شناسهٔ خبر: 28645733 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

یادداشتی بر فیلم «جاده قدیم»؛

وقتی نقاب از چهره زنان قربانی برداشته می‌شود/ زیرِ پوست خشونت

فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت که این روزها اکران است به مساله خشونت علیه زنان، تجاوز و برخورد با این پدیده می پردازد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، مائده مرتضوی نویسنده و مترجم در یادداشتی به تحلیل و بررسی فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت که مدتی است در سینماها روی پرده رفته پرداخته است.

متن یادداشت وی بدین شرح است: «وقتی نام منیژه حکمت را در تیتراژ فیلمی ببینی حدس زدن موضوع فیلم کار چندان سختی نیست. مباحثات اخلاقی که این فیلمساز کم‌کار در آثار خود مطرح می‌کند ارتباط مستقیمی با جنسیت دارد. حکمت همواره در آثارش تمام توجه خود را به مسائل و مشکلات زنان که ریشه در جنسیت آن‌ها دارد، مبذول داشته است و در یک مسیر ثابت و از پیش‌تعیین شده قدم برمی‌دارد؛ راهی که از «زندان زنان» و «سه زن» می‌گذرد و به «جاده قدیم» می‌رسد.

همیشه پای یک زن در میان است

در یک خطی فیلم «جاده قدیم» آمده است؛ مینو شب سال نو به منزل بازنمی‌گردد. این جمله برای برانگیختن حس کنجکاوی تماشاگر کافیست تا او را ترغیب کند به خریدن بلیت و البته در این انتخاب، تبلیغاتی که برای فیلم در دنیای مجازی با شعار «نه به خشونت علیه زنان می‌شود» نیز تا حدی موثر است.

در یک سوم ابتدایی فیلم همه چیز سر جای خودش است. سکانس افتتاحیه فیلم نمایانگر جمعی خانوادگی است و به خوبی در چند دقیقه اطلاعات جامعی به مخاطب می‌دهد و نسبت کاراکترها با هم، سردی و گرمی روابط بین‌شان و همچنین نسبت آن‌ها با مینو (مهتاب کرامتی) و نقشی که مینو در تحکیم این روابط ایفا می‌کند به خوبی مشخص می‌شود. در سینمای امروز که مدتی است شیوه دادن اطلاعات به صورت قطره چکانی مُد شده است و در اکثر اوقات نیز عکس عمل می‌کند و باعث نه تنها اشتیاق تماشاگر برای ادامه تماشای فیلم بلکه به گیج‌شدن و پس زدن می‌انجامد،‌ منیژه حکمت توانسته با یک سکانس افتتاحیه کاملا موفق تا حد زیادی از پس شخصیت پردازی و معرفی کاراکترهای فیلم پرشخصیتش‌ به مخاطب بربیاید.

در پلان‌های بعدی شخصیت‌ها گسترش می‌یابند و تماشاگر به درک کاملی از وقایعی که باید دنبال کند می‌رسد. نشانه‌ها نیز آدرس درست به مخاطب می‌دهند و زن آبستن، چهارشنبه‌سوری و ترقه‌هایی که شیدا؛ دختر مینو  آتش ‌می‌زند به تماشاگر القا می‌کنند که بحرانی در راه است و بستر این خانواده آبستن اتفاق ناخوشایندی است که القصه، پس‌پرده‌ی آن اتفاق چیزی نیست جز  مانیفست همیشگی فیلمساز طی سال‌های فعالیت‌اش در سینما.

فیلم در وهله اول یک فیلم کاملا شهری است و در گام‌های بعدی تحلیل به عنوان ملودرام اجتماعی مطرح می‌شود. اشتغال داشتن مینو در یک پُست مهم و کلیدی، رفت‌وآمد و پوشش آزادانه شیدا (ترلان پروانه) و وضعیت ازدواج خسرو؛ پسر بزرگ خانواده همگی به نوعی بر المان‌های اولیه زندگی شهری مدرن امروزی دلالت می‌کنند.

احتیاط! جاده باریک می‌شود

در «جاده قدیم» هر کاراکتر به مثابه نماد عمل می‌کند و خانواده مینو، شخصیت اصلی فیلم که نقش او را مهتاب کرامتی بازی می‌کند، میانگینی آماری از جامعه امروز شهری ایران در طبقه متوسط هستند. کامل‌ترین شخصیت این فیلم پدربزرگ با بازی پرویز پورحسینی است. پدربزرگ نماد اقلیت مردسالاری است که البته با اینکه در اقلیت است اما هنوز قدرت اداره امور را در دست دارد. پدربزرگ که با همین عنوان هم در فیلم از سوی پسر، عروس و نوه‌ها خطاب می‌شود نماد تفکر بسته‌ و دُگماتیسم مردانه‌ای است که در پس حوادث خانوادگی و حیثیتی تنها در پی انتقام از هتک‌کننده حرمت شرف و ناموس است تا بهبود وضعیت روانی زنی که از نزدیکان اوست و دچار این بحران شده است.

