شناسهٔ خبر: 28509304 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

روایت حسن نمکدوست از نشریه جنجالی دهه 70

گزارش‌های‌ جمعی‌ می‌نوشتیم

آنهایی که در سال‌های میانی دهه 70 سیاست را دنبال می‌کردند بعید است نامی از ماهنامه «پیام امروز» نشنیده باشند. نشریه‌ای که تورق آن طول می‌کشید؛گزارش‌های ویژه این نشریه زبانزد بود.

صاحب‌خبر -
  نگارش زیبایی داشت و سرشار از نکته بود؛ گزارش‌هایی تحلیلی، تحقیقی درباره قتل‌های زنجیره‌ای، کوی دانشگاه، ادعاهای امیرفرشاد ابراهیمی و از این دست. دکتر حسن نمکدوست تهرانی رئیس فعلی مرکز آموزش مؤسسه همشهری در آن روزگار معاونت سردبیری پیام امروز را برعهده داشت. گروه تاریخ شفاهی ایرنا از چرایی انتشار، پرداخت‌های مالی، نحوه تولید گزارش‌های ویژه، همکاران و  برخورد قاضی مرتضوی، پرسیده و پاسخ‌های نمکدوست در پی می‌آید:
 
 «پیام امروز» چطور متولد شد؟
تا زمستان 1372 آقایان قربانعلی ذرقانی به‌عنوان صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه صنعت حمل و نقل و آقای عمید نائینی به‌عنوان سردبیر صنعت حمل و نقل با هم همکاری خوب و موفقی داشتند، اما در آن زمان مسیرشان جدا شد و آقای نائینی به همراه برخی دیگر از اعضای تحریریه از جمله آقایان مسعود بهنود، سیروس علی‌نژاد، علیرضا فرهمند، جمشید ارجمند و خانم‌ها شهرزاد مشاور، عذرا دژم و خانم اعظم صادقی خطیبی به فکر تأسیس نشریه دیگری افتادند. این گروه از طریق آقای شهروز جویانی که نسبت خویشاوندی با دکتر محمد زاهدی اصل داشت با خبر شدند که آقای زاهدی اصل دارای مجوز یک ماهنامه اقتصادی به‌نام «پیام امروز» است. تفاهمی بین آقایان زاهدی و نائینی صورت گرفت و قرار شد این تیم، مجله پیام امروز را تولید محتوا و منتشر کند. من هم از خرداد 73 به این مجموعه اضافه و به‌عنوان معاون سردبیر مشغول فعالیت شدم. البته ماهنامه صنعت حمل و نقل به انتشار خود ادامه داد و خوشبختانه هنوز هم برقرار است.
 آقای نائینی چرا از صنعت حمل و نقل جدا شد؟
دقیقاً در جریان نیستم.
 گزارشی را می‌خواندم که در آن به نقل از جلسه دادگاه پیام امروز بیان شده بود که پیام امروز را آقای زاهدی اصل مدیر مسئول به آقای نائینی اجاره داده بود و مبلغی معادل دو درصد از بهای جلد را به‌عنوان اجاره مال از این نشریه دریافت می‌کرد؟!
موضوع اجاره درست نیست. آقای زاهدی، مدیرمسئول و صاحب امتیاز مجله بودند، ولی با توجه به مشغولیت ایشان در دانشگاه علامه طباطبایی؛ سهم اصلی مدیریت نشریه با آقای نائینی بود. البته آقای زاهدی هم حضور داشت و هم در جریان سوژه‌ها و روند کار قرار می‌گرفت. آقای زاهدی به آقای نائینی بسیار اعتماد داشت و این اعتماد بحق هم بود. چون آقای نائینی شخص بسیار اعتماد‌برانگیری هستند. بنابراین آقای زاهدی کمتر در کارها مداخله می‌کرد، اما این به معنای اجاره دادن نشریه به دیگری نبود.
 پس خبر منتشر شده درباره این دادگاه صحیح نیست؟
من از ابتدا تا انتهای جلسه دادگاه پیام امروز در آن حضور داشتم. دادگاه مدعی شده است که آقای زاهدی این نشریه را به آقای نائینی اجاره داده است ولی این ادعا واقعیت ندارد. این دادگاه بسیاری مسائل دیگر را هم مدعی شد که صحت نداشت. این مطلبی که شما خواندید روایت آقای سعید مرتضوی است و اصلاً قابل اتکا و استناد نیست. آقای زاهدی مدیرمسئول این نشریه بود، ولی کمتر در آن دخالت می‌کرد. دلیلش هم مشخص بود ایشان کار را به یک تیم کاملاً حرفه‌ای سپرده و طبیعی بود که به آنها اعتماد کند.
