چند وچون نسبت رسانه وجنگ در نشست تخصصی با حضور محمد هاشمی رئیس وقت سازمان صدا و سیما و علیرضا مزینانی عضو ستاد تبلیغات جنگ
خاکریز ما، تپههای «جام جم» بود
صاحبخبر - اسماعیل علوی مرجان قندی با آغاز جنگ، عرصههای جدیدی به موازات درگیریهای مرزی به وجود آمد که هماورد میطلبید.دشمن ابزار رسانه را عرصه تاخت وتازخود قرار داد وبا استفاده ازظرفیتهای آن دست به تخریب برده وپیش میآمد. در این سو اما دستی روی دست نماند وکسی کاسه «چه کنم؟» بهدست نگرفت. از همان روزهای اول جنگ در ابتدا بنا به ضرورت وبه صورت خود جوش اقدامات مقابلهای شکل گرفت و خیلی زود اما، عزم بزرگی در قالب«ستاد تبلیغات جنگ» سامان یافت و به رودررویی با حربههای تبلیغی دشمن رفت. در سیوهشتمین سالگرد حمله و تجاوز دشمن بعثی به خاک کشورمان برآن شدیم تا از ارزشها و خدمات ناگفته اصحاب رسانه در طول جنگ هشت ساله سخن به میان آوریم اما با وجود تلاش بسیار موفق نشدیم تمامی ژنرالهای این عرصه را گرد یک میز بنشانیم وپای حرف هایشان بنشینیم. مهندس محمد هاشمی مدیرعامل سازمان صداوسیما در سالهای جنگ وسردار علیرضا مزینانی نماینده سپاه پاسداران درستاد تبلیغات جنگ، با قبول دعوت«ایران» ما را در گشودن پرونده یکی از فعالیتهای مؤثر وکمتر دیده شده یاری رساندند. شما ازچه سالی به صدا وسیما رفتید وتا چه سالی آنجا مسئولیت داشتید؟ هاشمی: من تیرماه سال 60 رفتم صداوسیما و تا 25 بهمن 73، یعنی سیزده سال درصداوسیما بودم. یعنی دراوج پیروزیهای جنگ، مسئولیت صداوسیما را برعهده گرفتید؟ هاشمی: درجنگ هم شکست بود هم پیروزی؛ همهاش پیروزی نبود. مزینانی: آن ایام همزمان با پیروزیها بود. درآن مقطع عملیاتهای طریق القدس وفتح المبین را داشتیم، بیت المقدس هم اوج پیروزیهای ما بود. آیا انتخاب شما ارتباطی هم با حوادثی مثل جنگ و بحرانهای داخلی داشت؟ هاشمی: من قبل از مدیریت صداوسیما، معاون سیاسی مرحوم شهید رجایی بودم، آن موقع شهید رجایی نخستوزیر بود نه رئیس جمهور. بنیصدر هنوز سرکار بود و بنیصدر و شهید رجایی بر سر موضوع وزیران به توافق نمیرسیدند، یکی از موارد اختلاف هم تعیین وزیر خارجه بود و ایران وزیر خارجه نداشت، شهید رجایی آمد من را بهعنوان معاون سیاسی خودش انتخاب کرد و سرپرستی وزارت خارجه را به من داد، یعنی من در عین اینکه معاون سیاسی نخستوزیر بودم، سرپرست وزارت خارجه هم بودم و وزارتخانه با سرپرست اداره میشد. چه کسی حکم ریاست شما بر سازمان صداوسیما را داد؟ آن موقع طبق اصل 175 قانون اساسی صداوسیما زیر نظر شورای سرپرستی که اعضای آن نمایندگان سه قوه بودند اداره میشد. ازهرقوه 2 نماینده بود، یکی اصلی یکی علی البدل که مجموعه اینها میشد شورای سرپرستی و مدیرعامل را آنها انتخاب میکردند. یک روز آقایان روحانی، علی جنتی، محمد حسین طارمی، آقازاده، محمدحسن زورق و جواد لاریجانی آمدند دفتر من و درخواست کردند که مدیرعاملی صداوسیما را بپذیرم، اما من نپذیرفتم. ولی اخبار تلویزیون ساعت 8 ونیم حکم من را اعلام کرد! بدون اینکه من موافقت کنم. من هشتمین مدیرعامل صداوسیما بعد از انقلاب بودم. قبل از من، آقای علی لاریجانی عنوان مدیرعاملی را داشت، اما گذاشته بود، رفته بود. اتفاقاً بعد ازمن باز ایشان مدیرعامل شد. دو روز بعد از اعلام حکم رفتم خدمت امام، گفتم که میخواستم از شما کسب اجازه و مشورت