده عجالتاً بهتأخیر افتاد، زیرا در حال حاضر به مجموعه مقالاتی که داوری در دهه شصت و هفتاد نوشته است، دسترسی ندارم. داوری تمام آن مطالب را با تغییرات زیاد منتشر کرده است و در نتیجه انتشار همان مطالب در جلدهای جدید روند تحولات فکری او را پنهان میسازد. این نکتهای است که دکتر شهریار زرشناس (کسی که سالها از افکار امثال رضا داوری تغذیه فکری کرده است)، بهدرستی (در طی مصاحبهای با خبرگزاری مهر) مورد اشاره قرار داده است:
۶. چرا بار دیگر در باب داوری نوشتهام؟ بخشی از سخنان اخیر دکتر داوری در روزنامه سازندگی منتشر شده است و برخی از مخاطبان محترم تصویر صفحه مربوطه را برای من ارسال کردهاند و خواستهاند سخنان پیشینام را در مورد دکتر رضا داوری پس بگیرم. چرا؟ زیرا دکتر رضا داوری ادّعا کرده است که از اول نیز مدافع علم دینی نبوده است: «من هیچوقت و هیچجا طرح علم دینی و علوم اجتماعی اسلامی را تأیید نکردهام حتی وقتی زمزمه علوم اجتماعی اسلامی آغاز شد، طرح آن را عجیب دانستم» (داوری، ۱۳۹۷:۱۰؛ روزنامه سازندگی، سهشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۷).
۷. وانگهی، گزارشگر روزنامه سازندگی نیز نوشته است که اشاره داوری اردکانی به ملامتگران، احتمالاً به روشنفکران دینی برمیگردد (همانجا). گویا نوشته من نیز در همان دسته جای میگیرد.
۸. اما مجموعه سخنان سابق دکتر رضا داوری، حکایت از آن دارد که ادّعای جدید او ادّعایی کاذب است. داوری یا آگاهانه و عامدانه دروغ گفته است یا سوابق نظرات و سخنان خویش را به یاد ندارد. من برخی از سخنان او را در اینجا ذکر میکنم تا نشان دهم که داوری چهگونه سخن گفته است و چهگونه خلقی را به بازی گرفته است: این فیلسوف نامدار کشورمان همچنین تصریح کرد که اخیرا در جامعه ما مسائلی مثل اسلامیسازی علوم اجتماعی مطرح شده است. بنده نمیتوانم با این حرف مخالفت کنم، اما لازم است بگویم که برای تحقق علوم انسانی اسلامی عالم اسلامی باید وجود داشته باشد، چون علم هر جهانی با آن جهان پیوستگی دارد، ولی رابطه علت و معلولی ندارد.
اگر قرار باشد چنین فکری داشته باشیم باید بپرسیم که آیا میتوان علم را با اعتقادات میزان کرد؟ در یک مجلسی این حرف را زدم و چند نفر بر من خرده گرفتند که شما از ساحتهای انسانی خبر ندارید و من در پاسخ به آنها با ادعا گفتم خوب است که بحث ساحتهای انسانی را بنده مطرح کردم حال چطور این موضوع را بر سر ما میکوبید؟ بحث من این است که ساحات مختلف انسان باید متعادل باشد و ما نمیتوانیم بگذاریم که یک ساحت به بقیه ساحتها غلبه کند. رئیس فرهنگستان علوم با ابراز گلایه مندی از جامعه شناسان گفت: از جامعهشناسان گله دارم، چون به این موضوع فکر نکرده اند که مسئله علوم انسانی موجود بر مبنای دینی استوار نیست (داوری، ۱۳۹۵، خبرگزاری مهر؛ عالَم اسلامی لازمه علوم انسانی اسلامی / گلایه داوری از جامعهشناسان).
چنانکه در عبارات فوق میبینید، او نه تنها ایده علوم اجتماعی اسلامی را عجیب ندانسته است، بلکه صراحتاً گفته است: بنده نمیتوانم با این حرف مخالفت کنم. علاوه بر آن، مدّعیانه متعرّض جامعهشناسان نیز شده است که چرا به این موضوع فکر نکردهاند که مسئله علوم انسانی موجود بر مبنای دینی استوار نیست! این سخنان در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است و داوری هرگز بعد از انتشار آن، این مطالب را تکذیب نکرده است.