 دفتر پیام امروز در کجای شهر تهران قرار داشت؟
دو راهی قلهک.
 و سردبیری آن را تا شماره آخر آقای نائینی برعهده داشت؟
بله. ایشان تا شماره آخر هم سردبیر بود هم موتور محرکه اصلی تمام اتفاقات پیام امروز.
 مدیریت مؤسسه پیام امروز بر دوش که بود؟
آقای کیومرث نائینی برادر آقای عمید نائینی. کیومرث سازمان پیام امروز و آگهی‌ها و پشتیبانی را مدیریت می‌کرد. ایشان یک مدیر و سازمان‌دهنده بسیار توانمندی است. یعنی همان‌طور که عمید یک سردبیر خوب بود، کیومرث هم یک مدیر و سازمان‌دهنده باهوش و کارآمد بود.
 سمت آقای مسعود بهنود چه بود؟
ایشان به معنی متعارف پستی نداشت، اما اتفاق مهمی نبود که در پیام امروز رخ دهد و آقای بهنود در آن نقش نداشته باشد. رابطه کاری آقایان نائینی، بهنود، علی‌نژاد، ارجمند، فرهمند، سحابی و دیگر همکاران‌شان نه تنها به آغاز دهه 60 و انتشار صنعت حمل و نقل، که تعدادی‌شان به نوعی به سال‌های دهه 50 و انتشار آیندگان بازمی‌گشت.
 نوع روابط سازمانی به چه صورتی بود؟
نوع مناسبات آقایان بهنود و نائینی و علی‌نژاد از این جنس که چه کسی رئیس است و که مرئوس، نبود. نوعی تقسیم کار طبیعی بین آنها شکل گرفته بود که اساس آن تجربه سال‌ها همکاری و دوستی و ویژگی‌های حرفه‌ای هر کدام‌شان بود.در این رابطه همه قبول کرده بودند که آقای نائینی سردبیر باشد، ولی این به‌هیچ‌وجه به این معنا نبود که ایشان در جایگاه سردبیری می‌نشست و با هیچ کس هم مشورت نمی‌کرد. برعکس، آقای نائینی کاملاً اهل مشورت بود و همیشه وقتی مسأله‌ای را مطرح می‌کرد جمع درباره آن صحبت و آزادانه اظهار نظر می‌کرد. رابطه، بسیار صمیمانه و رفیقانه بود. ایشان در مقام سردبیر ویژگی‌ها و توانایی‌های هر کدام از نیروها را کاملاً به رسمیت می‌شناخت.
در واقع، آقای نائینی نیازی به این نداشت که نشان دهد سردبیر است؛ همه ایشان را به‌عنوان یک سردبیر قوی قبول داشتند. متقابلاً ایشان هم آقایان بهنود، علی‌نژاد، فرهمند، خرسند، سحابی، ارجمند، نمکدوست (با خنده) و دیگران را کاملاً قبول داشت و می‌دانست هر کدام از آنها روزنامه نگاری فوق‌العاده توانمند و هر کدام به تنهایی یک سردبیر تمام عیار هستند.
خبرنگاران مجموعه هم همین طور. خانم‌ها عذرا دژم، شهرزاد مشاور، نسرین تخیری، اعظم صدیقی خطیبی، آقای کمال آقایی و برمک بهره‌مند قطعاً خبرنگارانی سطح بالا بودند.آقای جمشید ارجمند که یک استاد مسلم و سردبیری تمام عیار بود، پس از چند شماره سردبیری مجله توسعه کشاورزی را برعهده گرفتند و بنابراین حضورشان در پیام امروز کمتر شد، با وجود این هر بار که آقای نائینی سرمقاله‌اش آماده می‌شد، حتی ساعت 4، 5 صبح به ایشان زنگ می‌زد تا بیاید تحریریه و سرمقاله را بخواند. آقای ارجمند نمی‌آمد که در مطلب دست ببرد، بلکه آقای نائینی می‌گفت به دقت و مشورت آقای ارجمند باور دارد و دوست دارد که بداند نظر آقای ارجمند درباره سرمقاله‌اش چیست.حتی دوستانی که قدری دورتر بودند هم همین ویژگی‌ها را داشتند. مثلاً زنده‌یاد حسین شهیدی که در لندن بود یک پدیده در سطح جهانی بود ولی بسیاری اوقات به پیام امروز کمک می‌کرد؛ هم مطلب می‌نوشت و هم مصاحبه انجام می‌داد و برای پیام امروز می‌فرستاد. ایده‌ها و فکرهایش را مرتب با پیام امروز در میان می‌گذاشت.
