شناسهٔ خبر: 28312570 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

مروري بر آلبوم «ايران من» اثر همايون شجريان و سهراب پورناظري

او مي‌كشد قلاب را...

صاحب‌خبر -

به عنوان مثال در قطعه نخست عنوان شده‌: همراهي دو خواننده اثر (كه بهتر است بگوييم همراهي يك همخوان و يك خواننده) روي قطعه هجده ضربي، در عالم موسيقي ايراني!

اين تعريف چه براي مخاطب حرفه‌اي اين موسيقي و چه براي مخاطب عام، مشكل ايجاد مي‌كند. نخست اينكه قطعه مورد بحث با تكنوازي دودوك و در فضاي موسيقي ارمني آغاز مي‌شود. تنها در صورتي مي‌توان اين قطعه را از عالم موسيقي ايراني دانست كه مقصودمان دوره‌اي عبدالقادر مراغه‌‌اي باشد و جغرافياي ايران در آن زمان؛ وگرنه كه اين مقدمه، يك قطعه تلفيقي است. تلفيق موسيقي ايران و همسايگانش چراكه در آن هم فضاي موسيقي عربي شنيده مي‌شود و هم به وضوح و بسيار شفاف از موسيقي ارمني بهره برده‌ شده و تنها چيزي كه در آن قطعيت ندارد يك «مودِ ايراني» است. اما فارغ از تعابير آهنگساز و تكرار‌هاي بيش از حد جملات اين قطعه (تا پيش از شروع آواز) با يك مقدمه تلفيقي قابلِ شنيدن روبه‌رو هستيم. مقدمه‌اي كه بسيار به‌جا به تصنيف وصل مي‌شود و انتخاب ريتم تركيبي آن در كنار آواز بي‌نقص همايون شجريان، اين قطعه را تكميل مي‌كند. اما تصنيف «قلاب» نيز در پي همين مقدمه مي‌آيد با رنگ‌آميزي خوب اركستر تبديل به يك تصنيف شنيدني شده است. شروع بم و جذاب همايون و بخش بسيار شنيدني صداي اين خواننده كه معمولا لابه‌لاي اوج‌خواني‌هاي او گم مي‌شود در ابتداي اين تصنيف به خوبي خودنمايي مي‌كند.

اما پس از تصنيف «قلاب» به آواز دشتي «من كجا، باران كجا» مي‌رسيم و باز در توضيحات سهراب پورناظري آمده است كه اين آواز براساس مناجات‌خواني استاد كريمخاني است. ذكر اين نكته ضروري است كه مناجات‌ها و مرثيه‌هاي استاد كريمخاني تا پيش از همكاري ايشان با آريا عظيمي‌نژاد، بدون ساز انجام مي‌شده و آواز دشتي همايون شجريان و مشخصه‌هاي تكنيكي آن هيچ قرابتي با مناجات‌هاي استاد كريمخاني ندارد مگر در دو موضوع كه يكي مايه اين دو آواز است (كه هر دو دشتي بوده و عموما مناجات‌ها در اين مايه خوانده مي‌شود) و ديگري فضاسازي موسيقايي آن است كه در مورد آثار استاد كريمخاني، اين فضاسازي‌ها مرهون قريحه آريا عظيمي‌نژاد است تا خود استاد كريمخاني.

اما تصنيف «خوب شد» را با تنظيم ‌تازه‌اي مي‌شنويم كه شاكله اصلي آن با نسخه قبلي تفاوت زيادي ندارد و انصافا كلام اهور ايمان كه به خوبي روي ملودي نشسته، آن را قابل زمزمه نموده است و از موفقيت‌هاي اين تصنيف به‌شمار مي‌آيد. آنچه درباره اين تصنيف وجود دارد شباهت بسيار زياد آن به تصنيف قديمي و كردي «شيرين شيرينِم» است كه هم اجراي كامكارها از آن موجود است و هم اجراي بيشتر شنيده‌ شده آن كه به محسن نامجو مربوط مي‌شود. اتفاقا محسن نامجو در پايان آن، يك آواز كوتاه دشتي مي‌خواند و آواز را به همان شكلي شروع مي‌كند كه همايون شجريان «من كجا، باران كجا» را شروع كرده است.

