سلبریتیها و استاندارد دوگانه
صاحبخبر - امید رامز: امیرالمومنین حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «جاهل را نمیبینی مگر در حال افراط و تفریط». در این سخن حکیمانه حضرت امیر باید نسبت به 2 مفهوم «عقل و جهل» و «افراط و تفریط» دقیق شد؛ مفهوم کلمه جهل بر خلاف تصور عموم که در مقابل علم یا دانش (Knowledge یا Science) معنا میشود، در مقابل مفهوم «عقل» (Wisdom) است. علامه مجلسی 2 مورد از مراتب مختلف عقل را اینچنین تشریح میکند: 1- نیروی ادراک خیر و شر و تشخیص آن دو 2- ملکه و حالتی در نفس که انسان را به گزینش خیرات و منافع و دوری از شرور و ضررها وامیدارد و نفس به مدد این ملکه به طرد خواهشهای شهوت و خشم و وسوسههای شیطانی توان مییابد. از طرفی خداوند در آیه 143 سوره بقره میفرماید: «کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا...؛ و این چنین شما را امت میانهای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد». با توجه به آنچه در این آیه ذکر شده، آنچه واضح و مبرهن به نظر میرسد این است که افراط و تفریط وقتی مفهوم مییابد که «اصول ثابتی» وجود داشته باشد که عدول از آن اصول مصداق افراط و تفریط و همچنین انطباق بر آن اصول، راه میانه باشد. با عطف به این مقدمه، کنش اجتماعی برخی سلبریتیها و نسبت و مواجهه آنها با پدیدهها و اتفاقهای روز جامعه را میتوان تحلیل کرد. واقعیت این است که رسانه با میدان دادن به «سلبریتی» در حال ساختن «انسان تراز» جامعه بورژوایی است. انسان تراز جامعهای که آحاد مردم آن به جای فکر کردن به مسائل اساسی و متعالی، در یک حالت غبطه و فریفتگی دائم به سر ببرند که چه بپوشند، چه بخورند و چه خودی بنمایانند که شبیه انسان تراز خود شوند. حال اگر چه ظهور پدیده سلبریتی در غرب زمانی پدید آمد که جوامع غربی فرآیند چندصد ساله سکولاریسم را پشت سر گذاشته بودند و کارکرد سلبریتیها صرفا محدود به نقش اجتماعی آنها میشد اما در ایران در حال تکمیل نقش خود از صرفا مرجعیت اجتماعی و سبک زندگی، به رهبران سکولاریزاسیون و لیبرالیزاسیون و تبدیل شدن به مرجعیت اخلاقی و حتی دینی بخشی از جامعه هستند و اخیرا کارکرد سیاسی را نیز باید به آنها اضافه کرد؛ چه اینکه سعید حجاریان با تصریح بر کارکرد کاتالیزوری سلبریتیها در حوزه سیاسی، اذعان میکند جریان اصلاحات و رفرمیست باید حرفش را از دهان سلبریتیها بزند تا هضم و پذیرش آن برای مردم راحتتر باشد و با مقاومت حاکمیت نیز مواجه نشود. دقیقا همینجاست که نقش «عقل و جهل» و «افراط و تفریط» نمایان میشود. اگر رهبری جامعه اسلامی را خمینی کبیری به عهده میگیرد که پیش از زعامت شیعه، 60 سال در حال خودسازی و تهذیب نفس بوده است، با عطف به تعریف عقل در سطور فوق، امروز هیچ خبری از هرگونه تهذیب نفس و خویشتنداری از سوی این انسانهای تراز، به عنوان رهبران جامعه بورژوایی نیست، چون اساسا در جامعه مدرن که این افراد در آن موجودیت مییابند، اصالت با لذت و مصرف و نفسانیت است. به علاوه اینکه هیچ اصول ثابتی نیست که آنها