شناسهٔ خبر: 28253797 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

بازسازي پس از جنگ در کشورهاي عربي

صاحب‌خبر - بر پايه اين گزارش، اکنون توجه بين المللي و کارشناسي بطور فزاينده اي بر چالش هاي بازسازي، بازگشت پناهندگان و همزيستي شهروندان در کشورهاي جنگ زده عربي متمرکز است. ميليونها نفر دارايي. هاي خود را از دست داده و اين سو و آن سوي آواره شده اند. زير ساخت ها ويران شده و بسياري از شهرهاي کوچک و بزرگ بطور کامل ويران شده اند. اقتصادهاي ملي به اقتصادهاي محلي جنگي تبديل شده اند. نهادهاي دولتي از پايه تغيير شکل داده اند. قطبي‌سازي همگاني پيرامون هويت هاي فرقه اي يا سياسي به سطح بسيار بالايي رسيده است. با کاهش دسترسي به سلامت و تحصيلات، کل جوامع به شدت ضعيف شده اند. همچنين آسيب هاي فردي ده ها ميليون انسان رنج کشيده از جنگ و خشونت تبعات رواني و توسعه اي پايداري خواهد داشت. استفان دي‌ميستورا، نماينده ويژه سازمان ملل در سوريه، هزينه بازسازي اين کشور را 250 ميليارد دلار تخيمن زده است در حالي که برخي ارزيابي ها به يک تريليون دلار هم مي رسد. در يمن جنگ جاري بيش از يک سوم جمعيت کشور را تا مرز گرسنگي و قحطي کشانده است، در حالي که بانک جهاني فقط هزينه بازسازي فيزيکي را 40 ميليارد دلار برآورد کرده است. تعداد اندکي فعال بين المللي وجود دارند که تمايل و قابليت فراهم کردن اين سطح از کمک هاي مالي را دارند و آنها نيز از انجام اين کار به جاي بازسازي، اهداف سياسي در سر مي پرورانند. اين قابل پيش بيني است. بازسازي را هرگز نبايد از سياست جدا دانست و گزينه ها به ندرت فقط با انگيزه هاي انسان دوستانه يا بر مبناي ضرورت هاي اقتصادي به اين کار روي مي آورند. اشکال و کيفيت بازسازي، وضعيت سياسي جديدي را شکل مي دهد که تبعات بلندمدتي خواهد داشت. فعالان محلي وخارجي به طور مشابه يا به ثروت رسيده يا از آن محروم خواهند شد، قدرت اجتماعي کسب کرده و يا به حاشيه رانده خواهند شد. عفو و گذشت مي تواند جنايتکاران جنگي را به جايگاه قدرت آنها بازگرداند و يا نهادهاي عدالت انتقالي مي توانند آنها را به محروميت سياسي محکوم کنند. `بازسازي` واژه اي سنگين است که مي تواند در پوشش طيف گسترده اي از فرضيات پنهان، قرار گرفته باشد. شايد برخي بپندارند که بازسازي به معناي بازگشت به وضعيت پيشين است، چيزي که نه از لحاظ هنجاري مطلوب و نه از لحاظ سياسي امکان پذير است. در برخي موارد سياست هايي که برچسب بازسازي را بر خود دارند عملا ابزاري براي حفظ و دوام ساختارهاي سلطه هستند. مثلا کمک هاي انسان دوستانه عربستان و امارات در يمن را مي توان اقدامي براي حفظ حمايت از تلاش هاي نظامي گسترده تر آنها در اين کشور دانست. برخي نيز بازسازي را شيوه اي براي پرهيز از رويارويي با مسائل دشوار مسئوليت پذيري به ويژه در شرايطي نظير سوريه مي دانند، موردي که طرف کليدي مناقشه در آن به انتقال اجباري جمعيت و جنايت عليه بشريت متهم شده است. براي برخي ديگر هم بازسازي شايد پيش‌راني سياسي براي پايان دادن به هرگونه حمايت مداوم از جنگ و مناقشه باشد. به عنوان مثال، مجادله آمريکا و اروپا پيرامون چگونگي `پيروزي` در بازسازي سوريه را مي توان روشي آبرومند براي کنار کشيدن از بيش از نيم دهه‌ تلاش براي رسيدن به پيروزي از طريق جنگ دانست. بديهي است که رژيم اسد درخواست ها براي بازسازي را نوعي پيام رساني براي