«اسفند» با فضايي در هم آميخته از موسيقي تركي و ايراني است كه به باور آهنگساز، تصويري از اسفندماه و بوي نوروز در كوه‌هاي زاگرس است؛ اينكه چگونه مي‌شود تا يك قطعه موسيقي تلفيقي كه اجزاي آن به وضوح و شفافيت مربوط به يك جغرافياي مشخص است، تبديل مي‌شود به حال و هواي روزهاي آخر سال و بوي نوروز، آن هم در كوه‌هاي زاگرس! بر ما پوشيده است. اما چنانچه باز بخواهيم از تعابير آهنگساز صرف‌نظر كنيم بايد گفت با يك قطعه تلفيقي خوش‌رنگ (به لحاظ اركستراسيون) و البته طولاني روبه‌رو هستيم و پس از آن آوازي آن‌قدر كوتاه كه مي‌شد آن را در يك ترك قرار داد و انصافا مقدمه خوبي براي تصنيف نوروز است.

قابل ستايش است كه آهنگساز در تصنيف نوروز به اصل ملودي وفادار بوده و در بين توضيحاتش به اين نكته اشاره كرده است كه اين تصنيف براساس ملودي كردي «ليبلي گل» ساخته شده و البته كه تصنيف نوروز با تنظيم خوب و ايستاده بر شانه‌هاي آواز همايون شجريان، شنيدني شده است. تصنيف «ابر بهار» با آن تغيير ريتم يادآور تصنيف‌هاي ساخته شده در دهه 60 است از اين رو به پيشگاه دو هنرمند بزرگ اين عرصه (استاد محمدرضا شجريان و استاد پرويز مشكاتيان) تقديم شده است. فضاي موسيقايي خانقاهي، يعني همان فضايي كه پورناظري در آن رشد كرده‌ و ريشه‌هاي موسيقايي او از آن سرچشمه مي‌گيرند، در بخش ابتداي تصنيف و در لحن خواننده به خوبي پيداست و تنظيم پر ساز و رنگ آن، كاملا يادآور آثار شاخص دهه 60 موسيقي سنتي ايران است. دهه‌اي كه شايد طلايي‌ترين دوره موسيقي سنتي با آثار بزرگاني نظير لطفي، عليزاده، مشكاتيان و البته شجريان همچنان پررنگ باقي مانده. اين قطعه جاي درستي نيز قرار گرفته و باتوجه به قطعات پيش و پس آن، مي‌توان آن را كه شايد به لحاظ ساختار بيشترين تفاوت با بقيه قطعات را دارد در قالب اين آلبوم پذيرفت.

اما «مرگ اسفنديار» با مقدمه‌اي خراساني و بسيار نزديك به «شب، سكوت، كوير» ساخته شده و تنها منطقه‌اي از گستره صوتي خواننده است كه تفاوت ميان اين و آن را ايجاد مي‌كند و البته به يك‌باره و ناگاه تمام مي‌شود تا تصنيف اصلي آغاز شود. تصنيف كه زيباست و به خوبي ساخته و تنظيم و نواخته شده است اما همچنان آواز يك سر و گردن از ملودي و تنظيم بالاتر است؛ خصيصه‌اي كه در تمام آلبوم مشهود است.پايان آلبوم اما باشكوه است. تصنيف «ايران من» در همان كنسرت «سي» هم، غرور و غيرت ملي را قلقلك مي‌داد و بسيار زيبا تنظيم شده است. تصنيف در نوا ساخته شده و كلام، بسيار محكم و جا افتاده است و تا جايي پيش مي‌رود كه اوج حس وطن‌پرستي را به نوستالژيك‌ترين تصنيف ملي-ميهني ما پيوند مي‌زند. تغيير مود از نوا به ماهور بسيار لطيف صورت مي‌گيرد و در چالش‌برانگيز‌ترين بند تصنيف «مرغ سحر» اين پيوند برقرار مي‌شود و تحريرهاي خاص همايون شجريان بر بخش مهم اين كلام (اي خدا،‌ اي فلك،‌ اي طبيعت) اين پيوند را زيباتر مي‌كند. «ايران من» به اعتباري بهترين و مهم‌ترين اثر مشترك همايون شجريان و سهراب پورناظري است و بايد ديد اين همكاري تا كي و كجا ادامه خواهد داشت. اين اثر، باز همايون شجريان را از ورطه پاپ بيرون كشيد اما قطعا قطعاتي مانند «مرگ اسفنديار»، «نوروز» و «ابر بهار» به اندازه «رگ خواب» مورد استقبال عموم قرار نخواهند گرفت و بايد ديد سرنوشت اين همكاري به كجا مي‌رسد؛ همايون شجريان راه‌ تازه‌اي برمي‌گزيند يا همچنان سهراب پورناظري است كه مي‌كشد قلاب را...

نظر شما