مینو نماد زنان مستقل و شاغلی است که به اصطلاح دست‌شان در جیب خودشان است و اگر هم ازدواج می‌کند تنها دلیل‌اش عشق است و بس. اما هیچکدام از این ابزارهای روشنفکری هنگامی که دستخوش حادثه‌ای ناگوار می‌شود به کارش نمی‌آید، اتفاقی که کابوس هر زن است با هر ملیت و نژادی.

انکار یا اعتراف مساله این است!

 پدربزرگ در «جاده قدیم» سرچشمه همان تفکری است که باعث می‌شود حتا در یک جامعه روشنفکرنما و مدرنیزه هم برای پاک‌کردن آثار خشونت علیه ناموس دست به خشونت ببرد و مصداق این ادعا دیالوگ‌هایی است که بارها بین پدربزرگ و پسرش (آتیلا پسیانی) ردوبدل می‌شود و از پسرش می‌خواهد تا به هر قیمتی شده از مینو اعترافاتی را که مدنظر پزشک قانونی است، بگیرد و نکته‌ی اصلی فیلم هم در همین «به هر قیمتی» است.

 مساله اصلی «جاده قدیم» در میانه فیلم مطرح می‌شود؛ علنی‌کردن خشونت به هر قیمتی؟ حتا اگر خود قربانی هم آن را قبول نکند و همواره از در انکار وارد شود؟ و نکته دیگری که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا این مساله به تنهایی می‌تواند برای مباحثه اخلاقی و اجتماعی‌ای که یک فیلم مدعی در حوزه حمایت از زنان مطرح می‌سازد، کافی باشد؟ جواب روشن است؛ خیر.

فیلم در یک‌سوم انتهایی خود دچار سکته می‌شود و تماشاگر عملا هیچ چیزی برای دنبال کردن ندارد. روبه‌روی او زنی است رنج‌کشیده که عملا در نشان دادن این رنج ناتوان است و واکنش‌های هیستریک‌اش محدود به جیغ‌کشیدن‌های گاه و بی‌گاه، پس‌زدن همسر و بی‌توجهی به دیگر اعضا خانواده و از این قبیل عکس‌العمل‌های کلیشه‌ای است. مهتاب کرامتی در به تصویر کشیدن کاراکتر مینو در نقطه اوج فیلم ناتوان است و اگر آن گریم ماهرانه روی وی انجام نمی‌گرفت حتا قبول حادثه‌ای که بر وی رفته برای تماشاگر سخت و باورناپذیر می‌شد. پاک‌کردن وسواس‌گونه اسباب و وسایل و آینه‌ها کمکی به شخصیت‌سازی مینوی بحران‌زده نمی‌کند و در نهایت کارگردان و بازیگر هر دو در خلق یک کاراکتر بکر و باورپذیر شکست می‌خوردند و به تیپی کلیشه‌ای بسنده می‌کنند.

پای لنگ تعلیق

پس از رخ‌دادن ماجرای اصلی فیلم عملا تماشاگر نمی‌داند چه چیزی را باید دنبال کند؛ مسائل مربوط به گذشته مینو و روابطش با خواهر و برادری که معلوم نیست چه بر سرشان آمده، سرگشتگی رابطه پسرخوانده مینو با نامزدش یا عامل خشونتی که بر سر مینو آمده است؟ فیلم در حساس‌ترین نقطه خود از فقدان تعلیق رنج می‌برد و ادامه قصه مانند توپ بین کاراکترها پاس‌کاری می‌شود و در نهایت پایان‌بندی و جملاتی که از زبان مینو در سکانس نهایی بیان می‌شود چیزی جز گل به خودی نیست.

در این میان البته نباید از سکانس تماشایی زمین‌خوردن مینو و انکار وقایع که تا حدی تماشاگر را درگیر می‌کند غافل شد اما در نهایت کاراکترهای زائدی مانند پلیس به شدت به فیلمنامه ضربه زده و امکان هر گونه تعلیقی را در ذهن مخاطب از میان می‌برد. کاراکترهایی که حذف آن‌ها به نجات «جاده قدیم» از ورطه شعارزدگی و به ساخت پیرنگ‌ روانشناختی که فیلم به شدت از فقدان آن رنج می‌برد، کمک شایانی می کرد.

