زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی:
عکس گرفتن بانوی فرنگی با زنان بختیاری
صاحبخبر - زهره شریفی «...بسیار جالب بود که میدیدم مردان(بختیاری) چقدر به دختران کوچک خود علاقهمند هستند. دختران خردسال بختیاری خیلی زیبا و خوش صورت هستند، ولی متأسفانه در سنین سه سالگی به بالا کم کم زیبایی را از دست میدهند. هر گاه این کودکان بیمار شوند پدرانشان آنان را به پشت خود میبندند و به محلی که دارو وجود دارد میرسانند و در بعضی مواقع حتی پدر و مادر هر دو برای دریافت دارو طفل را همراهی میکنند...» جهانگرد بریتانیایی که در هنگام سفر خود در میان ایلات بختیاری شاهد چگونگی آداب و رسوم این مردم بود، با راه و روش بچهداری، تربیت کودکان و حتی برخورد با دختران و زنان آن منطقه از نزدیک نیز آشنا شده و به روایت آن در سفرنامه خود پرداخته است. زندگی در سیاه چادر زندگی زنان و کودکان در سیاه چادرها آنهم در منطقه غرب ایران که از نظر جغرافیایی پستی و بلندیهای قابل توجهی دارد، کار سادهای نیست و سختیهای بسیاری را به همراه خود دارد. اما ایل بختیاری با توجه به در نظر گرفتن این شرایط شکلی از زندگی کردن را برای خود ساختهاند که گاه تمام آن سختیها تبدیل به آسانی و حتی لذتبخش شده است، تا جایی که حاضر نیستند آن شرایط را به بودن در شهر و زندگی شهرنشینی ترجیح دهند. تصمیم به ادامه ندادن سفر ایزابلا بیشوپ نیز در تمام روزهایی که در کنار این سیاه چادرها و مردم آن گذراند متوجه این ویژگیها شده و گاه از راه و روش زندگی مردم بختیاری در نوشتههایش به حیرت یاد میکند. از طرفی زندگی در چنین مناطقی جدای از مشکلات و سختیهای ناشی از موقعیت جغرافیایی، با مسأله عدم امنیت هم همراه میشد. تا جایی که این عدم امنیت بخصوص در راهها باعث شده بود خانم بیشوپ تصمیم به بازگشت به تهران را گرفته و به سفر خود ادامه ندهد. راهزنان و قصد غارت اما شوق و علاقه این بانوی فرنگی برای شناخت این منطقه از ایران با تمام خطراتش باعث شد به مسیر خود ادامه دهد و حتی خطر غارت راهزنان را به جان خریده و با آنها روبهرو شود: «...هنگامی که سواره حرکت میکردیم آقا (همراه ایزابلا) به تنهایی در فاصلهای از ما در یک دره به راه خود ادامه میداد، چند نفر به او رسیدند آنان فکر کردند که او تنها است و با هم شروع به نجوا کردند که او را لخت کنند یا به قتل برسانند، ولی با دیدن ما در بالای سر خود نقشه و قصدشان عقیم ماند و از این فکر منصرف شدند...» بیداری تا صبح کنار چادر این کاروان کوچک که با حمایت و اسکورت شخصی به نام «عزیز خان» به سفر خود ادامه میداد در مسیر با مشکلات بسیاری برخورد کرد و همانطور که اشاره شد بیشترین آن مشکلات روبهرو شدن با راهزنان و دزدان بود. این خطر تا حدی جدی بود که وجود مرد دلیر و شجاعی چون عزیزخان هم مانع از آزار و اذیت دزدان نمیشد و او مجبور بود شبها تا صبح بیدار مانده و مراقب خانم بیشوپ و همراهان وی باشد تا آسیبی به آنها نرسد. چند رأس گوسفند در مقابل درمان ایزابلا در ادامه مسیر بعد از ورود به منطقه دنا و روستاهای آن منطقه، باز با مردمی روبهرو میشود که نیازمند به درمان و به گفته خودشان شفا هستند تا جایی که حاضر بودند در مقابل درمان بیماری خود به این زن یک رأس مادیان و چند رأس گوسفند بدهند: «...چند نفر پیشنهاد کردند هرگاه طفل بیمارشان را معالجه کنم یک رأس مادیان و چند رأس گوسفند پاداش خواهند داد...» متأسفانه این نیاز مردم به درمان بیماریهایشان نشان از عدم اهمیت حکومت و مسئولان به ارائه خدمات درمانی و پزشکی در میان ایلات دارد که البته در آن زمان وضعیت تمام ایران اینطور بوده است. سؤالات پزشکی از بانوی فرنگی جالب است زمانی که ایزابلا مشغول معاینه بیماران بوده است، آنها از وی سؤالات زیادی میپرسند که قابل تأمل است: «... تمام بیماران میپرسیدند چه غذایی بخورند و از چه خوراکی پرهیز کنند و نیز میخواستند بدانند آیا مصرف لبنیات برای سلامتی و تندرستیشان مفید است یا بالعکس. آنان همچنین سؤال میکردند آیا کم غذا خوردن باعث سوء هاضمه میشود یا نه...» ایزابلا هم جواب تمام این سؤالات را با همراهی مترجم همراهش میرزا به آنها میداده است. لبنیات غذای اصلی ایلات این بانوی فرنگی در نوشتههای خود از سبد غذایی ایلات و اینکه خوراک اصلی آنان چه بوده است هم نوشته است: «...