یا مرحوم مهدی سحابی؛ ایشان با اینکه 6 ماه فرانسه بود و 6 ماه ایران نه تنها صفحه ثابتی با عنوان «نگاه از بیرون» داشت، بلکه هر زمان که ایران بود به ما کمک می‌کرد. یا استاد فرج‌الله صبا یا خود آقای شهروز جویانی که روزنامه‌نگار درجه یکی هستند هر بار که کمک می‌خواستیم با تمام وجود به کمک می‌آمدند. می‌خواهم بگویم پیام امروز یک منظومه از روزنامه نگاران حرفه‌ای بود که دور هم جمع شده بودند و میان‌شان مناسبات کاملاً حرفه‌ای و در عین حال بسیار دوستانه برقرار بود.
 شمارگان پیام امروز چند بود؟
از 10 هزار نسخه شروع کردیم و به 70 هزار رسیدیم.
 میزان برگشتی نشریه چند درصد بود؟
در سال‌های پایانی تعداد برگشتی خیلی کم بود و به زحمت به 5 درصد می‌رسید.
 آقای بهنود می‌گوید به عمید نائینی گفته بودم که تا وقتی تیراژ نشریه کم باشد مقامات نیز آن را تحمل می‌کنند، اما اگر شمارگان از حدی بالاتر رفت آن وقت پیام امروز را جمع خواهند کرد؟!
این روایت تنها متعلق به ایشان نیست؛ بسیاری معتقدند اگر شمارگان یک روزنامه یا مجله از حدی بگذرد حساسیت‌برانگیز می‌شود.
اما سوای این نکته به نظر من موضوع مهم این بود که پیام امروز نشان داده بود می‌تواند به همه ساحت‌‌ها و زمینه‌ها وارد شود و این چیزی بود که خوشایند برخی نبود. در واقع، پیام امروز تلاش می‌کرد تا حد امکان به سوژه‌ها نزدیک و در آنها دقیق شود. درست است که طبعاً مخاطبان و خوانندگان این رویکرد را بسیار می‌پسندند، اما به هر حال خوشایند عده‌ای هم نیست.
 اگر گزارش‌های ویژه پیام امروز را دارای موقعیتی ممتاز در بین رسانه‌های وقت بدانیم، این گزارش‌ها تولید چه شخص یا اشخاصی بود؟
آقای بهنود قبلاً از سر لطف نوشته است که 50 درصد این گزارش‌ها کار خود ایشان است و 25 درصد آن کار حسن نمکدوست و 25 دیگرش هم کار مسعود خرسند است. قطعاً نقش ایشان بسیار چشمگیر بود. در عین حال من به جای 100 درصد ایشان از تعبیر 200 درصد استفاده می‌کنم و نیمی از آن 200 درصد را به تلاش‌های خانم‌ها دژم، مشاور، تخیری، خطیبی و آقایان علی‌نژاد، بهره‌مند و آقایی و دیگران، بخصوص شخص عمید نائینی می‌دهم.اهمیت کاری که این اشخاص می‌کردند از کار کم من و کار فراوان آقایان بهنود و خرسند کمتر نبود.
آقای نائینی نقش کاملی در تهیه این گزارش‌ها داشت. چه در ایده‌پردازی، چه در تقسیم کار و چه در ویرایش و نهایی شدن کار.
 اصلاً این گزارش‌های ویژه به چه روشی تهیه می‌شد؟
ابتدا جلساتی را تشکیل می‌دادیم. در آن جلسات آقایان نائینی، بهنود، فرهمند، خرسند، علی‌نژاد، من و اگر آقای سحابی در ایران بودند حضور پیدا می‌کردند. بعد روی موضوعات مهمی که جامعه با آن درگیر بود بحث می‌کردیم و مثلاً پنج مورد را با نظر جمع انتخاب می‌کردیم. آن موقع جامعه بسیار متلاطم و سوژه‌ها بسیار متنوع بود. در انتخاب این سوژه‌ها هیچ فرقی بین دوستان حاضر نبود و هر کس سوژه‌اش را به بحث می‌گذاشت.