فمنیست‌ها وارد می‌شوند

فیلم‌هایی که به یک مساله اجتماعی می پردازند معمولا دو هدف را دنبال می‌کنند؛ طرح کامل مساله و نشان دادن ریشه‌ها و عوامل موثر بر وقوع آن و در وهله دوم بیان راه حلی برای مقابله با آن.  «جاده قدیم» صرفا مساله ای را به تصویر می‌کشد که از مسائل مهم زنان در هر جامعه‌ای به شمار می‌رود و هزاران هزار کتاب و مقاله درباره آن نوشته شده است اما در نهایت هم در طرح پرسش ابتر می‌ماند هم در نشان دادن راه‌حلی برای مقابله با آن نوع خشونتی که هر آن در کمین جنس مونث است. در اینجا بهتر است برای روشن‌شدن نقطه ضعف اساسی فیلم تعریفی از خشونت ارائه بدهیم؛ کلمه خشونت طیف گسترده‌ای را پوشش می‌دهد که زیرشاخه معنایی هدف آن در «جاده قدیم» خشونت جنسیتی است. فمنیست‌ها یدی طولانی در بررسی خشونت‌های خانگی و شهروندی علیه زنان را داشته و آمارهای دقیقی از جرایم مربوط به آن در حوزه‌های خشونت‌های جنسی و تجاوز ارائه داده‌اند. خشونت هم مساله‌ای است که ۲۵ درصد از زنان جهان حداقل یک بار آن را در زندگی خود به نوعی تجربه می‌کنند. خشونتی که در «جاده قدیم» هدف قرار گرفته، خشونتی است که هم آسیب‌های تنانی به دنبال دارد هم روانی. در اینجا تمرکز اصلی فیلمساز بر علنی‌کردن و برداشتن نقاب از چهره صدمه دیده زنانی است که قربانی خشونت‌اند. در اینجا فاعل خشونت می‌ورزد،‌مفعول آن عمل را خشونت تلقی می‌کند اما یارای مقابله و حتا پذیرش آن را نیز ندارد و مساله اصلی اینجاست که تنها مساله‌ی «پذیرش» خشونتی که به فرد رفته است به تنهایی نمی‌تواند دست مایه ساخت فیلمی قرار بگیرد که کارگردانش یدی طولانی در بیان دغدغه‌ها و مسائل مربوط به زنان دارد.

خ مثل خشونت

خشونتی که در «جاده قدیم» دست‌مایه ساخت فیلم قرار گرفته از نوع خشونتی که در فیلم‌های رخشان بنی اعتماد و تهمینه میلانی می‌بینیم نیست. تمرکز آن دو کارگردان بیشتر بر خشونت خانگی است تا خشونتی که از سوی جامعه بر زن فرود می‌آید و منشا درونی دارد تا بیرونی. در اینجا بحث این نیست که بگوییم کدامیک از این سه فیلمساز در این حوزه موفق‌تر عمل کرده‌اند اما می‌توان گفت که به تصویر کشیدن خشونت خانگی، ایده‌ی به ‌روزتری است و بیشتر بر پیکره جامعه امروز می‌نشیند و منیژه حکمت این جا از رقبایش کمی عقب‌مانده است. در این بین می‌توان به «قرمز» از فریدون جیرانی نیز اشاره کرد که با انتخاب خشونت خانگی دایره‌ی دلالتی فیلم را به خوبی توانسته ببندد. خشونت شهروندی مساله‌ای نیست که جامعه ما با آن درگیر نباشد اما لایه‌های زیرینی دارد که هیچکدامشان در «جاده قدیم» ظهور نمی‌یابند. به طور مثال فیلم‌ «فروشنده» نیز به خشونت شهروندی می‌پردازد اما فرهادی در نشان دادن لایه زیرین این خشونت که همان شفاف‌سازی از عامل خشونت است،‌ بسیار موفق عمل کرده و این همان چیزی است که  فقدانش نقطه ضعف اساسی «جاده قدیم» را پی‌ریزی می‌کند. تماشاگر عملا از عامل خشونت و دلایل آن چیزی دستگیرش نمی‌شود و «جاده قدیم» همانند جاده‌ای متروکه در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند. مساله پذیرش خشونت و اقدام علیه عاملان چیزی است که باید فرهنگسازی شود اما «جاده قدیم» از پس آن برنمی‌آید و فیلم تنها در حد یک شعار باقی می‌ماند؛ همان شعاری که فیلمساز در فضای مجازی برای تبلیغ از آن بهره فراوانی برده است؛ نه به خشونت علیه زنان.

«جاده قدیم» حفره‌های بسیاری در ذهن تماشاگر به جای می‌گذارد. کاراکترهای فیلم به مثابه اتومبیل‌هایی هستند که در میانه راه پنچر می‌شوند و هرگز به مقصد نمی‌رسند. تعدد کاراکترها،‌ از این شاخه به آن شاخه پریدن، خرده‌روایت‌های مربوط به هر یک از اعضای خانواده و گذشته مینو که به طور کامل شفاف‌سازی نمی‌شود، همگی باعث شده تا سر رشته کلام از دست فیلمساز در برود و توقع تماشاگری که طرفدار پروپا قرص «زندان زنان» بوده، برآورده نشود.»

نظر شما