شناسهٔ خبر: 28312710 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: میزان | لینک خبر

پسرک فلافل فروش؛

تذکر شهید مدافع حرم به یک جوان درشت هیکل که اهل همه جور خلافی بود

خبرگزاری میزان- شخصی در محل ما ساکن بود که هیکل درشتی داشت. چفیه می‌انداخت و شلوار پلنگی بسیجی می‌پوشید. اخلاق درستی هم نداشت، اهل همه جور خلافی بود. هادی یک بار او را دید و تذکر داد که لباست را عوض کن، اما او توجهی نکرد.

صاحب‌خبر -

سی‌دی‌های مستهجن مغازه‌دار را در مسجد خُرد و او را تهدید کردبه گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان، شهید مدافع حرم «محمدهادی ذوالفقاری» از جمله جوان‌های بی‌باک، بابصیرت و خوش‌فکر جمهوری اسلامی ایران بود که در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «مکیشفیه» شهر سامرا به شهادت رسید. خبرگزاری میزان بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «پسرک فلافل‌فروش» گردآوری شده است، منتشر می‌کند.

امر به معروف

هادی پسری بود که تک و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسیر دین را از آنچه بر روی منبرها می‌شنید انتخاب کرد و در این راه ثابت قدم بود.

مدتی از حضور او در بسیج نگذشته بود که گفت: باید یکی از مسائل مهم دین را در محل خودمان عملی کنیم. می‌گفت: روایت از حضرت علی (ع) داریم که همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل دریاست. برای همین در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل می‌شد.

یک سی دی فروشی اطراف مسجد باز شده بود. بچه‌های نوجوان که به مسجد رفت و آمد داشتند از این مغازه خرید می‌کردند.

این فروشنده سی دی‌های بازی و فیلم کپی زده را به قیمت ارزان به بچه‌های می‌فروخت.

مشتری‌های زیادی برای خودش جمع کرد. تا اینکه یک روز خبر رسید که این فروشنده فیلم‌های خارجی سانسور نشد هم پخش می‌کند!

چند نفر از بچه‌ها خبر را به هادی رساندند. او هم به سراغ فروشنده‌ی این مغازه رفت.

خیلی مودب سلام کرد و از او پرسید: بعضی از بچه‌ها می‌گویند شما سی دی‌های غیر مجاز پخش می‌کنید، درسته؟!

فروشنده تکذیب کرد و این بحث ادامه پیدا نکرد.

بار دیگر بچه‌های نوجوان خبر آوردند که نه تنها سی دی‌های فیلم، بلکه سی دی‌های مستهجن نیز از مغازه‌ی او پخش می‌شود.

هادی تحقیق کرد و مطمئن شد. لذا بار دیگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت کرد و شرایط امر به معروف را انجام داد.

بعد هم به او تذکر داد که اگر به این روند ادامه دهد با او با حکم ضابطان قضایی برخورد خواهد کرد.

اما این فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادی نیز در کمین فرصتی بود تا با او برخورد کند.

یک روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت که یک کیسه پر از سی دی‌های مستهجن برای این شخص آورده‌اند.

لذا با هماهنگی بچه‌های بسیج وارد مغازه شد. درست زمانی که بار سی‌دی‌ها رسید به سراغ این شخص رفت. بعد فروشنده را با همان کیسه به مسجد آورد!

در جلوی چشمان خودش همه سی دی‌ها را شکست.

وقتی آخرین سی دی خرد شد رو کرد به آن فروشنده و گفت: اگر یک بار دیگر تکرار شد با تو برخورد قانونی می‌کنیم.

همین برخورد هادی کافی بود تا آن شخص مغازه‌اش را جمع کند و از این محل برود.

شخصی در محل ما ساکن بود که هیکل درشتی داشت. چفیه می‌انداخت و شلوار پلنگی بسیجی می‌پوشید. اخلاق درستی هم نداشت، اهل همه جور خلافی بود.

او به شدت با مردم بد برخورد می‌کرد. به مردم گیر می‌داد و این لباس او باعث می‌شد که خیلی‌ها فکر کنند که او بسیجی است!

هادی یک بار او را دید و تذکر داد که لباست را عوض کن، اما او توجهی نکرد.

دوباره او را دید و به آن شخص گفت: شما با پوشیدن این لباس و این برخورد بدی که دارید، دید مردم را نسبت به بسیج ونظام و رهبر نظام بد می‌کنید.

هادی ادامه داد: مردم رفتار شما را که می‌بینند نسبت به نظام بدبین می‌شوند. بعد چفیه را از دوش او برداشت و به وی تذکر داد که دیگر با این لباس و این شلوار پلنگی نگردد.

بار دیگر با شدت عمل با این شخص برخورد کرد. دیگر ندیدیم که این شخص با این لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذیت کند.

البته باید یادآور شویم که هادی در پایگاه بسیج، تحت تأثیر برخی افراد، کمی تند برخورد می‌کرد.

او در امر به معروف و نهی از منکر شدت عمل به خرج می‌داد. مثل همان رفقایی که داشت.

اما بعدها دیگر از او شدت عمل ندیدیم. امر به معروف او درحد تذکر زبانی خلاصه می‌شد.

انتهای پیام/

نظر شما