 این کار از طریق رأی‌گیری انجام می‌شد؟
خیر به اجماع می‌رسیدیم.
 گام بعدی چه بود؟
وقتی این سوژه‌ها نهایی می‌شد دو شیوه کار داشتیم. یکی اینکه همه مثلاً این پنج سوژه را بدهیم به یکی از اعضا از ابتدا تا انتهایش را خودش بنویسد. معمولاً در این مورد قرعه فال به‌نام آقای بهنود می‌افتاد گرچه موارد درخشانی هم بود که آقای علی‌نژاد یا آقای خرسند قبول زحمت می‌کردند. البته در جلسه بسیار بحث می‌کردیم که در این گزارش به چه نکاتی باید بیشتر توجه شود و هر کس نظرش را می‌گفت. سپس دوستی که نوشتن پیش‌نویس گزارش را برعهده گرفته بود می‌رفت و گزارش را به کمک محتوا و نکته‌هایی که خبرنگاران آماده می‌کردند، می‌نوشت. طبعاً پرسش‌ها و نکات مبهم قابل توجهی وجود داشتند که باید روشن می‌شدند تا در گزارش به آنها پرداخته شود. در همان جلسه این نکته‌ها را فهرست می‌کردیم و پرسش‌ها، نکته‌ها و ابهام‌ها را به خبرنگاران می‌سپردیم تا جست‌وجو و اطلاعات مربوط را فراهم کنند. مثلاً به همکاران خبرنگار گفته می‌شد در نوار امیر فرشاد ابراهیمی ادعاهایی درباره آقایان الف و ب و ج شده است. سراغ این اشخاص بروید و ببینید آیا آن ادعاها را تأیید می‌کند یا خیر؟ یا در موضوع قتل‌های زنجیره‌ای آیا قاضی پرونده، ‌یا وکیل متهمان یا وکیل خانواده مقتولان فلان نکته و موضوع را تأیید می‌کند یا خیر.بنابراین خبرنگاران نقش پررنگی در تهیه این گزارش‌ها داشتند و آنها بودند که خون را وارد گزارش می‌کردند و گزارش را از حالت پشت میزنشینی بیرون می‌آوردند و تبدیل به موضوعی داغ می‌کردند. در واقع، تفاوت پیام امروز با دیگر نشریات همین پیگیری پرسش‌ها و ابهاماتی بود که دیگران آن را دنبال نمی‌کردند.
نویسنده گزارش، با این دستمایه‌ها گزارش خود را می‌نوشت. گزارش او ابتدا به تعداد اعضای حاضر در جلسه تکثیر می‌شد و هر کدام از ما آن را به دقت می‌خواندیم و نظرات‌ و نکته‌های‌مان را کنار گزارش می‌نوشتیم و در جلسه آنها را به بحث می‌گذاشتیم. حتی ممکن بود نکته‌ها و فرازهایی را اضافه کنیم یا پیشنهاد تغییر، حذف و جابه‌جایی قسمت‌هایی را داشته باشیم. همه این بحث‌ها هم باز در حضور سردبیر و با مدیریت او صورت می‌گرفت. بازهم اگر نکته‌ای باقی مانده بود از خبرنگارها کمک می‌گرفتیم. به این ترتیب روایت آخر گزارش که تقریباً همه درباره آن اجماع داشتیم در اختیار آقای نائینی قرار می‌گرفت و ایشان با قیچی و چسب معروفش به جان گزارش می‌افتاد. مهم‌ترین نکته از نظر آقای نائینی بجز جذابیت، دقت بود. انصافاً خود ایشان آدم بسیار دقیقی است. بنابراین سعی می‌کرد، ابهامی در متن باقی نماند. مطالب را نه تنها با دقت تمام می‌خواند، بلکه در گزارش دست می‌برد و آن را بالا و پایین و بهتر می‌کرد. چینش مطالب را عوض می‌کرد. قسمت‌هایی را به آن اضافه یا از آن کم می‌کرد. می‌خواهم بگویم گزارش‌های پیام امروز واقعاً حاصل یک کار تمام جمعی بود.