۹. داوری یک سال پیشتر از آن نیز نه تنها ایده علم اجتماعی اسلامی را رد نکرده بود بلکه معتقدان به چنین علمی را دعوت به کوشش در جهت تحقق آن نموده بود:، چون شرایط موجود اقتضا کرده است که اندیشه اسلامی کردن یا دینی کردن علوم اجتماعی به صورت یک ضرورت سیاسی در آید باید دید که سعی کوشندگان راه دینی کردن علوم انسانی و اجتماعی به کجا میانجامد؟ میگویند و بهدرستی میگویند که این علوم بر مبنای غیردینی قرار دارند. غیردینی بودن اصول و قواعد ممکن است بالذات یا بالعرض باشد. اگر این علوم مبادی و مبنای غیردینی باشند یعنی مطالب غیردینی و خلاف دین بر حسب اتفاق در آنها وارد شده باشد کار چندان مشکل نیست و با گزینش مطالب و نوشتن سرفصل برای دروس دورههای مختلف تحصیلی قضیه حل میشود.
ولی چندین سال است که در این راه سعی کردهاند و این سعی به جایی نرسیده و جز دلسردی دانشجو و تکدّر خاطر استاد حاصلی نداشته است. بعضی از فضلای معتقد به اسلامی کردن علوم اجتماعی در سالهای اخیر دریافتهاند که از فکر تغییر مبانی و مبادی علوم موجود باید صرفنظر کرد، زیرا این امر غیرممکن است. اما کسانی همچنان در این اندیشهاند که به مدد مهندسی فرهنگ، علوم اجتماعی دینی تأسیس کنند. اگر به علوم اجتماعی نیاز نداشتیم به آنها میگفتیم ما که نیازی اجتماعی نداریم پس شتاب مکنید و اندکی در شرایط و امکان کاری که میخواهید بکنید و راهی که میخواهید بگشایید تحقیق و تأمل کنید. اما چه کنیم که به علوم انسانی نیاز داریم.
دانشمندان پشتیبان حکومت دینی هم طبیعی است که به علوم انسانی و اجتماعی دینی بیندیشند و کاش آنها خود قدم در راه میگذاشتند و تدوین صورت دینی این علوم را آغاز میکردند و کار را به مهندسی فرهنگ وانمی گذاشتند. صرفنظر از اینکه مهندسی فرهنگ صورتی از تدبیر سیاسی است و مسئله تاریخی را با تدبیر سیاسی نمیتوان حل کرد، اصحاب و دانشمندان علوم اجتماعی غالباً طرح دینی کردن علم را بیوجه و محال میدانند و آنان که مطالبه دینی شدن دارند اگر دانشمند باشند بهندرت در زمره دانشمندان علوم اجتماعی قرار دارند. پس طبیعی است که گروه اول اصلاً در بحث وارد نشود و گروه دیگر بیشتر با زبان خطابه بر تمنای خود اصرار کند. این جدایی و بیگانگی نه برای دولت و حکومت سودی دارد و نه از آن مددی به علم میرسد.
بهترین راه این است که دو طرف قائل به امکان (یا ضرورت) و امتناع تأسیس علوم اجتماعی دینی از ضروری دانستن و محال انگاشتن این تحول بگذرند و به جای تکرار باید و نباید در جستجوی مسائل علم اجتماعی و طرح آن باشند و قدم در راه تحقیق بگذارند. در این آزمایش آنکه به امکان علم دینی معتقد است با علمی که فراهم میآورد اعتبار تمنای خود را میآزماید و آنکه اعتقاد ندارد علم اجتماعی را از افسردگی بیرون میآورد و مجال بحث و تحقیق را گسترش میدهد» (داوری، ۱۳۹۴، نشریه شماره ۵۲ فرهنگستان علوم، http://oe.farhangoelm.ir/News/۳۱۴۸۵).
