از حجازی تا رشیدی، از برومند تا طباطبایی و از رحمتی تا حسینی
«آدم بد» ماجرا کیست؟!
صاحبخبر - وصال روحانی جنگ دروازهبانها در استقلال موضوع تازهای نیست و به بخشی عمده از درازای حیات 75 ساله این باشگاه بازمیگردد. با این حال مدلهایی از آن به زشتی گراییده و در برخی موارد کار از کنترل خارج شده و در نتیجه باید آرزو کرد نزد مدیران و مربیان فعلی استقلال آنقدر روشننگری وجود داشته باشد که ستیز ظاهراً آرام و سکوت فعلی سیدمهدی رحمتی و سیدحسین حسینی را ختم به خیر کنند و هر کدام از آنها مغبون ماجرا هم شدند، تیم از این بابت خسران غیرقابل جبرانی را متحمل نشود. شرافتمندانهترین و خوشخیمترین رقابت بین دروازهبانها در تاریخ فعالیتهای استقلال بین ناصر حجازی و منصور رشیدی در دهه 1350 رؤیت شد، هر دوی آنها ملیپوش بودند و باتربیت و منزه رفتار میکردند و گفتار تندی نداشتند اما دلیل اصلی وخیم نشدن این رقابت سیاستهای زدراوکو رایکوف سرمربی یوگسلاو وقت استقلال (تاج آن زمان) بود که با بازی دادن یک در میان به این دو سنگربان لایق در اکثر اوقات اجازه نداد رقابت توأم با احترام آنها به بیراهه کشیده شود. ضمن اینکه جدایی حجازی و کوچ وی به تیم شهباز به گونهای به این رقابت پایان داد و رشیدی را در سالهای اندک باقیمانده تا انقلاب به نفر ثابت سنگر آبیهای تهرانی تبدیل کرد. نمونه تند نمونه دوم یک رقابت که البته به تندی تأسفآوری کشیده شد، رقابت پرویز برومند با هادی طباطبایی در سالهای پایانی عصر 1370 و نیمه اول دهه 1380 بود. پس از قصورهای آشکاری که در راه مهار این دعوای فزاینده از سوی مربیان وقت استقلال صورت پذیرفت و گارد گرفتن آشکار این دو نفر علیه یکدیگر و رد و بدل شدن برخی حرفها بین آنها که صلاح نبود بازگو شود، کاسه صبر امیر قلعهنویی که پس از چند سال وقفه و دوری از جمع آبیها دوباره سکاندار آنها شده بود، به قدری لبریز شد که در یکی از بزرگترین ریسکهای رؤیت شده در تمامی دورانهای فعالیت این باشگاه هر دو سنگربان را کنار گذاشت و برای مسابقه بسیار مهمی که در اصفهان مقابل سپاهان پیشرو داشت، وحید طالبلو را که سنگربان تیم امید استقلال بود و نفر سوم سنگربانان تیم بزرگسالان باشگاه محسوب میشد، درون دروازه کاشت. شکست احتمالی ژنرال در آن گزینش غریب و گل خوردنهای مکرر آبیها در آن مسابقه میتوانست رزومه روشن قلعهنویی را سیاه و باشگاه را وارد بحرانی بزرگتر از ستیز علنی برومند با طباطبایی کند اما کلک ژنرال گرفت و سیاست او جواب داد و استقلال در روزی که دروازهبان جوان و ترکهای و کمتجربهاش درخشید، مغلوب سپاهانی نشد که در اوج قدرتش قرار داشت و مقابله با آن در اصفهان از سختترین کارها محسوب میشد و بازی با تساوی صفر - صفر پایان گرفت که برای تیم ژنرال به مثابه یک پیروزی بود. همان گزینش و نتیجهای که برجای نهاد، پرونده رقابتهای طباطبایی و برومند را برای همیشه بست و هرچند این دو تا چند سال بعد هم در جمع آبیها ماندند اما قدرت و نفوذشان هرگز به حد گذشته نرسید و به آرامی از صحنه خارج و به کلی بازنشسته شدند. از کوتاهمدتها تا بلندمدتها در سالهای بعدی باز هم نمونهای از رقابت سنگربانها بین رحمتی و طالبلو در استقلال رؤیت شد و وقتی رحمتی با ژنرال سر ناسازگاری گذاشت و به پیکان رفت، محسن فروزان با ایستادنش درون دروازه آبیها خواه ناخواه به ضلع