کنم. این پیشنهاد بوده اما حالا حکم من را صادر کردهاند و من را در برابر عمل انجام شده قرار دادند. شما اگر راهنمایی و فرمایشی دارید بفرمایید. امام(ره) دعا کردند و چند مورد را فرمودند که این کارها را انجام بدهید. اول از همه فرمودند؛ هرکس که میآید صداوسیما من به او این مورد را میگویم، این رسانه چون رسانه و صدای اسلام است، باید اسلامی باشد. لااقل نباید ضداسلام باشد. دوم فرمودند که این امکان متعلق به عموم مردم است و مربوط به کسی نیست، باید مسائل مردم ازطریق این رسانه مطرح باشد. سوم فرمودند، الان دنیا تشنه شنیدن ارزشهای اسلامی است، باید صدای اسلام به همه جا برسد. چهارم فرمودند که (امام به تلویزیون میگفتند جعبه) شما آن طرف جعبه هستید، کاری کنید که مردم این طرف جعبه (جلوی آن) بنشینند و در ارتباط با جاذبه برنامهها مطالبی فرمودند. بعد این جمله را گفتند که صداوسیما دانشگاه عمومی و سراسری است. بعد فرمودند؛ دانشگاه باید آموزنده باشد، عمومی است یعنی متعلق به همه است، سراسری است یعنی فقط مخصوص یک شهر یا یک جبهه نیست. از آنجا من به صدا و سیما رفتم و مشغول به کارشدم که 13 سال طول کشید. البته حدود یک سال از مسئولیت من میگذشت که شورای سرپرستی من را عزل کرد. یک پنجشنبهای آمدند دفتر، من هم جلسه داشتم، عصرش دیدم یک برگه زدهاند روی تابلوی مدیریت کنار اتاق من که با استعفای فلانی موافقت شد! و آقای جواد لاریجانی بهعنوان سرپرست تعیین شد. شما استعفا داده بودید؟ هاشمی: خیر.اختلاف داشتیم، سر همان اختلافها آمدند من را عزل کردند و آقای جواد لاریجانی را سرپرست گذاشتند. این اتفاق دقیقاً چه تاریخی بود؟ هاشمی: اوایل سال 62 بود. این اتفاق که افتاد از دفتر امام تماس گرفتند که ما شنیدهایم شما را عزل کردهاند! همین طور است؟ گفتم بله. گفتند حکمی هم صادر شده؟ گفتم یک چیزی روی در اتاق من زدهاند. گفتند که امام میخواهد آن را ببیند. رفتم همان را از روی در اتاق کندم و گذاشتم در پاکت و فرستادم خدمت امام. در نوبت خبری ساعت 8 و نیم شب، حکم عزل و استعفای من را خواندند و انتصاب آقای جواد لاریجانی بهعنوان سرپرست اعلام شد. بعد از این اقدام امام به سران سه قوه دستور دادند که بگویید یا اعضای شورای سرپرستی استعفا بدهند یا من عزلشان میکنم. قوه مجریه و قوه قضائیه تا ساعت 10 همان شب استعفای هردونماینده خود را گرفتند وخبر آن از رادیو پخش شد. اما قوه مقننه که مرحوم اخوی رئیسش بود، دستور امام را اجرا نکرد. ساعت 10 و نیم شب احمدآقا زنگ زد منزل ما که امام فرمودند شما فردا برو سر کار. من گفتم خدمت امام سلام برسانید وبه ایشان بگویید که اگر نظرشان این است اجازه بدهند من بیایم خدمتشان و این را خودشان مستقیم به من بگویند. احمد آقا دوباره تماس گرفتند و گفتند که امام گفتند شنبه بیایید. شنبه رفتم، امام صحبتی کردند و نامهای نوشتند که نامه موجود است. امام(ره)در آن نامه گفته بودند؛ برخلاف انتظار در صدا و سیما اختلافاتی شد من دیدم این برای اینکه رسانه بدون سرپرست نباشد، آقای محمد هاشمی را بهعنوان نماینده خودم تعیین کردم. ایشان آنجا را اداره کند تا سران سه قوه و نخستوزیر نسبت به آنجا تصمیم بگیرند. اولین اقداماتی که برای پوشش اخبار و حمایت تبلیغی از جنگ انجام دادید چه بود؟ هاشمی: من در دو جا که با جنگ در ارتباط بود، عضو بودم. یکی «ستاد تبلیغات جنگ»، یکی هم «ستاد پشتیبانی جنگ» که مسئول یا مدیرعامل صدا و سیما یکی از اعضای این دو ستاد بود. نکتهای که آن زمان بود اینکه ما با توجه به فرمایش امام، بحث جنگ را مطرح نمیکردیم چون ما در حال دفاع بودیم. ما نه آغازگر جنگ بودیم و نه علاقهمند بودیم که جنگ ادامه پیدا کند. چون به هر حال جنگ باعث خسارتهای بسیار بود، هم از نظر انسانی و هم از نظر کارهای مختلف در کشور. درهرحال جنگ مورد تأیید نبود و ما در موضع دفاعی بودیم و با این رویکرد به پوشش اخبار و مطالب میپرداختیم. این شیوه امام هم بود؟ هاشمی: بله شیوه امام در برخورد با جنگ 8 ساله، درتمامی حوزهها دفاعی بود. ما بیشتر در آن زمان سیاستهای اساسی واصولی را از امام میگرفتیم. آیا در این رابطه ارتباط منظمی هم با امام داشتید؟ هاشمی: نه! امام درسخنرانیها و دیدارهایی که داشتند مطالبی میفرمودند که ما از آنها محور درمیآوردیم. یعنی شورایی مخصوص سیاستگذاری برای جنگ داشتید؟ هاشمی: بله. راجع به همه موارد ازجمله برای جنگ، هم برای محتوا و هم برای فرم و شکل، مثلاً ما شورایی داشتیم که تعیین میکرد چه مطلبی برای چه مخاطبی مفید است و چگونه باید باشد. در این شورا ما چهارده «چه» داشتیم، وقتی میخواستیم برنامهای بسازیم یا پخش کنیم میبایست متناسب با آن «چه»ها میبود. از ستاد تبلیغات جنگ هم کسی در این شورا بود؟ هاشمی: من خودم عضو ستاد تبلیغات جنگ بودم ودرجلسات آن شرکت میکردم. همچنین بچههای ما در کمیتههای فرعی آن حضور فعال داشتند. مزینانی: نماینده صداوسیما در ستاد تبلیغات جنگ آقای زورق بود. هاشمی: بله.ایشان معاون سیاسی صداوسیما بود. مزینانی: آقای ایزدی هم بود. هاشمی: بله. ایشان هم مدیرکل خبر بود. مزینانی: آقای همتی هم نماینده دیگر صداوسیما بود، از خبرگزاری هم آقای هوشنگی و آقای قاسمزاده میآمدند. هاشمی: قاسمزاده برون مرزی ما هم بود، به هرحال ما از فرمایشات امام محوریابی میکردیم و آن محورها را خط تبلیغی قرار میدادیم. مثلاً امام(ره) در اغلب سخنرانیهای خود عبارت«همه باهم» را بهکار میبردند، یکبارهم نگفتند «همه با من» یعنی به وحدت و انسجام داخلی در شرایط مختلف خیلی اهمیت میدادند. لذا این یکی از محورهای تبلیغی ما بود. سخنرانیهای امام(ره) بهطور مستقیم پخش میشد؟ هاشمی: نه، حتی یکبار من رفتم خدمتشان وعرض کردم که این حسینیه کوچک است و مردم زیادی علاقهمند هستند که در مناسبتها سخنرانی شما را مستقیم گوش کنند. اما امکان وگنجایش حضور مردم درحسینیه نیست، اگر اجازه بفرمایید ما سخنرانیهای شما را پخش مستقیم کنیم. امام فرمودند؛ نه، آقای ریگان هم وقتی میخواهد سخنرانی کند 18 تا فیلتر سخنرانیاش را چک میکنند. من اگر یک جملهای بگویم و نامناسب باشد، همه چیز به هم میریزد. عیبی ندارد مردم 2 ساعت دیرتر ببینند. شما آن را بررسی کنید، اگر پیشنهادی اصلاحی دارید به من بگویید یا خودتان اصلاح کنید. امام(ره) حتی اجازه اصلاح سخنرانی و فرمایشات خود راهم به ما دادند. آیا پیش آمد که شما موردی را به امام پیشنهاد دهید؟ هاشمی: مستقیم به امام نه، اما با واسطه چرا، معمولاً در جلساتی که حاج احمد آقا یا آقای انصاری یا کسانی که از بیت با ما در ارتباط بودند، حضور داشتند، آنجا حرفها و پیشنهادهایمان را مطرح میکردیم، گاهی هم که کارما مورد تأیید امام بود از طریق آنها به ما منتقل میشد. امام مشتری تحلیلهایی بودند که از صدا و سیما پخش میشد. چه از رادیو و چه از تلویزیون، اما اخباربرای ایشان جنبه دیگری داشت، خیلی حساس بودند که ما اخبار غم انگیز و مأیوسکننده ندهیم، بهعنوان نمونه یک بار که دزفول را با موشک زدند یا بمباران کردند، یک بچه کوچکی در آن حادثه سرش از بدنش جدا شده بود، آقای آهنگران که مداح جبههها بود مرثیهای خواند که درشعرآن به این موضوع صراحت داشت (مادر سرت از تن جدا شد...) این مرثیه خیلی محزون بود، صدا وسیما که این صحنه را تصویربرداری کرده بود، به همراه مرثیه خوانی آقای آهنگران دربرنامه خبرپخش کرد. بلافاصله بعد از پخش آن از دفتر امام زنگ زدند که بیا امام با شما کار دارد. گفتم همین شبی یا فردا؟ گفتند همین شبی.پاشدم رفتم خدمت امام، امام فرمودند این چیه که پخش کردید، مادر سرت جدا شد؟! الان شما باید حماسه خلق کنید، نه اینکه اینگونه مردم را مأیوس کنید. به آن آقا هم بگویید که دیگراین را نخواند! ما آمدیم گفتیم حالا آقای آهنگران را شبانه از کجا پیدا کنیم؟ برادر آقای آهنگران در شبکه دو صداوسیما کار میکرد، زنگ زدیم به او گفتیم که برادرت کجاست؟ گفت خوزستان است. گفتیم از هر کجا میشود پیدایش کن بگو فوراً بیاید تهران. فردا صبح آمد پیش من، گفتم امام فرمودند که دیگر اینطوری نخوانید! پیام امام راهم به او دادیم که الان وظیفه شما این است که حماسه خلق کنید نه اینکه اینگونه مردم را مأیوس وافسرده کنید. بدین ترتیب وقتی حوادثی همچون بمبارانها و موشکبارانها اتفاق میافتاد تصمیم صدا وسیما برای نحوه انعکاس آنها چه بود؟ چطور این اخبار را منعکس میکردید که آثار منفی آن به حداقل برسد؟ هاشمی: این موضوع دوجنبه داشت، یک جنبه آن اطلاعرسانی بود که اگربه فرض وضعیت قرمز میشد، به مدیریت صداوسیما کاری نداشتند. در پخش رادیو و تلویزیون یک خط هات لاین بود به آنجا زنگ میزدند و هر کس آنجا بود فوری اعلام وضعیت خطر میکرد. جنبه دیگر آن، گزارش از وضعیت جبههها، ازتعداد شهدا و زخمیها و... بود. ما معمولاً دراین موضوعات با هماهنگی و نظارت شورای تبلیغات جنگ اقدام میکردیم. یعنی بعد از تولید برنامهای نماینده ستاد آن را میدید وبرای پخش ارسال میشد. موارد با ستاد تبلیغات جنگ هماهنگی میشد یا آنها دروازهبانی میکردند؟ هاشمی:بیشترهماهنگی بود. البته مواردی هم بود که باید دروازه بانی میکردند. اما عموماً هماهنگی بود. یعنی دست رادیو و تلویزیون را در مسائل نمیبستند، مگر در مواردی که خیلی خاص بود و صلاح نبود منتشر شود. آیا معنای آن این است که ستاد تبلیغات جنگ یک نهاد بالادست صدا و سیما بود؟ هاشمی: نه مزینانی: ستاد تبلیغات جنگ برای این بود که درارتباط با اخبارجنگ، قبل از انتشارسیاستگذاری کند. درجلسات تصمیمگیری نماینده صدا و سیما هم حاضرمی شد اما فقط یک رأی داشت که آن هم از طریق آقای زورق اعمال میشد. هر خبر و اطلاعیهای که از طرف ارتش، سپاه و جاهای دیگر به مرکز میرسید، دوستان در ستاد بهصورت شبانه روزی آمادگی داشتند تا اقدامات لازم را انجام دهند. ستاد در مرکز خبرنماینده دائم داشت و قبل از اینکه پخش خبرشروع شود دوستان ما اطلاعیهها واخبارمرتبط با جنگ برای پخش را بازبینی میکردند. آیا این کار درطول یک سلسله مراتب اعمال میشد؟ مزینانی: بله. آن زمان بهدلیل شرایط جنگی ستاد بالا دست همه نهادهایی بود که دست اندرکار فعالیت رسانهای بودند. یعنی صدا و سیما به نوعی ضابط ستاد تبلیغات جنگ بود؟ مزینانی: بله. خبرگزاری هم همینطور بود، اخباری که روی تلکس خبرگزاری میرفت قبل از ارسال توسط افراد ستاد بازنگری میشد. «ایران»:این بازنگری شامل چه مواردی میشد؟ فقط خبر بود یا تفسیر و تحلیل را هم شامل میشد؟ هاشمی: ببینید کار رسانهها درموضوع جنگ فقط به اطلاعرسانی منحصر نمیشد، بلکه وظایف دیگری هم داشتند، یکی اینکه وقتی بنا میشد برای جبههها نیرو جذب شود از طرق مختلف این کار انجام میگرفت که البته بار اصلی آن بردوش رسانهها بویژه صداوسیما بود. این صداوسیما بود که درجذب نیرو و فعال نگه داشتن جبههها نقش اول را داشت. ما در دوران جنگ، رادیو جبهه را راهاندازی کردیم که دائم با رزمندهها در ارتباط بود و به آنها روحیه میداد. در این میان فقط اخبار بود که تحت نظر ستاد تبلیغات جنگ قرار داشت. اتفاقاً در بقیه مسائل طیف کاربسیاروسیع تربود که با برنامهریزی عمل میشد.اما مواردی هم بود که ستاد نظر میداد. بهعنوان مثال درسریالی که تولید یکی از کشورهای بلوک شرق بود صحنههایی داشت که ضد جنگ بود، انصافاً فیلم خوبی هم نبود، این مورد را هم ستاد تبلیغات جنگ به ما تذکر داد، هم دفتر امام. مزینانی: البته مردم هم در اینگونه مسائل حساس بودند. هاشمی:من میخواهم بگویم که تبلیغات جنگ صرفاً در بخش اطلاعرسانی و خبر منحصرنبود. ما گروه سپاه، ارتش و جهاد داشتیم اینها همه برنامه میساختند. برنامههای آنها را مدیر پخش خودمان کنترل میکرد که مشکلی نداشته باشد. آن ایام نگاهی وجود داشت که میگفت؛«یک عملیات بزرگ، سپس پایان بخشیدن به جنگ»، صاحب این ایده هم مشخصاً مرحوم آیتالله هاشمی بود، اما برخی از فرماندهان نظامی مخالف این نظر بودند، آیا صدا و سیما با موضع جانبدارانه به این موضوع ورودی داشت؟ هاشمی:آقای هاشمی نظرش این بود که ما یک جایی ازعراق را بگیریم و دست بالا را داشته باشیم برای مذاکره، ایشان بحثشان این بود.البته در این قضیه نقل قولها زیاد است. اما این مسائل چیزی نبود که بخواهد در تبلیغات جایی داشته باشد. این موارد جزو استراتژی فرماندهان و مدیران جنگ بود. یعنی در صداوسیما هیچ انعکاسی نداشت؟ هاشمی: نه. این نوع مسائل در صدا و سیما بروز پیدا نمیکرد. البته یک وقت شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه» یا«جنگ جنگ تا پیروزی» مطرح میشد که بعضاً صدا و سیما هم در طرح این شعارهامشارکت میکرد. برنامههای تولیدی باموضوع جنگ را فقط صداوسیما تولید میکرد، یا مراکزد یگری هم تولید میکردند و برای پخش در اختیار شما قرار میدادند؟ هاشمی: بیشتر تولیدها به عهده خود صداوسیما بود. البته گروههایی هم وجود داشتند که با استفاده ازامکانات صداوسیما برنامههایی را تولید میکردند. آیا تشکیلات سپاه با توجه به دسترسیهایش در پروسه تولید محتوا در ارتباط با جنگ فعالیتی داشت؟ مزینانی: اوایل، هم صداوسیما و هم سایر بخشها در تولید محتوا در راستای اهداف تبلیغی جنگ ضعف داشتند.علاوه برآن رسانههای ما هم محدود بودند، صدا و سیما دو شبکه بیشترنداشت.آنها هم تمام 24 ساعت برنامه پخش نمیکردند. رسانههای نوشتاری هم کم بودند. یعنی تعداد روزنامهها محدود بود. درچنین شرایطی ما در سپاه، به جهت اینکه کانون تمام جریانات خبری بود و بنا بر وظیفه حفاظت و حراست از انقلاب از خط مقدم جبهه تا سطح شهرها در کوران اخبار و اطلاعات قرار داشت کانون خبری کشوربود و طبعاً در تولید خبر ومحتوا نقش داشت. آیا آموزش لازم را دراین ارتباط دیده بودید؟ مزینانی: اوایل پیروزی انقلاب روابط عمومی سپاه با حجم زیاد اخبار و اطلاعات مواجه بود. وقتی دیدیم با حجم زیاد خبری روبه رو هستیم و تجربهای هم در امر رسانه نداریم، آمدیم از بچههای خبرگزاری جمهوری اسلامی و صدا و سیما دعوت کردیم تا به ما آموزش دهند. بعد هم مراکز ارتباطات خبری سپاه را درکلیه استانها وشهرهای بزرگ دایرکردیم. به عبارتی ارتباط سپاه با جهان رسانه ازاین نقطه شروع شد؟ مزینانی: بله. از اینجا شروع شد، بعد ما در تشکیلات سپاه واحدی بهنام ارتباطات راهاندازی کردیم و آموزشهای لازم را به نفراتمان میدادیم و در عمل وارد فعالیت رسانهای شدیم و یکی از منابع تأمین خبر برای مراکز مهمی همچون صداوسیما و خبرگزاری جمهوری اسلامی شدیم. باتوجه به اینکه میفرمایید تجربه رسانهای کافی نداشتید، چطوربه این جایگاه دست یافتید و حتی دروازهبانی خبرهم میکردید و برای رسانههای معتبری مثل صدا و سیما و خبرگزاری سیاستگذاری میکردید؟ مزینانی: نیازها ما را به اینجا رسانده بود. چون ما به سرنوشت انقلاب و پیشبرد کار آن میاندیشیدیم. طبیعی بود که نگاه حرفهای به این مقوله در درجه اهمیت بعدی بود. این مربوط به چه مقطعی میشود؟ مزینانی: از همان ماههای اول انقلاب این دغدغه و فعالیت وجود داشت. آیا اینکه یک نهاد نظامی در کار تولید خبر و پردازش آن وارد عرصه عملی شود اصطکاکی ایجاد نمیکرد؟ هاشمی: من وقتی رفتم صدا و سیما آنتن به جای نیم ساعت تا سه ساعت و نیم در اختیارخبر بود. دلیل آن هم این بود که همه میخواستند اطلاعیهها و بیانیههایشان کامل از تلویزیون یا رادیو پخش شود. این یکی از مشکلات خاص آن زمان ما بود. مزینانی: البته درعین اینکه روابط خوبی بین سپاه و صدا و سیما برقرار بود چالشهای کاری هم وجود داشت. بالاخره ما دوست داشتیم اطلاعیههایمان کامل پخش شود. یا خبرهایمان روی آنتن برود یا اینکه موضوعات مورد نظر ما هم از رسانه ملی مطرح شود، اما نماینده صداوسیما غالباً مخالفت میکرد. یکی از نکات قابل توجه آن ایام، فیلمبرداری از صحنههای رزم وثبت تاریخی عملیات بود. با توجه به اینکه این امکان درانحصار صدا و سیما بود با چه درجه از اهمیت مورد عنایت قرار میگرفت؟ مزینانی: در این رابطه مشکلات جدی وجود داشت. گاهی دو روز از شروع عملیات میگذشت دوستان فیلمبردار صدا وسیما میگفتند ما فیلم نداریم، یا میگفتند هنوز فیلم نرسیده است. گاهی خبرنگارانی که از طرف صدا و سیما به منطقه آمده بودند افراد با تجربهای نبودند. من در عملیات خیبر خبرنگارها را جمع کردم و گفتم؛ یک خبرنگار شجاع میخواهم که پا به پای من همه جا بیاید. با من تا خط مقدم بیاید و فیلم تهیه کند. چون این فیلم امشب باید به تهران برسد. یک گروه آمدند اما هنوز به خط دوم خودمان هم نرسیده بودیم که گفتند میخواهیم برگردیم. گفتم برای چه میخواهید برگردید؟ گفتند؛ این دوربینها امانت است! گفتم امانت یعنی چه! این همه جان رزمندهها دارد از بین میرود شما غصه دوربین را میخورید؟! من هم گروه مراقب گذاشتم که نتوانند برگردند. البته افراد شجاع ونترسی هم همچون شهید رهبر بودند. من در آن عملیات دنبال شهید رهبر بودم ولی پیدایش نمیکردم. یکباره دیدم یکی سلام کرد، برگشتم دیدم شهید رهبر است. انگار دنیا را به من داده بودند. ما در همه عملیاتها به او تکیه میکردیم و خیلی دوست داشتم که روز خبرنگار را روز شهادت شهید رهبرتعیین میکردند. شهید رهبر مردی بزرگ وخبرنگاری متعهد بود. در بچههای خبرگزاری هم آقای گودرزی عکاس بسیار شجاعی بود و در تمام عملیاتها او را میدیدم، حتی در خط مقدم وشرایط سخت عملیات. وقتی رهبر رسید به من گفت آقای مزینانی میشود این بچهها بروند من هستم. اغلب عملیاتها شب انجام میشد، اما ظاهراً ما امکانات فیلمبرداری در شب را نداشتیم. هاشمی: اوایل خیلی چیزها نداشتیم، اما یک دوربین مادون قرمز گرفتیم. دردوران جنگ درپشت جبههها زندگی جریان داشت ما باید این طرف را هم حفظ میکردیم، روحیهها را تقویت میکردیم و مردم نباید مأیوس و ناامید میشدند، صداوسیما مشخصاً چه تدابیری برای این مهم اندیشیده بود؟ وآیا نسبت به تدابیر شما مقاومتی وجود داشت؟ هاشمی: در صداوسیما تأکید بر این بود که در تأمین و تولید برنامهها باید یک نسبتی میان محتوا و مخاطب و نیازهایش وجود داشته باشد واز این جهت همه برنامهها هدفمند بودند. درهمین جهت معلوم بود که بحث تقویت روحیه عمومی، استمراراعزام نیرو به جبههها یا تحمل سختیها و مقاومت در اولویت ما بودند. بالطبع هدف برنامه سازها هم این بود که درعین حمایت از جنگ و دفاع ملی، زندگی در شهرها و روستاها و مناطق دور از صحنه جنگ استمرارطبیعی خود را داشته باشد. حتی در مقطعی که کمبودهایی در کشوروجود داشت برای خدشه وارد نشدن به آهنگ زندگی در پشت جبهه، فکر کردیم بیاییم در تلویزیون یک برنامه تبلیغات بازرگانی راه بیندازیم که مردم فکر کنند کالا وجود دارد و جای هیچ نگرانی نیست. به هرحال با شیوههای مختلف سعی میکردیم تا نشاط وجلوههای زندگی را در جامعه زنده نگه داریم. برای این منظور یک سریال اجتماعی تولید وپخش شد بهنام «سایه همسایه» این سریال هم هنرپیشههای خوبی داشت وهم کاری طنز گونه بود که با استقبال هم روبه رو شد. با جنگ رسانهای و جنگ روانی دشمن چگونه برخورد میشد؟ مزینانی: این کار در چند سطح انجام میگرفت. یکی در سطح رزمندگان بود که با بردن علمای تراز اول و شخصیتهای شناخته شده و دارای نفوذ معنوی به میان رزمندگان سعی میشد تا به سؤالات و ابهامات رزمندگان پاسخ گفته شود. درسطح وسیعتر اخبار شبکههای بیگانه را رصد میکردیم و محورهای تبلیغی آنها را استخراج و پاسخهای آن را بهطور استدلالی مستقیم وغیر مستقیم از طریق برنامههای متنوع میدادیم. برای این کار یک فرستنده با 10 کیلو بایت برد هم تهیه کرده بودیم. هاشمی: 72 رادیو به زبان فارسی علیه ما تبلیغ میکردند از امریکا تا روسیه یا کشورهایی کوچک مثل آلبانی وکویت. ما همه این رادیوها را رصد میکردیم و برنامهای را آقای سید محمدعلی ابطحی که مدیر رادیو بود راه انداخت با عنوان «بررسی رادیوهای بیگانه» که البته این برنامه را آقای زورق و همکارانشان تهیه میکردند. مزینانی:اول بهصورت بولتن تهیه میشد، بعد تبدیل به یک برنامه رادیویی شد. هاشمی: این برنامه صبحهای جمعه پخش میشد. اصل آن هم این بود که دروغهایی که رادیو اسرائیل و صدای امریکا یا رادیو آلمان یا بیبیسی پخش میکردند، این دروغها را با صدای خودشان میگذاشتیم بعد جوابشان را میدادیم که واقعاً مؤثر و خنثیکننده تبلیغات سوء آنان بود. چند اتفاق مهم در ارتباط با جنگ در آن دوره پیش آمد.