شناسهٔ خبر: 28254755 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

گفت و گو با اميرمحمد متقيان، مجري و بازيگر برنامه کودک تلويزيون

خدا را شکر که به دل مردم و بچه ها نشسته ام

صاحب‌خبر - ناهيد جعفرپور کامي اشاره: اميرمحمد متقيان متولد آذر ۱۳۷۴، اهل ساوه که بيشتر با نام کوچکش اميرمحمد شناخته مي‌شود، جوان‌ترين مجري برنامه‌هاي کودک در سيماي جمهوري اسلامي ايران و دستيار داريوش فرضيايي در برنامه تلويزيوني "عمو پورنگ" است و در مجموعه "محله گل و بلبل ۱ و محله گل و بلبل ۲" با نقش نگهبان محله (گلدون خان) بازي کرده‌ است. اميرمحمد تا پايان سال سوم دبستان در ساوه زندگي مي‌کرد. شغل پدرش چاپ و طراحي تابلو و پارچه ‌نويسي بود. وي پس از آشنايي با يک کارگردان تئاتر در شهر ساوه وارد بازيگري تئاتر مي‌شود و قبل از ورود به تلويزيون در دو تئاتر شهرستاني بازي کرده ‌است. متقيان که به عنوان مهمان در برنامه کودک و نوجوان شبکه جام ‌جم حضور يافته بود با داريوش فرضيايي مجري برنامه آشنا شده و توانست به تلويزيون راه يابد. عاشق سينه‌ چاک ماشين و بازيگري است و از 8 سالگي خاک صحنه خورده است. اميرمحمد متقيان مي‌گويد به کتاب علاقه دارد و از شهرتي که در کودکي به‌دست آورده‌، ناراضي است، همان روزهايي که شادمانه‌‌هاي رنگ وارنگ و خنده‌هاي ريز را بر لب‌هاي همسالانش مي‌نشاند. اميرمحمد صداي ششدانگ و دلنشيني هم دارد و تاکنون بيش از 20 ترانه شاد و کودکانه را با عموپورنگ همخواني کرده و خوانندگي 5 اثر موسيقايي در ژانر مذهبي را نيز به تنهايي به عهده داشته است. اميرمحمد راحت حرف مي‌زند و مزه‌پراني‌هايش حال خوبي به آدم مي‌دهد. اگرچه به عقيده خيلي‌ها، ديده شدن و اهميتش را از بودن و قرار گرفتن در کنار عمو پورنگ دارد، اما سال‌ها حضور و مقبوليت اميرمحمد متقيان نشان داده بي‌آنکه سايه‌اي بر سرش سنگيني کند، قابليت ماندن دارد، هرچند بامرام‌تر از آن است که بخواهد ساز جدايي کوک کند. او مي گويد: "تا وقتي عمو پورنگ مرا بخواهد، مي‌مانم و همکاري مي‌کنم." اين را با تاکيد و تعصب خاص مي‌گويد. با اين هنرمند نوجوان گفت و گو کرده ايم که مشروح آن را تقديم مي داريم؛ * شروع کار اجرا در اين سن براي تان سخت نبود و نيست؟ - خب، سختي هاي خودش را داشت، مثلا بايد نوشته ها را به خط خودم مي نوشتم تا بتوانم بخوانم. يا انجام کارهاي مدرسه و ساعت هاي طولاني ضبط گاهي خسته ام مي کرد. مخصوصا اينکه شرط ادامه کار من اين بود که جزء سه نفر شاگرد اول کلاس باشم و کارنامه ام با نمرات خوب را به تهيه کننده نشان بدهم. البته خدا را شکر درس هايم خوب بود. * نقطه شروع کارتان را چه مي دانيد؟ - مجري گري هم مثل هر مهارتي نيمش جوشش و نيم ديگرش هم کوشش است. کار من هم با جوشش شروع شد. الان مجري هستم و به دنبال ميدان بزرگترم. الان ديگر احساس مي کنم جوشش کافي نيست و کوشش هم لازم است. ارتباط من با مردم خيلي کمکم کرد. اجراي برنامه هاي مختلف، ژانرهاي مختلف و ارتباط هاي زنده سراسري نمونه اين سالها تا به امروزه است. نمي دانم موفق بوده ام يا خير. * چه کسي را مجري مي دانيد؟ چه تعريفي براي اين حوزه ارتباطي قائل هستيد؟ - به نظر من مجري هم يک بازيگر است با اين تفاوت که نقش خودش را بازي مي کند و يک ارتباط گر که نبض جامعه و دغدغه هايش را در دست دارد و مخاطب و انتظارات او را مي شناسد. البته اين مثلث ضلع ديگري هم دارد؛ شناخت مجري از خودش، که به عنوان منبع ارتباطي اهميت ويژه اي دارد. * بودن در کنار آقاي فرضيايي چقدر برايتان لذت بخش است و ارضايتان مي کند؟ - من هر چه دارم از آقاي فرضيايي است. وقتي سنم از اين هم کمتر بود کنارشان کار کردم تا شدم اين اميرمحمد متقيان. به زبان خودماني عموپورنگ خيلي کمکم کرد، خيلي پشتم بود، خيلي هوايم را داشت، خيلي وابسته اش شدم، نمي توانم حتي براي لحظه اي از او دور باشم. آن قدر شور و نشاط دارد که نه تنها من بلکه هر کس ديگري هم جاي من بود خسته نمي شد. * در مسير موفقيت چه کساني به شما کمک کردند؟ - همه. يقيناً همه کساني که در اين سالها در مسير زندگي ام قرار گرفتند به نوعي امروزم را شکل دادند. معلمان و مديراني که به من اعتماد کردند و فرصت کسب تجربه را فراهم کردند. مخاطباني که تشويقم کردند. دوستاني که انتقاد کردند و با يادآوري ضعف ها فرصت ترميم نسبي آنها را فراهم کردند. اما اگر قرار باشد به نام از کسي ياد کنم، از استاد تمام دوره هاي زندگي ام داريوش فرضيايي که هميشه مشوقم بود و پدر و مادرم بايد اسم ببرم. * در "محله گل و بلبل" خوب درخشيديد. چطور نقش گلدون خان را به شما دادند؟ - "محله گل و بلبل " بازيگر زياد داشت و قصه هاي اين محله با حال و هواي متفاوتي که داشت به تلويزيون آمد. تا اينکه آقاي فرضيايي به من پيشنهاد نقش " گلدون خان " را داد. بر اساس قضاوت هايي که در مورد کارم شد تصميم گرفتم که نقش گلدون خان را بپذيرم. لوکيشن هاي متعددي داشتيم که تنوع بصري براي کودک داشت. نقش گلدون خان زياد جدي نبود ولي رفته رفته نقشش پررنگ شد و انرژي اي به برنامه داد که شايد خنده روي لب مخاطب نشاند. به نظر خود من "گلدون خان" نقشش را خوب بازي کرد. * اميرمحمد قرار است به کجا برسد؟ - قرار را من نمي‌دانم. بايد تلاش کنم تا با عنايت خدا به آنچه دوست دارم، برسم. * بچه ها در خيابان چه برخوردي با شما دارند؟ - من در مدرسه هم با بچه ها تئاتر کار مي کنم. اخلاق بچه ها که عالي است. هر وقت مرا در کوچه و خيابان مي بينند به من نزديک مي شوند و دستم را مي گيرند و احساس نزديکي به من دارند. خدا را شکر مي کنم که به دل مردم و بچه ها نشسته ام و از خدا مي خواهم بقيه راه هم کمکم کند تا از دلشان بيرون نروم. * تا چه اندازه سعي مي کنيد کار مجري هاي خوب را ببينيد؟ - من حتما کار همکارانم را رصد مي کنم. هميشه دوست داشته و دارم سبک خودم را داشته باشم. از آغاز کار، حسي به من مي گفت که اگر خيلي در کار ديگران محو بشوم، در کشف سبک شخصي خودم عاجز مي مانم. تا آن حد کار ديگر دوستان را دنبال مي کنم که روي کارِ خودم تأثير خوب بگذارد. به نظرم زبان ارتباط، يک زبان شخصي است که در هر منطقه متناسب با مخاطب و واقعيت هاي جامعه شکل مي گيرد. مثلا در حوزه اجراي صحنه، مخاطب از هر سالن به سالن ديگر متفاوت است. * آيا دوست داريد به کارتان با عمو پورنگ ادامه بدهيد؟ - بله. تا وقتي که عمو پورنگ هست حتماً. چون خيلي دوستش دارم و در کنارش احساس راحتي دارم که در کنار کس ديگري ندارم. * آيا برنامه هاي خارج از تلويزيون هم داريد؟ مثلا در جشن تولد ها يا خيلي جا هاي ديگر؟ - احساس مي کنم کار سبکي است. نه، اصلاً. اما گاهي سرزده به اين طرف و آن طرف سر مي زنيم. مثلا آسايشگاه ها يا... نه به شکل کاري با دعوت قبلي. گاهي شده که جايي رفتيم و ديديم که چندين دوربين کاشته اند و بعد شايعه مي کنند که عمو پورنگ و اميرمحمد پول گرفته اند و چه و چه… کار قشنگي نيست. من به شخصه ناراحت مي شوم. دوست ندارم پشت سرمان حرف باشد. * يکي از نکات قابل توجه در اجراهاي شما، فعال و با هيجان بودن است.اين شور و هيجان از کجا آمد؟ - به اين دليل است که بچه‌ها اين شور و هيجان را مي‌پسندند و حتي اگر همين الان هم برنامه‌اي به من سپرده شود، باز هم به همان روش شاد و پر نشاط، آن را اجرا مي‌کنم. معتقدم اگر از کودکان فاصله بگيريد، آنها شما را نمي‌پذيرند و نبايد آنها را دست کم گرفت. * به عقيده شما يک مجري در حوزه کودک، تاريخ انقضا دارد؟ - اگر به نمونه‌هاي خارجي برنامه‌ها دقتي داشته باشيم به راحتي مي‌بينيم که سال هاي سال يک برنامه با همان يک مجري و بازيگر ادامه دارد و در کنار اين موضوع تلاش دارد که نکته‌هايي را به بچه‌هاي سراسر دنيا آموزش دهد. به همين جهت نبايد اين را از ياد ببريم که تلويزيون يک دانشگاه است و در محيطي چون دانشگاه بايد اغلب پيام ها و نکته‌هاي آموزشي ديده شود و همراه اين موضوع محيطي شاد را براي کودکان فراهم کند تا آنها جذب اين دست برنامه‌ها شوند. برخي اوقات با مشاهده برنا‌مه‌هايي براي مخاطب کودک واقعا متاسف مي‌شوم، چراکه حس مي‌کنم اين برنامه‌ها در تلويزيون جايي ندارند و بيشتر برنامه‌هاي راديويي هستند تا تلويزيوني. البته تلويزيون نيز حق دارد چرا که بودجه مناسبي را در اختيار ندارد و نبايد انتظار بيش از اين داشت، اما از طرفي نيز نبايد از ياد ببريم که تلويزيون يک دانشگاه است و بايد به اين رسانه کمک کرد تا بتواند در آموزش به همه اصناف کمک بسزايي داشته باشد. * تلويزيون نگاه مي‌ کنيد؟ همه برنامه‌ ها را مي ‌بينيد؟ - بله و به راحتي از کنار هر برنامه‌اي عبور نمي‌کنم، چراکه معتقدم مي‌توان از هر فرصتي براي يادگيري بيشتر بهره جست و نکات خوب را يادداشت مي‌کنم و در فضاي درست از آن استفاده مي‌کنم. * به نظر شما چرا تعداد عموها و خاله ها اين قدر در تلويزيون زياد شده است؟ - ما هميشگي نيستيم. نبايد يادمان برود که روزگاري عده‌اي بودند و بعد ما آمديم و سپس خواهيم رفت و عده‌اي تازه‌نفس با شيوه‌هاي اجرايي مختلف وارد مي‌شوند. معتقدم دور از انصاف است که فکر کنم فقط من هستم و بس. اگر اسمي از عمو و خاله برده مي‌شود، بايد اين افراد هر کدام چارچوب اجرايي خاصي براي خود داشته باشند. بايد سعي کنيم از يکديگر فاصله بگيريم و هر فردي نکته قشنگ و خوب اجرايي خاص خود را به نمايش بگذارد. * چرا تعداد برنامه‌هاي نمايشي مخصوص کودکان اين قدر کم شده است؟ - نمي‌دانم. بيشتر برنامه‌ها حول محور مجري و دعوت از بچه‌ها توليد مي‌شود. معتقدم اين کار به شما خبرنگاران برمي‌گردد که به طور مثال يک ماه برنامه‌هاي کودک را ببينيد و به همه برنامه‌سازان کودک اخطار دهيد که کجاي کارشان خوب و کجاي کارشان اشکال دارد. وزارت آموزش و پرورش، خبرنگاران و خانوده‌ها بايد دست به دست هم دهند تا يک برنامه خوب توليد شود. * با والدين بچه‌ ها چه صحبتي داريد؟ - فکر نکنند که فقط تلويزيون است که بايد بچه‌ها را هدايت کند. والدين سعي کنند با همه مشغله‌هاي کاري‌اي که دارند در کنار فرزندانشان باشند. 4 تا 5 سالگي بهترين سن يادگيري بچه‌هاست. پس استعدادهايشان را کشف و هدايت کنند. * فاکتورهاي محبوبيت از نظر شما شامل چه چيزهايي مي ‌شود؟ - صادق بودن و دروغ نگفتن. مثلا اگر من گفتم شما برنده‌اي، فردا بيا جايزه‌ات را بگير، فردا نشود پس فردا. يا اگر گفتيم برنامه ويژه داريم و نداشتيم، دليلش را بگوييم. * براي يک برنامه موفق چه چيزهايي لازم است؟ - شناختن و برطرف کردن نيازهاي کودکان. نظارت دقيق، استفاده از تجربيات ديگران و کساني هم که کار هنري انجام مي دهند نبايد به طرف معروفيت بروند. بايد اگر مي‌توانند محبوب باشند. هميشه از خدا خواستم محبوب باشم تا معروف. * اگر به شما بگويند بدون عمو پورنگ بايد برنامه اجرا کنيد آيا قبول مي کنيد؟ - عمو پورنگ همه چيز من است. من با آقاي فرضيايي آمدم و با آقاي فرضيايي هم مي روم. دوستشان دارم. يا بدون عمو پورنگ برنامه اجرا نمي کنم يا عمو پورنگ بايد داخل آن برنامه اي که من دارم اجرا مي کنم حضور داشته باشد و اجراي مرا ببيند و در آخر هم مي روم سراغش و از او مي پرسم اجرايم چطور بود؟ اگر گفت پيشرفت کردي، به خودم مي بالم و خودم را بيشتر تقويت مي کنم. اما اگر گفت نه، بيشتر از روزهاي اولت افت کردي نااميد نمي شوم و قدمهايم را بزرگتر برمي دارم و آن قدر اجراهاي مختلف مي بينم تا ذهنم را آماده اجرا کنم. * فکر مي کنيد مهم ترين آسيب هايي که اکنون در حوزه شادي کودکان با آن مواجهيم چيست؟ - کانون هايي که کودکان با آن ارتباط دارند دو بخش است؛ يکي از آن ها خانواده و يکي ديگر جامعه است. گرفتاري هايي که در جامعه امروز با آن روبه رو هستيم باعث مي شود پدر و مادرها توجه کمتري به شادي کودکان داشته باشند و موضوعات ديگر آنها را به خود مشغول کرده است، شايد والدين به تحصيل کودکان و نيازهاي ديگر آنها توجه دارند، ولي به اينکه شادماني کودکان انرژي آنها را خالي کند، کمتر توجه مي کنند و براي آن کمتر برنامه ريزي کرده اند و در جامعه هم در مورد آن کمتر فکر شده است. واقعيت اين است که فضاهاي بازي بچه ها و بازي هاي رايانه اي ديگر جوابگوي کودکان نيست و فضاهايي بايد براي آنها طراحي شود که در آنجا وارد دنياي کودکانه خود شوند و بتوانند در آنجا شادماني و انرژي خود را خالي کنند، همين طور سينماها بايد فيلم هايي را براي کودکان بسازند و تئاترها نيز پر از کارهاي کودکانه باشد که اکنون زمينه آن در جامعه ما کم است. در مدارس ما نيز اين مشکل وجود دارد و حالت خاصي حاکم است، در حالي که در تمام دنيا در مرحله اول طوري برنامه ريزي مي شود که فضاي مدارس را شاد کنند تا کودک شاد شود و در اين حالت انرژي فکر کردن و يادگيري را به دست آورد. * فکر مي کنيد وظيفه چه نهادهايي است که فضاها را تفکيک کنند و آموزش دهند؟ آيا فقط رسانه کافي است يا نهاد ديگري لازم است که وارد شود و در حوزه نيازهاي کودکان کار کند؟ - يک سازماني به نام ورزش و جوانان وجود دارد که در سطح سياست گذاري کلان کشور است و اگر بخواهيم پيشنهاد بدهيم، به طور مثال مي تواند يک مسئول يا مدير در حوزه کودک و نوجوان در دولت تعيين شود که مسائل کودکان و نوجوانان را از نزديک دنبال کند، که خب اين يک نگاه است، مي تواند وجود داشته باشد و هم نباشد. امروزه در تمام موضوعاتي که در کشور بررسي يا براي آن برنامه ريزي مي شود، کودکان در مرحله آخر قرار مي گيرند، درباره کودکان سر و صدا و صحبت مي کنيم، در روزنامه ها مطلب چاپ مي شود ولي در واقعيت و عمل به مشکلات آنها نمي پردازيم.

نظر شما