تازه اما کوتاهمدت در رقابت قدیمی تبدیل شد که بارها شرایط استقلال را دستخوش تغییر و بازیچه امواج ناملایم ساخته است. با این حال وسعت و طیف پیکار دو سال و اندی اخیر رحمتی با حسین حسینی از آنچه در مورد رحمتی و طالبلو دیده شد، بسیار فراتر میرود و آتش زیر خاکستر به نظر میرسد و اگر سریعاً و بهطور دقیق و درست مهار و مدیریت نشود، به نتایجی بسیار بدتر و تلختر از آنچه تاکنون دیدهایم، منتهی خواهد شد. فرضیه درستی که غلط شد! یک فرضیه و راهحل قدیمی و درست میگوید وقتی دروازهبان برجستهای در اختیار دارید که در تیم ملی هم ثابت بوده و یک سر و گردن بالاتر از بقیه است و چارهای جز استفاده دایمی از او ندارید، بهعنوان دروازهبان دوم خود کسی را انتخاب کنید که بپذیرد نیمکتنشین است و فقط در شرایط خاص و اضطراری و روزهایی که نفر فیکستان دچار مشکل شد، بازی خواهد کرد. انتقال سیدحسین حسینی به تیم اصلی استقلال که سه سال پیش صورت گرفت با همین «پیشفرض» انجام شد و سران آبی تصور میکردند حسینی فقط در روزهای بسیار کمتعدادی در طول فصل درون دروازه آنها خواهد ایستاد که رحمتی به مسابقه نرسد و در ابتدا هم چنین بود اما به آرامی تغییرات محسوس در این ماجرا روی داد و وقتی علیرضا منصوریان در جریان لیگ شانزدهم در مقطعی از مسابقات با رحمتی درافتاد و ناچاراً حسینی را درون دروازه قرار داد، از این تغییر نتیجه مثبت گرفت و حسینی 9 سال جوانتر از رحمتی به آرامی ارزشهای خود را نشان داد و آن وضعیت تا زمانی که منصوریان به رحمتی آتشبس داد، استمرار یافت و پیامد آن ثابت شدن مجدد رحمتی در اکثر قریب به اتفاق مسابقات اواخر فصل بود. مهم اما فراموششده در این هنگامه این نکته بسیار مهم و اساسی فراموش شده که اگر اینگونه مسائل و رقابتهای نه چندان مفید و سالم از ابتدا به درستی مدیریت میشد، کار اصلاً به اینجا کشیده نمیشد. وقتی مدیران استقلال مقابل دروازهبان معترضی که تا زمان ثابت بودن همه چیز برایش خوب بود (و رقیبش آدم بد ماجرا تلقی میشد) و پس از آن جهنم جلوه میکند، کوتاه میْآیند و به جای تنبیه درست انضباطی وی درصدد حفظ و تقویت جایگاه او برمیآیند و حتی وعده تمدید قرارداد وی را میدهند، بدیهی است که در ادامه کار مجبورند امتیازات بیشتری را هم به او بدهند. در این میان حتی نظرات فنی - درست یا غلط - شفر هم مبنای تصمیمگیری قرار نگرفته و کسانی که الحاجی گرو را جانشین تیام کردند راساً وارد حل ماجرای حسینی که یک موضوع و انتخاب فنی از سوی سرمربی است، شدهاند و شفر مجبور شده بیانیهای بدهد و طی آن متذکر شود که مقابل دخالتکنندگان در کارهای خود خواهد ایستاد و مجموعه این مسائل نشان میدهد استقلال برخلاف آنچه سعی در نشان دادن آن دارد، اوضاع آرامی را لااقل در ارتباط با دروازهبانها و البته مهاجمانش نمیگذراند. سنگربانان یا مدیران؟ در این میان البته کسی به این نکته هم کاری ندارد که آیا آدم بد ماجرا و مقصران این نابسامانیها و پایهگذاران اینگونه رقابتهای به بیراهه کشیده شده مدیرانی هستند که بیهوده کارشان به باشگاهداری در عرصه ورزش کشیده شده یا سنگربانانی که وقتی اوضاع بر وفق مرادشان نیست و فقط نیمکت را گرم میکنند، از غیر متخصصان حاکم بر باشگاههایشان نهایت استفاده را برای بالاتر بردن ارج و قرب خویش میبرند و به امتیازاتی فراتر از گذشته نایل میشوند.∎
نظر شما