مثل فتح خرمشهر، قبول قطعنامه و... که موج عاطفی وسیعی ایجاد کرد به گونهای که میتوان از آنها با عنوان فراتر از خبر یاد کرد و فکرمی کنم در تاریخ کشور دیگر تکرار نشود. صدا و سیما برای ثبت تاریخی این موج عظیم شور و عاطفه چه اقدامی کرد؟ هاشمی: در آزادی خرمشهر آن تعبیر امام خیلی مؤثربود که فرمودند؛«خرمشهر را خدا آزاد کرد» این جمله خیلی بارمعنوی به موضوع داد. اما برای پوشش همه جانبه آن، باید بگویم چون ازقبل اطلاعی نداشتیم تا خودمان را آماده کنیم نتوانستیم پوشش کامل بدهیم وسندی که گویای شور و شوق ملی بود برای تاریخ به یادگار بگذاریم. دلیل آن هم این است که وقتی بنا بود عملیاتی انجام شود زمان ومکان آن را بکلی سری میکردند. گاهی شب یکدفعه به ما میگفتند نیرو به ما بدهید و از ما چند نیرو میگرفتند و میبردند، حتی محل را هم به ما نمیگفتند که کجا میبرند. بالاخره زمانی که جنگ در جریان بود استتار آن لازم بود اما از این طرف آسیبهای این گونه هم داشت. آقای هاشمی آیا بین شما ومرحوم اخوی که مسئول جنگ بود لابیای به منظور اولویت دادن به برخی اخبارو موضوعات پیش آمد؟ هاشمی:نه. اخوی تقریباً هیچ وقت در هیچ کار ما دخالت نمیکرد. حتی اگر به دولت یا وزیران هم نقدی داشتیم، حتی یکبارهم گله نکرد. خیلی آزادمنش بود و سر این مسائل هیچ وقت با ما بحث نمیکرد و در کارما هیچ وقت دخالت نمیکرد. در یک ارزیابی کلی آیا میتوان نقش رسانه در دوران دفاع مقدس را خوب دانست؟ مزینانی: رسانههای ما درزمان جنگ توان و ابزار لازم جهت تأثیرگذاری کامل را نداشتند. به لحاظ نیروی انسانی هم در مضیقه بودند. علاوه براینها مسئولان ما هم اعتقادی به جایگاه ونقش تبلیغات نداشتند. از این روسختترین دوران خدمت من زمانی بود که در کارهای تبلیغاتی جنگ بودم. نه به لحاظ حجم کاربلکه به جهت اینکه بتوانم مسئولان و فرماندهان را برای همکاری با رسانهها مجاب کنم.اگرلازم بود با یک فرماندهای مصاحبه شود با مشکلات جدی و متعددی روبهرو بودیم. نقش سایر رسانهها همچون منبر را در این مجموعه چگونه میتوان مورد ارزیابی قرار داد؟ مزینانی: ما در دهه 60برای تبلیغات و اعزام نیرو به جبهه خیلی مشکل نداشتیم، چراکه حضور امام(ره)را داشتیم.نکته بعدی این بود که مسئولان ما درنظر مردم افراد صادق و سالمی بودند.سومین نکته اینکه خود فرماندهان برای رزمندهها الگوبودند یعنی بیش از آنکه صدای کسی مثل آقای آهنگران یا تریبونهای مذهبی و سیاسی بخواهد تأثیرگذار باشد این موارد اثر بخش بودند. وجود افرادی همچون شهید همت، شهید عباس کریمی، شهیدان باکری و... چنان جاذبهای داشت که رزمندگان را مجذوب خود میکرد. معروف بود که فرماندهان نمیگفتند حمله کنید، نمیگفتند بروید. میگفتند بیایید، یعنی رزمندهها پشت سر فرماندهان اصلی حرکت میکردند. من نکتهام در این است که ما در آن زمان، در دهه 60، خیلی جریانات داشتیم، خیلی حوادث داشتیم که جنگ یکی از آنها بود، اما جامعه اینگونه متشتت نبود. و امروز دست ما خالیست.نکته بعدی اینکه رسانهها حتی بعد از جنگ هم تا به امروز وظایف خودشان را در قبال فداکاریهای رزمندگان انجام ندادهاند. ما هنوز نتوانستهایم به این سؤال جواب دهیم که آیا بعد از فتح خرمشهر ما باید جنگ را تمام میکردیم یا نه! هنوز این مسأله برای خیلی از مردم ما جای سؤال است و دلیل آن کم کاری رسانههاست.∎
نظر شما