پايان دادن به جنگ و شروع نوسازي و احياي شهرت بين المللي خود مي داند. بازسازي در مناطقي مانند سوريه پيچيده تر است چون اين سوال مطرح مي شود که چگونه مي توان کمک ها را در اختيار رژيمي قرار داد که بيشترين مسئوليت را در نابودي کشور داشته و مرتکب جنايات جنگي شده است. امروزه فعالان بين المللي با اين مساله روبرو هستند که آيا و چگونه بايد از بازسازي جوامع سوريه حمايت کنند در حالي که مطمئن هستند اين کار نمي تواند به برتري حاميان سياسي رژيم پايان دهد. با کنار کشيدن از امور بازسازي شايد بتوان از دسترسي رژيم اسد به حمايت بيشتر پيشگيري کرد اما اين به قيمت تداوم رنج و محنت مردم سوريه و واگذاري نفوذ و قدرت پس از جنگ به ساير فعالان حاصل مي شود. بازگشت پناهندگان خارجي و آوارگان داخلي به خانه هايشان چالشي مهم براي برنامه هاي بازسازي پس از جنگ است. هر صلح پايداري مستلزم توجه به نيازهاي پناهندگان و آوارگان است. اين شامل تضمين هاي بين‌المللي، امنيت جاني و دسترسي به خدمات اوليه است. بازگشت پناهندگان به مسائل مختلفي بستگي دارد، از جمله شرايط مناطق اصلي وقوع جنگ، ماهيت توافق سياسي پايان دهنده به جنگ، همچنين تمايل نخبگان حاکم براي اين که به افرادي که از لحاظ سياسي آنها را دشمن مي داند اجازه بدهد به کشور يا مناطق موردعلاقه خود بازگردند. بازگشت مي تواند به معناي آوارگي ثانوي باشد چرا که پناهندگان نمي توانند به خانه هاي ويران بازگردند يا مالکيت خود بر املاک ضبط شده را اثبات کنند. همانند عراق، جايي که تلاش هاي واقعي براي رسيدگي به نيازهاي پس از جنگ فروکش کرد، اين بدان معناست که سوري ها هم احتمالا نمي‌‌توانند در آينده نزديک به مناطق اصلي و خانه هاي خود بازگردند. مساله ديگري که امروزه در مباحث سياسي بازسازي مطرح است نبود هرگونه ساختاري براي عدالت انتقالي يا پاسخگويي سياسي است. تمرکز بر بازسازي فيزيکي در اين شرايط بدين معناست که هر ساختار ايجاد عدالت، از جمله عدالت انتقالي يا تقويت حافظه جمعي، در مقابل فرصت هاي اقتصادي و رقابت هاي سياسي که تعيين کننده وقايع پساجنگ هستند اهميت خود را از دست خواهد داد. اگرچه بسياري از مردم سوريه خواهان `بازسازي عادلانه و فراگير` هستند، واقعيت ها بيانگر هرچيزي جز تحقق اين هدف است. کمبود مسئوليت‌پذيري و ساختارهاي ايجاد عدالت يکي از اصلي ترين عوامل شروع خيزش هاي اين کشور بود و در شرايط پساجنگ اين کمبود بيش از پيش آزاردهنده است. در کوتاه مدت اين کمبود مي تواند به اقدامات انتقام‌جويانه فردي و در بلند مدت به تضعيف پايداري هرگونه توافق و راه حلي بيانجامد. در ميان کشورهاي خاورميانه عربي هيچ نمونه تاريخي وجود ندارد که نشان دهد عدالت در آينده پديدار خواهد شد. تعداد اندکي از کشورهاي عربي، به جز تونس در حال دموکراتيک شدن هستند و تا حدي مراکش، به عدالت انتقالي روي آورده اند. اقدامات عراق در راستاي پاسخگو نگه داشتن مقامات پس از سرنگوني صدام حسين به سرعت به دشمني و انتقام جويي فرقه اي تبديل شد. آموزه هاي کشورهايي مانند لبنان و الجزاير به جاي حافظه و عدالت بيانگر ضعف حافظه و معافيت از مجازات هستند. اما اقدامات گسترده اي که طي 7 سال گذشته براي حفظ شواهد جنايات جنگي در سوريه انجام شده نشان مي دهد که شايد چنين فراموشکاري و ضعف حافظه اي ديگر امکان پذير نباشد. https://carnegie-mec.org/diwan/77228 پژوهش** انتهاي پيام /*

نظر شما