۱۰. رضا داوری از جمله کسانی بود که از لزوم تحوّل در علوم انسانی و اجتماعی در ذیل سیاست دینی سخن گفت. او نظریهپرداز سیاست دینی در جمهوری اسلامی بود: تأمل در شرایط امکان برقراری و موفقیت یک سیاست دینی و تحقیق نسبت دین و اخلاق با سیاست و علم و تکنولوژی جدید نه فقط راه سیاست را روشن میکند بلکه منشأ تحول در علم و پژوهش و سیاست و بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی میشود (داوری اردکانی، ۱۳۹۲: ۲۲۸؛ کتاب فلسفه، ایدئولوژی و دروغ. تهران: سخن، چاپ اوّل).
۱۱. وقتی باز هم عقبتر میرویم، درمییابیم که رضا داوری اردکانی از جمله تشکیککنندگان در اعتبار و ارزش علوم انسانی و اجتماعی بوده است و از جمله متفکّرانی است که در ایران پس از انقلاب، از تقابل علوم انسانی و شریعت سخن گفته است! او برای آتشدان حمله به علوم انسانی در بعد از انقلاب، هیزم آورده است. داوری در جایی گفته است که فلسفههای علم از علم جدید، چیزی شبیه شریعت ساختهاند که مایه تشدید غفلت است:
ما نباید صرفاً در بند این باشیم که علوم اجتماعی و انسانی به چه درد ما میخورد، بلکه باید بپرسیم که این علوم از کجا آمده و چه شأنی در عالم کنونی دارد و ما با آنها چه نسبتی میتوانیم داشته باشم. بعضی از فلسفههای علوم انسانی و بهطور کلی فلسفههای علم از علم جدید چیزی شبیه به شریعت و جانشین آن میسازد که خود مایة تشدید غفلت است (داوری، بیتا: ۵۳؛ ضرورت شناخت ماهیت علوم انسانی، نقد و معرفی کتاب آراء و نظریهها در علوم نسانی اثر ژولین فروند).
او زمانی حتی کل فلسفه غربی و علوم انسانی را برآمده از نفسانیت غرب دانسته بود: این آراى روانشناسى و اجتماعى و سیاسى همه از آثار و نتایج نفسانیت غرب است (داوری، ۱۳۶۳؛ کیهان فرهنگی، شماره ۱).
بیژن عبدالکریمی نیز در پاسخ به وی در یادداشتی نوشت: «یادداشت اخیرتان را در خصوص داوری خواندم. به نظرم عجله کردید و قضاوت تان عجولانه و لجوجانه بوده است. معنای سخن در نقل قولی که از داوری کرده اید این است که علم دینی در عالم دینی ممکن است. عالم جدید و علوم جدید نیز از اساس دینی نیست. نتیجه این نمیشود که مسیر تأسیس علوم انسانی اسلامی تأیید شود، بلکه نتیجه این است که تلاش برای تأسیس علم دینی و اسلامی در جهان بالذات سکولار مدرن یک توهم است.
بنده ناقدی جدیتر از خودم در خصوص علم دینی و علوم انسانی نمیشناسم و انتقادات هیچ کس را از انتقادات خودم به طرح این بحث متوهمانه جدیتر نمیدانم و نمونه اش کتاب هزار و دویست صفحهای «پایان تئولوژی» به خصوص جلد اول است که چند صد صفحه در نقد توهمی به نم علوم دینی مدرن و علوم انسانی جدید اسلامی نوشته ام و کل کشور بنده را بیشتر به واسطه همین حملات به بحث علوم جدید دینی و اسلامی میشناسند. اما به واقع بنده هیچ حرف تازهای جز تکرار حرفهای داوری نزده ام.
مشکل اصلی این است که شما با زبان طنز و عنصر احاله به محال کردن در زبان داوری آشنا نیستید و بر اساس پیش داوریهایی که مأخوذ از حملات سروش است با داوری مواجه میشوید. حمله به داوری حمله به فلسفه و تیغ به دست زنگی مست دادن جامعه و نسل ضد تفکر و ضد فلسفه ماست».
انتهای پیام
نظر شما