بختیاریها عمدتاً ماست، سرشیر، پنیر، روغن، دوغ، نان و کباب کرفس و سیر و سایر ادویهجات فراوان مصرف میکنند. آنان هرگز شیر تازه نمیخورند ولی در مورد لزوم میوههای نارس کوهی یا از بادام سبز و غیره استفاده میکنند» وی ادامه میدهد: «...بختیاریها تخم مرغ را بیش از اندازه معمول در آب میجوشانند، پس از آنکه به طور کامل سفت شد آن را تناول میکنند.» این روش پخت تخممرغ برای ایزابلا که در کشورشان تخممرغ را عسلی میخورند جالب بوده است. علاقه بسیار به شکار از طرفی یکی از علایق اصلی مردم بختیاری که از هنرهای مردان این دیار محسوب میشود و ایزابلا هم به آن اشاره کرده، شکار کردن است وی اینطور نوشته است: «...آنان به شکار علاقه دارند و بیشتر اوقات را با شکار بزکوهی و قرقاول غذای ماکولی برای خود تدارک میبینند. آنان اغلب اوقات در تل و تپهها بهدنبال شکار پرسه میزنند. بعضی اوقات شاهد بودم که چگونه کبکهای پا قرمز را در آشیانههایشان شکار میکنند...» آب و دوغ به جای مشروبات الکلی به گفته ایزابلا مشروبات الکلی در بین بختیاریها رواج نداشته و تنها معدودی از خوانین از نوشیدنی چای و قهوه لذت میبردند و در مقابل آب، دوغ، شربت آبلیمو از نوشیدنیهای مورد علاقه آنان بوده است. بعضیها نیز که چای مصرف میکردند بسیار پر رنگ میخوردند. اما به نظر این بانوی فرنگی توجه به اینکه آنها غذایی سالم میخوردند و در هوای سالم زندگی میکردند عمر طولانی نداشته و یک مرد شصت ساله پیرتر از سن واقعیاش به نظر میرسیده است. زنان و تکان دادن مشکها در میان ایلهای بختیاری زندگی مردان و بخصوص زنان ایل قشقایی نیز بسیار جذاب است. نوع زندگی آنان نیز بر پایه دامداری و کوچ شکل گرفته است. زنان این ایل مانند دیگر ایلها از شیر کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و... تهیه میکنند. ماست را در مشکهایی که به سه پایه چوبی متصل است میآویزند و آنقدر تکان میدهند تا کره و دوغ بهدست آید. کار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّه، قالی، خورجین، خوابگاه و جز آن است. دو ماه کار برای یک قطعه گلیم زنان و دختران ایل نخست پشم گوسفند را با دوک میریسند و پس از آنکه آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده میسازند. بافت با دارهای زمینی و با شانه فلزی که «کرکیت» نامیده میشود انجام میگیرد. در هر دستگاه بافت چند نفر از زنان و دختران مدت یک یا دو ماه کار میکنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی به وجود آورند. نخست کلافها را سراسر دار میکشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن میکنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند بههمین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند. ارزشمندی زنان بختیاری همانطور که بارها از آن گفته شد نقش زنان بختیاری در فرهنگ ایل بسیار پر رنگ است و تمام سیاحان از جمله ایزابلا از آن نوشتهاند. در واقع جایگاه اجتماعی زن در ایل بختیاری، ویژگیهای ظاهری، پوشش و آرایش، وضعیت تحصیل و سواد آموزی زنان و چند همسرگزینی در ایل را شامل میشود. زنان بختیاری برای مردان ایل بیاندازه ارزشمند بوده و در مقایسه با زنان شهری و روستایی شاد و سرخوشتر بودند. احترام در کنار رفتار خشونتآمیز البته در این میان لازم است به نکتهای که ایزابلا درباره برخورد مردان با زنان در این منطقه اشاره کرده است، توجه کنیم. این بانوی فرنگی در عین حال که مینویسد مردان بختیاری به زنان خود بیش از اندازه احترام میگذاشتند و زنان نیز میتوانستند آزادانه به هر نقطهای از خاک بختیاری که بخواهند سفر کنند اما در بخشی از سفرنامه خود مینویسد: «... مردها رفتار منصفانهای با زنها ندارند و در صورت لزوم با طرز خشونتآمیزی با آنان رفتار میکنند...» نقش اساسی زن در ایل در واقع این نوع برخورد با زنان آنهم در 130 سال پیش در