 شیوه دوم گزارش‌نویسی پیام امروز چطور بود؟
ابتدا سوژه‌ها معین می‌شد، تقسیم کار صورت می‌گرفت و نگارش هر بخش از گزارش متناسب با میل و نظر اشخاص به آنها سپرده می‌شد. مثلاً یک بخش به من، بخش دیگری به آقای بهنود، قسمت دیگرش به آقای خرسند سپرده می‌شد. سپس فرآیند قبلی که درباره‌اش توضیح دادم درباره تک ‌تک بخش‌های گزارش اعمال می‌شد. سرانجام یکی از دوستان قبول می‌کرد کل این گزارش‌ها را در هم ادغام و آنها را یکپارچه کند. بعد از تهیه باز مطلب پیش آقای عمید نائینی برمی‌گشت و ایشان به جان آن می‌افتاد.
خلاصه کنم این گزارش‌ها محصول کار یک ارکستر بزرگ بود که عمید نائینی رهبری آن را بردوش داشت و در این میان صد البته نقش آقای بهنود انکارنشدنی است. مشارکت در تهیه گزارش‌های اصلی پیام امروز یکی از شاهکارهای آقای بهنود بود.
باز تأکید می‌کنم که کار خبرنگاران در تهیه این گزارش‌ها بسیار مهم بود. آنها با جان و دل کار می‌کردند. مثلاً خبرنگاری چهار روز پیگیری می‌کرد تا یک یا دو جمله تأیید یا رد از دفتر یکی از مقامات مهم کشور برای درج آن در گزارش بگیرد. همین حرف‌ها بود که گزارش‌های پیام امروز را اختصاصی می‌کرد و انرژی خاصی به آن می‌داد.
تلاش دوستان چنان بود که من به شخصه فکر می‌کردم سوژه‌ای در جهان نیست که نتوانیم به سراغ آن برویم. نمونه‌ای بیاورم. مثلاً در جریان کنفرانس برلین خانمی به‌عنوان اعتراض نیمه برهنه شد. همکارانم آن خانم را در آلمان پیدا و با او درباره علت کارش مصاحبه کردند. یا آقای بهنود از یک فرصت در آسانسور استفاده کرد و با مرتضی رفیق‌دوست مصاحبه کرد. صحبت با وکلای قاتلان قتل‌های زنجیره‌ای و گرفتن اظهارنظر رئیس‌دادگاه، انتشار گزارش کمیساریای عالی حقوق بشر درباره ایران، انتشار نواری که ساواک از مکالمات تلفنی علی امینی در تاسوعای 1357 ضبط کرده بود، همان نوار امیرفرشاد ابراهیمی، گزارش جزئیات حمله به کوی دانشگاه و ده‌ها نمونه دیگر... مشت نمونه خروار در این زمینه هستند. این‌ها همگی حاصل تلاش جمعی تعدادی از بهترین روزنامه‌نگارهای حرفه‌ای ایران بود.
 برای همین پای این گزارش‌ها هیچ وقت نام کسی درج نمی‌شد؟
بله. برای اینکه هیچ کدام کار یک نفر نبود.
 رویکرد حاکم بر پیام امروز از ابتدا تا انتها دچار چه تغییراتی شد؟
رویکرد این نشریه در شماره‌های اول عمدتاً مباحث تخصصی اقتصادی بود. اگر سرفصل‌های دو سال ابتدایی را ملاحظه کنید عموماً اقتصادی بودند. مثلاً صنعت، کشاورزی، اقتصاد انرژی، اقتصاد بین‌الملل، مالیات، اقتصاد رسانه، اقتصاد سایه.
اما به مرور و با توجه به تحولات جامعه به سمت سیاسی شدن پیش رفت. در آستانه سال 1376 بتدریج بر حجم صفحات سیاسی اضافه و از تعداد صفحات اقتصادی کاسته شد. اگر شما پیام امروز سال‌های 77 و 78 را ببینید چیزی حدود 20 صفحه آن – از حدود 132 صفحه - اقتصادی و مابقی معطوف مسائل روز عمدتاً سیاسی بود.
 در موارد متعددی در گزارش‌های ویژه منبع اخبار ذکر نمی‌شد دلیلش چه بود؟
البته خیلی موارد منبع بیان می‌شد و در مواقعی هم بیان نمی‌شد. ولی هر چه در این گزارش‌ها روایت می‌شد حتماً و حتماً مستند بود.