بر آن پایدار بمانند و رفتار و کنش خود را بر آن منطبق کنند، زیرا مجموعه انسانی که این افراد انسان تراز آن محسوب میشوند بر پلورالیسم دینی و خوانش شخصی از دین بنا شده و لذا به تعداد افراد و موقعیتها، اصل وجود دارد! بنابراین میبینیم در حالی که برای محکومیت اعدام چند تروریست مخل امنیت ملی، هشتگپراکنی میکنند و نه به [حکم قرآنی] اعدام را ترند میکنند و برای انسانیت و حقوق بشر فریاد وا اسفا سر میدهند اما وقتی تروریستها در اهواز مردم را به رگبار میبندند، سکوت بیشرفی اختیار میکنند و بعضا افاضات دوپهلو دارند. میبینیم که برای اقدامات تروریستی پاریس شمع غربزدگی روشن میکنند و در مقابل مظلومیت مردم یمن صُمُّ بُکمَّ عُمی میشوند. از سفرهای میلیونی خارج از کشور و تکریم یادبود کورش (متوفی 2500 سال پیش) نمیگذرند ولی برای پیادهروی اربعین امام حسین(ع) (شهادت 1400 سال قبل) از خروج ارز گلایه میکنند! از احترام به عقاید دیگران میگویند ولی بدترین توهینها را به جامعه دینمدار روانه میکنند. از کنسرت و تئاتر چندصد هزار تومانی «اولیور توئیست» و «بینوایان» در هتل اشرافی «اسپیناس پالاس» نمیگذرند اما تکریم فقرا را بهانه حمله به نذری محرم و رمضان میکنند؛ یا للعجب! براستی این جماعت به کدامین اصول پایبندند که ما بر اساس همان اصول با آنها سخن بگوییم؟! اوایل انقلاب، از چپهای تودهای گرفته تا فرقان و چریکهای فدایی و منافقین و راستیهای نهضت آزادی که با جمهوری اسلامی و سیاستهای آن مخالفت میکردند، غالبا از یک پشتوانه فکری و ایدئولوژیک که بهزعم خودشان صحیح مینمود، برخوردار بودند که مباحثه و مناظره با آنها را ممکن و اقناع آنها را میسر میکرد اما چه بر سر «انسان تراز» جامعه سلبریتیزده آمده که به کتاب نخواندن خود افتخار میکند و از حداقلی از عقلانیت، منطق، تفکر علمی و فرهیختگی بیبهره است؟ چه بر سرش آمده که شرافت خود را بازیچه تعداد بیشتری لایک و فالوئر کرده است؟ پاسخ را سید شهیدان اهل قلم داده است: «عموم انسانها میان منطق حس، منطق عقل و منطق دین که مبتنی بر فطرت است سرگردانند و این سرگردانی قلمرو حاکمیت لیبرالیسم است». نکته تکمیلی اینکه نباید از هادیان حوادث اخیر غافل شد. «نافرمانی مدنی» و «اقدامات خشونتآمیز» 2 سطح از نسخههای پیشنهادی گروههای اپوزیسیون برانداز برای مخالفت با نظام است. اگر در سالهای اخیر بویژه بعد از حوادث سال ۸۸، ستیز با قانون (به عنوان زیربنای کلیدی حفظ ساختار) توسط جین شارپ در کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» نسخهپیچی میشد، این بار شبکههای معلومالحال بیبیسی، من و تو، VOA و خبرنگار فاسد فراری مقیم آمریکا، مسیح علینژاد، راهبری مبارزه با قانون و مجریان قانون را بر عهده دارند و صراحتا به ساختارشکنی توصیه میکنند و در سطحی فراتر، آمدنیوز، رسانه وحوش مجاهدین خلق[منافقین] که از شیوخ سعودی ارتزاق میکند با سیاهنمایی افراطی، غیرمستند و بعضا مضحک از وضع موجود و آمار فسادها و آموزش ساخت و استفاده از سلاح، به ترویج خشونت دامن میزند.∎
نظر شما