ایران که زنان هیچ حق و حقوقی نداشته و جایگاه اجتماعی خاصی به غیر از زن و شوهر بودن و مادر فرزندان نداشته، طبیعی است. اما با توجه به نقش اساسی که زنان بختیاری در اداره امور زندگی در آن سیاه چادرها و زندگی ایلی داشتهاند خواسته و ناخواسته مردان را متوجه نقش مهم زنان در گذران هر چه راحتتر زندگی در آن شرایط سخت کرده بود که همین مسأله باعث احترام بسیار به زنان بوده است. اتراق در «چشمه زرین» خانم بیشوپ همراه با کاروان کوچک خود در ادامه این سفر که از میان ایلات و سیاه چادرها و مردم بختیاری گذر میکرد به ارتفاعات مشرف به رودخانه کارون میرسد و در باراندازی به نام «چشمه زرین» برای استراحت اتراق میکنند. وجود کشتزارهای گندم و جو در گوشه و کنار این منطقه باعث ذوقزدگی این بانوی فرنگی میشود که بهعنوان «مرغزار زیبایی» در نوشتههایش از این منطقه مینویسد. کشتزارهایی که به وسیله چند نفر کشاورز در حال شخم زده شدن بود و هزاران گوسفند و بز و بزغاله و مادیان و قاطر و گاو هم اطراف آن در حال چرا بودند. توصیفی زیبا از زندگی بختیاریها خانم بیشوپ چگونگی زندگی دستهجمعی مردم را در این مرغزار اینطور توصیف میکند: سیاهچادرهای فراوانی در اطراف چادر سفید بزرگ خان در فاصلهای نه چندان دور برافراشته بودند. زین، نمد زین، روپوش اسبان و کمند چارپایان در جلو سیاه چادرها دیده میشدند. عدهای مشکهای پر از آب را از پشت الاغها برمیداشتند، گروهی از زنان مشکهای پر از ماست را روی ملار (سه پایه) به جلو و عقب تکان میدادند تا کره را از دوغ جدا کنند و دسته دیگر زنان در گوشه دیگر مشغول بافتن قالی بودند. در حقیقت صحنه جالبی از کار و فعالیت دستهجمعی در یک گوشه از جهان را کاملاً احساس کردم...» «کپر» به جای سیاه چادر این کاروان کوچک در ادامه این مسیر و بعد از گذشتن از یکی از سرچشمههای زاینده رود به مرتعی سر سبز میرسند که جالب است مردم این منطقه در سیاه چادر زندگی نمیکردند، بلکه هر خانوار در یک «کپر» که با الیاف کرفس و سایر رستنیهای دیگر ساخته شده بود به سر میبردند. خانم ایزابلا و همراهانش نیز شب را همان نزدیکی در تنگهای به نام «گزی» تا صبح اتراق میکنند. عکس گرفتن از زنان عزیزخان که بهعنوان اسکورت خانم بیشوپ و همسفرانش وی را همراهی میکرد در این مسیر به وارگه (محل استقرار) خودشان میرسد جایی که ایزابلا از آن در نوشتههایش به «وارگه عزیزخان» اشاره میکند. در اینجاست که باز زنان مهربان و میهماننواز بختیاری به استقبال این بانوی فرنگی آمده و از وی پذیرایی میکنند: «...در اینجا به وارگه عزیزخان رسیدیم و خانمها در نهایت میهماننوازی با ما رفتار کردند و با شیر تازه گاو از من پذیرایی به عمل آوردند و عدهای از زنها اجازه دادند که از آنان عکس بگیرم...». منابع: 1. از بیستون تا زردکوه بختیاری، ایزابلا بیشوپ، مهراب امیری، تهران، نشر سهند، 1375 2. نقش و جایگاه زن در ایل بختیاری در دوره قاجار از دیدگاه سیاحان اروپایی، علی اکبر کجباق و...، مجله پژوهشهای تاریخی، دوره 5، شماره4، 1392 3. ایزابلا برد بیشاپ و سفرهایش به ایران در سال 1890، جنیفر اسکارس، حسین احمدزاده نودیجه، پیام بهارستان، سال6، شماره21، 1392 4. میترا مهرآبادی، زن ایرانی به روایت سفرنامهنویسان فرنگی، تهران، نشر روزگار، 1379 5. مریم رضایی عاملی، سفر دانه به گل، سیرتحول جایگاه زن در نثر دوره قاجار، تهران، نشر تاریخ ایران، 1389 6. بنفشه حجازی، تاریخ خانمها (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر قاجار)، تهران، قصیدهسرا، 1388 7. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (1292تا 1313ق)، تهران، انتشارت امیرکبیر 8. دوستعلی خان معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361 9. سایت دنیای زنان قاجار 10. سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران 11. سایت قاجاریه یادداشتهایی از فاطمه قاضیها http://ghaziha.kateban.com 12. سایت تاریخ ایرانی http://tarikhirani.ir 13. سایت پرتال جامع علوم انسانی http://ensani.ir زهره شریفی مورخه 23 شهریور ماه 97∎
نظر شما