 یعنی فایل صوتی این گفت‌و‌گو‌های کوتاه موجود بود؟
بله، یا صدا وجود داشت، یا مستنداتش در دسترس بود یا حتماً در رسانه‌ای نقل شده بود.
 پیام امروز اصلاح‌طلب بود یا اصولگرا؟
نمکدوست: پیام امروز بی‌طرف بود. رویکردش حرفه‌ای بود.
 به چه معنا؟
به معنای حرفه‌ای. ما سعی می‌کردیم ملاک‌های صحت و دقت و بی‌طرفی را تا حد امکان رعایت کنیم.
 غیر از بخش گزارش روز کدام بخش‌ها پرطرفدار بود؟
بسیاری از بخش‌های پیام امروز پرمخاطب بود؛ هنوز درباره روی جلدهای پیام امروز صحبت می‌شود. گزارش‌های مجلس که جز چند مورد تقریباً همه آنها را آقای بهنود نوشت، مصاحبه‌هایی که انجام می‌شد از وزیر کشاورزی تا آقای فلاحیان و... صفحه‌های بازتاب که گاه به 9، 10 صفحه می‌رسید، بخش‌هایی از نگاه دیگران، بخصوص که آن زمان هنوز رسم نشده بود، ما گزارش‌های مطبوعات دنیا را در مورد ایران بدون سانسور بخوانیم، پشت پرده تاریخ، که گاه حاصل جست‌وجوی خودمان بود و گاه به نقل از دیگران، بیرون مرز که به فعالیت‌ ایرانی‌های مقیم خارج می‌پرداخت، مطالب تخصصی اقتصادی که نوشته می‌شد برای مثال مقاله‌های نفتی آقای دکتر فریدون برکشلی یا اقتصاد سیاسی دکتر احمد سیف، یا حتی اقتصاد رسانه که در آن هم گزارش از شبکه المنار لبنان داشتیم و هم گزارشی از بخش فارسی رادیو فرانسه و رادیو آلمان و بخش‌های مختلف دیگر. افراد مختلف از سراسر دنیا هم مطلب برای ما می‌فرستادند یا با ایشان مصاحبه می‌کردیم. از مصاحبه با آقای هاشم پسران خودمان تا آقای گری سیک و ویرا وقتی که از تیم ملی فوتبال ایران جدا شده بود. خاطرم هست چند مطلب هم از زنده‌یاد آقای دکتر مجید تهرانیان منتشر کردیم. همه این مطالب در جای خود بسیار خوانده و بحث می‌شدند.
حتی بعضی آگهی‌های پیام امروز هم جذابیت خودش را داشت. مثلاً قبل از انتخابات 76 یک کاور دوجلدی تهیه کردیم که اتفاقاً در جشنواره مطبوعات هم جایزه گرفت. در جلد اول سه سوراخ مستطیل شکل تعبیه کردیم و یک صندلی را در پایین صفحه گذاشتیم. از درون این سه سوراخ سه جفت چشم نمایان بود؛ چشم‌های آقایان خاتمی، ناطق نوری و ری‌شهری که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بودند و بر چهره‌شان بر جلد دوم نقش بسته بود. به این ترتیب یک داخل جلد به‌وجود آمد با سه سوراخ مستطیل شکل. نگاه کنید می‌بینید در این داخل جلد که قاعدتاً کسی حاضر نیست به آن آگهی بدهد، یک آگهی دستگاه تهویه هوا منتشر شده است. از آن سه سوراخ سه پرتو نور وارد می‌شود و در پایین چیزی شبیه به گل لاله را تشکیل می‌دهند و شعاری درباره هوای سالم در پایین آگهی وجود دارد. واقعاً یک آگهی هوشمندانه بود.
 شما چند روز هفته در دفتر نشریه حضور داشتید؟
هر روز از صبح اول وقت تا آخر شب. 48ساعت یا 72 ساعت مداوم در پیام امروز بودن هم پیش می‌آمد. مثلاً برای شماره قبل از انتخابات 1376 تقریباً همگی‌مان سه‌شبانه روز پای کار بودیم.
 مگر پیام امروز ماهنامه نبود؟
بله. (باخنده) تازه هیچ وقت سر ماه منتشر نمی‌شدیم. مخاطبان به ما می‌گفتند «گاه‌نامه»، «گهگاه‌نامه»، حتی «عشقی نامه»، اما بامزه‌تر از همه یکی از خوانندگان نامه نوشت و به ما خطاب کرد: «ناگهان‌نامه!»
 یعنی به خاطر ماهی یکبار انتشار،‌ شما هر روز آنجا بودید؟ در واقع کار انتشار یک روزنامه را می‌کردید؟
بیشتر از کار یک روزنامه. شما وقتی می‌خواهید یک گزارش بنویسید در 10صفحه که 50 ادعا هم در آن مطرح شده و می‌خواهید برای هر 50 ادعا تأییدیه بگیرید یا آن را مستندسازی کنید طبعاً کار بسیار وقت‌بری دارید.
 میزان محبوبیت این نشریه چقدر بود؟
فکر می‌کنم خیلی مورد استقبال بود و خیلی‌ها آن را دوست داشتند. مطمئن نیستم و فقط حدس می‌زنم که پیام امروز حتی برای مسئولان قضایی هم با موردهای دیگر فرق داشت.
 درآمد شما از این نشریه چقدر بود؟
فکر می‌کنم در ابتدا یعنی در سال 73 ماهانه پانزده هزار تومان بود که چیزهایی هم به آن اضافه می‌شد و بتدریج و به‌صورت مداوم افزایش یافت.
 مثلاً چقدر افزایش یافت؟
عدد آخری را که گرفتم یادم نیست.
 روابط انسانی در تحریریه پیام امروز چگونه بود؟
حرفه‌ای. خیلی اوقات با هم درباره کار بحث جدی داشتیم اما هیچ وقت تأثیر سوئی روی دوستی‌مان به جای نمی‌گذاشت.
خاطره‌ای تعریف کنم. یکبار موقع ظهر من و آقای سیروس علی‌نژاد با صدای بلند و بشدت با هم جر و بحث می‌‌کردیم. این را بگویم که آقای علی‌نژاد قطعاً و بی‌بروبرگرد یک روزنامه‌نگار تمام‌عیار، در واقع یک سردبیر و استاد تمام روزنامه‌نگاری و یک انسان بسیار درستکار، اهل دانش، محترم و دوست‌داشتنی هستند. همکاری داشتیم که ظهرها می‌آمد و می‌پرسید چه می‌خوریم و می‌رفت غذا تهیه می‌کرد. او آمد و دید ما داریم سر هم فریاد می‌زنیم، فکر کرد داریم دعوا می‌کنیم و آرام گوشه‌ای ایستاد. آقای علی‌نژاد از او پرسید چه کار داری؟ گفت آمده‌ام ببینم ناهار چه می‌خورید. آقای علی‌نژاد رو کرد به من و انگار ادامه بحث‌مان است با صدای بلند پرسید چه می‌خوری؟ من هم با صدای بلندتر گفتم، نظر توچیست؟ آقای علی‌نژاد گفت: قیمه. من‌هم گفتم پس من‌هم قیمه. خودمان متوجه نبودیم که داریم با صدای بلند این سؤال و جواب را می‌کنیم. آن همکارمان خنده‌اش گرفت و با تعجب پرسید شما واقعاً دارید با هم دعوا می‌کنید؟
مقصودم این است که تا دل‌تان بخواهد بحث و جدل در بین‌مان بود، اما دلگیر شدن و کدورت هرگز. بحث و دعوای‌مان درباره کار بود و به همین دلیل دوستی‌مان روز به روز بیشتر و عمیق‌تر شد.
دعواهای ما اصلاً دعوا به معنای متعارف آن نبود. ما صدایمان بالا می‌رفت و بحث و جدل و موافقت و مخالفت داشتیم. اما به محض پایان یافتن بحث، دوستان بسیار بسیار خوبی برای هم بودیم. من هر وقت خبری از دوستان می‌گیرم یا عکس و تصویر آنها را می‌بینم لذت می‌برم که روزی چنین همکاران و دوستانی داشته‌ام.
 فکر می‌کردید پیام امروز بسته شود؟
بعد از آنکه شنیدیم به ما گفته‌اند یا تعدیل کنید یا تعطیل می‌کنیم تقریباً برای‌مان محرز شده بود که ادامه کار ممکن نیست.

 

نظر شما